فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽دهها فلسطینی در شهر ام الفحم، در استان حیفا در اعتراض به سخنان اهانت آمیز رئیس جمهور فرانسه، ضمن محکوم کردن سخنان امانوئل مکرون، حمایت خود را از مقدسات اسلام اعلام داشتند.
معترضان با دست نوشتههایی ضمن حمایت از #پیامبر_اسلام_صلی_الله_علیه_و_آله، از مکرون خواستند از مسلمانان جهان عذرخواهی کند
#بصیرتی
#ما_ملت_امام_حسینیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽درگیری پلیس و معترضین در فیلادلفیا آمریکا درپی کشته شدن یک مرد سیاه پوست توسط پلیس آمریکا را می بینید
#ما_ملت_امام_حسینیم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✅پاسخ به این پرسش از چند منظر قابل بررسی و تحلیل است:
#اولاً، «دولت» فارغ از اینکه سکاندار آن چه اشخاصی، گروهها و جریاناتی هستند، اساساً یک مفهوم «حقوقی» بوده و در حقیقت یکی از «ارکان مهم» در جمهوری اسلامی ایران است؛ لذا نمیتوان آن را متعلق به شخص و گروه خاصی دانست و یا تحت مالکیت آنها قرار داد. وقتی رهبر معظم انقلاب به رغم کمبودها و ناکارآمدیهایی که در دولت دیده میشود، از دولت حمایت و پشتیبانی میکنند، حمایت ایشان نه از شخص حقیقی رئیس جمهور وزرا و مدیران، بلکه از یک «رکن» قانونی به نام «نهاد» دولت است. این مسئله حتی در دوران زعامت حضرت امام خمینی (ره) هم موجودیت داشته و ایشان نیز دولتهای مختلف را تحت حمایت و پشتیبانی خود قرار میدادند. از این رو است که سیره همیشگی امام راحل (ره) و رهبر معظم انقلاب با تأسی به اسلام ناب محمدی، دفاع از دولتهای مختلف برآمده از رأی مردم در ۴۰ و اندی سال گذشته بوده است، هرچند عملکرد برخی از این دولتها عملاً برخلاف سیاستهای اعلامی و اعمالی نظام و رهبری بوده است.
ادامه دارد...
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ثانیاً، حمایت رهبر معظم انقلاب از دولت حتی دولت جناب آقای روحانی، حمایت از یک نهاد قانونی است که تضعیف و فروپاشی آن میتواند صدمات جبران ناپذیری به کلیت نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران بزند. این موضوع حتی در سیره ائمه معصومین علیهمالسلام هم بوده است. زمانی که امام اول شیعیان و امیرمؤمنان علی علیهالسلام، با اینکه خلفا حق ایشان را غصب کرده بودند، با ابن وجود با خلفا همکاری داشت و بعضاً از آنان حمایت میکرد. البته این به آن معنا نیست که، چون امام قدرت و توانایی مقابله نداشت، لذا جبراً از خلفا حمایت میکرد. حفظ کیان اسلام و توجه به مصالح عالی جامعه اسلامی، منطق اصلی حمایت امیرمؤمنان از ابوبکر و عمر و عثمان بود، تا آنجا که، چون میشنود طلحه و زبیر خانه عثمان را محاصره کرده و مانع رسیدن آب و غذا به عثمان شدهاند تا اهل خانه از گرسنگی هلاک شوند، دو فرزند خود را مأمور ارسال غذا و آب و نان به عثمان کرده و آنها را به حفاظت از عثمان گسیل میدارند. در اینجا غرض مقایسه دو جریان تاریخی در اسلام به فاصله ۱۴۰۰ سال نیست، بلکه نشان دادن منطق متقن، قوی، مستدل و قابل قبول ائمه و رهبران اسلامی در خصوص اهمیت حفظ کیان اسلام و ساختارهای تشکیل دهنده جامعه و حکومت اسلامی است. در این راستا حمایت رهبر حکیم و فرزانه انقلاب سلامی نه تنها فقط از دولت بلکه از مجلس و قوه قضائیه، به معنای حمایت از عملکردهای آنها نیست. بلکه به معنای مصلحت ارزشمندی به نام حکومت اسلامی است که در طول چهل و سه سال گذشته از بین بردن آن در رأس برنامههای دشمن قرار داشته است. اینکه احترام و اقتدار و شأنیت دولت و یا سایر قوا در جمهوری اسلامی ایران بدون توجه به اینکه مسئولیت آن در اختیار چه اشخاص و گروههایی است، به دور از هرگونه بگومگوهای سیاسی و جناحی و انتخاباتی و ... باید حفظ شود، دقیقاً به خاطر جایگاهی است که این نهادهای مهم قانونی در حکومت اسلامی دارند.
