✍#داستان_آموزنده
نقل است در قرن نهم هجری در تبریز کودکی در پشتبام بازی میکرد، که در حین بازی پایش لیز میخورد و از بالا به پایین پرت میشود؛
پیرمرد حمّالی که امور زندگی خود را با حمل بار میگذارند كودك را که در حال افتادن بود دید؛ او به زبان محلی خود میگوید: «ساخلیان ساخلار» یعنی «نگهدارنده نگهدار»! در این هنگام بچه آرام پایین آمده، او را میگیرد و بر زمین میگذارد!
مردم که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند، و لباسهای او را تکه تکه کردند و به عنوان تبرک برداشتند و از او جویا میشدند که چگونه اینکار را انجام داده؟! آیا او امام زمان است؟!! آیا او از اولیای الهی است؟ و...
او پاسخ داد: ای مردم، من آدم فوقالعادهای نیستم، کشف و کرامت ندارم، اکنون هم کار خارقالعادهای نکردهام، یک عمر من امر خدا را اطاعت کردم، یک لحظه هم خداوند دعای مرا اجابت کرد.
مردم این واقعه را بر سر زبانها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد.
🌺بقره آیه ۱۸۶:
و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا میخواند، پاسخ میگویم؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
#قصه_پنجاه_و_چهارم
#واپسین_روزها
✍نوح(ع) و هشتاد نفر یار باقی مانده اش با راهنمایی جبرئیل،در محلی که امروز مسجد کوفه واقع شده است، مشغول ساخت کشتی بودند.1
⚔در این میان آزار و اذیت اشراف حتی برای یک روز متوقف نمی شد.هر روز عده ای از ایشان با دار و دسته خود نزد نوح می آمدند و شروع به تمسخر می کردند:
🔺_ای نوح مثل اینکه دعوی پیامبری نگرفت و آخر سر،نجار شدی!
🔻_حالا که کشتی میسازی پس دریایش را هم بساز!
🔺_لااقل کشتی را کوچکتر بسازید تا بتوانید آن را بر شانه های خود تا دریا حمل کنید!
❇️میگفتند و قاه قاه میخندیدند. پدران فرزندان خود را به دیدن نوح(ع) و پیروانش می بردند و می گفتند:ببین پسرم! این عاقبت هم نشینی و رفاقت با اراذل اوباش است. پیر مرد پس از قرن ها ادعای پیامبری وسط بیابان کشتی می سازد!هرگز به خدایان و بزرگان قوم خود پشت نکن تا به این حال و روز دچار نشوی.
🚢و اما نوح(ع) و یارانش با جدیت فراوان به کار خود ادامه میدادند،فقط گاهی پیامبر سر بلند می کرد و یک جمله کوتاه می فرمود:
🗯" اگر امروز شما ما را مسخره میکنید ما هم در آینده نزدیکی شما را مسخره خواهیم کرد"!
✔️اشراف به تمسخر بسنده نکردند و افرادی را اجیر کردند تا در تاریکی شب بیایند آنچه را نوح(ع) از کشتی درست کرده بود،خراب کنند و تختهها را از هم جدا کرده و بشکنند.نوح از درگاه الهی استمداد کرد.
💎خداوند به او وحی کرد:سگی را برای نگهبانی بگمار.
⛓نوح(ع)چنین کرد و وقتی که شبانه مزدوران برای خراب کردن کشتی میآمدند،سگ به ایشان حمله می کرد و مهاجمان از ترس فرار می کردند.3
⚓️ساخت کشتی هشتاد سال طول کشید. اما باز رحمت الهی از اینکه بدون مقدمه عذابی بزرگ بر کافران جهان نازل شود،ابا داشت.پس مدتی زنان و مردان عقيم شدند و تا چهل سال دیگر فرزندی به دنيا نيامد،چهل سال نيز قحطی و بيماری بر آنان چيره شد و اموال و فرزندانشان از بين رفتند.پیامبر دائما با صدای بلند به ایشان می فرمود:
✅اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا:به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزندهای است.4
اما...دیگر کاری از دست پیامبر ساخته نبود.آری! این جماعت سالها پیش غرق شده بودند.
📚منابع:
1)مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار، ج11، ص319
2)سوره هود، آیه38.مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه،ج9،ص91
3)مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار، ج 65،ص52.
