هدایت شده از 💠 قرآن و فضای مجازی💠
برای پدر #سیّدم
سلام بابا
روزهای ماه ذیحجه از راه رسیدند و دارند به روز #عید_اَکمل نزدیک میشوند. روز عید بزرگ مسلمانان و شیعیان و به ویژه ما خاندان #سادات.
بابای عزیزم! هرسال در تدارک تهیه #عیدی برای روز #غدیر بودیم و امسال باید برای خودت عید بگیریم...
بابا! به همین زودی دلم برای #بابا گفتن تنگ شده؛ دلم می خواهد هر لحظه و هر ثانیه صدایت بزنم. اما هرچه صدا میزنم جوابی نمی شنوم...
بابا! یادت هست برنامهریزی کردیم امسال هم برنامه جشن غدیر بگیریم و هم مراسم سالگرد رحلت حاج آقا رحیمی، امام جمعه اسبق شهر مبارکه را؟ چقدر به علما احترام میگذاشتی و در حضور و غیابشان به نیکی از آنها یاد میکردی!
بابای خوبم! انقدر به مولا علی علیه السلام، ارادت داشتید که نه تنها نام پسر بزرگتون که نام سه نَوه را هم #علی انتخاب کردید. إن شاءالله حضرت علی (ع) جبران زنده کردن نامشان را برایتان کرده است؛ إن شاءالله حتما همینطور است که آنها خاندان لطف و کَرم هستند. شاید اصلا این آرامش نسبی که علیرغم طوفان درونی خود داریم هم به برکت وجود، حضور و توجه ایشان بوده باشد.
بابای مهربانم! دعاگویمان باش که إن شاءالله ما هم عاقبت به خیر شویم و هرچند آرزوی بزرگی است؛ اما لایق باشیم با #شهادت از دنیا برویم:
«اللهم اجْعَل مَحیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد»🤲
✍ زهراسادات امیری
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌺بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🌺
«وَ إِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ ۚ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ ۖ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ»
(به خاطر بیاور) هنگامى را که کافران براى تو نقشه مى کشیدند که تو را به زندان بیفکنند، یا به قتل برسانند، و یا (از مکّه) بیرون کنند. آنها توطئه مى کردند، و خداوند هم تدبیر مى کرد. و خدا بهترین تدبیرکنندگان است.
(سوره مبارکه انفال/ آیه ۳۰)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر ❇
شأن نزول:
مفسران و محدثان، آیه فوق را اشاره به حوادثى مى دانند که منتهى به هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) از مکّه به مدینه شد.
این حوادث که با تعبیراتى مختلف نقل شده همگى یک حقیقت را تعقیب مى کنند و آن این که خداوند به طرز اعجاز آمیزى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را از دام یک خطر بزرگ و قطعى رهائى بخشید، جریان حادثه طبق نقل درّ المنثور چنین است:
گروهى از قریش و اشراف مکّه از قبائل مختلف جمع شدند تا در دارُ النَّدْوَةِ (محل انعقاد جلسات مشورتى بزرگان مکّه ) اجتماع کنند و درباره خطرى که از ناحیه پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنها را تهدید مى کرد بیندیشند.
(مى گویند:) در اثناء راه پیر مرد خوش ظاهرى به آنها برخورد کرد که در واقع همان شیطان بود (یا انسانى که داراى روح و فکر شیطانى) از او پرسیدند: کیستى؟
گفت: پیر مردى از اهل نجد هستم، چون از تصمیم شما باخبر شدم، خواستم در مجلس شما حضور یابم و عقیده و خیرخواهى خود را از شما دریغ ندارم.
گفتند: بسیار خوب، داخل شو! او هم همراه آنها به دار الندوة وارد شد.
یکى از حاضران رو به جمعیت کرده، گفت: درباره این مرد (اشاره به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)) باید فکرى کنید; زیرا به خدا سوگند بیم آن مى رود که بر شما پیروز گردد (و آئین و عظمت شما را در هم پیچد).
از آن میان یکى پیشنهاد کرد او را حبس کنید تا در زندان جان بدهد...
پیر مرد نجدى این نظر را رد کرده، گفت: بیم آن مى رود که طرفدارانش بریزند و در یک فرصت مناسب او را از زندان آزاد کنند و او را از این سرزمین بیرون ببرند، باید فکر اساسى ترى کنید.
دیگرى گفت: او را از میان خود بیرون کنید تا از دست او راحت شوید; زیرا همین که از میان شما بیرون برود هر کار کند، ضررى به شما نخواهد زد و سر و کارش با دیگران است.