ادامه دارد...
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ثالثاً، رهبر معظم انقلاب در عین حال که مانع هتک حرمت دولت میشوند و از آن حمایت میکنند و هرگونه تعدی به دولت را نهی میکنند، اما با این وجود در مواجهه با انتقاد از دولت نیز دیدگاههای بسیار معقول و منعطفی دارند و حتی از مردم و گروهها و افکار عمومی میخواهند که عملکرد مسئولان را به معنای واقعی کلمه مورد انتقاد قرار دهند. کما اینکه حتی در دیدار اخیرشان با اعضای ستاد ملی مبارزه با کرونا نیز حساب هتک حرمت را از انتقاد جدا دانستند. کما اینکه در موارد متعدد انتقاد مردم از مسئولان را جایز میدانند که اگر به شیوههای صحیح ابراز شود باعث شکوفایی جامعه و کشور میگردد.
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#رابعاً، مردمسالاری دینی و صیانت از رأی مردم، منطق دیگری است که با تأمل در آن میتوان به درک صحیحی از علل و چرایی حمایت رهبری از دولت رسید. از نظر رهبری خواست و رأی مردم، «عمود خیمه نظام اسلامی» است که بدون آن، عمود این خیمه میافتد. بدین جهت است که میبینیم رهبر انقلاب به رغم اختلاف نظرهای متعدد با آقایان هاشمی رفسنجانی، خاتمی و روحانی، اما از آنها حمایت کرده و حتی هزینههای این حمایتها را در همه دولتها پرداخته است. بهعنوان مثال حمایت ایشان از دولت کنونی در مذاکره - علیرغم یقین ایشان از بینتیجه بودن آن - و نیز حمایت از دولت در قضیه بنزین دو نمونه عینی آن است.
ادامه دارد...
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ضرورت حفظ امنیت ملی کشور که در نبود و یا استیضاح و یا هتک حرمت دولت آنهم در شرایط فعلی به هرج و مرج و ناامنی میگراید، نگاه کلان و راهبردی رهبر معظم انقلاب به ابعاد و زوایای پیدا و پنهان دشمنی دشمنان، حمایت از سازوکارهای قانونی، خنثیسازی برخی شیطنتها و بهانهجوییهایی که دنبال القای این نکته هستند که مخالفت رهبری موجب بسته شدن دست و پای دولت شده است و موارد دیگری که شرح آن در این نوشتار نمیگنجد، از جمله مؤلفههایی هستند که با تعمق در آنها میتوان به منطق و فلسفه حمایت رهبری از دولت و حتی دولت شخص جناب آقای روحانی که ناکارآمدترین دولت در بعد از انقلاب اسلامی بوده است، پی برد.
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#مه_فشاند_نور_و........
به بهانه توهین روزنامه فرانسوی و حمایت احمقانه مکرون از این اقدام زشت...
*پیشاپیش از بیان این حقایق عذرخواهم
👌 جوان ۱۵ ساله بود که در مدرسه با استاد ۴۰ ساله ی خود زنا می کرد. این دانش آموز فساد پيشه با معلم مدرسه خود به نام《prijitte Trogneux》كه ٤٠ سال عمر داشت وصاحب شوهر و سه فرزند نیز بود در مدرسه پرفيدنس در شهر أميا به نام رابطه عشقی زنا میکرد، هنگاميكه شوهرش《بريجيت تروينو》از رابطه زنش با دانش آموز پانزده ساله اش مطلع می گردد، به اداره مدرسه شكايت می كند كه منجر به انتقال خانم بريجيت تروينو به مدرسه ديگر در همان منطقه میشود، والدین دانش آموز نیز فرزند خود را به مدرسه دیگری در شهر پاريس انتقال مي دهند.
