با سلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
لطفا هر چه در توان دارید برای کمک به سیل زدگان، اقدام کنید.
یکی از شهروندان خوزستانی پیام فرستاده اونجا واقعا نیازمند کمک مالی هستند و خواستار این بود که مردمی اقدام بشه، مثل اینکه کمکها از طرف مردم، بهتر از سمت نهادها به دستشون میرسه.
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِّلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ۚ ذَٰلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ»
خداوند، کعبه ـ بیت الحرام ـ را وسیله اى براى استوارى و سامان بخشیدن به کار مردم قرار داده. و همچنین ماه حرام، و قربانیهاى بى نشان، و قربانیهاى نشاندار را. این گونه احکام بخاطر آن است که بدانید خداوند، آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، مى داند و بدانید خدا بر هر چیزى داناست.
(مائده/۹۷)
@ayehsobh
ارتباط با مدیر کانال:
@shahed
❇ تفســــــیر❇
کعبه وسیله اقامه امور مردم
در تعقیب آیات گذشته که در زمینه تحریم صید در حال احرام، بحث مى کرد، در این آیه، به اهمیت مکّه و اثر آن در سازمان زندگى اجتماعى مسلمان ها اشاره کرده، نخست مى فرماید: خداوند کعبه، بیت الحرام را وسیله اى براى اقامه امر مردم قرار داده است و ماه حرام و قربانى هاى بى نشان و قربانى هاى نشان دار (جَعَلَ اللّهُ الْکَعْبَةَ الْبَیْتَ الْحَرامَ قِیاماً لِلنّاسِ وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ وَ الْهَدْیَ وَ الْقَلائِدَ).
این خانه مقدس، رمز وحدت مردم و مرکزى براى اجتماع دل ها، و کنگره عظیم براى استحکام پیوندهاى گوناگون مى باشد، و در پرتو این خانه مقدس و مرکزیت و معنویت آن، که از ریشه هاى عمیق تاریخى مایه مى گیرد مى توانند بسیارى از نابسامانى هاى خود را سامان بخشند و کاخ سعادت خود را بر پایه آن استوار سازند، لذا در سوره آل عمران ، خانه کعبه را نخستین خانه اى که به سود مردم ساخته شده معرفى مى نماید.
🌼🌼🌼
حقیقت این است که: با توجه به وسعت معنى قِیاماً لِلنّاسِ مسلمانان مى توانند در پناه این خانه و دستور سازنده حج، همه کارهاى خود را سامان بخشند.
و از آنجا که این مراسم باید در محیطى امن و امان از جنگ و کشمکش و نزاع صورت گیرد، اشاره به اثر ماه هاى حرام (ماه هائى که جنگ مطلقاً در آن ممنوع است) در این موضوع کرده، مى فرماید: وَ الشَّهْرَ الْحَرامَ .
و نیز نظر به این که وجود قربانى هاى بى نشان (هَدْى) و قربانى هاى نشان دار (قَلائِد) که تغذیه مردم را در ایامى که اشتغال به مراسم حج و عمره دارند تأمین کرده و فکر آنها را از این جهت آسوده مى کند، تأثیرى در تکمیل این برنامه دارد به آنها نیز اشاره کرده، مى فرماید: وَ الْهَدْىَ وَ الْقَلائِدَ .
و از آنجا که مجموع این برنامه ها و قوانین و مقررات حساب شده، درباره صید و همچنین حرم مکّه و ماه حرام و غیر اینها حکایت از عمق تدبیر و وسعت علم چنین قانونگزارى مى کند، در پایان آیه چنین مى فرماید: خداوند این برنامه هاى منظم را به خاطر این قرار داد تا بدانید علم او به اندازه اى وسیع است که آنچه در آسمان ها و زمین است مى داند و از همه چیز ـ مخصوصاً نیازمندى هاى روحى و جسمى بندگانش ـ با خبر است (ذلِکَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ یَعْلَمُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الأَرْضِ وَ أَنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْء عَلیمٌ).
