eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
19.8هزار ویدیو
279 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
آیه گرافـی 🇵🇸
●❥ ﷽ ❥● 🌺هم نشینی آیات و تصاویر🌺 🔷وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُ
پیام ها 1📤- خانواده و ، مسئول ازدواج افراد بى‌همسر است. «وَ أَنْكِحُوا» 2📤- ازدواج در اسلام، امرى و مورد تأكيد است. «وَ أَنْكِحُوا» 3📤- لازم نيست ، از طرف خاصّى باشد، هر يك از طرفين ازدواج مى‌توانند شوند. «وَ أَنْكِحُوا» 4📤- تنها سفارش به ترك حرام، كافى نيست، براى جوانان بايد اقدام كرد. «يَغُضُّوا، يَغْضُضْنَ‌، أَنْكِحُوا» 5📤- زنان بيوه را دهيد. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‌» ( «ايامى»، شامل آنان نيز مى‌شود.) 6📤- داشتن ، شرط ازدواج است. «وَ الصَّالِحِينَ» (يعنى بايد طرفين صلاحيّت اداره زندگى مشترك را داشته باشند.) 7📤- اقدام جامعه براى و داماد كردن افراد صالح، تشويقى است كه جوانان و هرزه نيز خود را در صالحان قرار دهند. وَ الصَّالِحِينَ‌ ... (بنا بر اين كه مراد از صلاحيّت، صلاحيّت اخلاقى و مكتبى باشد.) 8📤- در تأمين نيازهاى ، فرقى ميان انسان‌ها . (زن، مرد، غلام و كنيز) «مِنْكُمْ‌، عِبادِكُمْ‌، إِمائِكُمْ» 🆔 @ayegeraphy
آیه گرافـی 🇵🇸
●❥ ﷽ ❥● 🌺هم نشینی آیات و تصاویر🌺 🔷وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَىٰ مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُ
پیام ها 1📤- خانواده و ، مسئول ازدواج افراد بى‌همسر است. «وَ أَنْكِحُوا» 2📤- ازدواج در اسلام، امرى و مورد تأكيد است. «وَ أَنْكِحُوا» 3📤- لازم نيست ، از طرف خاصّى باشد، هر يك از طرفين ازدواج مى‌توانند شوند. «وَ أَنْكِحُوا» 4📤- تنها سفارش به ترك حرام، كافى نيست، براى جوانان بايد اقدام كرد. «يَغُضُّوا، يَغْضُضْنَ‌، أَنْكِحُوا» 5📤- زنان بيوه را دهيد. «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‌» ( «ايامى»، شامل آنان نيز مى‌شود.) 6📤- داشتن ، شرط ازدواج است. «وَ الصَّالِحِينَ» (يعنى بايد طرفين صلاحيّت اداره زندگى مشترك را داشته باشند.) 7📤- اقدام جامعه براى و داماد كردن افراد صالح، تشويقى است كه جوانان و هرزه نيز خود را در صالحان قرار دهند. وَ الصَّالِحِينَ‌ ... (بنا بر اين كه مراد از صلاحيّت، صلاحيّت اخلاقى و مكتبى باشد.) 8📤- در تأمين نيازهاى ، فرقى ميان انسان‌ها . (زن، مرد، غلام و كنيز) «مِنْكُمْ‌، عِبادِكُمْ‌، إِمائِكُمْ» 🆔 @ayegeraphy
آیه گرافـی 🇵🇸
#رمان_عاشقانه_خاص_پرهیجان♨️📛 به اجبار خانوادم مجبور شدم بیام جلوی در برای بدرقه خواستگار کزاییم همی
استاد دانشگاه مغرور و سردی که تن به ازدواج با دختری به اسم که خانواده برایش انتخاب کرده اند می دهد. روز متوجه می شود عروس همان بی نظم و شیطون کلاسش هست. درست ازدواجش می فهمد پای مرد دیگری وسط است. در حالی که .... https://eitaa.com/joinchat/302579743C8237e41e2b تا حالا خوندی😍😍 این یکی تر و تر از بقیه است رمانی که توجه چهل هزار رو به خودش جلب کرده رمان یه چیز دیگه است نخونی از رفته👍👍👍
💟جلسه و شهید حججی💟 🌹از زبان همسر شهید🌹 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست.😌 می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔 گفتم: "چه مسیری? "😯 گفت: "اول بعد هم ."😇😌 جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌 گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊 آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯 اما او دست بردار نبود. 😔 آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 •••••• روز مان بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟" . گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍 چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌 ••••• یک روز پس از عقد مان من را برد نجف‌آباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان. . سر قبر شهدایی که باهاشان بود من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوم‌من. ما تازه عقد کرده ایم و... " شروع می‌کرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌 ••••••• روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند.😇 محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊 حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل و .😢 رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇 . بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. " دلم هری ریخت پایین. 😨 اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢 من تازه عروس باید هم برای شوهرم دعا میکردم‼️ اشک هایم بیشتر بارید. نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅 خودم را جمع و جور کردم. دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم، گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی. فقط یک شرط داره. 😌 اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌 سرش را تکان داد و گفت: " قبول. " گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊 نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش می‌زند! 😔 ...♥️ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ☝️میدونے چرا بعضے از «پسرا» از دختراے 🖤 خوششون نمیاد ؟😒 ✅ چون اون چادر🖤🍃 باعث شده همین بعضے از پسرا به خواسته شون نرسن «چشم چرانے» 😏✌️ ❌ وگرنه هیچ پسرے حاضر نیست بره دخترے ڪه خودش رو راحت به میذاره😌 💙پسرا دنبال ڪسے هستن ڪه فقط واسه خودشون باشه نه 💞خواهر گلم مواظب باش دلِ مهدیِ فاطمه رو نشکنی🙂 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍در کتب اهل سنت آمده که علی قصد داشت با «جُوِيريه» دختر ازدواج کند که موجب ناراحتی فاطمه شد. به همین خاطر پیامبر فرمود: فاطمه پاره تن من است در کتاب "صحيح بخاري" حدیث 3110 آمده است که پیامبر(ص) فرمودند: «فاطمة بضعة مني» یعنی: «فاطمه پاره تن من است». سپس به نقل از «مسور بن مخرمه» حدیثی جعلی نوشته است كه: علي(ع) مي‎خواست «جُوِيريه» دختر ابوجهل را کند و به اصطلاع عامیانه بر سر حضرت زهرا(س) هوو بياورد که پيامبر(ص) اين سخن را فرموده‎اند و منظورشان این بود که: يا علي اگر بخواهي با دختر ابوجهل ازدواج كني بايد دختر مرا بدهي! ✅ طبق شهادت علمای رجال ـ مثل «ابن حجر» در جلد 6 کتاب "العصابة" ، ص 94 ـ «مسور بن مخرمه» در سال دوم هجرت تازه به دنیا آمده بود. بنابراین ـ همانگونه که «ابوعلم» از علمای بزرگ دانشگاه الازهر نیز در ص 170 کتاب "فاطمة الزهراء" نوشته است ـ روایت جعلی خواستگاری علی(ع) از جویریه در سال دوم هجرت بوده است. پس در آن زمان یا «مسور» متولد نشده بود یا در قنداق بوده است! ✅«جُوِيرية» تا سال هشتم هجرت کافر بود و ازدواج با کافر حرام است. ✅این دختر تا زمان حیات پیامبر(ص) ـ سال دهم هجرت ـ اصلا به مدینه نیامد تا این اتفاقات رخ دهد. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•