eitaa logo
🌷عکسنوشته شهدا 🌷
1.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
1.7هزار ویدیو
15 فایل
🌷 اینجا با شهدایی آشنا میشی که حتی اسمشونم نشنیدی کانال های دیگر ما سیاسی 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI حجاب 🌸 @AXNEVESHTEHEJAB تبلیغات https://eitaa.com/joinchat/302448687Cd7ee6e0c16
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز به نیت : 🌷شهید مدافع حرم 🍃 ولادت: ۱۳۶۱/۳/۱۵ 🍂 شهادت: ۱۳۹۳/۱۰/۲۰ 🍁 ملقب به : شیر سامراء 🕊محل شهادت : در حومه سامرا 🍁نحوه شهادت : با سمت فرمانوه عملیات ویژه سامرا برای فعالیت مستشاری به منطقه عوینات، که در اختیار نیروهای تروریستی داعش بود رفته بود که یکی از تیراندازان داعش به سمت او شلیک می‌کند؛ شهید تا دقایقی نفس می‌کشیده اما به دلیل اینکه با تاخیر به عقب صحنه منتقل می‌شود، به مقام والای شهادت می‌رسد. کسانی که به هنگام زخمی شدن و البته در لحظانی که آماده شهادت بود بالای سرش بودند می‌گویند، شهید دائم زیر لب می‌گفت، . 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. 🌼 هر روز مهمان یک شهید 👇 🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#روزشمار_محرم سردر این خانه ها با ما و پرچم باخودت دسته سینه زنی با ما ولی دم با خودت روزی اشک تمام نوکران هم باخودت واقعاً دلواپسیم آقا محرم باخودت #سی_و_شش_روز_تا_محرم #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم کی میدونه؟! شاید امسال برا ارباب بمیرم کی میدونه؟! شایدم تشنه و بی آب بمیرم #سی_و_پنج_روز_تا_محرم #الذین_بذلو_مهجهم_دون_الحسین_ع #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم داریم با حسین حسین پیر میشویم خوشحال از این جوانی از دست رفته ایم #سی_و_چهار_روز_تا_محرم #جوونیمو_نذرت_کردم #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم بگذار یک گوشه به پاى تو بمیرم کنج حسینیه براى تو بمیرم خوب است نوکر آخرش بى سر بمیرد خوب است بین نوکرى نوکر بمیرد خوب است ما هم گوشه اى عطشان بیفتیم در زیر پاى این و آن عریان بیفتیم #سی_و_دو_روز_تا_محرم #من_از_تبار_سرهای_به_نیزه_رفته_ام #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم این پارچه مشکى فداى روى ماهش دارد سفیدم میکند رنگ سیاهش از سوخته دلها نگیر آقا غمت را یک وقت از دستم نگیرى پرچمت را منکه به غیر از لطف تو یارى ندارم منکه به غیر از کار تو کارى ندارم #سی_و_یک_روز_تا_محرم #دست_مرا_رها_نکن_و_بی_کسم_نکن #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم همین مشغله ماست که از عشق بمیرم و... جز او یار نگیریم #سی_روز_تا_محرم #حسینی_بمانم_حسینی_بمیرم #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
#روزشمار_محرم خوشابحال اونی که برای دینش خون میده سلام میده به اربابو رو پای زهرا جون میده #بیست_و_هشت_روز_تا_محرم #سرم_فدای_حسین #لبیک_یا_حسین 🇮🇷 @AXNEVESHTESIYASI #اختصاصی_عکسنوشته_سیاسی
✍️ 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ✍️نویسنده: 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
Labaik Ya Hossein Meysam Motiee (UpMusic).mp3
8.42M
مداحی (مطیعی) ◾️ یعنی در معرکه تا پای جان بمان بگذر از سر ◾️ یعنی نعش پسر ، یعنی در این وداع صبر مادر 🏴
‏🏴 یمن هم علی اصغر دارد ➖هیات سکولاری که فریاد مرگ بر امریکا از آن به گوش نرسد، یزید هم در آن‌ سینه می زند نشر با ذکر 🌹 🌹 @AXNEVESHTESHOHADA