با توجه به آنچه در بالا گفتیم، پیوند آغاز و انجام آیه روشن مى شود; چرا که این دستورات عمیق تشریعى را کسى مى تواند، تنظیم کند که از عمق قوانین تکوینى آگاه و با خبر باشد، تا کسى از تمام جزئیات زمین و آسمان و آنچه به حکم آفرینش در روح و جسم انسان قرار دارد آگاه نباشد، نمى تواند چنین احکامى را پیش بینى کند; زیرا قانونى صحیح و سازنده است که هماهنگ با قانون خلقت و فطرت باشد.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹۷ سوره مائده »
@ayehsobh
با سلام و تبریک ماه مبارک رمضان
لطفا جهت کمک به #سیل_زدگان_خوزستانی
هر مبلغی توانستید جمع آوری و ارسال کنید.
اوضاع وخیم هست و هموطنان خوزستانی، چشم به دستان پر مهر شما دوخته اند.
متشکرم🙏
شماره کارت مسئول گروه جهادی #من_جهادی_ام از خوزستان (رحمان زنگنه):
6037 9918 7725 7422
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ»
بدانید خدا داراى مجازات شدید، و (در عین حال) آمرزنده و مهربان است.
(مائده/۹۸)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
سپس در آیه بعد، براى تأکید دستورات گذشته و تشویق مردم به انجام آنها و تهدید مخالفان و معصیت کاران مى فرماید: بدانید خدا شدید العقاب و نیز غفور و رحیم است (اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ شَدیدُ الْعِقابِ وَ أَنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ).
و این که مى بینیم در آیه فوق، شَدِیدُ الْعِقاب بر غَفُورٌ رَحِیْمٌ مقدم داشته شده، شاید اشاره به این است که: مجازات خداوند را با تمام شدتى که دارد مى توان با آب توبه شست و مشمول مغفرت و رحمت خدا گشت.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹۸ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«مَّا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ ۗ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا تَكْتُمُونَ»
پیامبر وظیفه اى جز رساندن پیام (الهى) ندارد. (و مسؤول اعمال شما نیست) و خداوند آنچه را آشکار مى کنید، و آنچه را پنهان مى دارید مى داند.
(مائده/۹۹)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
و در سومین آیه، باز براى تأکید بیشتر مى فرماید: مسئول اعمال شما خودتان هستید و پیامبر(ص) مسئولیتى جز ابلاغ رسالت و رساندن دستورات خدا ندارد (ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ).
و در عین حال خداوند از نیّات شما، و از کارهاى آشکار و پنهانى همگى آگاه و با خبر است (وَ اللّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکْتُمُونَ)
🌼🌼🌼🌼
نکته:
اهمیت کعبه
کعبه که در این آیات، و آیات گذشته دو بار نام آن به میان آمده، در اصل از ماده کعب به معنى برآمدگى پشت پا است، سپس به هر نوع بلندى و برآمدگى اطلاق شده.
و اگر به مکعب نیز مکعب گفته مى شود به خاطر آن است که از چهار طرف داراى برآمدگى است و این که به زنانى که تازه سینه آنها برجستگى پیدا کرده کاعب (جمع آن کواعب) گفته مى شود نیز به همین جهت است.
به هر حال، این کلمه (کعبه) هم اشاره به بلندى ظاهرى خانه خدا است و هم رمزى از عظمت و بلندى مقام آن مى باشد.
کعبه تاریخچه بسیار طولانى و پر حادثه اى دارد و تمام این حوادث از عظمت و اهمیت آن سرچشمه مى گیرد.
اهمیت کعبه به اندازه اى است که ویران کردن آن در روایات اسلامى در ردیف قتل پیامبر و امام قرار گرفته.
نگاه کردن به آن، عبادت، و طواف گرد آن از بهترین اعمال است، حتى در روایتى از امام باقر(ع) مى خوانیم: شایسته نیست کسى خانه خود را برتر از کعبه بسازد.
