eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
19.8هزار ویدیو
279 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 این ضرب‌المثل را در مورد کسانی به کار می‌برند که بر نظر و عقیده خود و یا انجام کاری اصرار و پافشاری می‌کنند و نهایتاً به مراد خود می‌رسند. در این صورت می‌گویند که «فلانی حرفش را به کرسی نشاند» حال باید دید که وجه تسمیه این ضرب‌المثل چیست و ریشه آن از کجا ناشی شده است؟ در قدیم رسم بر این بوده پس از اینکه در مجلس خواستگاری و بله برون خانواده عروس و داماد به نتیجه می‌رسیدند و خانواده داماد آنچه را که خانواده عروس می‌خواستند و شرط می‌کردند را می‌پذیرفتند، عروس را بزک کرده بر کرسی می‌نشاندند که جای مهتران و بزرگان بود، و او را در محله و آبادی می‌چرخاندند. نشستن عروس بر کرسی و نمایش او به این شکل در کوی و برزن به این معنا بود که خانواده عروس توانستند درخواست‌های خود را به خانواده داماد بقبولانند. از این رو این اصطلاح رفته رفته به شکل ضرب‌المثل درآمد و در معنای توانایی اثبات فردی برای حرف و عقیده‌اش به کار برده می‌شد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 گاهی برای انداختن یک درخت باید صد ضربه تبر بزنید. از این صد ضربه، نود و نه ضربه اول کارش این است که شرایط را برای ضربه صدم آماده کند. اینکه درخت در طول نود و نه ضربه سر جایش است، دلیل بیهودگی آن ضربات نیست، دلیل دلسردی نیست، دلیل ناامیدی نیست. حالا هر مبارزه ای به همین شکل است. اینکه اقداماتی که میکنیم به سرعت جواب نمیدهد نباید در عزم و اراده ما خللی ایجاد کند. پس باید هر کاری میکنیم بگذاریم به حساب یکی از همان نود و نه ضربه اول. ضربه صدم بالاخره از راه می رسد و درخت را می اندازد، نگران نباشیم موفقیت صبر میخواهد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در زندگــے سه‌چیز را هیچگاه و هـیچ وقت فراموش نڪن: سه چیز را به ڪار بگـیر: سه چیز را آلوده نڪن: 💜💜💜💜 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠نکته‌ای قابل توجه درباره رابطه برزخ نسبت به دنیا و آخرت💠 🔳 رسول‌ الله‌ (ص) میفرمایند: النَّاسُ نِيَامٌ فَإذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا مردمی كه‌ در اين‌ دنيا زندگی میكنند همه‌ خوابند وقتی بميرند تازه‌ بيدار ميشوند؛ پس‌ عالم‌ برزخ‌ نسبت به دنیا، عالم‌ بيداری است، ولی خود همين‌ عالم‌ برزخ‌ نسبت‌ به‌ قيامت، عالم خواب‌ است‌؛ 🔶زيرا‌ بيداری واقعی در قیامت است‌، 🔸در عالم‌ برزخ،‌ حيات‌ و علم‌ و فهم و ادراک و قدرت‌ به‌ مراتب‌ از دنيا قویتر و از عالم‌ قيامت‌ ضعيف‌تر است 🔸پس‌ برزخ نسبت‌ به‌ دنيا در حكم‌ عالم‌ بيداري نسبت به خواب‌ است‌ و نسبت‌ به‌ قيامت‌ در حكم‌ عالم‌ خواب‌ است‌. 📕 معادشناسی ج 3 ص 21 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
👌 داستان کوتاه پند آموز 💭 کسى مى‌خواست زیرزمین خانه‌اش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسه‌اى ریخت و در بیابان انداخت . وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچه‌هایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت . 💭 مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت . از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانه‌شان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچه‌هاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماست‌ها بر زمین ریخت. شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد . 