eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
20.6هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
در زمانی که مسابقہ می دهند تا شبیــہ فلان بازیگـر یا خواننده شوند تو مثل حضرت فاطمه باش 🌹 🥲 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️موضوع: کرامت امام رضا(علیه السلام)به زن بدهکار سخنران :استاددانشمند🎤 باافتخارخادم الرضائیم ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵ذکری برای رفع فشارهای زندگی 🎙استاد 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🟣 مردی به خواب دوستش آمد، در حالی‌که غل و زنجیر بر دست داشت. به دوستش گفت: به پسران من بگو، عمل صالحی انجام دهند تا جزو باقیات‌الصالحات بر من ثوابی نوشته شود، باشد که خدا مرا از عذاب رها کند. دوستش نزد فرزندان آن متوفی آمد و سخن پدر بر آنان رساند و خواب خود تعریف کرد. در حالی‌که فرزندان او از بیکاری از شهر پشم می‌خریدند و در رودخانه می‌شستند تا پولی بگیرند و کسب معاش کنند. پسر بزرگ‌تر گفت: مرا معاف و معذور دار که این پشم‌ها امانت است و ما را دیناری در دنیا نیست که در حق او نیکی کنیم. پسر کوچک‌تر گفت: صبر کن نرو. دستان خود را گشوده به هم چسباند و سه بار آب رودخانه پر کرد و به بیرون رود روی سبزه‌های کنار رود ریخت. گفت: خدایا چیزی برای احسان و بخشش ندارم از فضل خود این کم‌ترین را از این ناچیز بپذیر و پدرم را از عذاب معاف کن.دوستش خنده‌ای کرد و گفت: شاهکار کردی ای پسر دوست من! نیازی به احسان و نیکی تو نیست من کار نیکی می‌کنم و وصیت پدر تو را عمل می‌کنم. شب در خواب فرو رفت و دید آن دوست‌اش در باغ بزرگی است. شاد شد و گفت: من که چیزی برای تو نبخشیدم؟ دوست‌اش گفت: خدا به خاطر سه کف دست آب ، مرا بخشید. بدان در این دنیا برای خدا ارزش یک عمل به نیت کننده آن است نه بزرگی یک کار. آری حال که فصل زمستان است ، کافی است نان‌های خشک مانده سر سفره را به نیت قربة الی‌الله برای پرندگان بریزیم. به همین راحتی با یک نیت خوب، کوچک‌ترین کار نزد بشر، نزد خدا بزرگترین کار است. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌌 👌 📨نامه ی نانوشته ی امام زمان 😭 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• ‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آتشی نمى سوزاند “حضرت ابراهیم ” را و دریایى غرق نمی کند “حضرت موسی ” را مادری ،کودک دلبندش را به دست موجهاى خروشان “نیل ” می سپارد تا برسد به خانه ی فرعونِ تشنه به خونَش دیگری را برادرانش به چاه مى اندازند سر از خانه ی عزیز مصر درمی آورد مکر زلیخا زندانیش می کند ، اما عاقبت بر تخت ملک می نشیند از این “قِصَص” قرآنی هنوز هم نیاموختی؟! که اگر همه ی عالم قصد ضرر رساندن به تو را داشته باشند و خدا نخواهد ، نمی توانند او که یگانه تکیه گاه من و توست پس ؛ به “تدبیرش” اعتماد کن ، به “حکمتش” دل بسپار ، به او “توکل” کن ؛ و به سمت او “قدمی بردار” ، تا ده قدم آمدنش به سوى خود را به تماشا بنشینی ... ‌ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامت را به من بگو دستت را به من بده حرفت را به من بگو قلبت را به من بده، من ریشه های تو را دریافته ام با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام و دست هایت با دستان من آشناست. در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان، و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را زیرا که مردگان این سال عاشق ترین زندگان بودند. دستت را به من بده دستهای تو با من آشناست ای دیر یافته! با تو سخن می گویم بسان ابر که با طوفان بسان علف که با صحرا بسان باران که با دریا بسان پرنده که با بهار بسان درخت که با جنگل سخن می گوید زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام زیرا که صدای من با صدای تو آشناست . •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨سرباز که بود، دو ماه صبح ها تاظهر آب نمی خورد. نماز نخوانده هم نمی خوابید. 🔰می خواست یادش نرود که دوماه پیش یک شب نمازش قضا شده بود‼️ 🌷یادگاران، جلد چهار، کتاب حسن باقری، ص8 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
