eitaa logo
آیات غمزه
907 دنبال‌کننده
40 عکس
1 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت یوسف رحیمی جان‌بخش‌تر ندیده کسی از تبسمت جان جهان! فدای سلامٌ علیکمت آب حیات زمزمه‌های زلال توست جان می‌دهی به قلب بشر با ترنمت «اَسریٰ بِعَبدِهِ»... همه از لطف بندگی‌ست با دوست در «دَنَا فَتَدَلّیٰ» تکلمت دنیا سکوت کرد و حسین تو لب گشود از بوی سیب پر شده تکبیر هفتمت آه ای پدر به داد یتیمان خود برس! تلخ است این زمانه بدون تبسمت جان‌ها هنوز تشنۀ درک حضور توست تو حاضری و باز جهان می‌کند گمت شعر نبوی @karavanedel @ayateghamze
تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد سعید مبشر قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید گل را نمی دانست، باران را نمی‌فهمید «آن»ی که از صبح ازل پیچیده در هستی انسان قبل از خنده ات، «آن» را نمی‌فهمید انسان قبل از چشم‌هایت هر چه می‌کوشید‌ پیدایی آن ذات پنهان را نمی‌فهمید هر شب می‌آمد بشنود عطر صدایت را حتی ابوجهلی که قرآن را نمی‌فهمید در بی زمان بوسیده پایت را وَ الّا رود در خود معطل بود و «جریان» را نمی‌فهمید تا آمدی انسان به انسان گل تعارف کرد قبل از تو انسان حرف انسان را نمی‌فهمید شعر نبوی @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
تا داشته ام فقط تو را داشته ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته ام بوی صلوات می دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته ام سعید بیابانکی شعر نبوی @ayateghamze
موسم آن وعده ی دیرین می آید زکریا اخلاقی بعد از این توفان سنگین فصل باران های آهنگین می آید کاروان در کاروان گل، با صدای پای فروردین می آید روح صحراها گل افشان، جان مشرق ها و مغرب ها درخشان خاک لبریز از نیایش، از تمام دشت ها آمین می آید می تراود در فلسطین، می درخشد در بلندی های جولان در شبی سرشار حیرت، مثل ماه از آسمان پایین می آید پرشکوه این دشت ها را، اسب یال افشان او در می نوردد زیر باران تجلی، با سوارانی زلال آیین می آید در ترنم های لیبی، درنواهای شبانگاهان لبنان با تغزل های موزون، با بشارت های آهنگین می آید مثل سروی سایه گستر، می چمد در ساحت میدان لؤلؤ شوق ها گل می دهد باز، عشق ها را لحظه ی تکوین می آید از پی صبحی نمایان، در میان حلقه ی شوق شهیدان از مسیر ارغوان ها، با سپاه لاله و نسرین می آید چون نسیمی آسمانی می وزد در جمع یاران یمانی با شمیم آشنایی، با تبسم های عطرآگین می آید موج هایی پرتکاپو، از فرات افشانده تا نیل این هیاهو کشتی این جزر ومد ها، عاقبت تا ساحل تسکین می آید آخر آن طاووس دلها، کعبه را محو تجلی می نماید چشم در راهیم آری، موسم آن وعده ی دیرین می آید سختی این سالها را، می تکاند با سلامی سبز و آخر با تمام خارها گل، با تمام تلخ ها شیرین می آید مقاومت اسلامی شعر مهدوی شعر حوزویان @ayateghamze
پادشاه لخت هجویه ای برای اسرائیل مظلوم! مهدی جهاندار چارمین ارتش پرقدرت دنیا! چه خبر؟ از چپ و راست و از خشکی و دریا چه‌خبر؟ غمت این بود که آن روزِ مبادا برسد عاقبت آمده آن روزِ مبادا، چه خبر؟ تو از این جنگ بعید است کمر راست کنی ای کمر بسته به نابودی دنیا چه خبر؟! جعلیِ فاسدِ گستاخِ تفرعن‌پیشه! سگِ زنجیریِ کفتارْهیولا! چه خبر؟ گاوهای پُر از ایرادِ بنی‌اسرائیل! سامری‌های به گوساله مطلّا! چه خبر؟ دِیرِیاسین و کفَرقاسم و قانا به کنار ای جنایتگرِ صبرا و شتیلا چه خبر؟ پادشاها چه‌عجب، لخت تو را هم دیدیم آبرو رفته‌ی لوْ رفته‌ی رسوا! چه خبر؟ ▫️ راه قدس از طرف کرب‌وبلا می‌گذرد زائر کرب‌وبلا! مسجد الأقصی چه‌خبر؟ سامری نیّت مظلوم‌نمایی دارد چه‌خبر ای غضب حضرت موسی! چه‌خبر؟ @mehdi_jahandar @ayateghamze
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم زهرا سپهکار باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟ امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم @zahra_sepahkar @ayateghamze
دست و پا می زنند خونخواران میلاد عرفانپور غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هر طرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته‌ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند خونخواران عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است @ayateghamze
