#برشی_از_کتاب
#باروت_سوخته📘
مرد سیادپوش وسط چهارچوب در وامیسته..لوله اسلحه رو نشونه میره سمتم.. دیگه حال ترسیدن ندارم؛ ولى دروغ چرا؟ ته دلم مىلرزه.. زیاد.. خیلى زیاد.. اما این دلیل خوبى براى موندن تو كثافت زندگیم نیست.. آخرین نفسم رو حبس مىكنم۔
چشمهام رو می بندم و منتظر مى مونم..
من آدم مردن تؤ رختخوابَ. تو بیمارستان. تو تصادف نبودم..
میدونستم..همیشه می دونستم.. آخرش یه روز گلوله جونم رو مى گیره.. البته خیلی هم بد به نظر نمى آد.. حداقلش اینه كه قشنگ تموم مى شه؛ مثل فیلم ها. هیجانى. اكشن. دراماتیک...
کاش واسه تیتراژ پایانی هم فیروز بخونه یا لااقل کاظم الساهر...
به لبخند تلخ روی لبم لم میده..از اون زهرماری ها. از اونا که هر کودنی ببینه می فهمه چقدر ویرونی، چقدر آواری چقدر دلت مردن می خواد…
#باروت_سوخته
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
شبکه مجازی #آینده_روشن
#هشتگ_بانو
#جنگ
@ayande_ye_roshan
┄┄┅┅❅✾❅┅┅┄