ولى باید توجه داشت اهمیت و احترام کعبه هرگز به خاطر ساختمان آن نیست; زیرا به گفته امیر مؤمنان على(ع) در نهج البلاغه در خطبه قاصعه :
خداوند خانه خود را در یکى از سرزمین هاى خشک و سوزان و میان کوه هاى خشن قرار داده است و دستور داده از مصالح بسیار ساده اى آن را بنا کنند، از سنگ هاى عادى و معمولى.
ولى از آنجا که خانه کعبه قدیمى ترین و پرسابقه ترین مرکز توحید و پرستش خدا است و نقطه تمرکزى براى توجه ملت ها و اقوام مختلف است، در پیشگاه خدا این همه اهمیت یافته است.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹۹ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«قُل لَّا يَسْتَوِي الْخَبِيثُ وَالطَّيِّبُ وَلَوْ أَعْجَبَكَ كَثْرَةُ الْخَبِيثِ ۚ فَاتَّقُوا اللَّهَ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
بگو: «(هیچ گاه) ناپاک و پاک مساوى نیستند. هر چند فزونى ناپاکها، تو را به شگفتى اندازد. از (مخالفت) خدا بپرهیزید اى صاحبان خرد، تا رستگار شوید.»
(مائده/۱۰۰)
@ayehsobh
ارتباط با مدیر کانال:
@shahed
❇ تفســــــیر❇
اکثریت دلیل پاکى نیست
در آیات گذشته سخن از تحریم مشروبات الکلى و قمار و انصاب و ازلام و صید کردن در حال احرام بود، از آنجا که بعضى از افراد ممکن است براى ارتکاب این گونه گناهان عمل اکثریت را در پاره اى از محیط ها دستاویز قرار دهند و به بهانه این که:
مثلاً اکثریت مردم فلان شهر شراب مى نوشند و یا آلوده قمارند، و یا این که اکثریت مردم در فلان شرائط به تحریم صید و مانند آن اعتنا نمى کنند، از انجام این دستورها سر باز زنند و آنها را به دست فراموشى بسپارند.
براى این که این بهانه در این مورد و در تمام موارد از این گونه افراد به کلّى گرفته شود، خداوند یک قاعده کلّى و اساسى را در یک عبارت کوتاه بیان کرده، مى فرماید:
اى پیامبر! بگو: هیچ گاه ناپاک و پاک یکسان نخواهد بود، اگر چه فزونى ناپاک و کثرت آلودگان تو را به شگفتى فرو برد ! (قُلْ لایَسْتَوِی الْخَبیثُ وَ الطَّیِّبُ وَ لَوْ أَعْجَبَکَ کَثْرَةُ الْخَبیثِ).
بنابراین، خبیث و طیب در آیه فوق به معنى هر گونه موجود ناپاک و پاک است، اعم از غذاهاى پاک و ناپاک، افکار پاک و ناپاک.
🌼🌼🌼
و در پایان آیه، اندیشمندان و صاحبان عقل و هوش را مخاطب ساخته و تأکید مى کند: اى اندیشمندان و صاحبان عقل! از خدا بپرهیزید تا رستگار شوید!(فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ).
اما این که در آیه ظاهراً توضیح واضحى بیان شده از این نظر است که ممکن است، کسى خیال کند عوارضى از قبیل فزونى طرفداران پلیدى و به اصطلاح اکثریت باعث آن شود، که چیز ناپاک در ردیف پاک قرار گیرد، چنان که ملاحظه کرده اید، گاهى بعضى از مردم تحت تأثیر انبوه جمعیت و تمایلات اکثریت قرار گرفته، تصور مى کنند، به هر مطلبى که اکثریت تمایل پیدا کرد، نشانه قطعى و بدون چون و چراى درستى آن مطلب است، در حالى که چنین نیست، مواردى که اکثریت اجتماعات گرفتار اشتباهات روشن شده اند بسیار زیاد است.
در واقع، آنچه براى شناسائى خوب از بد ( خبیث از طیّب ) لازم است اکثریت کیفى است نه اکثریت کمّى، یعنى افکار قوى تر و والاتر و عالى تر و اندیشه هاى تواناتر و پاک تر لازم است، نه کثرت نفرات طرفدار.