اما دانش آموز و معلمی که ۲۵ سال تفاوت سنی نیز داشتند از یکدیگر دست نکشیده ونهایتا دانش آموز در سن ١٨ سالگی هنگامیكه از مدرسه فارغ گشت، با معلمش که به تازگی از شوهرش طلاق گرفته بود، در سال ٢٠٠٧ ميلادي رسما ازدواج کردند.
اکنون این دانش آموز مفسد و بزهکار، بعد از ازدواج با معلم متاهل خود که دارای سه فرزند نیز بود، یکی از رهبران ستمکار و ظالم کشوری اروپایی است.
👌او سر دشمنی و عداوت را با دینی باز کرده است که در آن دین، زنا حرام است و همواره ملتش را ترغیب می کند تا کاریکاتور های پیامبر معصوم و خوش آوازه اسلام را رسم کنند.
آن دانش آموز مفسد و بزهکار، اکنون شخص اول کشور فرانسه《امانوئل مکرون》و فرد کینه توز است که این روزها خود را برای جنگ با خدا و پیامبر و مسلمین آماده می کند.
#رسول_اعظم
#توهین
#مهدوی_ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جمع آوری کالاهای فرانسوی از فروشگاه های غرب آسیا و شمال آفریقا
🔺از چند روز پیش تاکنون درخواست ها برای تحریم کالاهای فرانسوی هر روز بیشتر می شود.
🔺ما چه کرده ایم؟
مراجع، دولتمردان، عمامه به سرها، مسئولین و مردم ما چه کرده اند؟
هیچ
فقط ادعا...
رئیس جمهوربرزیل عکس زن مکرون راکناریک میمون شبیه اوگذاشته جواب داده این آزادی بیان است چرا به پیامبر مسلمانان توهین کرده آید!؟
ماکرون کاریکاتورهای موهن علیه پیامبر اسلام را آزادی بیان خواند رئیس جمهور راست گرای برزیل عکس زن ماکرون را در کنار عکس میمونی برگرفته از فیلم مشهور آیبیس قرارداد ماکرون عصبانی شد و این کار رئیس جمهور برزیل را وقیحانه خواند رئیس جمهور برزیل پاسخ داد : این هم آزادی بیان است. هر چقدر به پیامبر رحمت و عطوفت و انسانیت علاقمندید منتشر کنید.☝️
#از_سنگ_صدا_درآمد_و_از_او_صدا_هرگز!!!
1. رییس دولت پاکستان در حکومت جمهوری اسلامی نسبت به اظهارات مکرون موضع گرفت.
2. خیلی های دیگه هم موضع گیری کردند حتی رییس دولت ترکیه در حکومت لائیک!!! نسبت به اظهارات مکرون موضع گرفت اما...
...اما ما مانده ایم و رییس جمهوری جمهوری اسلامی ایران!!!!
✍ #محمود_باقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جزءخوانی
تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء 2
قاری معتز آقایی
🍃حدود30 دقیقه باخدا
🍃💐🍃دور#نهم قرآن کریم
هدیه به #امام_حسین_علیه_السلام
و۷۲تن یارصدیق ایشان
و#امام_حسن_عسکری علیه السلام
ومادرمان #حضرت_زهراسلام_الله_علیها
، حضرت #فاطمه_معصومه_سلام_الله
مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت #نرجس_خاتون_سلام_الله_علیها
وشفای همه مسلمین
✅جهت سرنگونی استکبارجهانی
✅ازبین رفتن صهیونیسم
✅ نجات قدس ازبحرتانهر
✅وظهورمنجی عالم بشریت
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا
نماهنگ جدید ویژه دعای فرج الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی
#أللَّھُمَ_عجِلْ_لِوَلیِڪْ_ألْفَرَج
#انشاالله_کرونای_اسرائیل_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#ایوب_بلندی
#قسمت۲۶
به تلفن های وقت و بی وقتش از سر کار عادت کرده بودم.
حال تک تک مارا می پرسید.
هرجا که بود، سر ظهر و برای نهار خودش را میرساند خانه.
صدای بی وقت موتورش هم یعنی دلش تنگ شده و حضوری امعده حالمان را بپرسد.
