eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
23هزار ویدیو
300 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺 روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد حضرت داود (ع) به اتّفاق پسرش «حضرت سلیمان (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود. 📚(داستان‏های شهید دستغیب ص 30- 31) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🍃روزے حضرت موسے (ع) در كوه طور، به هنگام مناجات عرض كرد: ای پروردگار جهانیان! جواب آمد: لبیك! سپس عرض كرد: اے پروردگار اطاعت كنندگان! جواب آمد:‌ لبیك! سپس عرض كرد:‌ اے پروردگار گناه كاران! موسی علیه السلام شنید: لبیك، لبیك ، لبیك! حضرت گفت: خدایا به بهترین اسمے صدایت زدم، یكبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: اے خداے گناهكاران، سه مرتبه جواب دادی؟خداوند فرمود: اے موسے! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهے ندارند. اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسے پناهنده شوند؟🍃🍃🍃 📚 ڪتاب قصص التوابین (ص ١٩٨) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌹مادر امام سجاد (ع) به نام شهر بانو، یکی از دختران یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی بود، حضرت شهربانو پس از فتح ایران به دست سپاه اسلام، به صورت اسیر وارد مدینه شد! امام باقر(ع) فرمودند: وقتی دختر یزدگرد را (شهربانو) به اسیری گرفته و وارد مدینه کردند، دختران مدینه برای تماشایش جمع شده بودند. هنگامی که وارد مسجد شد از پرتوش درخشان گشتند(کنایه از اینکه حاضران در مسجد با دیدن جمال او، شاد و شگفت زده شدند) عمر به او نگریست، او رخسار خود را پوشید و به فارسی گفت« اف بیروج بادا هرمز» ( وای! روزگار هرمز سپاه شد) عمر(که زبان فارسی را نمی دانست) گفت: آیا این دختر به من ناسزا می گوید؟ سپس متوجه او شد تا او را بفروشد. امیر المومنینی (ع) به عمر گفت: تو این حق را نداری، اختیار انتخاب را به خودش واگذار کن، هر مردی را او به شوهری برگزید، مهریه اش را از سهم بیت المال همان مرد، حساب کن. عمر رای علی (ع) را پذیرفت و به شهربانو اختیار داد، شهر بانو جلو آمد و دستش را به شانه امام حسین (ع) نهاد، علی (ع) به او فرمود: نامت چیست؟ او پاسخ داد: جهانشاه. حضرت فرمود: بلکه نا م تو شهر بانویه باشد، سپس به حسین (ع) فرمود: « یا ابا عبدالله لیلدن لک منها خیر اهل الارض» ای حسین! حتماً از این دختر، بهترین شخص روی زمین، برای تو متولد می شود 1 . حضرت علی (ع) از شهر بانو پرسید:« از پدرت در حادثه فیل سواران (و شکست سپاه ایران) چه سخنی را به خاطر داری؟» شهربانو در پاسخ گفت: به خاطر دارم که پدرم درآن هنگام می گفت:« هرگاه ارده خداوند برچیزی غالب شد، همه آرزو در برابر آن خوار گشته و ناکام گردد، و هرگاه مدت عمر و شوکت به پایان رسید، مرگ خواهد رسید و چاره ای جز تسلیم شدن در برابر آن نیست.» حضرت علی (ع) فرمودند:« براستی پدرت چقدر نیکو سخن گفته است، همه امور در برابر مقدرات الهی خوار و تسلیم می گردند، تا آنجا که وقتی اجل فرا رسید، بر تدبیر و خواهشهای انسان، چیره و پیروز گردد.» 📚.زنان مرد آفرین تاریخ، ص169. 2. همان مدرک. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨از حضرت ابو عبد الله جعفر الصادق علیه صلوات الله الصادق روایت شده که فرمود: روزی امیر المؤمنین علی (علیه السلام) در مسجد نشسته بود درحالی که شمشیر خویش را در دست گرفته و برزانو نهاده بود، در این حال مردی بر آن حضرت وارد شد و گفت: یا امیر المؤمنین! در قرآن آیتی است که قلب مرا فاسد کرده و مرا در دین خود به شک انداخته است. حضرت فرمود: آن آیه، کدام است؟ عرض کرد: قول خدای تعالی: و اسأل من ارسلنا من قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن الهه یعبدون**زخرف/ 45، ترجمه: از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس که آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم. * یا امیرالمؤمنین! مگر در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیغمبر دیگری بوده که رسول خدا از آنها چیزی سؤال بنماید؟ امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمود: بنشین که من انشاء الله جواب تو را خواهم داد. که خداوند در کتاب خود فرموده: سبحان الذی اسری بعبده لیلا من المسجد الحرام الی المجسد الاقصی الذی بارکنا حوله لنریه من آیاتنا انه هو السمیع البصیراسراء/ 1، ترجمه: پاک و منزه است خدایی که بنده اش را در یک شب از مسجد الحرام به مسجد الاقص که گرداگردش را پربرکت ساخته ایم برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم چرا که او شنوا و بیناست. * از جمله آیات و نشانه هایی که خداوند (در شب معراج) به پیامبر خود محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ارایه داد این بود که چون جبرئیل با رسول خدا به بیت المعمور که مسجد اقصی است منتهی شدند و نزدیک گردیدند، جبرئیل در کنار چشمه بنشست و از آن چشمه وضویی کامل بجا آورد پس از آن گفت: یا محمد! شما نیز وضو بگیرید. پس جبرئیل برخاست و اذان گفت. پس از اذان با رسول خدا عرض کرد که یا رسول الله! در پیش بایست و نماز بجای آور و آشکارا قرائت کن چه آنکه در پشت سر تو از ملائکه چندان صف بسته اند که عدد آنان را خدا می داند و در صف اول آدم ابوالبشر و نوح پیامبر و هود و ابراهیم و موسی و عیسی و تمامی پیامبران که از بدو عالم تا روز بعثت تو، خداوند آفریده است، می باشند. پس سید انبیا رسول خدا محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیش ایستاد و بر آنها امامت کرد و نماز به جای آورد بدون آنکه از آنها هیبتی برد. چون از نماز منصرف شد و برگشت خداوند به آن حضرت وحی فرمود همانند چشم برهم زدن و دیدن چشم که سؤال کن یا محمد من ارسلنا من قبلک من رسلنا اجعلنا من دون الرحمن الهه یعبدون بس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن جماعت از پیامبران و رسولان گذشته، التفات فرمود و گفت: بم تشهدون به چه چیزی گواهی می دهید؟ گفتند: شهادت می دهیم که معبودی جز خدای یکتا وجود ندارد تو پیغمبر خداوندی و علی امیر المؤمنین وصی و جانشین تو است و هر پیغمبری جانشینی داشته از عصه و خویشاوندان خود مگر این مرد و اشاره کردند به عیسی بن مریم (علیهم السلام) زیرا که وصی او شمعون پس حمون الصفا بود که پسر عموی مادرش بود و همچنین شهادت می دهیم که تو رسول خدایی و سید پیغمبران و شهادت می دهیم که علی بن ابی طالب سید اوصیا است و از ما عهد و میثاق گرفته شده برای اقرار نبوت شما و وصایت علی. پس آن مرد خطاب به امیر المؤمنین (علیه السلام) گفت: دل مرا زنده کردی یا امیر المؤمنین از این بیانات شیوای خود و اندوه مرا زایل نمودی 🖌 قضاوت های حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام)/ 361 359، به نقل از: عجائب احکام امیر المؤمنین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
"برکت مهمان" زنی بود که مهمان دوست نداشت...!! روزی همسر او به نزد "حضرت محمد (صل الله علیه و آله وسلم)" میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!! حضرت محمد به مرد میگوید: برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم... فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود... هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد (ص) پر از مار و عقرب است... زن فریاد میزند یا محمد(ص) عبای خود را بیرون بیاورید... حضرت محمد (ص)* می فرمایند؛ اینها "قضا و بلای" خانه شما است که من می برم... "پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد..." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