پیر مرد نجدى گفت: به خدا سوگند این هم عقیده درستى نیست، مگر شیرینى گفتار و طلاقت زبان و نفوذ او را در دل ها نمى بینید، اگر این کار را انجام دهید به سراغ سایر عرب مى رود، گرد او را مى گیرند، سپس با انبوه جمعیت به سراغ شما باز مى گردد، شما را از شهرهاى خود مى راند و بزرگان شما را به قتل مى رساند!
جمعیت گفتند: به خدا راست مى گوید، فکر دیگرى کنید.
ابوجهل که تا آن وقت ساکت بود به سخن در آمده، گفت: من عقیده اى دارم که غیر از آن را صحیح نمى دانم!
گفتند: چه عقیده اى؟
گفت: از هر قبیله اى جوانى شجاع و شمشیرزن را انتخاب مى کنیم و به دست هر یک شمشیر برّنده اى مى دهیم تا در فرصتى مناسب دسته جمعى به او حمله کنند، هنگامى که به این صورت او را به قتل برسانید، خونش در همه قبائل پخش مى شود، و باور نمى کنم طایفه بنى هاشم بتوانند با همه طوائف قریش بجنگند و مسلماً در این صورت به خون بها راضى مى شوند، و ما هم از آزار او راحت خواهیم شد.
پیر مرد نجدى (با خوشحالى) گفت: به خدا رأى صحیح همین است که این جوانمرد گفت، من هم غیر از آن عقیده اى ندارم (و به این ترتیب این پیشنهاد به اتفاق پذیرفته شد) و آنها با این تصمیم پراکنده شدند.
جبرئیل فرود آمد و به پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد: شب را در بستر خویش نخوابد.
پیامبر(صلى الله علیه وآله) شبانه به سوى غار ثور حرکت کرد و سفارش نمود على(علیه السلام) در بستر او بخوابد (تا کسانى که از درز در مراقب بستر پیامبر(صلى الله علیه وآله) بودند خیال کنند او در بستر است و تا صبح مهلت دهند و او از منطقه خطر دور شود).
هنگامى که صبح شد، به خانه ریختند و جستجو کردند على(علیه السلام) را در بستر پیامبر(صلى الله علیه وآله) دیدند و به این ترتیب خداوند نقشه هاى آنان را نقش بر آب کرد.
صدا زدند: پس محمد(صلى الله علیه وآله) کجاست؟
فرمود: نمى دانم.
آنها به دنبال ردّ پاى پیامبر(صلى الله علیه وآله) حرکت کردند تا به کوه رسیدند و به نزدیکى غار اما (با تعجب دیدند تار عنکبوتى در جلو غار نمایان است و درب غار را پوشانده، به یکدیگر گفتند: اگر او در این غار بود اثرى از این تارهاى عنکبوت بر در غار وجود نداشت، و به این ترتیب باز گشتند).
پیامبر(صلى الله علیه وآله) سه روز در غار ماند (و هنگامى که دشمنان همه بیابان هاى مکّه را جستجو کردند، خسته و مأیوس باز گشتند، او به سوى مدینه حرکت کرد).
🌼🌼🌼
تفسیر:
سر آغاز هجرت
بعضى معتقدند این آیه و پنج آیه بعد از آن، در مکّه نازل شده است، زیرا به جریان هجرت پیامبر (صلى الله علیه وآله) اشاره مى کند. ولى طرز بیان آیه گواهى مى دهد بعد از هجرت نازل گردیده است چون به شکل بازگوئى حادثه گذشته است.
بنابراین، آیه اگر چه اشاره به جریان هجرت دارد، ولى مسلماً در مدینه نازل شده و بازگو کننده یک خاطره بزرگ و نعمت عظیم پروردگار بر پیامبر و مسلمانان است، نخست مى گوید:
به خاطر بیاور زمانى را که مشرکان مکّه نقشه مى کشیدند که تو را یا به زندان بیفکنند و یا به قتل رسانند و یا تبعید کنند (وَ إ
ِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذینَ کَفَرُوا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِجُوکَ).
کلمه مکر ـ همان گونه که قبلاً نیز گفته ایم ـ در لغت عرب به معنى تدبیر، چاره اندیشى و طرح نقشه است، نه معنى معروفى که در فارسى امروز دارد، همان طور که حیله نیز در لغت به معنى چاره اندیشى است. ولى در فارسى امروز به معنى نقشه هاى مخفیانه زیانبخش به کار مى رود.