4)سوره نوح آیه10مجلسی،بحار الانوار،ج 11،ص299
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤲#نماز_میت
خانواده شخصی که از دنیا رفته بود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درخواست نماز میت کردند، حضرت رحمة للعالمین به خاطر امری که پوشیده می داشتند می خواستند از خواندن نماز بر آن میت امتناع ورزند ولی امین وحی به محضر حضرت نازل شد و عرضه داشت:
یا رسول اللَّه! خدا می فرماید: شبی باران تندی در مدینه نازل شد و تقریباً همه شهر را آب و گل و لای گرفت و مردم مدینه شهر را در وضعی دیدند که از خانه ها بیرون نیامدند. بنده ای از بندگانم مشکل داشت و این مرد که الآن از دنیا رفته، آن شب از خانه بیرون آمد و در آن وضعیت بحرانی، مشکل آن بنده ام را برطرف کرد، به خاطر کار آن شب بر جنازه اش نماز بخوان و برای او درخواست آمرزش کن.
📙عطار نيشابورى
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠نمک شناس یا نمک به حرام ؟ !
🔆یکی از اخیار اصفهان که به علامه مجلسی ارادت داشت شبی بعد از نماز جماعت خدمت ایشان آمد و گفت : گرفتاری مهمی برایم پیش آمده است . علامه مجلسی گفت : چه گرفتاری ؟ آن مرد گفت : لوطی باشی محل ، به من خبر داده است که امشب با دوستانش می خواهند به خانه من بیایند و شام میهمان من باشند و قهرا می دانم اسباب لهو و لعب را هم می آورند و موجبات ناراحتی ما را فراهم می کنند و ما را در حرام می اندازند .
🔆علامه مجلسی گفت : خودم می آیم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطوری که خدا بخواهد حل و فصل می کنم . جناب علامه از راه مسجد جلوتر از میهمانها به خانه آن مرد رسید ، وقتی بعد از مدتی لوطی باشی و رفقایش وارد شدند ، ناگهان چشمشان به شیخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسی افتاد ، تنبک و تنبورهای خود را پنهان کردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند . اما لوطی باشی از میزبان سخت ناراحت و دلگیر شده که او علامه مجلسی را موی دماغ و مزاحم عیششان کرده بود .
🔆لوطی باشی شروع به سخن گفتن کرد و گفت : جناب مجلسی ! ما لوطیها صفات خوبی هم داریم ، کمتر از اهل علم هم نیستیم . مجلسی گفت : من که چیزی از خوبیهای شما نمی دانم . لوطی باشی گفت : جناب مجلسی تو با ما معاشرت نداری که بدانی ما چه صفات خوبی داریم ؛ ما در نمک شناسی بی نظیریم . لوطی کسی هست که اگر نمک کسی را چشید تا آخر عمر یادش نمی رود و به صاحب نمک خیانت نمی کند . علامه گفت : من این حرف شما را نمی توانم بپذیرم که شما نمک شناسید و نمکدان نمی شکنید . بگو ببینم چند سال از سن شما می گذرد ؟ لوطی باشی گفت : چهل سال . علامه مجلسی گفت : چهل سال است نعمت خدا را می خوری و معصیت خدا را می کنی ای نمک به حرام !
🔆این جمله را که گفت مثل آبی که به آتش بریزند لوطی باشی خاموش شد و راستی که او را تحت تاءثیر قرار داد تا آخر مجلس دیگر یک کلمه هم حرف نزد و در فکر فرو رفت . مجلس تمام شد و هر کس به خانه اش رفت . لوطی هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش می برد ! بله درست گفت چهل سال عوض نمک شناسی نسبت به کسی که به او همه چیز داده ؛ سلامتی ، بضاعت ، ثروت ، و . . . نمک بحرامی کرده فکر کرد و فکر کرد تا آخر تصمیم خود را گرفت . فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسی شنید که کسی در خانه اش را می زند ، در را باز کرد ، دید لوطی باشی است . گفت : آقای شیخ ! آیا اگر من توبه کنم خدا مرا می بخشد و می آمرزد و قبولم می کند ؟ علامه مجلسی گفت : بله ، البته خدا کریم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زیاد باشد اما اگر حقیقتا پشیمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه کند خداوند تعالی گناهان او را می بخشد و او را قبول می کند . لوطی باشی گفت : من پشیمانم و توبه کردم تو از خدا بخواه تا مرا بیامرزد .
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍ #شیخ_رجبعلی_خیاط خیاط (ره):
اگر مواظب دلتان باشید،
و غیر خدا را در آن راه ندهید
آن.چه را دیگران نمیبینند شما میبینید
و آنچه دیگران نمیشنوند شما میشنوید
پ ن: آیت الله #مولوی_قندهاری نقل میکند:
در سن جوانی به آیت الله العظمی سیّدابوالحسناصفهانی عرضه داشتم:
آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟
ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن!
من انتظار داشتم تو بپرسی چه کنم
چشم قیامتی و اُخرویام باز شود؟
این فقط با اخلاص است.
اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن
شعبههای نور کار خودش را انجام میدهد.
