eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
29.9هزار عکس
23هزار ویدیو
300 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
😍 به مقابل خود خیره بود و به این فکر می کرد که وقتی به خانه بازگشت چه جوابی بدهد که نه سیخ بسوزد و نه کباب… از دروغ گفتن متنفر بود اما این روزها عجیب به دروغ گویی عادت کرده بود. حالا دیگر یکی از خصلت های اصلی او به شمار می آمد. تقصیر خودش که نبود، معنی آزادی را در دروغ و دروغگویی می دید و چاره ای نداشت. اگر به دروغ متوسل نمی شد که کارش راه نمی افتاد… _ گیسو، گیسو… یک لحظه میای اینجا…!! برگشت و به «نیاز» دوست صمیمی اش نگاهی انداخت، کنار مرد جوانی ایستاده بود و با لبخند به گیسو می نگریست. گیسو با بی میلی از جای خود برخاست و به آن سمت قدم برداشت خودش هم از این وضع آن چنان راضی نبود اما نیروی پنهانی او را وادار می کرد که به کارهایش ادامه دهد. به آن دو نزدیک شد و گفت: _ جانم عزیزم؟! نیاز به جوانی که کنارش ایستاده بود اشاره کرد و گفت: _ گیسو، ایشون آقای صمدی هستن، شهریار صمدی… با لبخند مصنوعی به سمت جوان برگشت و با بی رغبتی گفت: _ خوشبختم جناب، من هم گیسو هستم… ادامه اینجاست😍👇 http://eitaa.com/joinchat/3929800726C401a9b002b