eitaa logo
این بقية الله
165 دنبال‌کننده
177 عکس
109 ویدیو
14 فایل
لینک کانال جهت معرفی به دوستان 👇 https://eitaa.com/joinchat/1351090401C23e00aef92
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ مصائب سلام الله علیه در سامرا 🔻زندانی کردن حضرت و کندن قبر پیش روی مبارکش ابن بابویه و دیگران روایت کرده‏‌اند از صقر بن ابى دلف که چون حضرت امام على نقى علیه‌السّلام را به سرّ من رأى آوردند، به خدمت آن حضرت رفتم که خبرى از احوال آن جناب بگیریم، و آن حضرت را نزد زراقى حاجب متوکل محبوس کرده بودند... چون به خدمت آن جناب رفتم دیدم بر روى حصیرى نشسته است، و در برابرش‏ قبرى کنده‏‌اند، پس سلام کردم و در خدمت آن جناب نشستم، حضرت فرمود که: براى چه آمده‏‌اى؟ گفتم: آمده‏‌ام که از احوال شما خبرى گیرم، چون نظر من بر قبر افتاد گریان شدم، حضرت فرمود که: گریان مباش که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمی‌رسد، گفتم: الحمد للَّه، پس مسأله‏‌اى چند از آن جناب پرسیدم. چون جواب مسائل را بیان کرد فرمود که: برخیز وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم که از او ضررى به تو رسد. 📚 معانى الاخبار ۱۲۳ کانال "این بقیة الله" https://eitaa.com/joinchat/1351090401C23e00aef92
هدایت شده از معارف الشیعه
💐💐💐 🔴 فضیلتی زیبا از حضرت سلام الله علیه ... ▪️فی بصائر الدرجات: حدّثنا الحسین بن محمّد، عن المعلّی، عن أحمد بن محمّد بن عبداللَّه، عن محمّد بن یحیی، عن صالح بن سعید قال: دخلت علی أبی الحسن علیه السلام فقلت: جعلت فداک فی کلّ الاُمور أرادوا إطفاء نورک والتقصیر بک، حتّی أنزلوک هذا الخان الأشنع ، خان الصعالیک ! فقال: هاهنا أنت یابن سعید . ثمّ أومأ بیده فقال: اُنظر فنظرت فإذا بروضات أنقات ، وروضات ناضرات فیهنّ خیرات عطرات، وولدان کأ نّهنّ اللؤلؤ المکنون، وأطیارٌ وظباءٌ وأنهارٌ تفور فحار بصری والتمع وحسرت عینی فقال: حیث کنّا فهذا لنا عتید ولسنا فی خان الصعالیک 🔸صفّار رحمه الله در كتاب «بصائر الدرجات» از صالح بن سعيد نقل كرده است كه گفت: خدمت حضرت هادى عليه السلام رسيدم هنگامى كه متوكّل لعنت الله علیه آن حضرت را به سامراء دعوت كرده بود و در جاى نامناسبى منزل داده بود - به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم، اينها در همه امور قصد دارند نور فروزان شما را خاموش كنند و در حق شما كوتاهى كنند تا آنجا كه شما را در اين كاروانسراى بسيار زشت كه جاى فقيران و فرومايگان مى باشد ساكن نموده اند. امام عليه السلام فرمودند: تو در اين پايه از معرفت ما هستى و خيال مى كنى اين امور از قدر و منزلت ما مى كاهد. سپس با دست اشاره نمود و فرمود: نگاه كن چه مى بينى؟ چون نگاه كردم باغ هاى زيبا منظر و پر طراوتى مشاهده كردم كه در آن زنان نيكوكار خوش بو و نونهالانى كه همچون مرواريدى در پوشش بودند، و پرندگان زيبا و آهوهاى خوش خط و خال و نهرهاى جارى وجود داشت، ديدن اين منظره مرا به حيرت انداخت و چشمانم را خيره نمود. امام عليه السلام فرمودند: ما هر كجا باشيم چنين موقعيتى داريم و در حقيقت در «خان صعاليك» كه جايگاه فقيران و فرومايگان است نخواهيم بود. 