سید محمدجواد شرافت ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعه‌ی نزدیک، نصلّی فی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله پرونده شعر ضد صهیونیستی @ayateghamze
صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است حسن زرنقی مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می کند اینگونه، انسان هم؟! دوباره شمر راه آب را بر خیمه ها بسته ست نمی بارد چرا بر غنچه های تشنه باران هم؟! ببین کودک کشی ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آنکه می لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم شکوفه می دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو.... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است به زودی می رود از کوچه باغت این زمستان هم پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @h_zarnaghi @ayateghamze
خبر رسیده کجایید محشر آمده است میلاد عرفانپور به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زار زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب برده دنیا را خبر رسیده : کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون چکان مرا که آفتاب زده ...تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جابمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است ▪️ نه! کارساز نشد شعر... کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @erfanpoor @ayateghamze
نگذار در چشم جهان ویرانه باشی اعظم سعادتمند از زیر تلّ وحشی آوار برخیز ای خانه‌ی بی‌سقف ِ بی‌دیوار برخیز باید بگیری عاشقانت را در آغوش با اشتیاق لحظه‌ی دیدار برخیز تا پر درآرد کودکت از شادمانی با بادبادک‌هاش، شاهین‌وار برخیز تا کِی کبوترهای تو بی‌لانه باشند ای ساقه‌ی مجروح زیتون‌زار برخیز نگذار در چشم جهان ویرانه باشی با هرچه داری در توان این‌بار برخیز با دشمنان خونی‌ات تا کی مدارا؟! امشب به عزم آخرین پیکار برخیز پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @azam_saadatmand @ayateghamze
علی محمد مؤدب چیست معجزه ی بازی؟ که کودکان قایم می شوند و پیدایشان که می کنی بزرگ شده اند پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه @alimohammadmoaddab @ayateghamze
لعنت خدا به چهره های بی طرف مریم سقلاطونی قصه ی تو قصه نیست خیال نیست قصه ی تو غصه ی همیشگی است تا ابد برای غصه ی تو می توان گریست گریه می کنم برای اشک کودکان بیت لاهیا برای بغض دختران نو عروس در جبالیا گریه می کنم برای مادران داغدیده در رفح گریه می کنم برای شیرخوارگان تشنه ای که زیر سنگها به خواب مرگ رفته اند گریه می کنم برای عکس ها و خاطرات مردمی که ذره ذره دود شد گریه می کنم برای خنده های سوخته گریه می کنم برای گریه های ممتد زنی که لابلای سنگها و خاکها در پی صدای کودکی است گریه می کنم برای کودکی که از صدای بمب ها و موج انفجارها پلک های کوچکش مدام می پرد دستها و زانوان لاغرش مدام لرز می کنند گریه می کنم برای مردمی که جای خوابشان کلاس های مدرسه است خوراکشان غم است لباس کوچک و‌ بزرگشان لباس مردن است گریه می کنم برای بی شمار مادران عاشقی که مرگ را به جای زندگی گرفته اند در بغل گریه می کنم برای قتل عام دردناک مردم شجاعیه گریه می کنم گریه می کنم با زبان شاعرانه ی «هبه ابو ندا» واژه واژه گریه می کنم تورا گریه می کنم تو را و قطعه قطعه می نوازمت با تمام بغض های در گلو شکسته ی هزار مادر به خاک و خون کشیده در سکوت شب زیر حجم آتش گلوله ها گریه می کنم برای آخرین وداع برای آ خرین نگاه برای آخرین سلام گریه می کنم برای کودکی که با دوچرخه اش به آسمان رسید گریه می کنم برای دختری که با عروسکش به سمت ابرهای آسمان دوید گریه می کنم برای آن پدر که مثل کوه بود و استخوان پیکرش لای سنگها و شیشه های خانه خرد شد ...