💭 این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسان‌ها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّه‌اى از کینه‌شان کم نمى‌شود. امام علی علیه السلام: دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود. غررالحكم، ج2، ص52 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌻‍ رزق معنوی 🌻‍ 🔷‍ زمانی که خواب هستی و ناگهان، به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار می‌شوی رزق است.چون بعضی‌ها بیدار نمی‌شوند. 🔶‍ زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی، این صبر، رزق است. 🔷‍ زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن ، رزق است. 🔶‍‍ گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد (مقیم اتصال نباشی) ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی (متصل میشوی) این تلنگر، رزق است. 🔷‍‍ یکباره یاد کسی میفتی که مدتهاست ازو بی خبری و دلتنگش میشوی و جویای حالش میشوی، این رزق است. 🔶‍‍ رزق واقعی این است.. رزق خوبی ها، نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد. خدایا ممنونم که دوستم داری و مرا از این ارزاق معنوی بهرمند می کنی.🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 🌷 چند روایت از امام صادق (علیه السلام) : 1⃣ هرگز از دین و معتقدات مردم جستجو مکن که بدون دوست خواهی ماند. 📖 وسائل الشیعه ج12 ص86 2⃣ محبوب ترین برادرانم نزد من کسی است که عیب های مرا نزد من هدیه آورد. 📖 اصول کافی ج3 ص452 3⃣ هرکس به پدر و مادر خود با نگاه خشمگین و دشمنی نگاه کند در حالیکه آن دو به او ظلم کرده باشند، خداوند نمازش را قبول نکند 📖 وسائل الشیعه ج21 ص 501 4⃣ خداوند بندگانش را به چیزی سخت تر از خرج کردن پول آزمایش نکرده است. 📖 خصال ج1 ص8 5⃣ کسی که هنگام صبح صدقه بدهد، خداوند نحوست و شومی آن روز را از او دور مےکند. 📖 مکارم الاخلاق ص243 📚 احادیث الطلاب ص712 تا 727 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بنام یگانہ معبود مهربان شنبہ 22 خرداد ماه را آغاز میکنیم🌷🍃 خدایا امروز چتر رحمتت را بر سر دوستانم همیشه باز نگهدار و بهترین تقدیرها را برایشان رقم بزن اول هفتہ تون سرشار از آرامش الـهی🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖ولادت حضرت معصومه (س) 💞بر شما مبارک 💖و همچنین روز دختر عزیزای دل 💞بابا و مامانا 💖بر تمام گل دخترا مبارک🌸
✨﷽✨ 🌼به یاد خدا باشید یا با تسبیح یا با دل. یاد خدا با دل خیلی اهمیت دارد. گاهی اوقات انسان با زبان در حال گفتن ذکر استغفار است، اما گناه هم می کند. ✍در حدیث آمده که : « کسی که در حال گناه کردن استغفار میکند، خود را مسخره کرده است. یکی از علما می گفت: سی سال پیش سوار اتوبوس بودم، یک حاجی هم با ریش و عبا و قبا جلوی من نشسته بود. هر زن بی حجابی که وارد اتوبوس می شد، حاجی نگاه می کرد و یک « استغفر الله » می گفت. پشت سر هم هر زنی که وارد می شد، حاجی این کار را می کرد. یک وقت در یکی از ایستگاه ها یک خانم بی حجاب سوار ماشین شد، حاجی متوجه او نشد، من با دست به شانه اش زدم و گفتم : « حاج آقا، یک استغفر الله دیگر هم سوار اتوبوس شد! شخص حاجی با شنیدن حرف من ناگهان برگشت و متوجه شد یک عالم پشت سرش نشسته و مراقب اوست و فهمیده که شیطان او را بازی داده است. جیک نزد. شیطان این قدر عجیب است که در حالی که مشغول استغفار هستی، شما را به گناه می اندازد. این ذکر به درد نمی خورد. چون دل به یاد خدا نیست. 👈 حاجی پشت سر هم می گفت:« خدا لعنت کند کسانی را که اینها را بی حجاب کرده اند» اما با این حال، خودش، محو تماشایشان بود. اگر دل انسان به یاد خدا باشد که چشم، به زن نامحرم نگاه نمی کند! تسبیح در دست و ذکر استغفار هم بر لب، اما دل به یاد خدا نیست! از خدا بخواهید که دل هایتان به یاد او باشد. این مطلب را یادگاری از من داشته باشید: ذکر خالی، چنگی به دل نمی زند! 