تفسیر
سپس، پنجمین دستور را در زمینه جهاد ـ به معنى وسیع کلمه ـ صادر کرده مى گوید: در راه خدا جهاد کنید و حق جهادش را ادا نمائید (وَ جاهِدُوا فِی اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ).
اکثر مفسران اسلامى، جهاد را در اینجا به معنى خصوص مبارزه مسلحانه با دشمنان نگرفته اند، بلکه همان گونه که از مفهوم لغوى آن استفاده مى شود به معنى هر گونه جهاد و کوشش در راه خدا و تلاش براى انجام نیکىها، و مبارزه با هوسهاى سرکش (جهاد اکبر) و پیکار با دشمنان ظالم و ستمگر (جهاد اصغر) دانسته اند.
🌺🌺🌺
در حقیقت، قرآن مجید در این پنج دستور، از مراحل ساده شروع کرده و به آخرین و برترین مراحل عبودیت مى رساند:
نخست، سخن از رکوع، سپس برتر از آن سخن از سجود، بعد عبادت به طور کلى، و آن گاه انجام کارهاى نیک اعم از عبادات و غیر عبادات، و در آخرین مرحله سخن از جهاد و تلاش و کوشش فردى و جمعى در بخش درون و برون، کردار و گفتار و اخلاق و نیت به میان آورده است.
و این دستور جامعى است که رستگارى بدون شک به دنبال آن خواهد بود.
و از آنجا که ممکن است این تصور پیدا شود، این همه دستورات سنگین که هر یک از دیگرى جامعتر و وسیعتر است چگونه بر دوش ما بندگان ضعیف قرار داده شده است؟ در جمله هاى بعد، تعبیرات گوناگونى دارد که نشان مى دهد اینها دلیل لطف الهى نسبت به شما است و نشانه عظمت، مقام و شخصیت شما مؤمنان در پیشگاه او است.
در نخستین تعبیر مى فرماید: او شما را برگزید (هُوَ اجْتَباکُمْ).
اگر برگزیدگان خدا نبودید این مسئولیت ها بر دوش شما گذارده نمى شد.
و در تعبیر بعد مى فرماید: او کار سنگین و شاقى در دین بر شما نگذارده است (وَ ما جَعَلَ عَلَیْکُمْ فِی الدِّینِ مِنْ حَرَج).
یعنى اگر درست بنگرید اینها تکالیف شاقى نیستند، بلکه با فطرت پاک شما هماهنگ و سازگارند و اصولاً، چون وسیله تکامل شما هستند و هر کدام فلسفه و منافع روشنى دارند که عائد خودتان مى شود، در ذائقه جانتان تلخ نخواهند بود، بلکه کاملاً شیرین و گوارا هستند.
در سومین تعبیر، مى گوید: از این گذشته این همان آئین پدر شما ابراهیم است (مِلَّةَ أَبِیکُمْ إِبْراهِیمَ).
اطلاق پدر بر ابراهیم، یا به خاطر آن است که عربها و مسلمانان آن روز، غالباً از نسل اسماعیل بودند و یا به خاطر این که آنها همگى ابراهیم را بزرگ مى شمردند و از او به صورت یک پدر روحانى و معنوى احترام مى کردند، هر چند آئین پاک او با انواع خرافات آلوده شده بود.
سپس تعبیر دیگرى در این زمینه دارد مى گوید: او شما را در کتب پیشین، مسلمان نامید و همچنین در این کتاب آسمانى (قرآن) (هُوَ سَمّاکُمُ الْمُسْلِمِینَ مِنْ قَبْلُ وَ فِی هذا).
و مسلمان کسى است که این افتخار را دارد که در برابر همه فرمان هاى الهى تسلیم است.
🌺🌺🌺
سرانجام پنجمین و آخرین تعبیر شوق آفرین را درباره مسلمانان کرده و آنها را به عنوان الگو و اسوه امتها معرفى مى کند، مى فرماید: هدف این بوده است که پیامبر(صلى الله علیه وآله) شاهد و گواه بر شما باشد و شما هم گواهان بر مردم! (لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهِیداً عَلَیْکُمْ وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ).