📚بصائر الدرجات: ۴۰۶ ح ۷، كافى: ۴۹۸/۱ ح۲ 📚 إعلام الورى: ۳۶۵ 📚بحار الأنوار: ۱۳۲/۵۰ ح ۱۵ و علاّمه بزرگوار مجلسى رحمه الله شرح طولانى در ذيل اين حديث بيان فرموده است، به آنجا مراجعه كنيد. 📚مناقب ابن شهراشوب: ۴۱۱/۴، 📚كشف الغمّة: ۳۸۳/۲، 📚مدينة المعاجز: ۴۲۱/۷ ح۴ 📚 الإختصاص: ۳۲۴، الإرشاد: ۳۲۴. کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
💐💐💐 🔴 با عنایت حضرت سلام الله علیه ... 🔸ابن شهر آشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» و قطب راوندى رحمه الله در كتاب «خرائج» از ابوهاشم جعفرى نقل كرده اند كه گفت: خدمت حضرت امام هادى عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت با من به زبان هندى سخن گفت، و من نتوانستم به خوبى پاسخ دهم در پيش روى آن حضرت سطل كوچكى بود كه پر از سنگريزه بود. امام عليه السلام يكى از آن سنگريزه‌ها را برداشت و در دهان مبارك خود نهاد و قدرى آن را مكيد، و سپس آن را به من مرحمت فرمود و من آن را در دهانم گذاشتم، بخدا قسم از نزد آن حضرت برنخاستم مگر اينكه با هفتاد و سه لغت مى توانستم سخن بگويم كه يكى از آنها هندى بود. 📚الخرائج: ۶۷۳/۲ ح۲ 📚مناقب ابن شهراشوب: ۴۰۸/۴ 📚 إعلام الورى: ۳۶۰ 📚 بحار الأنوار: ۱۳۶/۵۰ ح ۱۷ 📚 كشف الغمّة: ۳۹۷/۲ 📚مدينة المعاجز: ۴۵۱/۷ ح ۳۴. کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
⚫️ مصائب سلام الله علیه در سامرا 🔻قسمت اول ( احضار حضرت از مدینه به سامرا و اسکان دادن حضرت در بین گدایان ) ▪️متوکل براى مصلحت نامه مشفقانه به حضرت نوشت... و ابراهیم بن العبّاس را گفت که: نامه‏اى به حضرت نوشت که: خلیفه مشتاق ملاقات وافر البرکات شما گردیده، و خواهان آن هست که اگر بر شما دشوار نباشد، متوجّه این صوب گردید... چون این نامه به آن جناب رسید، بزودى تهیه سفر خود نمود، با یحیى بن هرثمه متوجّه سرّ من رأى گردید. چون حضرت داخل شد، او را خاطر جمع شد، سلوک خود را تغییر داد و آن جناب را چند روز بار نداد، و حکم کرد آن جناب را در کاروان‏سرایى که غربا و گدایان در آنجا مى‏بودند فرود آوردند، و بعد از چند روز خانه‏اى براى آن جناب تعیین کردند و حضرت را به آن خانه نقل کردند. 📚 ارشاد مفید ج۲ ص۳۰۹ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
⚫️ مصائب سلام الله علیه در سامرا 🔻قسمت دوم ( زندانی کردن حضرت و کندن قبر پیش روی مبارکش) ابن بابویه و دیگران روایت کرده‏اند از صقر بن ابى دلف که چون حضرت امام على نقى علیه‌السّلام را به سرّ من رأى آوردند، به خدمت آن حضرت رفتم که خبرى از احوال آن جناب بگیریم، و آن حضرت را نزد زراقى حاجب متوکل محبوس کرده بودند... چون به خدمت آن جناب رفتم دیدم بر روى حصیرى نشسته است، و در برابرش‏ قبرى کنده‏اند، پس سلام کردم و در خدمت آن جناب نشستم، حضرت فرمود که: براى چه آمده‏اى؟ گفتم: آمده‏ام که از احوال شما خبرى گیرم، چون نظر من بر قبر افتاد گریان شدم، حضرت فرمود که: گریان مباش که در این وقت از ایشان آسیبى به من نمى‏رسد، گفتم: الحمد للَّه، پس مسأله‏اى چند از آن جناب پرسیدم. چون جواب مسائل را بیان کرد فرمود که: برخیز وداع کن و بیرون رو که ایمن نیستم که از او ضررى به تو رسد. 📚 معانى الاخبار ۱۲۳ کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