📚 در محضر مجتهدی ج 2، ص 165 ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍امام سجاد(علیه السلام)فرمودند: ✅گناهانی که موجب رد شدن دعا می شوند عبارتند از: 💠نيت بد 💠پليدي باطن 💠دورويي با برادران ديني 💠باور نداشتن اجابت دعا 💠تاخير در نمازهاي واجب تا وقتش بگذرد 💠ترک كار خير و صدقه 💠گفتن كلمات زشت و ناسزا 📚معاني الأخبار،ص271 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴اهمیت تعقل در زندگی یک مداد اگر مغز نداشته باشه، هیچ ارزشی نداره، ارزش ما آدم‌ها هم به مغز و عقل است. اگر عقل رو کنار بذاریم و اهل حساب و کتاب نباشیم، کار ما هیچ ارزشی نداره. به همین خاطر یکی از ناله‌های اهل جهنم این است: و قالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما كُنَّا فِي أَصْحابِ السَّعِير (ملک:10) اگر ما (حق را) مى‌شنيديم يا تعقل مى‌كرديم، در زمره اهل آتش نبوديم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍حکایت شیخ جعفر امین و گناه زبان❗️ در زمان آیت الله بهبهانی تاجری اصفهانی وتهرانی وشیرازی هر سه باهم به نیت مکه راهی عراق شدند و بعد از زیارت اماکن مقدس عراق قصد کعبه داشتند و مقداری پول داشتند و می خواستند به دست انسانی امین بسپارند نزد آیت الله بهبهانی رفتند. آن بزرگوار آدرس شیخ جعفر امین را به آنها دادند. سه تاجر ایرانی نزد شیخ جعفر امین رفتند وپول ها را به امانت سپردند. شیخ جعفر امین مردی بسیار مومن بود که معرف به شیخ جعفر امین شده بود. سه تاجر ایرانی بعد از تمام شدن زیارت مکه به عراق رفتند وسراغ شیخ جعفر امین را گرفتند. فهمیدند که شیخ فوت کرده است پسر شیخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان و آدرس پولشان را دید ولی از تاجر سوم خبری نبود! آن تاجر بی چاره پولش را می خواست ولی پسرش خبری از پول او نداشت مجبور شد تا پیش آیت الله بهبهانی برود . آیت الله بهبهانی گفت باید امشب با چند تن از انسانهای درستکار سر قبرشیخ جعفر امین بروید و دعا کنید شاید فرجی شود شب اول خبری نشد تا شب سوم که سر قبر شیخ بودند و دعا می کردند صدایی از قبر شنیده شد و آدرس پول را شیخ گفت ولی شنیدند که شیخ آه و ناله می کند و می گوید هرچه می کشم از دست قصاب است. خبر به آقای بهبهانی رسید و فکر چاره ای بودند. بعد از خانواده شیخ سوال کرد؛ شیخ با کدام قصاب داد و ستد داشته است. قصاب را یافت و به قصاب گفت چرا از دست شیخ جعفر امین ناراحتی؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زیادتر کند. از قصاب خواهش کرد تا علت ناراحتی اش را بگوید. قصاب گفت من دختری داشتم که دم بخت بود و مردی کوفی که چوپان بود وبرای من گوسفند می آورد و به من پیشنهاد کرد تا دخترم را برای پسرش بگیرد و قرار شد من به کوفه بروم و در مورد خانواده ی آنها تحقیق کنم و او نیز درباره ما تحقیق نماید بعد که من تحقیق کردم فهمیدم خانواده ی خوبی هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشکالی ندارد و مرد کوفی نزد شیخ جعفر امین رفته بود و سوال کرده بود قصاب وخانواده ی او چگونه هستند شیخ که قصد داشته دختر قصاب را برای پسرش بگیرد. فکر می کند: میگوید چه بگویم که هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را برای پسر خودم بگیرم شیخ فقط در یک کلمه به مرد کوفی می گوید: (من نمی‌دانم) مرد کوفی با خودش فکر می کند و می گوید حتما طوری هست که شیخ این حرف را زد