eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.8هزار دنبال‌کننده
28هزار عکس
19.8هزار ویدیو
279 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
✨فرق اسلام و مسیحیت ! دو نفر از جوانان مسیحی که مسلمان شده و برای تحصیلات دینی به مراکش رفته بودند ، تعریف می کردند که : چند سال قبل ، در اسپانیا زندانی شده بودیم . در زندان با یک جوان مسلمان عراقی آشنا شدیم . او روزها به هنگام بیکاری ، در گوشه ای می نشست . و با صوتی خوش قرآن می خواند . ما که مسیحی بودیم و زبان عربی نمی دانستیم : از حرفهای او چیزی نمی فهمیدیم ، اما از قرآن خواندنش لذتی معنوی می بردیم . به همین خاطر تصمیم گرفتیم که از اوقات فراغت خود استفاده کرده . عربی یاد بگیریم . نزد همان جوان مسلمان ، کم کم عربی را یاد گرفتیم ، طوری که هر گاه او قرآن خواند ، ما معنی آیات را می فهمیدیم ، تا این که او یک روز این آیه را خواند : ((از خداوند رحمتش را بخواهید . )) و سپس آیه ای خواند که : ((بخوانید مرا ، تا اجابت کنم شما را . )) و بار دیگر ، این آیه را تلاوت کرد : ((هنگامی که بندگانم از من چیزی بخواهند ، من به آنان نزدیک هستم . )) در این هنگام ما به فکر فرو رفتیم که چقدر بین اسلام و دین مسیحیت (فعلی ) تفاوت است . مسلمانان هرگاه بخواهند با خدا حرف بزنند ، احتیاج به واسطه ندارند . ولی مسیحیان در دین خود تشریفات پوچ و بیهوده ای دارند . آنها می گویند که هیچ کسی نمی تواند بدون واسطه با خدا حرف بزند و برای این کار حتما باید نزد کشیشها برود و به گناهان خود اعتراف کند و پولی بپردازد تا کشیش او را بیامرزد ، در حالی که خود کشیش ؛ هیچ راهی به سوی خداوند ندارد . ما از شنیدن این آیات منفعل شده و به شک افتادیم . و با خود فکر کردیم : آیا به راستی خداوند به ما نزدیک است و ما بدون واسطه می توانیم از او بخواهیم ؟ )) مدتی گذشت تا اینکه روزی در زندان گرفتار عطش و تشنگی شدیم و هیچکس هم در محوطه زندان نبود تا از او آب بخواهیم . وقتی که از تشنگی به حالت مرگ افتادیم ، ناگهان به یاد آیات قرآن افتادیم و دعا کردیم که : ((خدایا ، اگر این آیات از جانب تو و محمد صلی الله علیه و آله فرستاده توست ، به داد ما برس که داریم از تشنگی هلاک می شویم . )) در این موقع ، ناگهان از دیوار مقابل ما ، جوی آبی جاری گردید . ما از آن آب نوشیدیم و سیراب شدیم و در همان لحظه تصمیم گرفتیم که مسلمان شویم . پس از رهایی از زندان اسلام را اختیار نموده و برای ادامه تحصیلات به اینجا آمدیم •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
معجزه‌ای جالب👌 بت‌پرستان به پیامبر(ص) گفتند: اگر پیامبری باید معجزه کنی. پیامبر(ص) فرمود: اگر معجزه کنم آن وقت ایمان می‌آورید؟ همه گفتند: آری. پیامبر(ص) فرمود: خب بگویید چه کاری انجام بدهم. بت‌پرستان گفتند: اگر می‌توانی به آن درخت بگو از ریشه کنده شود و این جا بیاید. سپس پیامبر(ص) به درخت اشاره‌ای کردند. درخت از زمین کنده شد و روی ریشه‌هایش حرکت کرد و تا نزد پیامبر دوید و سایه‌اش را بر سر پیامبر(ص) انداخت. همه گفتند: بگو تا درخت دو نصف شود. پیامبر گفتند و همان طور شد. باز بت‌پرستان گفتند: حالا دوباره به هم بچسبد. پیامبر گفتند و همان طور شد. گفتند: بگو برگردد. پیامبر گفتند و درخت برگشت سر جای اولش. بت‌پرستان بدجنس پس از مشاهده این همه از معجزه از پیامبر به جای آن که ایمان بیاورند به پیامبر(ص) گفتند: تو جادوگری! پیامبر(ص) فرمود: می‌دانستم ایمان نمی‌آورید. از الان می‌بینمتان که در جنگ بدر کشته می‌شوید و جنازه‌تان را درون چاه می‌اندازیم... و همان طور که پیامبر(ص) فرمودند همه آن‌ها در جنگ بدر کشته شدند و جنازه‌شان در چاه انداخته شد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨ 🌺پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: کمیاب‌ترین چیزها در آخرالزّمان دو چیز است: برادر(دوست) قابلِ اعتماد یا درهمی حلال... 