⚫️ مصائب سلام الله علیه در سامرا 🔻قسمت سوم ( حمله به خانه حضرت ) کلینى و شیخ مفید و دیگران از ابراهیم بن محمّد طاهرى روایت کرده‏اند... مردى که او را بطحائى مى‏گفتند نزد متوکل بود، بد آن حضرت بسیار گفت، و گفت: اسلحه و اموال بسیار جمع کرده است و داعیه خروج دارد، پس شبى متوکل سعید حاجب را طلبید و گفت: بى‏خبر به خانه امام على نقى علیه‌السّلام برو و هر چه در آنجا از اسلحه و اموال که بیابى براى من بیاور، سعید گفت: در میان شب نردبانى برداشتم و به خانه آن حضرت رفتم، و نردبان را بر دیوار خانه گذاشتم، چون خواستم به زیر روم راه را گم کردم و حیران شدم، ناگاه حضرت از اندرون خانه مرا ندا کرد که: اى سعید باش تا شمع از براى تو بیاورند. چون شمع آوردند، به زیر رفتم دیدم که حضرت جبّه‏اى از پشم پوشیده و عمامه بر سر داشته و سجّاده خود را بر روى حصیرى گسترده، و بر بالاى سجاده رو به قبله نشسته است. پس فرمود: برو و در این خانه‏ها بگرد و آنچه بیابى بردار، من رفتم و جمیع خانه‏هاى حجره را تفتیش کردم، در آنها هیچ نیافتم مگر یک بدره که بر سرش مهر مادر متوکل بود، و یک کیسه سر به مهرى دیگر...آن شمشیر را با دو بدره زر برداشتم و نزد متوکل رفتم... پس متوکل یک بدره دیگر به آن ضم کرد و گفت: اى سعید این بدره‏ها را با آن کیسه و شمشیر براى او ببر و عذرخواهى او بکن. چون آنها را به خدمت آن حضرت بردم گفتم: اى سید من از تقصیر من بگذر که بى‏ادبى کردم و بى‏رخصت به خانه تو در آمدم، چون از خلیفه مأمور بودم معذورم، حضرت فرمود: وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ (سوره شعراء/ آیه 227) یعنى: بزودى خواهند دانست آنها که ستم مى‏کنند که بازگشت آنها بسوى کجاست‏. 📚اعلام الورى/ 344 📚 كافى 1/ 499 📚مناقب ابن شهر آشوب 4/ 415 📚 ارشاد/ 309 کانال معرفتی "معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
16.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚫️ سلام الله علیه چگونه به شهادت رسید؟ ◾️ شیخ حسین انصاریان: دیروز که داشتم روایات مربوط به حضرت هادی در ارتباط با شهادتشان را نگاه می کردم از دیروز تا حالا دو بار با سوز دل گریه کردم، در روایت دارد سمی که به ایشان معتمد عباسی داد خوراندند به محض اینکه از گلوی مبارکشان پایین رفت افتادند، یعنی همان وقت از پا درآورد، جمله بعد دارد که آخه گاهی زهر به معده اثر می کند می کشد آدم را، جمله بعدی دارد که از سر تا نوک پای حضرت کل مسموم شد یعنی استخوان، پوست، خون، اما به امام عسکری از قول شما عرض می کنم این سمی که ایشان را درجا انداخت، این سمی که همه بدن را گرفت شما امروز وقتی خواستید بدن را غسل بدهید یک تاول کوچک در این بدن بود؟ نه، یک زخم بود؟ نه، پس این حرفی که پیغمبر اولین بار ایشان زده یک حرف کاملا صحیحی است، لا یوم كیومک یا اباعبدالله... 🔻فارس الحجاز (روضه،مدح ومناجات تلفنی) https://eitaa.com/joinchat/2173239394Cdfb2c3b051