و مرد کوفی به یک نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش و دخترت را شوهر بده و آن مرد فراموش می کند و قصاب هم منتظر می ماند ولی روزها می گذرد و سال ها ولی از مرد کوفی خبری نمی شود تا این که دختر قصاب سنش بالا می رود و دیگر خواستگاری نداشته و شیخ جعفر امین هم که به پسرش می گوید: دختر قصاب را می خواهم برایت خواستگاری کنم قبول نمی کند. تا این که بعد از سالها مرد کوفی را می بیند وسراغ پسرش را از او می گیرد مرد کوفی می گوید من که چند سال پیش برایت سفارش فرستادم و علت انصراف خودش را حرف شیخ جعفر امین مطرح می نماید. و از همان روز قصاب شروع به نفرین می کند. آیت الله بهبهانی به قصاب می گوید اگر من یک داماد خوب برای دخترت پیدا کنم. آیا راضی می شوی؟ آیت الله بهبهانی رو به یکی از شاگردانش می کند که تا کنون ازدواج نکرده بوده و از او می خواهد با دختر قصاب ازدواج کند ازدواج صورت می گیرد و قصاب راضی می شود و شیخ از عذاب قبر نجات می یابد. 📚منبع: کتاب کرامات و حکایات عاشقان خدا جلد دوم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌲 در بنی اسرائیل عابدی بود، به او گفتند: در فلان مکان درختی است که قومی آن را می‌پرستند. عابد خشمناک شد و تبر بر دوش گرفت تا آن درخت را قطع کند. ابلیس به صورت پیرمردی در راه وی آمد و گفت: دست بدار تا سخنی بازگویم. گفت: بگو، گفت: خدا رسولانی دارد که اگر قطع این درخت لازم بود، آنان را برای این کار می‌فرستاد. عابد گفت: حتما باید این کار را انجام دهم. ابلیس گفت: نمیگذارم، سپس با وی گلاویز شد، عابد وی را بر زمین زد. ابلیس گفت: مرا رها کن تا سخن دیگری برایت گویم و آن این است که تو مردی مستمندی، اگر مالی داشته باشی که بر عابدان انفاق کنی بهتر از قطع آن درخت است، دست از این درخت بردار تا هر روز دو دینار زیر بالش تو بگذارم. عابد گفت: راست میگویی! یک دینار صدقه میدهم و یک دینار را به کار می‌برم، مرا به قطع درخت امر نکرده اند و من دارای مقام پیامبری نیستم که غم بیهوده بخورم. عابد دو روز زیر بستر خود دو دینار دید و خرج کرد؛ ولی روز سوم چیزی ندید و ناراحت شد و تبر برگرفت که درخت را قطع کند ابلیس در راهش آمد و گفت: کجا میروی؟ گفت: می‌روم درخت را قطع کنم، گفت: هرگز نمی توانی و با عابد گلاویز شد و وی را بر زمین زد و گفت: بازگرد و گرنه سرت را از تن جدا میکنم. عابد گفت: مرا رها کن تا بروم؛ اما بگو چرا آن دفعه من نیرومندتر بودم؟ ابلیس گفت: تو قصد داشتی درخت را برای خدا و با اخلاص قطع کنی؛ از این رو خدا تو را بر من مسلط ساخت؛ ولی این بار برای خود و دینار خشمگین شدی و من بر تو مسلط شدم. 📙پند تاریخ 201/5-202 ؛ به نقل از: المستطرف 2/ 154؛ احیاء العلوم 380 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
امیرالمؤمنین عليه السلام: دروغگو و مرده يكسانند؛ زيرا برترى زنده بر مرده به اعتماد بر اوست. پس اگر به سخن او اعتمادی نشود، زنده نیست الكَذّابُ و المَيِّتُ سَواءٌ، فإنّ فَضيلَةَ الحَيِّ علَى المَيِّتِ الثِّقةُ بهِ، فإذا لم يُوثَقْ بكَلامِهِ بَطَلَت حَياتُهُ غررالحكم حدیث2104 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺 فرمودند : روزگاری بر مردم خواهد آمد؛ که از قرآن، جز نشانی و از اسلام جز نامی باقی نخواهد ماند... مسجدهای آنان در آن روزگار آباد اما از هدایت ویران است ... مسجد نشینان و سازندگان بناهای شکوهمند مساجد از بدترین مردم زمین میباشند، که کانون هر فتنه، و جایگاه هرگونه خطاکاری اند .. هر کس از فتنه بر کنار است، او را به فتنه بازگردانند، و هر کس که ازفتنه عقب مانده او را به فتنه ها کشانند ... که خدای بزرگ می فرماید: به خدا سوگند! برآنان فتنه‌ای بگمارم که انسان شکیبا درآن سرگردان ماند! و چنین کرده است! و ما از خدا میخواهیم که از لغزش غفلت ها درگذرد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅ پاداش یک گواهی ✍حضرت یوسف(علیه السلام) در کاخ خود بر روی تخت پادشاهی نشسته بود. جوانی با لباسهای چرکین از کنار کاخ او گذشت. جبرئیل در حضور آن حضرت بود. نظرش به آن جوان افتاد. گفت: یوسف! این جوان را می‌شناسی؟ یوسف(ع) گفت: نه! جبرئیل گفت: این جوان همان طفلی است که پیش عزیز مصر، در گهواره به سخن درآمد و شهادت بر حقّـانیّت تو داد. یوسف(ع) گفت: عجب! پس او بر گردن ما حقّی دارد. با شتاب مأمورین را فرستاد، آن جوان را آوردند و دستور داد او را تمیز و پاکیزه نمودند و لباس‌های پر بها و فاخر بر وی پوشاندند و برایش ماهیانه حقوقی مقرّر نموده و عطایای هنگفتی به او بخشیدند. جبرئیل با دیدن این منظره، تبسّم کرد. یوسف(علیه السلام) گفت: مگر در حق او کم احسان کردم که تبسّم می‌کنی؟ جبرئیل گفت: تبسّم من از آن جهت بود که مخلوقی در حق تو که مخلوق هستی، بواسطه ی یک شهادت بر حق در زمان کودکی از این همه إنعام و احسان برخوردار شد. حال خداوند کریم در حق بنده ی خود که در تمام عمر، شهادت بر توحید او داده است، چقدر احسان خواهد کرد؟! 📚پندهای جاویدان، ص220 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
شمر نمازش را می خواند، روزه اش را می‌گرفت، آشکارا هم فسق و فجور نمی‌کرد و شاید اهل رشوه و ربا هم نبود... معاویه و ابن زیاد و عمر سعد هم همینطور... یادمان باشد، زیارت عاشورا که می‌خوانیم وقتی رسیدیم به «وَ لَعنَ الله...» هایش؛ لحظه ای به خودمان گوشزد کنیم: نکند این «لعن الله» شامل حال ما بشود؟؟؟!!! مایی که گاه خودمان را ارزانتر از شمر و عمر و ابن زیاد می‌فروشیم؛ کربلا به رفتن نیست به شدن است، که اگر به رفتن بود شمر هم "کربلایی" است! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
مسيح (ع) از مسيري مي‌گذشت، يك نفر با او برخورد نمود به محض ديدن مسيح به او فحاشي كرد و گفت: «اي پسر حرامزادۀ بي‌اصل و نسب» مسيح در پاسخ گفت: «سلام اي انسان باشرافت و ارزشمند.» اطرافيان از مسيح پرسيدند: «او به تو فحاشي كرد، چه طور شما به او اين قدر احترام مي‌گذاريد؟» مسيح پاسخ داد: «هر كسي آنچه را دارد خرج مي‌كند چون سرمايۀ او اين بود، به من بد گفت و چون در ضمير من جز نيكويي نبود از من جز نيكويي در وجود نمي‌آيد ما فقط آنچه را كه در درون داريم مي‌توانيم از خود نشان دهيم.👌🏻👌🏻👌🏻 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ◇ روزی حضرت موسی(ع) روبه درگاه ملکوتی خداوند کرد و از درگاهش درخواست نمود بارالها می خواهم بدترین بنده ات را ببینم ندا آمد که صبح زود به در ورودی شهر برو اولین کسی که از شهر خارج شد او بدترین بنده ی من است.حضرت موسی صبح روز بعد به در ورودی شهر رفت، پدری با فرزندش اولین کسانی بودند که از در شهر خارج شدند. حضرت موسی گفت: این بیچاره خبر ندارد که بدترین خلق خداست، پس از بازگشت رو به درگاه خدا کرد و پس از سپاس از خدا به خاطر اجابت خواسته اش عرضه داشت: بار الها حال می خواهم بهترین بنده ات راببینم. ندا آمد:آخر شب به در ورودی شهر برو و آخرین نفری که وارد شهر شد بهترین بنده ی من است. هنگام شب موسی(ع) به در ورودی شهر رفت و دید آخرین نفر همان پدر با فرزندش است! رو به درگاه خدا کرد و گفت: خداوندا چگونه ممکن است بدترین و بهترین بنده ات یک نفر باشد؟