هدایت شده از معارف الشیعه
#فضائل_اهلبیت
🔴 فخرِ #حضرت_سیدالشهدا به #حضرت_خدیجه سلام الله علیهما
▪️ امام حسین علیه السلام روز عاشورا مقابل سپاه دشمن ایستاد و نگاهی به صفهای طولانی آنها کرد که مانند سیل بود و نیز نگاهی به ابن سعد لعنه الله کرد که در میان لشکر ایستاده بود. آن حضرت در این هنگام خطبهای ایراد کردند و فرمودند:
«.. الحمد لله الذی خلق الدنیا فجعلها دار فناء... فإنّی ابن بنت نبیکم و جدتی خدیجة زوجة نبیکم...»
✍🏻 ستایش سزاوار خداوندی است که دنیا را خلق فرمود و آن را دار نیستی قرار داد... من پسر دختر پیامبر شما هستم و جدهام خدیجه عَلیهاالسَّلام همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله میباشد.»
⚫️ و نیز خطاب به دشمن فرمودند:
«قال أنشدکم الله؛ هل تعلمونَ أنَّ جدّتی خدیجة بنت خویلد، أوّل نساء هذه الأمّة إسلاماً؟»
✍🏻 شما را بخدای تعالی سوگند آیا میدانید که مادر بزرگم خدیجه دختر خویلد علیهاالسَّلام، نخستین بانوی گرونده به اسلام و تصدیق کننده پیامبر و پیشتاز در یاری و حمایت اوست؟»
📙 امالی، صدوق رحمه الله، مجلس ۳۰، ص۱۵۸
📚 بحارالانوار، ٤٥/٦
#شهادات_و_وفیات
کانال معرفتی "معارف الشیعه "
@maaref_shiaa
هدایت شده از معارف الشیعه
#تاریخ_مستند
🔴 غربت #حضرت_خدیجه سلام الله علیها در زمان وضع حمل
◾️شیخ صدوق در کتاب امالی با چند واسطه از مفضل بن عمر نقل میکند که گفت:
به حضرت امام صادق علیه السلام گفتم:
ولادت فاطمهی زهراء سلام الله علیها چگونه بود؟
فرمود:
بلی موقعی که پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم با خدیجهی کبری ازدواج نمود زنان مکّه از آن بانو کناره گیری نمودند، نزد او نمیرفتند و بر او سلام نمیکردند، هیچ زنی را اجازه نمیدادند که نزد آن بانو مشرّف شود. این موضوع باعث وحشت و ناراحتی خدیجه کبری شد، غم و اندوه وی برای پیامبر اکرم صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم بود که مبادا آن حضرت را آسیبی برسد.
هنگامی که خدیجه به حضرت زهرا سلام الله علیها حامله شد، فاطمهی اطهر در رحم مادر با مادر گفتگو میکرد و او را امر به صبر مینمود. ولی خدیجهی کبری این موضوع را از پیامبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم پنهان میداشت تا اینکه یک روز پیامبر خدا، نزد خدیجهی کبری آمد و شنید که آن بانو با فاطمهی زهرا سخن میگوید، فرمود:
ای خدیجه با که سخن میگویی؟! خدیجه گفت:
این بچّهای که در رحم من است با من سخن میگوید و مونس من است.
پیامبر خدا صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم فرمود:
آری این جبرئیل است که به من بشارت میدهد و میگوید این فرزند دختر من است، این فرزند نسلیست طیّب و طاهر و مبارک. خدای توانا نسل مرا از این دختر برقرار و پایدار خواهد نمود. به زودی امامان را از این دختر به وجود میآورد و آنان را پس از اینکه وحی پروردگار قطع شود در زمین خلیفهی خویشتن قرار خواهد داد.