شکست برای آن پدر که از یگانه دخترش فقط دو بند استخوان و گوشواره مانده بود گریه می کنم برای گریه های بی صدای مادری که جای شیر و جای نان و آب روضه ی رباب روضه رقیه و علی اصغر شهید را برای نازدانه های تشنه می گریست قصه ی تو قصه نیست خیال نیست غصه ی همیشگی است تا ابد برای غصه تو می توان گریست داغ های تو اگر به کوه های سخت خورده بود رشته رشته می شدند دردهای تو اگر به آسمان و ابرها رسیده بود تکه تکه می شدند :: لعنت خدا به بنیامین نتانیاهو لعنت خدا به حاکمان بزدل عرب لعنت خدا به هر که دردهای بی شمار مردم تو را نظاره کرد و‌ لال شد لعنت خدا به چهره های بی طرف لعنت خدا به بمب های فسفری لعنت خدا به مرکاوا لعنت خدا به جنگ گریه می کنم برای روزهای سخت تو گریه می کنم برای مادران دلشکسته ات گریه می کنم برای کودکان سر بریده ات گریه می کنم برای گیسوان سوخته برای شیرخواره های نازنین که دسته دسته مثل گل زیر بمب های فسفری شهید می شوند گریه می کنم برای لحظه ای که مردهای مرد تو دست بسته و برهنه زیر آتش گلوله کشته می شوند گریه می کنم برای کوچه های له شده خانه های سوخته پرنده های سوخته شاخه های سوخته گریه می کنم برای دست های از بدن جدا شده برای بغض کودکان از پدر جدا شده برای آن همه پرنده ای که در مه غلیظ بمب ها تکه تکه در هوا رها شدند گریه می کنم برای مرگ دسته جمعی فرشته ها گریه می کنم برای بی شمار دردهای تو گریه گریه گریه گریه می کنم پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه @ayateghamze
و یاد داده به اسماء علم اسما را سعید مبشر برای غرق‌شدن در مقام نوری تو چقدر می‌طلبد دل سکوتِ صحرا را به اشتیاق مزاری که هم‌چنان مخفی است نسیم کرده زیارت حریم دریا را تو را فرشته‌ی الهام دیده در دل خواب سوال آدمیان را تویی یگانه‌جواب جهان چه بود به جز خاک و باد و آتش و آب اگر به لب نمی‌آورد نامِ زهرا را؟ پرنده‌ قصه‌ی پرواز را نمی‌دانست درخت مزه‌ی آواز را نمی‌دانست کسی حکایت آن راز را نمی‌دانست که آفرید نگاهت هر آن‌چه معنا را تویی حقیقت پاینده‌ای که می‌گویند شمیم سبز پراکنده‌ای که می‌گویند تویی گذشته و آینده‌ای که می‌گویند سپرده‌ام به تو دیروز را و فردا را مصممی که زمین را پر از بهار کنی که پا به پای کنیزان خانه کار کنی شدی روانه‌‌ی مسجد که آشکار کنی به یک‌دو خطبه‌ی غرّا خدای پیدا را و کیست فاطمه؟ آن زن که از زغال تنور ستارگان زیادی نثار کرده به شب و یاد داده به خورشید، روشنایی را و یاد داده به اَسماء علمِ اَسما را شفیع محشر کبراست اشکِ نم‌نم تو و ذکر دائم مولاست اسمِ اعظم تو تکان کوه که سهل است، شورِ مقدم تو بلند می‌کند از جا جناب طاها را در ازدحام هزاران ستاره می‌آیی که صبح روز قیامت سواره می‌آیی و در عبور تو سَرها به زیر می‌افتند که سِرّ غیبی و پس می‌زنی تماشا را شعر فاطمی @ayateghamze
من به هر قیمت شده باران برایت می خرم احمد حسین پور علوی با وجود قحط سالی نان برایت می خرم نان اگر شد قیمت جان، جان برایت می خرم آبروی ابرها را با نگاهم می برم من به هر قیمت شده باران برایت می خرم دست و بالم خالی است اما به مشهد می روم تاج پر الماسی از سلطان برایت می خرم در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم کم به فکر این گلیم کهنه و پوسیده باش قالی ابریشم کاشان برایت می خرم باد سردی می وزد حتماً لباسی گرم و نرم مهر اگر ممکن نشد آبان برایت می خرم جانمازت را حسن برده به جبهه، بی خیال از حرم یا از دم شیخان برایت می خرم سور و سات روضه ات را جور خواهم کرد باز استکان و سینی و قندان برایت می خرم از گلویت نان خوش پایین نرفته سالهاست پیرزن بیدار شو دندان برایت می خرم پیرمردی توی قبرستان نگاهم می کند سوره ی یاسین و الرحمن برایت می خرم.. مادر @ayateghamze
بس قافله ی غرقه به خون در راه است تازه سروده ی استاد محمدعلی مجاهدی کرمان شهدای فحل و نامی دارد جمعی که خدای شان گرامی دارد بس قافله ی غرقه به خون در راه است راه شهدا مگر تمامی دارد؟ @ayateghamze