آنگاه اضافه مى کند: آنها نقشه مى کشند، چاره مى اندیشند، و خداوند هم چاره جوئى و تدبیر مى کند و او بهترین چاره جویان و مدبران است (وَ یَمْکُرُونَ وَ یَمْکُرُ اللّهُ وَ اللّهُ خَیْرُ الْماکِرینَ).
🌼🌼🌼
اگر در حادثه هجرت پیامبر(صلى الله علیه وآله) درست بیندیشیم به این نکته برخورد مى کنیم که آنها حداکثر نیروى فکرى و جسمانى خویش را براى نابود کردن پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به کار بردند، و حتى پس از آن که پیامبر از چنگال آنها بیرون رفت یکصد شتر ـ که در آن روز سرمایه عظیمى بود ـ براى یافتن پیامبر جایزه تعیین کردند و افرادى بسیار به خاطر تعصب مذهبى و یا به دست آوردن این جایزه بزرگ کوه ها و بیابان هاى اطراف مکّه را زیر پا گذاردند، و حتى تا دم در غار آمدند.
ولى خداوند با یک وسیله بسیار ساده و کوچک ـ چند تار عنکبوت ـ همه این طرح ها را نقش بر آب کرد، و با توجه به این که هجرت سر آغاز مرحله نوینى از تاریخ اسلام بلکه تاریخ بشریت بود، نتیجه مى گیریم که خداوند به وسیله چند تار عنکبوت مسیر تاریخ بشریت را تغییر داد!
این نکته نیز قابل توجه است که توسل به این سه موضوع: زندان، تبعید و کشتن، منحصر به مشرکان مکّه در برابر پیامبر نبود، بلکه همیشه جباران براى کوتاه کردن زبان مصلحان و از میان بردن نفوذ آنها در میان توده هاى رنجدیده اجتماع، به یکى از این سه موضوع توسل مى جستند.
ولى همان گونه که اقدام مشرکان مکّه در مورد پیامبر نتیجه معکوس داد و مقدمه تحرک و جنبش تازه اى در اسلام شد، این گونه سخت گیرى ها در موارد دیگر نیز معمولاً نتیجه معکوس بخشیده است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۰، سوره مبارکه انفال)
@ayehsobh
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌺بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🌺
«وَ إِذَا تُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَٰذَا ۙ إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ»
و هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده مى شود، مى گویند: «شنیدیم. (چیز مهمّى نیست.) اگر بخواهیم مثل آن را مى گوییم. اینها همان
افسانه هاى پیشینیان است!»
(سوره مبارکه انفال/ آیه ۳۱)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر ❇
بیهوده گویان
در آیه گذشته نمونه اى از منطق عملى مشرکان خرافى مکّه بیان شد، در آیات مورد بحث نمونه اى از منطق فکرى آنها منعکس شده است تا روشن شود آنها نه داراى سلامت فکر بودند و نه درستى عمل، بلکه همه برنامه هایشان بى اساس و ابلهانه بود!
در آیه نخست مى گوید: هنگامى که آیات ما بر آنها خوانده شود مى گویند آن را شنیدیم (اما چیز مهمى نیست) اگر بخواهیم مثل آن را مى گوئیم! (وَ إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُنا قالُوا قَدْ سَمِعْنا لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا).
اینها که محتواى مهمى ندارد، همان افسانه هاى پیشینیان است! (إِنْ هذا إِلاّ أَساطیرُ الأَوَّلینَ).
🌼🌼🌼
این سخن را در حالى مى گفتند که بارها به فکر مبارزه با قرآن افتاده، و از آن عاجز گشته بودند.
آنها به خوبى مى دانستند توانائى معارضه با قرآن را ندارند، ولى از روى تعصب و کینه توزى و یا براى اغفال مردم مى گفتند: این آیات مهم نیست ما هم مثل آن را مى توانیم بیاوریم اما هیچ گاه نیاوردند.
این یکى از منطق هاى نادرستشان بود که با ادعاهاى تو خالى و بى اساس
ـ مانند همه جباران تاریخ ـ سعى داشتند کاخ قدرتشان را چند روزى بر پا دارند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۱، سوره مبارکه انفال)
@ayehsobh
هدایت شده از مؤسسه رهروان راه قرآن مبارکه
🔴 اخیرا در گروه ها و کانال های مختلف، تصاویری منتشر و دست به دست میشود که عموما توسط افراد و کانالهای #مذهبی است و بازهم ناخواسته و نادانسته وارد بازی دشمن شدند.