دوستی نقل می کرد، یکی از دوستان مدتی سردرد عجیبی گرفت . مشکوک به بیماری خطرناک مغزی بود. دکتر به او آزمایشات از مغز نوشت. بعد از تحمل استرس طولانی برای اخذ نتیجه آزمایشات و صرف هزینه زیاد، روزی که برای دریافت پاسخ آزمایش با من و یکی دیگر از دوستان بیمارستان رفتیم، چشمانش و قلبش می لرزید. متصدی آزمایشگاه با اصرار زیاد ما گفت : شکر خدا چیزی نیست. از خوشحالی از جا پرید انگار تازه متولد شد. متصدی آزمایشگاه به من کاغذ سفیدی داد و گفت: این هم نتیجه آزمایش تو ، چیزی نیست شکر خدا سالم هستی. در علت این کار او عاجز ماندم، متصدی که مرد عارفی بود گفت: دوستت بعد از تحمل استرس و هزینه مبلغ زیاد، الان که فهمید سالم است، دیدی چه اندازه خوشحال شد و اصلا ناراحت نشد هزینه کرده بود. پس من و تو که سالم هستیم اگر واقعا خدا را شاکر باشیم ، باید الان دست در جیب برده حداقل یک صدم هزینه ای که دوستمان کرد تا فهمید سالم است،صدقه ای به شکرانه این نعمت الهی بدهیم که بدون صرف استرس و پول، فهمیدیم مغزمان سالم است و بیماری نداریم..... ✨الشَّيْطانُ يَعِدُکُمُ الْفَقْرَ 🔥شیطان با وعده و ترساندن شما از فقر ( مانع انفاق و بخشش شما و دیدن نعمت های الهی می شود) "268 بقره" •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👑پادشاه به نجارش گفت : فردا اعدامت میکنم نجار آن شب نتوانست بخوابد ... همسر نجار گفت : مانند هر شب بخواب ... " پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار " کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد ... صبح صدای پای سربازان را شنيد... چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم ... با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند... دو سرباز با تعجب گفتند : پادشاه مرده و از تو میخواهيم تابوتی برايش بسازی ... چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت ... همسرش لبخندی زد و گفت : " مانند هر شب آرام بخواب , زيرا پروردگار يکتا هست و درهای گشايش بسيارند " فکر زيادی انسان را خسته می کند ... " درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست ". ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن یا خواب می مانی...! یا از زندگی عقب ،،،، •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
در زمان «مالك دينار» جوانى از زمره اهل معصيت و طغيان از دنيا رفت. مردم به خاطر آلودگى او جنازه‏اش را تجهيز نكردند، بلكه در مكان پستى و محلّ پر از زباله‏اى انداختند و رفتند. شبانه در عالم رؤيا از جانب حق تعالى به مالك دينار گفتند: بدن بنده ما را بردار و پس از غسل و كفن در گورستان صالحان و پاكان دفن كن. عرضه داشت: او از گروه فاسقان و بدكاران است، چگونه و با چه وسيله مقرّب درگاه احديّت شد؟ جواب آمد: در وقت جان دادن با چشم گريان گفت: يا مَنْ لَهُ الدُّنيا وَ الآخِرَةُ إرْحَمْ مَن لَيْسَ لَهُ الدُّنيا وَ الآخرَةُ. اى كه دنيا و آخرت از اوست، رحم كن به كسى كه نه دنيا دارد نه آخرت. مالك،كدام دردمند به درگاه ما آمد كه دردش را درمان نكرديم؟ و كدام حاجتمند به پيشگاه ما ناليد كه حاجتش را برنياورديم؟» •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍رضای خدا یا خلق خدا؟ ✅عارفی ناشناس به تنگا افتاد به نانوایی رفت و به نانوایی گفت نانی قرض بده و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد برفت ✨مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را میشناسی؟ گفت: نه. مردگفت: این فلان عابد بود که تو او را رد کردی! نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت میخواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. 🌱نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا به عابد گفت: آقای من دوزخ یعنی چه؟ 🌷عابد پاسخ داد: "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی، ولی برای رضایت دل بندۀ خدا، یک آبادی را نان دادی ...!!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺🍃روزے حضرت موسے (ع) در كوه طور، به هنگام مناجات عرض كرد: ای پروردگار جهانیان! جواب آمد: لبیك! سپس عرض كرد: اے پروردگار اطاعت كنندگان! جواب آمد:‌ لبیك! سپس عرض كرد:‌ اے پروردگار گناه كاران! موسی علیه السلام شنید: لبیك، لبیك ، لبیك! حضرت گفت: خدایا به بهترین اسمے صدایت زدم، یكبار جواب دادی؛ اما تا گفتم: اے خداے گناهكاران، سه مرتبه جواب دادی؟خداوند فرمود: اے موسے! عارفان به معرفت خود و نیكوكاران به كار خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند؛ اما گناهكاران جز به فضل من پناهے ندارند. اگر من هم آنها را از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه كسے پناهنده شوند؟🍃🍃🍃 📚 ڪتاب قصص التوابین (ص ١٩٨) •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
و پند شهری بود که مردمش, اصلاً فیل ندیده بودند, از هند فیلی آوردند و به خانه تاریکی بردند و مردم را به تماشای آن دعوت کردند, مردم در آن تاریکی نمی‌توانستند فیل را با چشم ببینید. ناچار بودند با دست آن را لمس کنند. کسی که دستش به خرطوم فیل رسید. گفت: فیل مانند یک لوله بزرگ است. دیگری که گوش فیل را با دست گرفت؛ گفت: فیل مثل بادبزن است. یکی بر پای فیل دست کشید و گفت: فیل مثل ستون است. و کسی دیگر پشت فیل را با دست لمس کرد و فکر کرد که فیل مانند تخت خواب است. آنها وقتی نام فیل را می‌شنیدند هر کدام گمان می‌کردند که فیل همان است که تصور کرده‌اند. فهم و تصور آنها از فیل مختلف بود و سخنانشا ن نیز متفاوت بود. اگر در آن خانه شمعی می‌بود. اختلاف سخنان آنان از بین می‌رفت. ادراک حسی مانند ادراک کف دست, ناقص و نارسا است. نمی‌توان همه چیز را با حس و عقل شناخت. 📚منبع؛: مثنوی معنوی 💫نتیجه گیری: میخواستم بگم میدونی قرآن در مورد ظن وگمان چی فرمایش میکنه👇 ✨يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ... "الحجرات 12" ✨ای کسانی که ایمان آورده‌اید! از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا که بعضی از گمانها گناه است؛ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍رضای خدا یا خلق خدا؟ ✅عارفی ناشناس به تنگا افتاد به نانوایی رفت و به نانوایی گفت نانی قرض بده و چون لباس درستی نپوشیده بود نانوا به او نان نداد و عابد برفت ✨مردی که آنجا بود عابد را شناخت، به نانوا گفت این مرد را میشناسی؟ گفت: نه. مردگفت: این فلان عابد بود که تو او را رد کردی! نانوا گفت: من از مریدان اویم، دوید دنبالش و گفت میخواهم شاگرد شما باشم، عابد قبول نکرد. 🌱نانوا گفت اگر قبول کنی من امشب تمام آبادی را طعام می دهم، عابد قبول کرد. وقتی همه شام خوردند، نانوا به عابد گفت: آقای من دوزخ یعنی چه؟ 🌷عابد پاسخ داد: "دوزخ یعنی اینکه تو برای رضای خدا یک نان به بندۀ خدا ندادی، ولی برای رضایت دل بندۀ خدا، یک آبادی را نان دادی ...!!! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•