کامل ترین روایت انسان بود فاطمه عارف نژاد تقویم تحت سلطهٔ طوفان بود تقدیرِ چارفصل، زمستان بود تاریخ در محاصرهٔ غفلت جغرافیا در آتش عصیان بود در شامگاه زنده‌به‌گوری‌ها هر خواب دخترانه پریشان بود کعبه به‌رغم صلح نمادینش خط مقدم بت و بهتان بود اما در آن میانه کسی برخاست مردی که نام کوچکش ایمان بود مردی که پشت‌گرمی کوه طور مردی که روشنایی فاران بود او که نگاه ابری و دلتنگش شأن نزول آیهٔ باران بود اردیبهشت پیرهنش در باد الهام‌بخش روح درختان بود یادش بشارتی به چمن می‌داد ذکرش جواز خندهٔ گلدان بود زیباترین تلاوت الرحمن کامل‌ترین روایت انسان بود شعر نبوی @ayateeghamze @fatemeh_arefnejad
هدایت شده از آیات غمزه
تا داشته ام فقط تو را داشته ام با یاد تو قدّ و قامت افراشته ام بوی صلوات می دهد دستانم از بس که گل محمدی کاشته ام سعید بیابانکی شعر نبوی @ayateghamze
من به انتخاب رأی می دهم احسان کاوه پرچمت بلند خاک سرخ! سرزمین سبز! موی و روی تو سپید باد میهن مهین مهربان من! انتخاب من تویی، وطن! گرچه از عبور گهگدار گله ی گراز خسته ای از هجوم دار و دسته ی ملخ از ش-کاف ها و گاف-ها و یا-و-ها، از ف-صاد های ح-ف-نون و غ-ر و الخ شرحه شرحه ای، ولی؛ پاره تنم! ریشه مقاوم کهن! انتخاب من تویی وطن! تویی که وارث کمان آرشی جلوه نجابت سیاوشی جمع آب و خاک و باد و آتشی مهد مردمان مرد سرزمین من! مادرم! شیرزن! تا همیشه انتخاب من تویی وطن! معنی دقیق سرزمین! آب و خاک بهترین! من به قله های قاف تو به سروهای سربلند به رودهای سر به زیر به تک تک ستاره های این مسیر من به توده های ناگزیر رای می دهم؛ بین این همه سوال بی جواب من به انتخاب، رای می دهم ما درخت باوریم وارثان قول قیصریم: "ریشه های ما به آب، شاخه های ما به آفتاب می رسد" من به ریشه های سرخ من به شاخه های سبز من به اعتبار روشن سپیده دم به ائتلاف آب و آفتاب رای می دهم ملی میهنی @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما علیرضا قزوه السلام اي ماه پنهان پشت استهلال ما ما به دنبال تو مي گرديم و تو دنبال ما ماه پيدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم رؤيت اين ماه يعني نامه ي اعمال ما خاصه اين شب ها که ابر و باد و باران با من است خاصه اين شب ها که تعريفي ندارد حال ما کاش در تقدير ما باشد همه شب هاي قدر کاش «حوّل حالنا»يي تر شود احوال ما اين سحرها در زلال ربّنا گم مي شويم اين سحرها آسمان گم مي شود در بال ما ما به استقبال ماه از خويش تا بيرون زديم ماه با پاي خودش آمد به استقبال ما گوشه ي چشمي به ما بنماي اي ابرو هلال تا همه خورشيد گردد روزي امسال ما نیایش بهار و انتظار @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
عید ما دلشدگان لحظه ی دیدار شماست محمدعلی محاهدی مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد این غزل شیوه تحلیل خودش را دارد عشق، متنی است که پرحاشیه تر از او نیست گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد راه مطرح شدن و شهره شدن بسیار است هرکسی شیوه ی تحمیل خودش را دارد نفس ما سایه صفت، هم‌ره ما خواهد بود مثل هابیل که قابیل خودش را دارد آن چراغی که به خانه ست روا، روشن کن مسجد شهر که قندیل خودش را دارد هر دم آهنگ دگر می‌زند، انجیل و زبور مصحف ماست که ترتیل خودش را دارد ساحت وحی ز جولان‌گه ما بیرون است ای بسا آیه که تأویل خودش را دارد شعر، این گستره ی عرشی رازآلوده آسمانی ست که جبریل خودش را دارد عالمی گو، سپه ابرهه باشد، غم نیست کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد عید ما دلشدگان لحظه ی دیدار شماست سال ما، ساعت تحویل خودش را دارد بهار و انتظار @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
خبر دارم بهار بهترینی هست سید علی میرافضلی خبر دارم که در فردای فرداها بهار ِ بهترینی هست. دری را می‌گشایی: پشت آن، درهای دیگر هم خبر دارم گشوده می‌شود آن آخرین در هم. بهاری پشت آن در لحظه‌ها را می‌شمارد باز و هر قفلی کلیدی تازه دارد باز. من از دیروزهایِ رفته دانستم که در امروز ِ ما تقدیر ِ فردا آفرینی هست خبر دارم بهار بهترینی هست! انتظار @ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
شب های بدون آسمان را چه کنم سید مهدی نقبایی حالا شب و روز اين جهان را چه کنم؟ حيراني بين اين و آن را چه کنم؟ شب هاي بدون ماه تاب آوردم شب هاي بدون آسمان را چه کنم؟ شعر رهایی @ayateghamze