این مسأله شاید با مذاق بعضى از مردم امروز سازگار نباشد که بر اثر تلقینات و تبلیغاتى کوشش شده، همیشه تمایلات اکثریت را به عنوان یک مقیاس سنجش نیک از بد به خورد آنها بدهند، تا آنجا که باور کرده اند، حق یعنى چیزى که اکثریت بپسندد، و خوب چیزى است که اکثریت به آن مایل باشد در حالى که چنین نیست.
و بسیارى از گرفتارى هاى مردم دنیا بر اثر همین طرز تفکر است.
آرى اگر اکثریت از رهبرى صحیح و تعلیمات درستى بهره مند گردد و به اصطلاح یک اکثریتِ به تمام معنى رشید شود، آنگاه ممکن است تمایلات او مقیاسى براى سنجش خوب و بد باشد، نه اکثریت هاى رهبرى نشده و غیر رشید.
در هر حال، قرآن در آیه مورد بحث، اشاره اى به این واقعیت کرده، مى فرماید: هرگز زیادى بدان و ناپاکان شما را به شگفتى در نیاورد و در موارد دیگر ـ بیش از ده بار ـ فرموده: وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النّاسِ لایَعْلَمُونَ: کار اکثر مردم از روى علم و دانش نیست!
🌼🌼🌼
ضمناً، باید توجه داشت: اگر در آیه کلمه خبیث بر طیّب مقدم داشته شده است، به خاطر آن است که در آیه مورد بحث روى سخن با کسانى است که فزونى خبیث را دلیل بر اهمیت آن مى گیرند، و باید به آنها پاسخ گفته شود، و به آنها گوشزد مى کند، که ملاک خوبى و بدى در هیچ مورد، کثرت و قلت، اکثریت و اقلیت نیست، بلکه در همه جا و همه وقت پاکى بهتر از ناپاکى است، و صاحبان عقل و اندیشه هیچ گاه فریب کثرت را نمى خورند، همواره از پلیدى دورى مى کنند، اگر چه تمام افراد محیطشان آلوده باشند، و به سراغ پاکى ها مى روند اگر چه تمام افراد محیط با آن مخالفت ورزند.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۰ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُوا عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللَّهُ عَنْهَا ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ»
اى کسانى که ایمان آورده اید! از چیزهایى که اگر براى شما آشکار گردد، شما را در رنج مى افکند، سؤال نکنید. و اگر به هنگام نزول قرآن، از آنها سؤال کنید، براى شما آشکار مى شود. خداوند آنها را (براى سهولت) نادیده گرفته است. و خداوند، آمرزنده و داراى حلم است.
(مائده/۱۰۱)
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
راهکارهای زندگی موفق در جزء نهم قرآن کریم
@rahrovanraheqoran
❇ تفســــــیر❇
شأن نزول:
در شأن نزول آیات فوق در منابع حدیث و تفسیر، اقوال مختلفى دیده مى شود، ولى آنچه با آیات فوق و تعبیرات آن سازگارتر است، شأن نزولى است که در تفسیر مجمع البیان از على بن ابى طالب(علیه السلام) نقل شده است که:
روزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) خطبه اى خواند و دستور خدا را درباره حج بیان کرد، شخصى به نام عکاشه ـ و به روایتى سراقه ـ گفت: آیا این دستور براى هر سال است، و همه سال باید حج به جا بیاوریم؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) به سؤال او پاسخ نگفت، ولى او اصرار کرد، و دو بار، و یا سه بار، سؤال خود را تکرار نمود.
پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: واى بر تو! چرا این همه اصرار مى کنى؟ اگر در جواب تو بگویم بلى، حج در همه سال بر همه شما واجب مى شود.
اگر در همه سال واجب باشد توانائى انجام آن را نخواهید داشت.
و اگر با آن مخالفت کنید گناهکار خواهید بود.