کاری میکند که انسان به آن مقام والا و عالی میرسد.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹ابلیس و نوحنبی🔹
✍وقتی که نوح نبی علیه السلام قوم خود را نفرین کرد و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید، ابلیس نزد او آمد و گفت: تو حقی برگردن من داری که من می خواهم آن را تلافی کنم!!!
حضرت نوح در تعجب کرد و گفت:
بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم ، چه حقی؟ ابلیس ملعون گفت همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم ، من تا مدتی راحتم ، تا زمانی که نسلی دیگر بپاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم
حضرت نوح نبی علیه السلام با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قومش کرده بود، با این حال ناراحت شد و به ابلیس فرمود: حالا چگونه می خواهی این حق را جبران کنی؟ابلیس گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم:
1⃣هنگامی که خشم تو را فرا می گیرد به یاد من باش!
2⃣هنگامی که میان دو نفر قضاوت می کنی به یاد من باش!
3⃣ و هنگامی که با زن بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست باز به یاد من باش!
📚بحارالانوار، ج11، صفحات 288 و293
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 یادآوری اعـــــــمال مومن 💐
⁉️آيا امروز گفتی👇
♡ سبحان الله وبحمده ♡
⁉️ آیا امروز گفتی👇
♡ سبحان اللّه وبحمده سبحان الله العظيم ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ أستغفر الله العظيم وأتوب آلية ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ أستغفر الله الذي لا إله إلا هو الحي القيوم وأتوب إليه ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ سبحان الله ، والحمد لله ، ولا إله إلا الله ، والله أكبر ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ أستغفر الله العظيم من كل فرض خالفته ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ أستغفر الله العظيم من كل ذنب ارتكبتة ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ أستغفر الله العظيم من كل أمين خدعتــه ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ اللهم صل وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه وسلم ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
🌿♡ اللهم اغفر للمسلمين والمسلمات والمؤمنين والمؤمنات الأحياء منهم والاموات ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
🌿♡ لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد وهو على كل شئ قدير ♡
⁉️آیا امروز گفتی👇
♡ لا إله إلا الله محمد رسول الله ♡
اگه نگفتی همین الان شروع کنید بگید
و نشر دهید تا ثوابی عظیم به شما برسد
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
خداوند متعال در قرآن میفرماید:
وَوَصَّيْنَا ٱلْإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيْهِ إِحْسَٰنًا احقاف/15
ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند.
#حکایت
روزی حضرت موسی علیهالسلام در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا میخواهم همنشینی را که در بهشت دارم، ببینم که چگونه شخصی است!
جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسی قصابی که در فلان محل است، همنشین تو است، حضرت موسی درب دکان قصاب آمد، دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است، شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل رفت، حضرت به دنبال او رفت تا به منزل رسید به جوان گفت: مهمان نمیخواهی؟
گفت: بفرمائید، موسی را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از طبقه بالا آورد، پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد، غذا را با دست خود به او خورانید.
موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، پیرزن کلماتی را گفت که مفهوم نبود؛ بعد جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند.
آن حضرت سؤال کرد، حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن مادر من است، چون وضع مادیام خوب نیست کنیزی برایش بخرم، خودم او را خدمت میکنم، پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو میدهم و غذا به او میخورانم میگوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی در بهشت گردی..
حضرت موسی فرمود: ای جوان بشارت میدهم به تو که خداوند دعای مادرت را مستجاب کرده، جبرئیل به من خبر داد در بهشت تو همنشین من هستی.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کرده اند که صبح روز هبوط، آدم نزد پروردگار آمد و گریه ای کرد از عشق، به طراوت باران بهمنی و گفت « ای معبود و معشوق یکتای من، اکنون که ما را به تبعیدگاه نامعلومی می فرستی، گیرم که من در همه سختیهای ناشناخته در عالم آب و گل شکیبا باشم، با من بگو که آخر فراق تو را چگونه تحمل توانم کرد؟»
خدواند آهسته در گوش آدم گفت:
«من خود با تو می آیم»
آدم پرسید: « این چگونه باشد؟»
فرمود: « تو در سیمای آن حوّا که همراه توست #خورشید لبخند من و برق نگاه من و صدای مهربان و شیرین من و اطوار و تجلیات جمال من که هردم تجدید می شود خواهی یافت.
حوّا اقیانوسی است آکنده از درّ و گوهر که آن را هیچ پایان نیست
اما بدان که گوهر را در کنار ساحل نمی توان یافت.
غوّاصی باید، چالاکی، نیکبختی، تا دردانه
#عشق را در ژرفای وجود او صید کند.»
#عشق دردانه است
و من غوّاص و دریا میکده
سر فرو بردم در اینجا
تا کجا سر بر کُنم
🖌الهي قمشه اي
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•