وقتی از پله ها بالا می آمد،
اگر خانم نصیری، همسایه مان توی راهرو بود نصف خبرهای خودش و محل کارش را برای او می گفت.
به بالا که می رسید من می دانستم درباره ی چه اتفاقاتی از او سوال کنم.
در می ایستاد و لیوان آبی می خورد و می رفت
می گفتم:
+ “تو که نمیتوانی یک ساعت دل بکنی، اصلا نرو سر کار”
شب ها که برمی گشت، کفشش را در می آورد و همان جلوی در با بچه ها سرو کله میزد.
یگذشت، لم میداد کنار دیوار و پشت سر هم می گفت: که چای و آب می خواهد.
لیوان لیوان چای می خورد.
برای همین فلاسک گذاشته بودم تا هر وقت اراده کند، چای حاضر باشد.
می گفت: “دلم می خواهد تو آب دستم بدهی. از دست تو مزه ی دیگری می دهد.
می خندیدم:
+ “چرا؟مگر دستم را توی آن آب میشویم؟
از وقتی محمد حسن راه افتاده بود کارم زیادتر شده بود.
دنبال هم می کردند و اسباب بازی هایشان را زیر دست و پا می ریختند.
آشغال ها را توی سطل ریختم.
ایوب آمد کنار دیوار ایستاد.
سرم را بلند کردم. اخم کرده بود
گفتم: “چی شده؟”
گفت: “تو دیگر به من نمیرسی…اصلا فراموشم کرده ای….
+ منظورت چیست؟
_ من را نگاه کن. قبلا خودت سر و صورتم را صفا می دادی.
مو و ریشش بلند شده بود.
روی، موهای نامرتب خودم دست کشیدم
+ “خیلی پر توقع شده ای، قبلا این سه تا وروجک نبودند. حالا تو باید بیایی و موهای من را مرتب کنی.
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#ایوب_بلندی
#قسمت۲۷
دلم پر بود.
چند روز پیش هم سر دستکاری کردن دوز قرص هایش بحثمان شده بود.
سرخود دردش که زیاد می شد، تعداد قرص هارا کم و زیاد می کرد.
بعد از چند وقت هم درد نسبت به مسکن ها مقاومت می کرد و بدنش به #دارو ها جواب نمی داد.
از خانه رفتم بیرون.
دوست نداشتم به قهر بروم خانه آقاجون.
می دانستم یکی دو ساعت بیرون از خانه باشم، آرام می شوم.
رفتم خانه عمه، در را که باز کرد، اخم هایش را فوری توی هم کرد.
“شماها چرا مثل لشکر شکست خورده، جدا جدا می آیید؟
منظورش را نفهمیدم.
پشت سرش رفتم تو
صدای عمه با سر و صدای محمد حسین و هدی و محمد حسن یکی شد.
“ایوب و بچه ها آژانس گرفتند، آمدند اینجا
بالای پله را نگاه کردم
ایوب ایستاده بود.
+ توی خانه عمه من چه کار می کنی؟
با قیافه حق به جانب گفت:
_ “اولا عمه ی تو نیست و …ثانیا تو اینجا چه کار می کنی؟ تو که رفته بودی قهر؟
نمی گذاشت دعوایمان به چند ساعت برسد.
یا کاری می کرد که یادم برود یا اینکه با #هدیه ای پیش قدم آشتی می شد.
به هر مناسبتی برایم هدیه می خرید.
حتی از یک ماه جلوتر آن را جایی پنهان می کرد. گاهی هم طاقت نمی آورد و زودتر از موعد هدیه م را می داد.
اگر از هم دور بودیم، می دانستم باید منتظر بسته ی پستی از طرف ایوب باشم.
ولی من از بین تمام هدیه هایش، نامه ها را بیشتر دوست داشتم.
با نوشتن راحت تر ابراز علاقه می کرد.
قند توی دلم آب، می شد وقتی می خواندم:
“بعد از خدا، تو #عشق منی و این عشق، آسمانی و پاک است. من فکر می کنم ما یک وجودیم در دو قالب، ان شاالله خداوند ما را برای هم به سلامت نگاه دارد و از بنده های شایسته اش باشیم”
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#ایوب_بلندی
#قسمت۲۸
برای روزنامه مقاله می نوشت.