بنابراین، مادام که چیزى به شما نگفته ام روى آن اصرار نورزید; زیرا (یکى از) امورى که باعث هلاکت (بعضى از) اقوام گذشته شد این بود که: لجاجت و پرحرفى مى کردند و از پیامبرشان زیاد سؤال مى نمودند، پس هنگامى که به شما دستورى مى دهم به اندازه توانائى خود آن را انجام دهید (إِذا أَمَرْتُکُمْ مِنْ شَیْء فَأْتُوا مِنْهُ مَا اسْتَطَعْتُم) و هنگامى که شما را از چیزى نهى مى کنم خوددارى کنید، آیات فوق نازل شد و آنها را از این کار باز داشت.
اشتباه نشود، منظور از این شأن نزول ـ همان طور که در تفسیر آیه خواهیم گفت ـ این نیست که راه سؤال، پرسش و فراگیرى مطالب را به روى مردم ببندد; زیرا قرآن در آیات خود صریحاً دستور مى دهد: مردم آنچه را نمى دانند از اهل اطلاع بپرسند فَاسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لاتَعْلَمُون.
بلکه منظور سؤال هاى نا به جا و بهانه گیرى ها و لجاجت هائى است که غالباً سبب مشوّش شدن اذهان مردم، و موجب مزاحمت گوینده، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او مى گردد.
🌼🌼🌼🌼
تفسیر:
سؤالات بى جا!
شک نیست که سؤال کلید فهم حقائق است، و به همین دلیل، کسانى که کمتر مى پرسند، کمتر مى دانند، و در آیات و روایات اسلامى نیز به مسلمانان دستور اکید داده شده است که هر چه را نمى دانند بپرسند.
ولى از آنجا که هر قانونى معمولاً استثنائى دارد، این اصل اساسى تعلیم و تربیت نیز، استثنائى دارد و آن این که:
گاهى پاره اى از مسائل، پنهان بودنش براى حفظ نظام اجتماع و تأمین مصالح افراد بهتر است، در این گونه موارد جستجوها و پرسش هاى پى در پى، براى پرده برداشتن از روى واقعیت، نه تنها فضیلتى نیست، که مذموم و ناپسند نیز مى باشد، مثلاً غالب پزشکان، صلاح در این مى بینند که بیمارى هاى سخت و وحشتناک را از شخص بیمار مکتوم دارند.
گاهى تنها اطرافیان را در جریان مى گذارند، با این قید که از بیمار پنهان دارند; زیرا تجربه نشان داده، بیشتر مردم اگر از عمق بیمارى خود آگاه شوند گرفتار وحشتى مى گردند که اگر کشنده نباشد لااقل بهبودى را به تأخیر مى اندازد.
در این گونه موارد، بیمار هرگز نباید در برابر طبیب دلسوز خود به سؤال و اصرار بپردازد; زیرا اصرارهاى مکرّر او گاهى چنان میدان را بر طبیب تنگ مى کند که براى آسودگى خود و رسیدگى به سایر بیماران جز این نمى بیند که حقیقت را براى این بیمار لجوج آشکار سازد اگر چه او از این رهگذر زیان هائى ببیند.
همچنین مردم در همکارى هاى خود نیاز به خوش بینى دارند و براى حفظ این سرمایه بزرگ، صلاح این است که از تمام جزئیات حال یکدیگر با خبر نباشند; زیرا بالاخره هر کس نقطه ضعفى دارد، و فاش شدن تمام نقطه هاى ضعف، همکارى هاى افراد را با اشکال مواجه مى کند، مثلاً ممکن است یک فرد با شخصیت و مؤثر، تصادفاً در یک خانواده پست و پائین متولد شده باشد، اگر سابقه او فاش شود، ممکن است آثار وجودى او در جامعه متزلزل گردد.
در این گونه موارد به هیچ وجه نباید افراد، اصرارى داشته باشند و به جستجو برخیزند.
و یا این که: بسیارى از نقشه ها و طرح هاى مبارزات اجتماعى باید تا هنگام عمل مکتوم باشد و اصرار در افشاى آنها ضربه اى بر موفقیت و پیروزى اجتماع است.
اینها و امثال آن، مواردى است که سؤال کردن در آن صحیح نیست و رهبران تا در فشار زیاد قرار نگیرند، نباید آنها را پاسخ گویند.