5.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️کفاره غیبت چیست ...؟! 🎙 عذاب غیبت کننده: غیبت کردن در آخرت نیز پی آمدهایی در بردارد و کسانی که به این رفتار ناپسند دامن زنند گرفتار عذاب دردناک الهی می شوند. در برخی روایات هم آمده است كه در روز قیامت غیبت كننده گوشت خود را می خورد. مرحوم شیخ صدوق به سند خود از امام علی(ع) نقل ٌمی كند كه در ضمن موعظه های خود به نوف البكالی فرمود:"... از غیبت دوری كن، زیرا غیبت نان و خورش سگهای آتش است. ای نوف! دروغگوست كسی كه فكر می كند حلال زاده است در حالی كه گوشت های مردم را با غیبت كردن می خورد." در روایت دیگری از پیامبر اكرم(ص) آمده است كه :" كسی كه فرد مسلمانی را غیبت كند، روزه اش باطل گردد و وضویش شكسته شود و در قیامت در حالی محشور می شود كه از دهانش بویی بدتر از مردار به مشام می رسد، به طوری كه اهل قیامت از بوی او در عذاب خواهند بود." •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چهارذکرطلایی برای رفع گرفتاریهای زندگی ‼️ 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام سجاد عليه السلام:حَقُّ اللِّسانِ اِكْرامُهُ عَنِ الْخَنى وَتَعْويدُهُ الْخَيْرَ وَ تَرْكُ الْفُضولِ الَّتىلافائِدَةَ لَها وَ الْبِرُّ بِالنّاسِ وَ حُسْنُ الْقَوْلِ فيهِمْ؛ حق زبان، احترام گذاشتن به آن با ترك زشت گويى، عادت دادنش به خوبى، ترك گفتار بى فايده و نيكى به مردم و خوشگويى درباره آنان است. 📙[بحارالأنوار، ج ۷۱، ص ۲۸۶، ح ۴۱] 🎙 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✍نجات از قبر بعد از مُردن! فاضل محترم آقا میرزا محمود شیرازی فرمودند که مرحوم آقا سیّد زین العابدین کاشی(اعلی اللّه مقامه) در کربلا خادمی داستند که تبریزی بود و بسیار پرهیزکار و اهل تقوا و صلاح... نقل کرد که قبل از مهاجرت به کربلا، در خارج از شهرِ تبریز در نزدیک قبرستان، قهوه خانه‌ای داشتم و شبها را همانجا می‌خوابیدم، شبی هوا بسیار سرد بود و من درب قهوه خانه را محکم بستم و خوابیدم، ناگاه کسی در را به سختی کوبید، برخاستم در را باز کردم آن شخص فرار کرد... مرتبه دوّم در را سخت‌تر کوبید، آمدم در را گشودم اما باز فرار کرد، گفتم البته این شخص، امشب مزاحم من شده، پس چوبی به دست گرفتم و پشت در نشستم و آماده شدم تا تلافی کنم، تا مرتبه سوم در را کوبید در را گشودم و او را تعقیب کردم تا وارد قبرستان شد و در نقطه‌ای محو گردید..!! پس در همان محل توقّف کردم و متوجه اطراف شدم و از او تفحّص می کردم، بعد خیال کردم شاید پنهان شده ،همانجا مخفی شدم و روی زمین دراز کشیدم به قصد اینکه اگر پنهان شده ظاهر شود... چون خوابیدم و گوشم را به زمین گذاشتم، ناگاه صدای ضعیفی شنیدم که شخصی از زیر خاک ناله می کند..!! متوجه شدم که قبرِ تازه‌ای است که طرف عصر کسی را آنجا دفن کرده‌اند و دانستم که سکته کرده بوده و در قبر بِهوش آمده، پس برایش رِقّت کردم و به قصد خلاصیِ او خاکها را برداشتم و لحد را برچیدم، شنیدم که می‌گفت: کجا هستم؟! پدرم کجاست؟! مادرم کجاست؟! پس لباس خود را بر او پوشانیدم و او را بیرون آورده، در قهوه‌خانه جای دادم ولی او را نمی‌شناختم تا بستگانش را خبر کنم... آهسته آهسته از او پرسش می‌کردم تا محلّه و خانه او را دانستم و از قهوه خانه بیرون آمده همان شب پدر و مادرش را پیدا کردم و آنها را خبر دادم، پس آمدند و او را به سلامتی به خانه بردند آنگاه دانستم که آن شخص کوبنده در "مأموری از غیب" بوده برای نجات جان آن جوان... 📙داستانهای شگفت •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•