با اینکه سوادش از من بیشتر بود، گاهی تا نیمه های شب من را بیدار نگه میداشت تا نظرم را نسبت به نوشته اش بدهم.
روزهای امتحان، خانه عمه پاتوق دانشجوهای فامیل بود غیر از خواهرم و دختر عمم، ایوب هم به جمعشان اضافه شد.
با وجود بچه ها ایوب نمی توانست برای، چند دقیقه هم جزوه هایش را وسط اتاق پهن کند.
دورش جمع می شدند و روی کتابهایش نقاشی می کشیدند. بارها شده بود که جزوه هایش را جمع می کرد و میدوید توی اتاقش، در را هم پشت سرش قفل می کرد.
صدای جیغ و گریه بچه ها بلند می شد.
اسباب بازی هایشان را می ریختم جلوی در که آرام شوند.
یک ساعت بعد تا لای در را باز می کردم که سینی چای را به ایوب بدهم، بچه ها جیغ می کشیدند و مثل گنجشک که از قفس پرواز کرده باشند، می پریدند توی اتاق ایوب.
بعد از امتحان هایش تلافی کرد. آیینه بغل #دوچرخه بچه ها را نصب کرد و برای هر سه مسابقه گذاشت.
بچه ها با شماره سه ایوب شروع کردند به رکاب زدن.
هر سه را تشویق می کردیم که دلخور نشوند.
هدی، تا چند قدم مانده به خط پایان اول بود.
وقتی توی آیینه بغل نگاه کرد تا بقیه را ببیند افتاد زمین
ایوب تا شب به غرغرهای هدی گوش میداد که یک بند می گفت: “چرا آیینه بغل برایم وصل کردی؟
لبخند میزد.
دوباره ایوب بستری شد برای پیدا کردن قرص و دوایش باید بچه ها را تنها می گذاشتم.
سفارش هدی و محمد حسن را به حسین کردم و غذای روی گاز را بهشان نشان دادم و رفتم.
وقتی برگشتم همه قایم شده بودند.
صدای هق هق محمد حسین ازپشت دیوار مرا ترساند.
با توپ زده بودند به قاب عکس عمو حسن و شیشه اش را خرد کرده بودند.
محمد حسین اشک هایش را با پشت دست پاک کرد: “بابا ایوب عصبانی می شود؟”
روی سرش دست کشیدم
“این چه حرفی است!؟ تازه الان بابا ایوب بیمارستان است میتوانیم با هم شیشه ها را جمع کنیم.
ببینم که فردا هم که باز من نیستم چه کار میکنی؟
مواظب همه چیز باش، دلم نمیخواهد همسایه ها بفهمند که نه بابا خانه است و نه مامان و شما تنها هستید.”
سرش را تکان داد
“چشم”
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#ایوب_بلندی
#قسمت۲۹
فردا عصر که رسیدم خانه بوی غذا می آمد.
در را باز کردم،هر سه آمدند جلو، بوسیدمشان
مو و لباسشان مرتب بود.
گفتم: “کسی،اینجا بوده؟
محمد حسین سرش را به دو طرف تکان داد.
– نه مامان محمد حسن خودش را کثیف کرده بود، عوضش کردم.
هدی را هم بردم حمام
ناهار هم استامبولی پلو درست کردم.
در قابلمه را باز کردم، بخار غذا خورد توی صورتم. بوی خوبی داشت☺️
محمد حسین پشت سر هم حرف میزد:
“میدانی چرا همیشه برنج های تو به هم می چسبند؟ چون روغن کم میریزی.
سر تا پای محمد حسین را نگاه کردم.
اشک توی چشم هایم جمع شد.?
قدش به زحمت به گاز می رسید.
پسر کوچولوی هفت ساله ی من، مردی شده بود.
ایوب وقتی برگشت و قاب را دید، محمد حسین را توی بغلش فشار داد.
“هیچ چیز آنقدر ارزش ندارد که آدم به خاطرش از بچه اش برنجد.”
توی فامیل پیچیده بود که ربابه خانم و تیمور خان، دختر شوهر نداده اند،
انگار خودشان شوهر کرده اند، بس که با ایوب مهربان بودند و مراعات حالش را می کردند.