قرآن در آیه فوق به این موضوع اشاره کرده، صریحاً مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! از امورى که افشاى آنها باعث ناراحتى و دردسر شما مى شود پرسش نکنید ! (یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لاتَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ).
ولى از آنجا که سؤالات پى در پى از ناحیه افراد، و پاسخ نگفتن به آنها ممکن است موجب شک و تردید براى دیگران گردد، و مفاسد بیشترى به بار آورد اضافه مى کند: اگر به هنگام نزول قرآن در این گونه موارد زیاد اصرار کنید بر شما افشاء مى شود اما به زحمت خواهید افتاد (وَ إِنْ تَسْئَلُ
وا عَنْها حینَ یُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَکُمْ).
و این که افشا کردن اینها را به زمان نزول قرآن اختصاص مى دهد، به خاطر آن است که: سؤالات مربوط به مسائلى بوده که مى بایست از طریق وحى روشن گردد.
سپس اضافه مى کند: تصور نکنید: اگر خداوند از بیان پاره اى از مسائل سکوت کرده است، از آن غفلت داشته، بلکه مى خواسته است شما را در توسعه قرار دهد و آنها را بخشوده است، و خداوند بخشنده حلیم است (عَفَا اللّهُ عَنْها وَ اللّهُ غَفُورٌ حَلیمٌ).
🌼🌼🌼
سؤال:
ممکن است گفته شود: اگر افشاى این امور بر خلاف مصلحت مردم است چرا با اصرار، افشا مى شود؟
پاسخ:
دلیل آن همان است که در بالا اشاره کردیم: گاهى اگر رهبر در مقابل سؤالات پى در پى و مصرانه سکوت کند، مفاسد دیگرى به بار مى آورد، سوءظن هائى بر مى انگیزد و باعث مشوّش شدن اذهان مردم مى شود.
همان طور که اگر طبیب در برابر سؤالات پى در پى مریض، سکوت اختیار کند گاهى ممکن است بیمار را، در اصل تشخیص بیمارى به وسیله طبیب، به تردید اندازد، و تصور کند اصولاً بیمارى او ناشناخته مانده، و دستورات او را به کار نبندد، در اینجا طبیب چاره اى جز افشاى بیمارى ندارد، اگر چه بیمار از این رهگذر دردسرهائى پیدا کند.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۱ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«قَدْ سَأَلَهَا قَوْمٌ مِّن قَبْلِكُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِهَا كَافِرِينَ»
جمعى از پیشینیان شما، از چنان امورى سؤال کردند. و سپس با آن به مخالفت برخاستند. (ممکن است شما هم چنین سرنوشتى پیدا کنید).
(مائده/۱۰۲)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
در آیه بعد، براى تأکید این مطلب مى فرماید: بعضى از اقوام پیشین، این گونه سؤالات را داشتند و به دنبال پاسخ آنها به مخالفت و عصیان برخاستند (قَدْ سَأَلَها قَوْمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ ثُمَّ أَصْبَحُوا بِها کافِرینَ).
در این که این اشاره کلّى درباره اقوام پیشین، مربوط به کدام یک از آنها است میان مفسران بحث است:
بعضى احتمال داده اند مربوط به درخواست مائده آسمانى از مسیح(ع)به وسیله شاگردان بوده که بعد از تحقق یافتن آن، بعضى به مخالفت برخاستند.
بعضى احتمال داده اند مربوط به تقاضاى معجزه از حضرت صالح(ع)بوده است، ولى ظاهراً تمام این احتمالات اشتباه است; زیرا آیه درباره سؤال به معنى پرسش و کشف مجهول سخن مى گوید، نه سؤال به معنى تقاضا و درخواست چیزى، گویا استعمال کلمه سؤال در هر دو معنى باعث چنین اشتباهى شده است.
اما ممکن است مراد، جمعیت بنى اسرائیل بوده باشد که چون مأمور به ذبح گاوى براى تحقیق درباره جنایتى شدند (که شرح آن، ذیل آیه ۶۷ سوره بقره گذشت) موسى را سؤال پیچ کرده و از جزئیات گاو که هرگز دستور خاصى در مورد آن نداشتند پى در پى پرسش کردند.