حضرت خدیجهی کبری دائماً در همین حال بود تا اینکه موقع وضع حمل وی فرا رسید، در این موقع خدیجه نزد زنان قریش و بنی هاشم فرستاد که بیایید و مرا دربارهی وضع حمل یاری نمائید. امّا آنها به او پاسخ رد دادند و در جواب گفتند:
چون تو سخن ما را نپذیرفتی و با محمّد صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم که شخص فقیر و یتیم ابوطالب بود ازدواج نمودی لذا ما نزد تو نخواهیم آمد و متصدّی هیچ گونه امر تو نخواهیم شد! ! خدیجهی کبری از شنیدن این جواب غمگین گردید، در همان حالی که وی اندوهناک بود ناگاه چهار زن گندمگون و بلند بالا که مثل زنان بنی هاشم بودند نزد او حاضر شدند هنگامی که خدیجهی کبری آنان را دید جزع و فزع کرد، یکی از آنان گفت:
ای خدیجه! محزون مباش! زیرا ما فرستادگان خداییم، ما خواهران تو هستیم، من سارهام، این بانو آسیه بنت مزاحم است که در بهشت رفیق تو میباشد. این بانو: مریم دختر عمران و آن بانوی دیگر: کلثم خواهر موسی بن عمران است خداوند ما را فرستاده تا متصدی امر وضع حمل تو باشیم، یکی از آن زنان طرف راست و دیگری سمت چپ، سوّمی آنها مقابل حضرت خدیجه سلام الله علیها و چهارمی آنها پشت سر او نشستند و حضرت خدیجه سلام الله علیها، حضرت فاطمه سلام الله علیها را در حالی که پاک و پاکیزه بود زائید.
موقعی که حضرت زهراء سلام الله علیها متولّد شدند نور آن بانو درخشید تا اینکه تمام خانههای مکّه نورانی شد، هیچ خانهای در شرق و غرب زمین باقی نماند مگر اینکه آن نور در آن تابید، آنگاه تعداد ده نفر از حورالعین نزد حضرت خدیجهی کبری آمدند که با هر کدام یک تشت و ابریق۲ بهشتی بود، ابریقها پر از آب کوثر بودند، آن زنی که در مقابل حضرت خدیجهی کبری بود ابریقها را گرفت و حضرت فاطمهی زهراء سلام الله علیها را با آب کوثر شستشو داد، بعداً دو حوله که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بودند بیرون آورد و یکی از آنها را به بدن مبارک حضرت زهراء سلام الله علیها پیچید و دیگری را برای آن حضرت مقنعه قرار داد، سپس آن زن از حضرت زهراء سلام الله علیها خواست که سخن بگوید، زهرای اطهر سلام الله علیها زبان به شهادتین گشود و فرمود:
«اَشهَدُ اَن لا اِلهَ اِلاّ الله وَ اَنَّ اَبی رَسُولُ الله سَیِّدُ الاَنبِیاءِ وَ اَنَّ بَعلی سَیِّدُ الاَوصیاءِ وَ وُلدی سادَةُ الاَسباطِ.»
آنگاه بر آن زنان سلام کرده و هر یک را با اسامی خود نام برد، آنان برای آن نوزاد مقدّس خندان شده و به یکدیگر بشارت دادند، اهل آسمان هم راجع به ولادت حضرت زهراء سلام الله علیها به یکدیگر بشارت میدادند. در آسمان نور درخشندهای پیدا شد که ملائکه قبل از آن نظیر آن را ندیده بودند
آن زنان به خدیجهی کبری گفتند:
این مولود پاک و پاکیزه را که مبارک است بگیر! خود این نوزاد و نسل وی با برکت خواهند بود، خدیجهی کبری سلام الله علیها با خوشحالی و مسرّت تمام حضرت زهراء سلام الله علیها را گرفته و پستان در دهان او نهاد و شیری در دهان وی جاری شد. پس حضرت فاطمهی اطهر سلام الله علیها در هر روزی به قدر یک ماه و هر ماه به قدر یک سال رشد میکرد
📚 الموسوعه الکبری عن فاطمه الزهرا سلام الله علیها ج۲ ص ۱۶۹ بنقل از امالی صدوق