شهید به معنى شاهد از ماده شهود به معنى آگاهى توأم با حضور است مفهوم این سخن آن است که شاهد بودن پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر همه مسلمانها به معنى آگاهى او از اعمال امت خویش است، و این با روایات عرض اعمال و بعضى از آیات قرآن که به آن اشاره مى کند کاملاً سازگار مى باشد; چرا که طبق این روایات، اعمال همه امت را در عرض هفته به حضور پیامبر(صلى الله علیه وآله) عرضه مى دارند و روح پاک او از همه اینها آگاه و با خبر مى شود، بنابراین او شاهد و گواه این امت است.
اما شاهد و گواه بودن این امت، طبق بعضى از روایات، به معنى معصومین این امت و امامان است که آنها نیز گواهان بر اعمال مردمند.
در پایان این آیه، بار دیگر وظائف پنجگانه پیشین را در تعبیرات فشرده ترى که در سه جمله خلاصه مى شود، به عنوان تأکید چنین بازگو مى کند: اکنون که چنین است و شما داراى این امتیازات و افتخارات هستید، نماز را بر پا دارید، زکات را ادا کنید و به آئین حق و ذیل عنایت پروردگار تمسک جوئید (فَأَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ).
که مولى و سرپرست و یار و یاور شما اوست (هُوَ مَوْلاکُمْ).
چه مولى و سرپرست خوبى، و چه یار و یاور شایسته اى! (فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ).
در حقیقت، جمله فَنِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصِیرُ دلیلى است بر وَ اعْتَصِمُوا بِاللّهِ هُوَ مَوْلاکُمْ یعنى این که به شما فرمان داده شده تنها به ذیل عنایت پروردگار تمسک جوئید، به خاطر آن است که او برترین و بهترین مولى و شایسته ترین یار و یاور است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۷۸، سوره مبارکه حج)
408887043_-1310100013.mp3
3.85M
استاد قرائتی
موضوع: تفسیر قرآن
نوع:سخنرانی کوتاه
سوره مبارکه حج
آیه: ۷۷_۷۸
@ayehsobh
سوره مؤمنون بیست و سومین سوره و از سورههای مکی قرآن است که در جزء ۱۸ قرآن جای دارد.
این سوره به دلیل اشاره به ۱۵ صفت از صفات مؤمنان، مؤمنون نامیده شده است.
رویگردانی از کار و سخن بیهوده، پیشتاز بودن در کارهای خیر، اشاره به داستان حضرت موسی(ع) و حضرت نوح(ع)، خلقت انسان و معاد از مباحث این سوره است.
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»
قطعاً مؤمنان رستگار شدند؛
(سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۱)
#هر_صبح_یک_آیه
@ayehsobh
تفسیر:
انتخاب نام مؤمنون، براى این سوره به خاطر آیات آغاز این سوره است که ویژگى هاى مؤمنان را در عباراتى کوتاه، زنده و پر محتوا تشریح مى کند، و جالب این که نخست، به سرنوشت لذتبخش و پر افتخار مؤمنان ـ پیش از بیان صفات آنها ـ اشاره مى نماید تا شعلههاى شوق و عشق را در دلها براى رسیدن به این افتخار بزرگ زنده کند.
مى فرماید: مؤمنان رستگار شدند، و به هدف نهائى خود در تمام ابعاد رسیدند (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ).
🌺🌺🌺
افلح از ماده فلح و فلاح در اصل، به معنى شکافتن و بریدن است. سپس، به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است.
در حقیقت، افراد پیروزمند، رستگار و خوشبخت، موانع را از سر راه بر مى دارند و راه خود را به سوى مقصد مى شکافند و پیش مى روند.
البته فلاح و رستگارى، معنى وسیعى دارد که هم پیروزى هاى مادى را شامل مى شود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بعد منظور است.
پیروزى و رستگارى دنیوى، در آن است که انسان آزاد، سربلند، عزیز و بى نیاز زندگى کند و این امور، جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمت هاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.
راغب در مفردات ضمن تشریح این معنى، مى گوید: فلاح دنیوى در سه چیز خلاصه مى شود: بقاء و غنا و عزت، و فلاح اخروى در چهار چیز: بقاى بدون فنا، بى نیازى بدون فقر، عزت بدون ذلت، و علم خالى از جهل .