به همین جهت کار را بر خود آن چنان سخت کردند که به دست آوردن چنان گاوى آن قدر مشکل و پر هزینه شد که نزدیک بود از آن صرف نظر کنند.
🌼🌼🌼
در معنى جمله أَصْبَحُوا بِها کافِرینَ دو احتمال وجود دارد:
نخست این که مراد از کفر، عصیان و مخالفت بوده باشد همان طور که در بالا اشاره کردیم.
و دیگر این که کفر به معنى معروف آن بوده باشد; زیرا گاهى شنیدن پاسخ هاى ناراحت کننده که بر ذهن شنونده سنگین آید، سبب مى شود که به انکار اصل موضوع و صلاحیت گوینده به پاخیزد، مثل این که گاهى شنیدن یک پاسخ ناراحت کننده از ناحیه طبیب، سبب مى شود که بیمار عکس العمل از خود نشان دهد و صلاحیت او را انکار کند و این تشخیص را فى المثل ناشى از پیرى و خرفت شدن پزشک معرفى کند!
🌼🌼🌼
در پایان این بحث، تکرار نکته اى را که در آغاز گفتیم، لازم مى دانیم که آیه هاى فوق به هیچ وجه راه سؤالات منطقى، آموزنده و سازنده را به روى مردم نمى بندد، بلکه منحصراً مربوط به سؤالات نابه جا و جستجو از امورى است که نه تنها مورد نیاز نیست، که مکتوم ماندن آن بهتر و حتى گاهى لازم است.
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۲ سوره مائده »
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
«مَا جَعَلَ اللَّهُ مِن بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ ۙ وَلَٰكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ ۖ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ»
خداوند هیچ گونه «بحیره» و «سائبه» و «وصیله» و «حام» قرار نداده است[= اشاره به چهار نوع از حیوانات اهلى که در زمان جاهلیّت، استفاده از آنها را به عللى حرام مى دانستند. و این بدعت، در اسلام ممنوع شد.] ولى کسانى که کافر شدند، بر خدا دروغ مى بندند. و بیشتر آنها درک نمى کنند.
(مائده/۱۰۳)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر❇
بدعت هاى جاهلى
در آیه، اشاره به چهار بدعت نا به جا شده که در میان عرب جاهلى معمول بود، آنها بر پاره اى از حیوانات به جهتى از جهات، علامت و نامى گذارده و خوردن گوشت آن را ممنوع مى ساختند.
و یا حتى خوردن شیر و چیدن پشم و سوار شدن بر پشت آنها را مجاز نمى شمردند.
گاهى این حیوانات را آزاد مى گذاشتند که هر راهى مى خواهند بروند و کسى متعرض آنها نمى شد، یعنى عملاً حیوان را بلا استفاده و بیهوده رها مى ساختند.
لذا قرآن مجید مى فرماید: خداوند هیچ یک از این احکام را به رسمیت نمى شناسد، نه بحیره اى قرار داده، نه سائبه، نه وصیله و نه حام (ما جَعَلَ اللّهُ مِنْ بَحیرَة وَ لا سائِبَة وَ لا وَصیلَة وَ لا حام).
🌼🌼🌼
و اما توضیح این چهار نوع حیوان:
۱ ـ بَحیره ،به حیوانى مى گفتند که: پنج بار زائیده بود و پنجمین آنها ماده ـ و به روایتى نر ـ بود، گوش چنین حیوانى را شکاف وسیعى مى دادند، و آن را به حال خود آزاد مى گذاشتند و از کشتن آن صرف نظر مى کردند.
بحیره از ماده بحر به معنى وسعت و گسترش است، و این که عرب دریا را بحر مى گوید، به خاطر وسعت آن است، و این که بحیره را به این نام مى نامیدند به خاطر شکاف وسیعى بود که در گوش آن ایجاد مى کردند.
