هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ»
معبودهایى را که غیر از خدا مى خوانند، چیزى را نمى آفرینند. بلکه خودشان هم آفریده شده اند.
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۰)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر *
در آیه بعد بار دیگر روى مسأله خالقیت تکیه مى کند، ولى از آیه مشابه آن که قبلاً داشتیم، فراتر مى رود و مى گوید: معبودهائى را که آنها مى خوانند نه تنها چیزى را خلق نمى کنند بلکه خودشان مخلوقند (وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ لایَخْلُقُونَ شَیْئاً وَ هُمْ یُخْلَقُونَ).
🌼🌼🌼
تاکنون، بحث در این بود که اینها خالق نیستند و به همین دلیل لایق عبادت نمى باشند اکنون مى گوید: آنها خود مخلوقند، نیازمند و محتاجند، با این حال چگونه مى توانند تکیه گاه انسانها گردند و گرهى از کارشان بگشایند؟ این چه داورى ابلهانه اى است؟!
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۰ سوره مبارکه نحل)
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ ۖ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ»
آنها مردگانى هستند بى جان.
و نمى دانند (عبادت کنندگانشان) چه زمانى بر انگیخته مى شوند؟!
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۱)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر *
از این گذشته آنها موجودات مرده اى هستند که هرگز بوئى از حیات نبرده و نه استعداد آن را دارند (أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاء).
آیا نباید معبود حداقل موجود زنده اى باشد و از نیاز یا عبادت عابدانش آگاه گردد؟ بنابراین چهارمین صفت معبود حقیقى یعنى حیات نیز در آنها به کلى منتفى است.
پس از آن اضافه مى کند: این بتها اصلاً نمى دانند در چه زمانى عبادت کنندگانشان مبعوث خواهند شد (وَ ما یَشْعُرُونَ أَیّانَ یُبْعَثُونَ).
اگر پاداش و جزا به دست آنها بود حداقل باید از رستاخیز بندگان خود با خبر باشند، با این نادانى چگونه لایق عبادتند؟
و این پنجمین صفتى است که معبود به حق باید داشته باشد و آنها فاقد آنند.
🌼🌼🌼
شاید بارها تاکنون گفته ایم که بت و بت پرستى در منطق قرآن مفهوم وسیعى دارد، بسیار وسیعتر از خدایان ساختگى از سنگ و چوب و فلزات.
هر موجود و هر کسى را که تکیه گاه خود در برابر خدا قرار دهیم و سرنوشت خود را دست او بدانیم او بت ما محسوب مى شود.
به همین دلیل، تمام آنچه در آیات فوق آمده، درباره کسانى که امروز ظاهراً خداپرستند، اما استقلال یک فرد مؤمن راستین را از دست داده و تکیه گاهى براى خود از بندگان ضعیف انتخاب کرده اند و به صورت وابسته زندگى مى کنند، شامل مى شود.
آنهائى که تصور مى کنند قدرتهاى بزرگ جهان مى توانند، تکیه گاه روزهاى تاریکشان باشند، هر چند این قدرتها جهنمى هستند و بیگانه از خدا، آنها نیز عملاً بت پرست و مشرکند و باید به آنها گفت:
آیا این معبودهاى شما چیزى آفریده اند؟ آیا سرچشمه نعمتى هستند؟ آیا از اسرار درون و برون شما آگاهند؟ و آیا مى دانند شما چه زمانى مبعوث مى شوید تا جزا و کیفرتان بدهند؟ پس چرا آنها را همچون بت مى پرستید؟
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۱ سوره مبارکه نحل)
@ayehsobh
7188645636.mp3
زمان:
حجم:
2.84M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه نحل
آیه: ۱۹_۲۱
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«إِلَٰهُكُمْ إِلَٰهٌ وَاحِدٌ ۚ فَالَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ قُلُوبُهُم مُّنكِرَةٌ وَهُم مُّسْتَكْبِرُونَ»
معبود شما معبودى یگانه است. امّا کسانى که به آخرت ایمان نمى آورند، در حالى که مستکبرند دلهایشان (حق را) انکار مى کند.