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱ سوره مبارکه مؤمنون)
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ»
آنها که در نمازشان خشوع دارند؛
(سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۲)
#هر_صبح_یک_آیه
@ayehsobh
تفسیر:
آن گاه به بیان این صفات پرداخته و قبل از هر چیز انگشت روى نماز مى گذارد، مى گوید: آنها کسانى هستند که در نمازشان خاشعند (الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ).
خاشعون از ماده خشوع، به معنى حالت تواضع و ادب جسمى و روحى است که در برابر شخص بزرگ یا حقیقت مهمى در انسان پیدا مى شود و آثارش در بدن ظاهر مى گردد.
در اینجا قرآن، اقامه صلوة (خواندن نماز) را نشانه مؤمنان نمى شمارد بلکه خشوع در نماز را از ویژگى هاى آنان مى شمرد، اشاره به این که نماز آنها الفاظ و حرکاتى بى روح و فاقد معنى نیست، بلکه به هنگام نماز آنچنان حالت توجه به پروردگار در آنها پیدا مى شود که از غیر او جدا مى گردند و به او مى پیوندند، چنان غرق حالت تفکر و حضور و راز و نیاز با پروردگار مى شوند، که بر تمام ذرات وجودشان اثر مى گذارد، خود را ذره اى مى بینند در برابر وجودى بى پایان، و قطره اى در برابر اقیانوسى بیکران.
🌺🌺🌺
لحظات این نماز، هر کدام براى او درسى است از خودسازى و تربیت انسانى و وسیله اى است براى تهذیب روح و جان.
در حدیثى مى خوانیم: پیامبر(صلى الله علیه وآله) مردى را دید که در حال نماز با ریش خود بازى مى کند فرمود: اگر او در قلبش خشوع بود، اعضاى بدنش نیز خاشع مى شد.
اشاره به این که خشوع یک حالت درونى است که در برون اثر مى گذارد.
پیشوایان بزرگ اسلام آنچنان خشوعى در حالت نماز داشتند که به کلى از ما سوى اللّه بیگانه مى شدند، تا آنجا که در حدیثى مى خوانیم: پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) گاه به هنگام نماز به آسمان نظر مى کرد، اما هنگامى که آیه فوق نازل شد دیگر سر بر نمى داشت و دائماً به زمین نگاه مى کرد.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲ سوره مبارکه مؤمنون)
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹
«وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ»
و آنها که از لغو و بیهودگی رویگردانند؛
(سوره مبارکه مؤمنون، آیه ۳)
#هر_صبح_یک_آیه
@ayehsobh
تفسیر:
دومین صفتى را که بعد از صفت خشوع، براى مؤمنان بیان مى کند این است که آنها از هر گونه لغو و بیهودگى روى گردانند (وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ).
در واقع، تمام حرکات و خطوط زندگى آنان هدفى را دنبال مى کند، هدفى مفید و سازنده; چرا که لغو به معنى کارهاى بى هدف و بدون نتیجه مفید است.
🌺🌺🌺
در حقیقت لغو همان گونه که بعضى از مفسران بزرگ گفته اند، هر گفتار و عملى است که فایده قابل ملاحظه اى نداشته باشد، و اگر مى بینیم
بعضى از مفسران آن را به باطل تفسیر کرده اند؛ بعضى به معنى همه گناهان است.
بعضى به معنى دروغ.
بعضى به معنى دشنام یا مقابله دشنام به دشنام.
بعضى به معنى غنا و لهو و لعب.
و بالاخره، بعضى به معنى شرک، همه اینها مصداق هاى آن مفهوم جامع و کلى است.
البته لغو، تنها شامل سخنان و افعال بیهوده نمى شود، بلکه افکار بیهوده و بى پایه اى که انسان را از یاد خدا غافل و از تفکر در آنچه مفید و سازنده است به خود مشغول مى دارد، همه در مفهوم لغو جمع است.
در واقع، مؤمنان آنچنان ساخته شده اند که نه تنها به اندیشه هاى باطل و سخنان بى اساس و کارهاى بیهوده دست نمى زنند، بلکه به تعبیر قرآن از آن معرض و روى گردانند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳ سوره مبارکه مؤمنون)