اوایل که بیمارستان ها پر از مجروح بود و #اتاق_ریکاوری نداشت، ایوب را نیمه بیهوش و با لباس بیمارستان تحویلمان می دادند.
تاکسی آقاجون می شد اتاق ریکاوری، لباس ایوب را عوض می کردم و منتظر حالت های بعد از بی هوشیش مینشستم تا برسیم خانه.
گاهی نیمه هشیار دستگیره ماشین را می کشید وسط خیابان پیاده می شد.
آقاجون می دوید دنبالش، بغلش می کرد و بر می گرداند توی ماشین.
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#ایوب_بلندی
#قسمت۳۰
مامان با اینکه وسواس داشت، اما به ایوب فشار نمی آورد.
یک بار که حال ایوب بد بود، همه جای خانه را دنبال قرص هایش، گشت حتی توی کمد دو در قدیمی مامان.
ظرف های چینی را شکسته بود.
دستش بریده بود و کمد خونی شده بود.
مامان بی سر و صدا کمد را برد حیاط تا اب بکشد.
حالا ایوب خودش را به آب و آتش می زد تا محبتشان را جبران کند.
تا می فهمید به چیزی احتیاج دارند حتی از راه دور هم آن را تهیه می کرد.
بیست سال از عمر یخچال مامان می گذشت و زهوارش در رفته بود.
بدون آنکه به مامان بگوید برایش یخچال قسطی خریده بود و با وانت فرستاد خانه
ایوب فهمیده بود آقاجون هر چه می گردد کفشی که به پایش بخورد پیدا نمی کند
تمام تبریز رو گشت تا به کفش مناسب برای آقاجون پیدا کرد
ایوب به همه محبت می کرد.
ولی گاهی فکر می کردم بین محبتی که به هدی می کند، با پسرها فرق دارد.
بس که قربان صدقه ی هدی می رفت.?
هدی که می نشست روی پایش ایوب آنقدر میب وسیدش که کلافه می شد، بعدخودش را لوس می کرد و می پرسید:
-بابا ایوب، چند تا بچه داری؟
جوابش را خودش می دانست، دوست داشت از زبان ایوب بشنود:
_من یک بچه دارم و دو تا پسر.
هدی از مدرسه آمده بود.
سلام کرد و بی حوصله کیفش را انداخت روی زمین
ایوب دست هایش را از هم باز کرد:
“سلام دختر بانمکم، بدو بیا یه بوس بده”
هدی سرش را انداخت بالا
“نه،دست و صورتم را بشویم ،بعد”
_نخیر، من این طوری دوست دارم، بدو بیا و هدی را گرفت توی بغلش
مقنعه را از سرش برداشت.
چند تار موی افتاد روی صورت هدی
ایوب روی موهای گیس شده اش دست کشید و مرتبشان کرد.
هدی لب هایش را غنچه کرد و سرش را فشرد به سینه ی ایوب
“خانم معلممان باز هم گفت باید موهایم را کوتاه کنم.”
موهای هدی تازه به کمرش رسیده بود.
ایوب خیلی دوستشان داشت، به سفارش او موهای هدی را میبافتم که اذیت نشوند.
با اخم گفت:
“من نمیگذارم، آخر موهای به این مرتبی چه فرقی با موهای کوتاه دارد؟ اصلا یک نامه می نویسم به مدرسه، می گویم چون موهای دخترم مرتب است، اجازه نمی دهم کوتاه کند.
فردایش هدی با یک دسته برگه آمد خانه
گفت: معلمش از دستخط ایوب خوشش آمده و خواسته که او اسم بچه های کلاس را برایش توی لیست بنویسد.
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
⁉️خب الان دقیقا کجای راهی؟
🟣تازه اومدی توی وادی پاکی؟
🟡بین راهی و داری از خودت مراقبت میکنی؟
🟢آخراشی و خوش حالی؟
🔴یا هیچکدوم‼️
♻️ببین دو راه بیشتر نداری
❌یا گذشته ناجورت رو بپذیری و ادامش بدی و به عواقبش فکر نکنی و از ناکجا آباد سردربیاری☹️
✅یا بیای تو جمع بقیه و آینده زیبات رو بسازی
❗️دیر نکن فقط
❗️زود باش
❗️زود باش
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2