هدایت شده از معارف الشیعه
⚫️ خبردار شدن ( سلام الله علیه ) به علم غیب از شهادت پدر ▪️كلینى به سند معتبر از هارون بن فضل روایت كرده است كه گفت: ▪️در مدینه به خدمت حضرت امام على النقى سلام الله علیه رسیدم در روزى كه حضرت امام جواد سلام الله علیه در بغداد به رحمت ایزدى واصل شده بود، ▪️حضرت فرمود: انّا للَّه و انّا الیه راجعون، پدر بزرگوارم از دنیا رحلت كرده است، گفتم: چه دانستى یا بن رسول اللَّه؟ فرمود: حالتى در خود یافتم كه پیش تر نمی ‏یافتم، و دانستم كه آن حالت از لوازم امامت است‏. -------------------------------------------------- 🔻متن عربی: ▪️عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى عَنْ أَبِی الْفَضْلِ الشَّهْبَانِیِ‏  عَنْ هَارُونَ بْنِ الْفَضْلِ قَالَ: رَأَیْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ فِی الْیَوْمِ الَّذِی تُوُفِّیَ فِیهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقَالَ‏ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ‏ مَضَى أَبُو جَعْفَرٍ ع فَقِیلَ لَهُ وَ كَیْفَ عَرَفْتَ قَالَ لِأَنَّهُ تَدَاخَلَنِی ذِلَّةٌ لِلَّهِ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهَا. -------------------------------------------------- 📘1.  اصول كافى 1/ 381. کانال معرفتی " معارف الشیعه " @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
💐💐💐 🔴 فضیلتی زیبا از حضرت سلام الله علیه ... ▪️فی بصائر الدرجات: حدّثنا الحسین بن محمّد، عن المعلّی، عن أحمد بن محمّد بن عبداللَّه، عن محمّد بن یحیی، عن صالح بن سعید قال: دخلت علی أبی الحسن علیه السلام فقلت: جعلت فداک فی کلّ الاُمور أرادوا إطفاء نورک والتقصیر بک، حتّی أنزلوک هذا الخان الأشنع ، خان الصعالیک ! فقال: هاهنا أنت یابن سعید . ثمّ أومأ بیده فقال: اُنظر فنظرت فإذا بروضات أنقات ، وروضات ناضرات فیهنّ خیرات عطرات، وولدان کأ نّهنّ اللؤلؤ المکنون، وأطیارٌ وظباءٌ وأنهارٌ تفور فحار بصری والتمع وحسرت عینی فقال: حیث کنّا فهذا لنا عتید ولسنا فی خان الصعالیک 🔸صفّار رحمه الله در كتاب «بصائر الدرجات» از صالح بن سعيد نقل كرده است كه گفت: خدمت حضرت هادى عليه السلام رسيدم هنگامى كه متوكّل لعنت الله علیه آن حضرت را به سامراء دعوت كرده بود و در جاى نامناسبى منزل داده بود - به آن حضرت عرض كردم: فدايت شوم، اينها در همه امور قصد دارند نور فروزان شما را خاموش كنند و در حق شما كوتاهى كنند تا آنجا كه شما را در اين كاروانسراى بسيار زشت كه جاى فقيران و فرومايگان مى باشد ساكن نموده اند. امام عليه السلام فرمودند: تو در اين پايه از معرفت ما هستى و خيال مى كنى اين امور از قدر و منزلت ما مى كاهد. سپس با دست اشاره نمود و فرمود: نگاه كن چه مى بينى؟ چون نگاه كردم باغ هاى زيبا منظر و پر طراوتى مشاهده كردم كه در آن زنان نيكوكار خوش بو و نونهالانى كه همچون مرواريدى در پوشش بودند، و پرندگان زيبا و آهوهاى خوش خط و خال و نهرهاى جارى وجود داشت، ديدن اين منظره مرا به حيرت انداخت و چشمانم را خيره نمود. امام عليه السلام فرمودند: ما هر كجا باشيم چنين موقعيتى داريم و در حقيقت در «خان صعاليك» كه جايگاه فقيران و فرومايگان است نخواهيم بود. 📚بصائر الدرجات: ۴۰۶ ح ۷، كافى: ۴۹۸/۱ ح۲ 📚 إعلام الورى: ۳۶۵ 📚بحار الأنوار: ۱۳۲/۵۰ ح ۱۵ و علاّمه بزرگوار مجلسى رحمه الله شرح طولانى در ذيل اين حديث بيان فرموده است، به آنجا مراجعه كنيد. 📚مناقب ابن شهراشوب: ۴۱۱/۴، 📚كشف الغمّة: ۳۸۳/۲، 📚مدينة المعاجز: ۴۲۱/۷ ح۴ 📚 الإختصاص: ۳۲۴، الإرشاد: ۳۲۴. کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
💐💐💐 🔴 با عنایت حضرت سلام الله علیه ... 🔸ابن شهر آشوب رحمه الله در كتاب «مناقب» و قطب راوندى رحمه الله در كتاب «خرائج» از ابوهاشم جعفرى نقل كرده اند كه گفت: خدمت حضرت امام هادى عليه السلام شرفياب شدم، آن حضرت با من به زبان هندى سخن گفت، و من نتوانستم به خوبى پاسخ دهم در پيش روى آن حضرت سطل كوچكى بود كه پر از سنگريزه بود. امام عليه السلام يكى از آن سنگريزه‌ها را برداشت و در دهان مبارك خود نهاد و قدرى آن را مكيد، و سپس آن را به من مرحمت فرمود و من آن را در دهانم گذاشتم، بخدا قسم از نزد آن حضرت برنخاستم مگر اينكه با هفتاد و سه لغت مى توانستم سخن بگويم كه يكى از آنها هندى بود. 📚الخرائج: ۶۷۳/۲ ح۲ 📚مناقب ابن شهراشوب: ۴۰۸/۴ 📚 إعلام الورى: ۳۶۰ 📚 بحار الأنوار: ۱۳۶/۵۰ ح ۱۷ 📚 كشف الغمّة: ۳۹۷/۲ 📚مدينة المعاجز: ۴۵۱/۷ ح ۳۴. کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
@Elteja -کانال اِلتجا4_5857136395788748706.mp3
زمان: حجم: 4.55M
▫️هر مشکلی داری، راه حلش اینجاست! زیبای یونس نقاش و پناه بردن او به امام زمانش، سلام الله علیه💐 📚امالی طوسی ص۲۸۸ کانال معرفتی "معارف الشیعه" @maaref_shiaa
هدایت شده از « دین مأثور »
سلام الله علیه 🔵استاد بزرگوار حجت الاسلام و المسلمین "حفظه الله تعالی " 🔶در روایات داریم شیعیان حضرت نیازمند می‌شدند، خجالت می کشیدند به امام هادی بگویند ما مشکل داریم... حضرت برایشان پول می‌فرستادند. خدمت حضرت می‌آمدند، قبل از این که مشکل را بگویند، حضرت از آن ها گره‌گشایی می‌کرد. 🔻امام هادی سلام الله علیه همان امام بزرگواری است که وقتی حضرت را از مدینه به سمت سامرا آوردند، یک مأمور مقابل حضرت آمد و گفت: آقا شما از مدینه تا اینجا آمدید چقدر اذیت شدید، تمام این کارها را من انجام دادم! امام هادی به او یک جمله فرمود: تو را به خدا واگذار می‌کنم. آن مأمور ترسید، گفت: یا بن رسول الله از تو می‌خواهم من را عفو کنی. همانجا امام هادی فرمود: من از تو گذشتم. ↙️ 🔰کانال رسمی استاد حاج شیخ سعید قاسمی @ostad_ghasemi