📚 تحف العقول، ص۵۴ 🔸در این دوران پرآشوب، قدر دوستان واقعی بیشتر معلوم می‌شود؛ خصوصا دوستانی که به خاطر محبّت امام زمان علیه السلام، با آنها حس برادری داریم. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
⚠️ 🍃آیت الله بهجت قدس سره: اگر در اتاقی در بسته باشیم و بدانیم که شخص بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما را می شنود، چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم!؟ با اینکه او را نمی بینیم ، ولی علم داریم و می دانیم که پشت در هستند، در رفتار و گفتار خود بسیار مواظب هستیم. ⁉️پس چرا حال ما نسبت به امام زمان (عج) چنین نیست!؟ 😔 📗کتاب جناب عشق 🌤أللَّھُمَ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
این چیه؟ +عکس دخترمه _بده ببینمش +خودم هنوز ندیدمش _چرا؟ +الان موقع عملیاته... میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده،باشه بعد. 🌹 شهید مهدی زین الدین •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 ✍آفتاب در حال غروب کردن بود و اشراف آرام آرام محل را ترک کردند و به شهر برگشتند،اما کنعان همچنان در جای خود ایستاده بود. 🌴 نوح(ع)که از همان ابتدا متوجه حضور فرزندش شده بود،پس از عزیمت کفار به سوی او رفت. 💭کنعان از سر تمسخر تعظیم بلندی کرد و گفت:درود خداوند بر پیامبر و منجی عالمیان،نوح بن لامک بن متوشلخ! نوح(ع) فرمود:چه بگویم از داغ دل پدری که فرزند خویش را در میان ظالم ترین بندگان خدا میبیند و کاری از دستش ساخته نیست؟! 🗯کنعان:ظالم ترین بندگان خدا؟! چشمانت را باز کن و خوب مرا نظاره کن پدر! این لباس و زیورآلات همگی هدایای دوستانیست که تو ایشان را ظالم و فاسق میخوانی،آن هم به فرزند کسی که سالهاست خدایان ایشان را تکذیب کرده و آیین پدرانشان را کوچک می شمارد! اینک دوستان من بخشنده ترند یا خدای تو؟!پس از عمری بندگی تو را چه رسید جز فقر و شکنجه و تمسخر؟! ▫️نوح(ع):ثروت بدست آمده از ظلم به فرودستان نمی تواند دوستانت را از امواج خشم خداوند نجات دهد! ▪️کنعان:آن وقت این کشتی به خاک نشسته در دل بیابان می تواند؟!بهتر نبود به جای این تکه چوب ها اندکی زر و سیم از خدایت مطالبه می کردی تا تو را در برابر به قول خودت ظالمان یاری کند؟! ▫️نوح(ع):خداوند خود بهتر از هرکس می داند چگونه ستمگران را بر جای خود نشاند.کنعان!هنوز اندک فرصتی برای جبران گذشته باقیست!می توانی به معجزه سجده ای خود را از بند شیطان رهاسازی. ▪️کنعان:نه پدر! نه من میتوانم گذشته را جبران کنم نه تو! تو هرگز نمی توانی آبروی از دست رفته ی من و مادرم را بازگردانی!نمی توانی آن همه تحقیر را که به جرم فرزند تو بودن بر من تحمیل شد جبران کنی!سپس در حالی که از پدرش دور می شد گفت:بار دیگر که با خدایت دیدار کردی از قول من به او بگو اگر وجود داشت،هرگز بخاطر داشتن پدری چون تو نمی بخشیدمش. 📚برداشت آزاد از قصص الانبیا ترجمه حسن زاده ج1،ص19 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷ســلام 🌸صبحتون پُر انرژی 🌷یکشنبه آذر ماهتـون زیبا 🌸آرزومی کنم 🌷دراین روز زیبا 🌸دلتون پراز محبت 🌷روزتون پُراز رحمت 🌸زندگیتون پراز شوکت 🌷خونه هاتون پراز برکت 🌸لحظه‌هاتون پراز موفقیت 🌷وعاقبتتون ختم به خیرباشه