۲ ـ سائبه، شترى بوده که دوازده ـ و به روایتى ده ـ بچه مى آورد، آن را آزاد مى ساختند و حتى کسى سوار بر آن نمى شد، به هر چراگاهى وارد مى شد آزاد بود و از هر آبگاه و چشمه اى آب مى نوشید کسى حق مزاحمت آن را نداشت، تنها گاهى از شیر آن مى دوشیدند و به مهمان مى دادند (از ماده سیب به معنى جریان آب و آزادى در راه رفتن است).
۳ ـ وصیله، به گوسفندى مى گفتند که هفت بار فرزند مى آورد و به روایتى به گوسفندى مى گفتند که دوقلو مى زائید (از ماده وصل به معنى به هم پیوستگى است) کشتن چنان گوسفندى را نیز حرام مى دانستند.
۴ ـ حام، اسم فاعل از ماده حمایت به معنى حمایت کننده، به حیوان نرى مى گفتند که از وجود آن براى تلقیح حیوانات ماده استفاده مى شد، هنگامى که ده بار از آن براى تلقیح استفاده مى کردند، و هر بار فرزندى از نطفه آن به وجود مى آمد، مى گفتند: این حیوان پشت خود را حمایت کرده یعنى کسى حق سوار شدن بر آن را ندارد (یکى از معانى حمى، نگاهدارى و جلوگیرى و ممنوعیت است).
در معنى عناوین چهارگانه بالا، در میان مفسران و در احادیث احتمالات دیگرى نیز دیده مى شود، اما قدر مشترک همه آنها، آن است که منظور حیواناتى بوده که خدمات فراوان و مکرّرى به صاحبان خود از طریق انتاج مى کردند، و آنها هم در مقابل، یک نوع احترام و آزادى براى این حیوانات قائل مى شدند.
درست است که در تمام این موارد، جلوه هائى از روح شکرگزارى و قدردانى حتى در برابر خدمت حیوانات به چشم مى خورد، و از این نظر، عمل آنها قابل تقدیس بوده.
ولى از آنجا که اجراى چنین احترامى در مورد این حیوانات علاوه بر این که با عدم درک آنها مفهومى پیدا نمى کرد، یک نوع اتلاف مال، از بین بردن نعمت هاى الهى و معطل ساختن آنها محسوب مى شد و از همه گذشته این حیوانات به خاطر این احترام، گرفتار زجرها و شکنجه هاى جانکاهى مى شدند; زیرا عملاً کمتر کسى حاضر مى شد، غذاى درستى به آنها بدهد و از آنها مراقبت و نگاهدارى کند.
و با توجه به این که این حیوانات معمولاً داراى سن زیادى بودند، به حالت دردناکى در میان انبوهى از محرومیت ها به سر مى بردند تا بمیرند، روى این جهات، اسلام از این کار جداً جلوگیرى کرده است!
از همه گذشته، از پاره اى از روایات و تفاسیر استفاده مى شود، آنها همه یا قسمتى از این برنامه را به خاطر بت ها انجام مى دادند و در واقع آنها را نذر بت مى کردند، در این صورت مبارزه اسلام با این کار شکل مبارزه با بت پرستى نیز به خود مى گیرد.
و عجیب این است که طبق پاره اى از روایات، هنگامى که بعضى از این حیوانات به مرگ طبیعى مى مردند، گاهى از گوشت آن (گویا به عنوان تبرّک و تیمّن) استفاده مى کردند که این خود یک نوع عمل زشت دیگر بود!
سپس مى فرماید: افراد کافر و بت پرست، اینها را به خدا نسبت مى دادند و مى گفتند: قانون الهى است (وَ لکِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ).
و اکثر آنها در این باره کمترین فکر و اندیشه اى نمى کردند و عقل خود را به کار نمى گرفتند، بلکه کورکورانه از دیگران تقلید مى نمودند (وَ أَکْثَرُهُمْ لایَعْقِلُونَ).
«تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰۳ سوره مائده »
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
راهکارهای زندگی موفق در جزء یازدهم قرآن کریم
@rahrovanraheqoran