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۲)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر *
به دنبال این استدلالات زنده و روشن بر نفى صلاحیت بتها، چنین نتیجه گیرى مى کنند؟ بنابراین، معبود شما معبود واحدى است (إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ).
و از آنجا که ایمان به مبدأ و معاد، همه جا با یکدیگر قرین و لازم و ملزوم یکدیگرند بلافاصله اضافه مى کند: آنها که ایمان به آخرت ندارند (و طبعاً ایمان درستى به مبدأ نیز ندارند) دلهایشان حقیقت را انکار مى کند و در برابر حق مستکبرند (فَالَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالآخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْکِرَةٌ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ).
و گرنه، دلائل توحید براى آنها که حقجو و متواضع در مقابل حقیقتند آشکار است و هم دلائل معاد، ولى خوى استکبار و عدم تسلیم در برابر حق، سبب مى شود، آنها دائماً حالت انکار و نفى به خود بگیرند، حتى حقائق حسى را نیز منکر شوند، تا آنجا که این معنى به صورت حالت و ملکه اى در مى آید و با وجود آن هیچ سخن حق و دلیل و منطقى در آنها نفوذ نمى کند.
🌼🌼🌼
آیا دلائل زنده اى که در آیات قبل، در زمینه عدم شایستگى بتها براى پرستش، گذشت کافى نیست که هر ذى شعورى تصدیق کند بت لایق پرستش نیست؟ ولى، باز مى بینیم این جمعیت با کمال تعجب از پذیرفتن این حقیقت آشکار خوددارى مى کردند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۲ سوره مبارکه نحل)
@ayehsobh
7188651139.mp3
زمان:
حجم:
1.48M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه نحل
آیه: ۲۲
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«لَا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ ۚ إِنَّهُ لَا يُحِبُّ الْمُسْتَكْبِرِينَ»
بى تردید خداوند از آنچه پنهان مى دارند و آنچه آشکار مى سازند باخبر است. او مستکبران را دوست نمى دارد.
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۳)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر *
آیه مورد بحث بار دیگر روى علم خدا به غیب و شهود و پنهان و آشکار مجددا تکیه کرده، مى گوید: قطعاً خداوند از آنچه پنهان مى دارند و آنچه آشکار مى سازند با خبر است (لا جَرَمَ أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ).
این جمله در واقع تهدیدى است در برابر کفار و دشمنان حق که خدا از حال آنها هرگز غافل نیست، نه تنها برون بلکه درونشان را هم مى داند و به موقع به حسابشان خواهد رسید.
آنها مستکبرند، و خداوند مستکبران را دوست نمى دارد (إِنَّهُ لایُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ).
چرا که استکبار در برابر حق، اولین نشانه بیگانگى از خدا است.
کلمه لا جَرَم مرکب از لا و جَرَم که معمولاً براى تأکید و به معنى قطعاً به کار مى رود، و گاهى، به معنى لابد (ناچار) و حتى گاهى، به معنى قسم استعمال مى شود، مثل این که مى گوئیم: لا جَرَمَ لَأَفْعَلَنَّ: سوگند مى خورم که این کار را انجام مى دهم.
و اما این که چگونه این معانى از لا جَرَمَ استفاده شده از این جهت است که جَرَم در اصل، به معنى چیدن و قطع کردن میوه از درخت است، و هنگامى که لا بر سر آن در آید، مفهومش این مى شود که هیچ چیزى نمى تواند این موضوع را قطع کند، و از آن جلوگیرى نماید و به این ترتیب، معنى مسلماً و ناچار و گاهى سوگند از آن استفاده مى شود.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۳ سوره مبارکه نحل)
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ ۙ قَالُوا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
و هنگامى که به آنها گفته شود: پروردگار شما چه نازل کرده است؟ مى گویند: «اینها افسانه هاى پیشینیان است.»
(سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۴)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر *
شأن نزول
در تفسیر مجمع البیان مى خوانیم: بر طبق بعضى از روایات آیه درباره مقتسمین (تبعیض گران) که قبلاً درباره آنها بحث شد نازل گردیده است، آنها ۱۶ نفر بودند که به چهار گروه تقسیم شدند و هر گروه چهار نفرى بر سر راه مردم در یکى از جاده هاى مکّه در ایام حج ایستادند تا پیش از آن که مردم وارد شوند، ذهن آنها را نسبت به قرآن و اسلام بدبین سازند، و بگویند: محمّد(صلى الله علیه وآله) دین و آئین تازه اى نیاورده بلکه همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است.
🌼🌼🌼
تفسیر:
در آیات گذشته، سخن از مستکبران بود که هرگز در برابر حق تسلیم نمى شدند، بلکه کوشش داشتند به نحوى از زیر بار آن شانه خالى کنند.
و در این آیات، منطق همیشگى این گروه بى ایمان منعکس شده است، مى گوید: هنگامى که به آنها گفته شود پروردگار شما چه چیز نازل کرده است؟ در پاسخ مى گویند: اینها وحى الهى نیست، همان افسانه هاى دروغین پیشینیان است (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ قالُوا أَساطِیرُ الأَوَّلِینَ).
و با این تعبیر موذیانه دو مطلب را بیان مى داشتند، نخست این که سطح فکر ما از این مسائل بسیار برتر است، اینها افسانه اى بیش نیست که براى سرگرمى عوام الناس ساخته شده و از این گذشته، تازگى ندارد زیرا اولین بار نیست که انسانى چنین سخنانى را اظهار مى دارد، حتى محمّد از خود ابتکارى به خرج نداده همان اسطوره هاى گذشتگان را تکرار مى کند.
اساطیر جمع اسطوره به حکایات و داستانهاى خرافى و دروغین گفته مى شود، و این کلمه ۹ بار در قرآن از زبان کفار بى ایمان، در برابر انبیاء نقل شده است که غالباً براى توجیه مخالفت خود با دعوت رهبران الهى به این بهانه متوسل مى شدند، و عجب این که همیشه کلمه اساطیر را با اولین توصیف مى کردند، تا ثابت کنند اینها تازگى ندارد، و حتى گاه مى گفتند: اینها مهم نیست ما هم اگر بخواهیم مى توانیم مانند آن را بیاوریم.
جالب این که مستکبران امروز نیز، غالباً موذیانه براى فرار از حق و همچنین براى گمراه ساختن دیگران متوسل مى شوند، حتى در کتب جامعه شناسى شکل به اصطلاح علمى به آن داده اند و مذهب را زائیده جهل بشر و تفسیرهاى مذهبى را اسطوره ها مى نامند!.
اما اگر درست به اعماق فکر آنها نفوذ کنیم مى بینیم، مسأله چیز دیگر است، آنها با مذاهب خرافى و ساختگى، هرگز جنگ و ستیز ندارند، بلکه خود عامل پیدایش یا نشر آنند، مخالفت آنها تنها با مذاهب راستین است که افکار انسانها را بیدار مى کند و زنجیرهاى استعمار را در هم مى شکند و سد راه مستکبران و استعمارگران است.
آنها مى بینند، قبول تعلیمات مذهبى که اصول عدل و انصاف را پیشنهاد مى کند و با تبعیض و ستمگرى و هر گونه خودکامگى مى جنگد با نقشه هاى آنها مخالف است.
آنها مى بینند، پذیرش دستورات اخلاقى مذهب با هوسهاى سرکش و آزادیهائى که مورد نظر آنها است سازگار نیست، مجموع این جهات سبب مى شود: این سدّ و مانع را از سر راه خود بردارند و حتماً باید پاسخى براى مردم درست کنند، چه پاسخى از این بهتر که، آنها را به نام اسطوره و افسانه دروغین معرفى کنند.
تعلیمات پیامبران هم در زمینه اصول عقائد مذهبى و هم در زمینه مسائل عملى آن چنان با عقل و منطق هماهنگ است که جائى براى این گونه تهمتها وجود ندارد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۴ سوره مبارکه نحل)
@ayehsobh