نقل است در قرن نهم هجری در تبریز کودکی در پشت‌بام بازی می‌کرد، که در حین بازی پایش لیز می‌خورد و از بالا به پایین پرت می‌شود؛ پیرمرد حمّالی که امور زندگی خود را با حمل بار میگذارند كودك را که در حال افتادن بود دید؛ او به زبان محلی خود میگوید: «ساخلیان ساخلار» یعنی «نگهدارنده نگهدار»! در این هنگام بچه آرام پایین آمده، او ‌را میگیرد و بر زمین میگذارد! مردم که شاهد ماجرا بودند حمال پیر را در میان گرفتند، و لباس‌های او را تکه تکه کردند و به عنوان تبرک برداشتند و از او جویا میشدند که چگونه این‌کار را انجام داده؟! آیا او امام زمان است؟!! آیا او‌ از اولیای الهی است؟ و... او پاسخ داد: ای مردم، من آدم فوق‌العاده‌ای نیستم، کشف و کرامت ندارم، اکنون هم کار خارق‌العاده‌ای نکرده‌ام، یک عمر من امر خدا را اطاعت کردم، یک لحظه هم خداوند دعای مرا اجابت کرد. مردم این واقعه را بر سر زبان‌ها انداختند و این حمال تا به امروز جاودانه شد. 🌺بقره آیه ۱۸۶: و هنگامی که بندگان من، از تو در باره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم؛ دعای دعا کننده را، به هنگامی که مرا می‌خواند، پاسخ می‌گویم؛ پس باید دعوت مرا بپذیرند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
‍ 🌸🍃🌸🍃‍ ✍نوح(ع) و هشتاد نفر یار باقی مانده اش با راهنمایی جبرئیل،در محلی که امروز مسجد کوفه واقع شده است، مشغول ساخت کشتی بودند.1 ⚔در این میان آزار و اذیت اشراف حتی برای یک روز متوقف نمی شد.هر روز عده ای از ایشان با دار و دسته خود نزد نوح می آمدند و شروع به تمسخر می کردند: 🔺_‌ای نوح مثل اینکه دعوی پیامبری نگرفت و آخر سر،نجار شدی! 🔻_حالا که کشتی می‌سازی پس دریایش را هم بساز! 🔺_لااقل کشتی را کوچکتر بسازید تا بتوانید آن را بر شانه های خود تا دریا حمل کنید! ❇️می‌گفتند و قاه قاه می‌خندیدند. پدران فرزندان خود را به دیدن نوح(ع) و پیروانش می بردند و می گفتند:ببین پسرم! این عاقبت هم نشینی و رفاقت با اراذل اوباش است. پیر مرد پس از قرن ها ادعای پیامبری وسط بیابان کشتی می سازد!هرگز به خدایان و بزرگان قوم خود پشت نکن تا به این حال و روز دچار نشوی. 🚢و اما نوح(ع) و یارانش با جدیت فراوان به کار خود ادامه می‌دادند،فقط گاهی پیامبر سر بلند می کرد و یک جمله کوتاه می فرمود: 🗯" اگر امروز شما ما را مسخره می‌کنید ما هم در آینده نزدیکی شما را مسخره خواهیم کرد"! ✔️اشراف به تمسخر بسنده نکردند و افرادی را اجیر کردند تا در تاریکی شب بیایند آن‌چه را نوح(ع) از کشتی درست کرده بود،خراب کنند و تخته‌ها را از هم جدا کرده و بشکنند.نوح از درگاه الهی استمداد کرد. 💎خداوند به او وحی کرد:سگی را برای نگهبانی بگمار. ⛓نوح(ع)چنین کرد و وقتی که شبانه مزدوران برای خراب کردن کشتی می‌آمدند،سگ به ایشان حمله می کرد و مهاجمان از ترس فرار می کردند.3 ⚓️ساخت کشتی هشتاد سال طول کشید. اما باز رحمت الهی از اینکه بدون مقدمه عذابی بزرگ بر کافران جهان نازل شود،ابا داشت.پس مدتی زنان و مردان عقيم شدند و تا چهل سال دیگر فرزندی به دنيا نيامد،چهل سال نيز قحطی و بيماری بر آنان چيره شد و اموال و فرزندانشان از بين رفتند.پیامبر دائما با صدای بلند به ایشان می فرمود: ✅اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا:به درگاه خدای خود توبه کنید و آمرزش طلبید که او بسیار خدای آمرزنده‌ای است.4 اما...دیگر کاری از دست پیامبر ساخته نبود.آری! این جماعت سالها پیش غرق شده بودند. 