ندا آمد ای موسی این بنده که هنگام صبح از در ورودی شهر خارج شد بدترین بنده من بود، اما هنگامی که نگاه فرزندش به کوه های عظیم اطراف شهر افتاد از پدرش پرسید: پدر! بزرگ تر از این کوه ها چیست؟ پدر پاسخ داد: آسمانها. فرزند پرسید: بزرگتر از آسمانها چیست؟ پدر در حالی که به فرزندش نگاه می کرد، اشک از دیدگانش جاری شد و گفت: فرزندم گناهان پدرت از آسمانها نیز بزرگتر است.فرزند پرسید: بزرگتر از گناهان تو چیست؟ پدر که دیگر طاقتش تمام شده بود به ناگاه بغضش ترکید و گفت : عزیزم مهربانی و بخشندگی خدای بزرگ از تمام هرچه هست بزرگتر است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
"خلیفه دوم و دزد بی دست و پا" عبد الرحمن بن عائذ گوید: دزد راهزنی که یک دست و یک پای او به عنوان حد شرعی قطع شده بود، را به نزد عمر بن الخطاب آوردند عمر فرمان داد تا پای دیگر او را نیز فطع نمایند. امام علی (ع) که در آنجا حاضر بود خطاب به عمر فرمود: خدای عزوجل می فرماید: انما جزآء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فساداً ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض**مائده/ 33، ترجمه: کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می کند (و با تهدید اسلحه، به جان و مال و ناموس مردم حمله می برند) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت) از دست (راست) و پای (چپ) آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود، تبعید گردند. *، تو دست و پای این مرد را قطع نموده ای بنابراین نمی توانی پای دیگر او را نیز قطع کنی چون در این صورت توان ایستادن و حرکت را از او سلب نموده ای. حال، یا باید او را تعزیر نموده و یا این که به زندان بیفکنی، عبد الرحمن گوید: عمر آن مرد را به زندان افکند 📚ر.ک: الغدیر 6/ 136 به نقل از: السنن الکبری (بیهی) 8/ 274، کنزالعمال 3/ 118. ***. 📓فان کان لا یدری فتلک مصیبه - و ان کان یدری فالمصیبه اعظم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
لقمان حکیم👳‍♂ در توصیه به فرزندش اظهار نمود: دل بسته به رضای مردم و مدح و ذم آنان مباش زیرا هرچقدر انسان در تحصیل آن بکوشد به هدف نمی رسد و هرگز نمی تواند رضایت همه را بدست آورد. فرزند به لقمان گفت: " معنای کلام شما چیست؟ دوست دارم برای آن مثالی یا عملی بیاوری "🙄 لقمان از او خواست با هم بیرون بروند که همراه درازگوشی حرکت کردند🐴 لقمان سوار شد و فرزندش پیاده حرکت کرد. در راه به عده ای رسیدند آنان پس از دیدن این صحنه به یکدیگر گفتند: " چه پدر بی عاطفه ای خودش سواره می آید و فرزندش باید پیاده بیاید"😒 لقمان گفت: " سخن آنان را شنیدی که کار ما را مذموم دانستند؟؟ " فرزند گفت: " بلی"🙄 لقمان پیاده شد و فرزند سوار شد که در راه عده دیگری را دیدند که بین خود میگفتند: " چه پدر بد و چه پسر بی ادبی پدر چرا اینگونه فرزندش را تربیت کرده که خود پیاده می رود و پسرش سواره و چه پسر بی ادبی چرا که او عاق بر پدر شده است😒 لقمان گفت: " دیدی؟؟" فرزند هم گفت: "بلی" اکنون هر دو با هم سوار شدند که عده ای باز سرزنش کردند که چرا رحم نمی کنند به حیوان و او را آزار می رسانند😞 اینجا هم لقمان همان سوال را گفت و پسر هم همان جواب را داد. سپس هر دو پیاده شدند و حیوان را بی بار حرکت دادند که باز هم سرزنش شدند که چرا از حیوان استفاده نمی کنند😏 در این هنگام لقمان به فرزندش گفت: " آیا برای انسان به صورت کامل راهی برای جلب رضایت مردم وجود دارد ؟ بنابراین امیدت را از رضای مردم قطع کن و در اندیشه تحصیل رضای خدا باش زیرا این کار آسانی بوده و سعادت دنیا و آخرت در همین است👌 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•