چرا مذهبی های ما همیشه دنبال عکس العمل هستند و از #عمل_به_هنگام غافل هستند؟
دوستان فعال رسانه و #فضای_مجازی برای #غدیر و #مباهله چه برنامهای دارند که پیشاپیش عزای ماسک محرم را گرفته اند؟!
اگر خود این افراد و گروهها و کانال های مذهبی انقدر در رواج و انتشار تصاویر این به اصطلاح ماسک های پیشگیری از #کرونا کوشش نکنند؛ بیشتر به دشمن ضربه میزنند یا اینکه هر گروه و کانال و پیام شخصی حاوی این تصاویر و متن زیر آن باشد؟!
#وقت_آن_است_که_بیدار_شویم
(تصویر، به عمد مات است)
✍ زهراسادات امیری
#مؤسسه_رهروان_راه_قرآن_مبارکه
@rahrovanraheqoran
هر صبح یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌺بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم🌺
«وَ إِذْ قَالُوا اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَٰذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاءِ أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ»
و (به خاطر بیاور) زمانى را که گفتند: «خداوندا! اگر این حقیقتى از سوى توست، بارانى از سنگ از آسمان بر ما فرو ریز، یا عذاب دردناکى براى ما بفرست!»
(سوره مبارکه انفال/ آیه ۳۲)
@ayehsobh
❇ تفســــــیر ❇
در آیه بعد منطق عجیب دیگرى را بازگو مى کند و مى گوید: (به خاطر بیاور) هنگامى را که (دست به دعا بر مى داشتند و) مى گفتند: خداوندا، اگر این (آئین و این قرآن) حق است و از ناحیه تو است بارانى از سنگ از آسمان بر سر ما فرود آور! (وَ إِذْ قالُوا اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ).
یا به عذاب دردناک (دیگرى) ما را گرفتار کن (أَوِ ائْتِنا بِعَذاب أَلیم).
این سخن را به خاطر آن مى گفتند که بر اثر شدت تعصب و لجاجت، چنان مى پنداشتند که آئین اسلام صددرصد بى اساس است و گرنه کسى که احتمال حقانیت آن را مى دهد چنین نفرینى به خود نمى کند.
🌼🌼🌼
این احتمال نیز وجود دارد که سرکردگان مشرکان براى اغفال مردم، گاهى چنین سخنى را مى گفتند تا به افراد ساده لوح نشان دهند آئین محمّد(صلى الله علیه وآله) به کلى باطل است، در حالى که در دلشان چنین نبود.
گویا مشرکان با این سخن مى خواستند این مطلب را وانمود کنند که تو درباره انبیاى پیشین مى گوئى خداوند دشمنانشان را گاهى به وسیله بارانى از سنگ مجازات کرد (همانند قوم لوط) اگر راست مى گوئى تو نیز چنین کن!
در مجمع البیان از امام صادق(علیه السلام) چنین نقل شده: پس از آن که پیامبر(صلى الله علیه وآله)على(علیه السلام) را در غدیر خم به خلافت منصوب کرد، فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ این مسأله در همه جا منتشر شد.
نعمان بن حارث فهرى (که از منافقان بود) خدمت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده، گفت: به ما گفتى: شهادت به توحید و نفى بت ها، و گواهى به رسالت تو بدهیم، و دستور به جهاد و حج و روزه و نماز و زکات دادى، همه را پذیرفتیم، ولى به این قناعت نکردى و این پسر (منظورش على بن ابى طالب(علیه السلام) است!) را خلیفه کردى و گفتى: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ آیا این سخن از تو است یا دستورى از طرف خداست؟
پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: به خدائى که جز او معبودى نیست از ناحیه خداست.
نعمان برگشت در حالى که مى گفت: اللّهُمَّ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِکَ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَةً مِنَ السَّماءِ: خداوندا! اگر این سخن از ناحیه توست بارانى از سنگ از آسمان بر ما بفرست .
چیزى نگذشت که سنگى بر او سقوط کرد و کشته شد.
این حدیث، منافات با آن ندارد که آیه پیش از داستان غدیر نازل شده باشد؛ زیرا شأن نزول آیه جریان نعمان نبوده، بلکه نعمان در نفرین خود از آیه اى که قبلاً نازل شده بود، اقتباس کرد.
و این نظیر آن است که ما در دعاى خود از قرآن اقتباس مى کنیم و مى گوئیم: رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الآْخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ: پروردگارا! به ما در دنیا نیکى عطا کن و در آخرت نیز نیکى مرحمت فرما.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۳۲، سوره مبارکه انفال)
@ayehsobh