📚منابع: 1)مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار، ج11، ص319 2)سوره هود، آیه38.مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه،ج9،ص91 3)مجلسی،محمدباقر،بحارالانوار، ج 65،ص52. 4)سوره نوح آیه10مجلسی،بحار الانوار،ج 11،ص299 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🤲 خانواده شخصی که از دنیا رفته بود از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درخواست نماز میت کردند، حضرت رحمة للعالمین به خاطر امری که پوشیده می داشتند می خواستند از خواندن نماز بر آن میت امتناع ورزند ولی امین وحی به محضر حضرت نازل شد و عرضه داشت: یا رسول اللَّه! خدا می فرماید: شبی باران تندی در مدینه نازل شد و تقریباً همه شهر را آب و گل و لای گرفت و مردم مدینه شهر را در وضعی دیدند که از خانه ها بیرون نیامدند. بنده ای از بندگانم مشکل داشت و این مرد که الآن از دنیا رفته، آن شب از خانه بیرون آمد و در آن وضعیت بحرانی، مشکل آن بنده ام را برطرف کرد، به خاطر کار آن شب بر جنازه اش نماز بخوان و برای او درخواست آمرزش کن. 📙عطار نيشابورى •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💠نمک شناس یا نمک به حرام ؟ ! 🔆یکی از اخیار اصفهان که به علامه مجلسی ارادت داشت شبی بعد از نماز جماعت خدمت ایشان آمد و گفت : گرفتاری مهمی برایم پیش آمده است . علامه مجلسی گفت : چه گرفتاری ؟ آن مرد گفت : لوطی باشی محل ، به من خبر داده است که امشب با دوستانش می خواهند به خانه من بیایند و شام میهمان من باشند و قهرا می دانم اسباب لهو و لعب را هم می آورند و موجبات ناراحتی ما را فراهم می کنند و ما را در حرام می اندازند . 🔆علامه مجلسی گفت : خودم می آیم و به لطف خداوند مساءله آنرا آنطوری که خدا بخواهد حل و فصل می کنم . جناب علامه از راه مسجد جلوتر از میهمانها به خانه آن مرد رسید ، وقتی بعد از مدتی لوطی باشی و رفقایش وارد شدند ، ناگهان چشمشان به شیخ الاسلام اصفهان ؛ مرحوم مجلسی افتاد ، تنبک و تنبورهای خود را پنهان کردند و مؤ دبانه در محضر او نشستند . اما لوطی باشی از میزبان سخت ناراحت و دلگیر شده که او علامه مجلسی را موی دماغ و مزاحم عیششان کرده بود . 🔆لوطی باشی شروع به سخن گفتن کرد و گفت : جناب مجلسی ! ما لوطیها صفات خوبی هم داریم ، کمتر از اهل علم هم نیستیم . مجلسی گفت : من که چیزی از خوبیهای شما نمی دانم . لوطی باشی گفت : جناب مجلسی تو با ما معاشرت نداری که بدانی ما چه صفات خوبی داریم ؛ ما در نمک شناسی بی نظیریم . لوطی کسی هست که اگر نمک کسی را چشید تا آخر عمر یادش نمی رود و به صاحب نمک خیانت نمی کند . علامه گفت : من این حرف شما را نمی توانم بپذیرم که شما نمک شناسید و نمکدان نمی شکنید . بگو ببینم چند سال از سن شما می گذرد ؟ لوطی باشی گفت : چهل سال . علامه مجلسی گفت : چهل سال است نعمت خدا را می خوری و معصیت خدا را می کنی ای نمک به حرام ! 🔆این جمله را که گفت مثل آبی که به آتش بریزند لوطی باشی خاموش شد و راستی که او را تحت تاءثیر قرار داد تا آخر مجلس دیگر یک کلمه هم حرف نزد و در فکر فرو رفت . مجلس تمام شد و هر کس به خانه اش رفت . لوطی هم به خانه اش رفت تا بخوابد اما مگر خوابش می برد ! بله درست گفت چهل سال عوض نمک شناسی نسبت به کسی که به او همه چیز داده ؛ سلامتی ، بضاعت ، ثروت ، و . . . نمک بحرامی کرده فکر کرد و فکر کرد تا آخر تصمیم خود را گرفت . فردا صبح پس از اذان ، علامه مجلسی شنید که کسی در خانه اش را می زند ، در را باز کرد ، دید لوطی باشی است . گفت : آقای شیخ ! آیا اگر من توبه کنم خدا مرا می بخشد و می آمرزد و قبولم می کند ؟ علامه مجلسی گفت : بله ، البته خدا کریم و غفور است ، انسان هر قدر هم گناهش زیاد باشد اما اگر حقیقتا پشیمان شود و به درگاه خداوند بزرگ توبه کند خداوند تعالی گناهان او را می بخشد و او را قبول می کند . لوطی باشی گفت : من پشیمانم و توبه کردم تو از خدا بخواه تا مرا بیامرزد . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
خیاط (ره): اگر مواظب دلتان باشید، و غیر خدا را در آن راه ندهید آن.چه را دیگران نمی‌بینند شما می‌بینید و آن‌چه دیگران نمی‌شنوند شما می‌شنوید پ ن: آیت الله نقل می‌کند: در سن جوانی به آیت الله العظمی سیّدابوالحسن‌اصفهانی عرضه داشتم: آقاجان! چه کنیم چشم برزخیمان باز شود؟ ایشان فرمودند: آسیّد محمّدحسن! من انتظار داشتم تو بپرسی چه کنم چشم قیامتی و اُخروی‌ام باز شود؟ این فقط با اخلاص است. اگر اخلاص باشد، در همین دنیا آن شعبه‌های نور کار خودش را انجام می‌دهد. کاری می‌کند که انسان به آن مقام والا و عالی می‌رسد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔹ابلیس و نوح‌نبی🔹 ✍وقتی که نوح نبی علیه السلام قوم خود را نفرین کرد و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان همه را در هم کوبید، ابلیس نزد او آمد و گفت: تو حقی برگردن من داری که من می خواهم آن را تلافی کنم!!! حضرت نوح در تعجب کرد و گفت: بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم ، چه حقی؟ ابلیس ملعون گفت همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم ، من تا مدتی راحتم ، تا زمانی که نسلی دیگر بپاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم حضرت نوح نبی علیه السلام با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قومش کرده بود، با این حال ناراحت شد و به ابلیس فرمود: حالا چگونه می خواهی این حق را جبران کنی؟ابلیس گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم: 1⃣هنگامی که خشم تو را فرا می گیرد به یاد من باش! 2⃣هنگامی که میان دو نفر قضاوت می کنی به یاد من باش! 3⃣ و هنگامی که با زن بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست باز به یاد من باش! 📚بحارالانوار، ج11، صفحات 288 و293 ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 یادآوری اعـــــــمال مومن 💐 ⁉️آيا امروز گفتی👇 ♡ سبحان الله وبحمده ♡ ⁉️ آیا امروز گفتی👇 ♡ سبحان اللّه وبحمده سبحان الله العظيم ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ أستغفر الله العظيم وأتوب آلية ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ أستغفر الله الذي لا إله إلا هو الحي القيوم وأتوب إليه ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ سبحان الله ، والحمد لله ، ولا إله إلا الله ، والله أكبر ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ لا حول ولا قوة إلا بالله العلي العظيم ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ أستغفر الله العظيم من كل فرض خالفته ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ أستغفر الله العظيم من كل ذنب ارتكبتة ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ أستغفر الله العظيم من كل أمين خدعتــه ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ اللهم صل وسلم على نبينا محمد وعلى آله وصحبه وسلم ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 🌿♡ اللهم اغفر للمسلمين والمسلمات والمؤمنين والمؤمنات الأحياء منهم والاموات ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 🌿♡ لا إله إلا الله وحده لا شريك له له الملك وله الحمد وهو على كل شئ قدير ♡ ⁉️آیا امروز گفتی👇 ♡ لا إله إلا الله محمد رسول الله ♡ اگه نگفتی همین الان شروع کنید بگید و نشر دهید تا ثوابی عظیم به شما برسد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: وَوَصَّيْنَا ٱلْإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيْهِ إِحْسَٰنًا احقاف/15 ما به انسان توصیه کردیم که به پدر و مادرش نیکی کند. روزی حضرت موسی علیه‌السلام در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا می‌خواهم همنشینی را که در بهشت دارم، ببینم که چگونه شخصی است! جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسی قصابی که در فلان محل است، همنشین تو است، حضرت موسی درب دکان قصاب آمد، دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است، شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل رفت، حضرت به دنبال او رفت تا به منزل رسید به جوان گفت: مهمان نمی‌خواهی؟ گفت: بفرمائید، موسی را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از طبقه بالا آورد، پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد، غذا را با دست خود به او خورانید. موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد، پیرزن کلماتی را گفت که مفهوم نبود؛ بعد جوان برای حضرت موسی غذا آورد و خوردند. آن حضرت سؤال کرد، حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن مادر من است، چون وضع مادی‌ام خوب نیست کنیزی برایش بخرم، خودم او را خدمت می‌کنم، پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو می‌دهم و غذا به او می‌خورانم می‌گوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی در بهشت گردی.. حضرت موسی فرمود: ای جوان بشارت می‌دهم به تو که خداوند دعای مادرت را مستجاب کرده، جبرئیل به من خبر داد در بهشت تو همنشین من هستی. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت کرده اند که صبح روز هبوط، آدم نزد پروردگار آمد و گریه ای کرد از عشق، به طراوت باران بهمنی و گفت « ای معبود و معشوق یکتای من، اکنون که ما را به تبعیدگاه نامعلومی می فرستی، گیرم که من در همه سختیهای ناشناخته در عالم آب و گل شکیبا باشم، با من بگو که آخر فراق تو را چگونه تحمل توانم کرد؟» خدواند آهسته در گوش آدم گفت: «من خود با تو می آیم» آدم پرسید: « این چگونه باشد؟» فرمود: « تو در سیمای آن حوّا که همراه توست لبخند من و برق نگاه من و صدای مهربان و شیرین من و اطوار و تجلیات جمال من که هردم تجدید می شود خواهی یافت. حوّا اقیانوسی است آکنده از درّ و گوهر که آن را هیچ پایان نیست اما بدان که گوهر را در کنار ساحل نمی توان یافت. غوّاصی باید، چالاکی، نیکبختی، تا دردانه را در ژرفای وجود او صید کند.» دردانه است و من غوّاص و دریا میکده سر فرو بردم در اینجا تا کجا سر بر کُنم 🖌الهي قمشه اي •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام حسین و راهزن کربلا🕌 👌بسیار شنیدنی ... ‌🎙 ‌ ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃 سید محمد باقر شفتی فقیر محض بود! یه مرتبه گوشت خرید، شب بیاد بار بزاره بعد از مدتها یه دلی از عزا دربیاره...! تو راه که داشت میومد، دید یه سگی کنار کوچه انقد لاغر هستش که اصلا انگار استخوناش از زیر پوست پیداست این توله هاش هم چسبیدن به سینه های مادرش! شیر نداره بده بی رمق افتاده...! ایشون این گوشتی که دستش بود صاف انداخت جلوی این سگ! یعنی واینساد که فکر بکنه و محاسبه بکنه، معامله بکنه باخدا! یعنی بگه من این رو میدم در عوض تو اونو بمن بده! از اون به بعد زندگی سید شفتی زیر و رو شد. این مجتهد مسلم حکومت داشت تو اصفهان. ثروتش به قدری بود که یک روز رو وقتی اعلام میکرد فقرا وقتی میومدن در خونش چنگه چنگه پول میداد بهشون...!!نمی شمرد..!! ثروت عجیبی خدا بهش داد.. مردم فوق العاده دوسش داشتن.. حکومت قاجار بدون اجازه ایشون تو منطقه اصفهان نمی تونست کاری بکنه انقدر محبوب بود...! این همون آدم فقیر یه لا قبایی بود تو نجف که هیچی نداشت! یه کار یه عمل صالح تو یه لحظه..اینجوری زیر و رو شد. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
عکس خودتو نزار پروفایلت🙄😄 بیا اینجا یه عکسایی داریم که همه فک میکنن خودتی😻👇 http://eitaa.com/joinchat/3986751499C6c785d5a46
❤️؛آیت الله دستغیب (ره) در کتاب گناهان کبیره در مورد نا امیدی می گوید: پس از شرک به خدا هیچ گناهی بالاتر از یاس نیست، زیرا هر گناهی از شخص سر زند تا وقتی که مایوس نباشد ممکن است در صدد توبه برآمده و با استغفار آمرزیده شود ولی شخص ناامید آمرزیده شدنی نیستزیرا امیدی به آمرزش خداوند ندارد تا توبه کند. ایشان ادامه می دهد:از این گذشته یاس سبب جرات بر جمیع گناهان می شود چون که می گوید من که عذاب می شوم چرا خودم را از شهوت دنیا دور کنم؟ شهید دستغیب(ره) در ادامه می گوید:یکی از موارد امید به خداوند همین اجابت دعا است.چه بسیار اشخاص که مضطر و از اسباب بریده بودند و پروردگار عالم امر آنها را اصلاح فرموده و حاجت آنها را عطا فرموده است.چه بسیار مریض هایی که از اسباب عادی بریده و از شفا یافتن مایوس بودند، در اثر صدقه و دعا شفا یافته اند.چه بسیار فقیرهایی که بدون سبب های معمولی ثروتمند گردیده اند.چه مبتلاهایی که به بلاهای عجیب مبتلا بوده و پروردگار عالم آنها را از راهی که گمان نمی کردند نجات داد و کتب روایات و سیر تواریخ از این داستان ها پر است. 📚منبع:کتاب گناهان کبیره، ص 84 و ص 88 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فردی چند گردو به بهلول داد و گفت : بشکن وبخور وبرای من دعا کن...! بهلول گردوها را شکست و خورد ما دعا نکرد ...! آن مرد گفت : گردوها را می خوری نوش جان ، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم ...! بهلول گفت : مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای ، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است ... تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن.. که خواجه خود روش بنده پروری داند... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍گویند: مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند... کفش‌هایش را گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند. یکی از آن دو نفر گفت: طلاها را بگذاریم پشت منبر... آن یکی گفت: نه ! گویا آن مرد نخوابیده و وقتی ما برویم طلاها را بر میدارد. گفتند: امتحانش میکنیم کفش‌هایش را از زیر سرش برمیداریم اگر بیدار باشد معلوم میشود. مرد که حرفای آن‌ها را شنیده بود خودش را بخواب زد. آن دو، کفش‌هایش را برداشتند و مرد هیچ واکنشی نشان نداد. گفتند پس حتما خواب است طلاها را بگذاریم پشت منبر... بعد از رفتن آن دو فرد، مرد خوش باور بلند شد و رفت که جعبه طلای آن دو رو بردارد اما اثری از طلا نبود و متوجه شد که همه این حرفا برای این بوده که در عین بیداری کفش‌هایش را بدزدند...! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•