eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
25.9هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃👌💐ختم صلوات 💐تقدیم به ساحت مقدس نبی اعظم صلوات الله علیهم 💠هرچه می توانیددرختم این صلوات اقدام کنید... (💠)اللّهُمَّ ✨(♥️)صَلِّ ✨✨(💠)عَلَی ✨✨✨(♥️)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(♥️) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(♥️)فَرَجَهُمْ ✨✨(💠)وَ اَهْلِکْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
2.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی_عظم_البلا نماهنگ جدید ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
3.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 علی فانی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷ششمین دوره ی آموزش داستان نویسی لبیک🇮🇷 🔷 شناسایی استعدادهای نویسندگی جامعه زنان و دختران انقلابی در حوزه ی داستان نویسی 💠 مقام معظم رهبری (دام ظله): ما لازم است که مردم را کتابخوان کنیم، اما از این واجب تر آن است که استعداد نویسندگی را در بین مردم بیابیم و کتاب تولید کنیم. 📌 مهلت ثبت نام: 13 تا 23 آبان و شروع دوره از هفته ی آخر آبان ماه به صورت نیمه حضوری 🌐 جهت دسترسی به اطلاعات بیشتر و ثبت نام از لینک زیر استفاده نمایید:👇👇👇 https://survey.porsline.ir/s/JLqH8ao ☎️ شماره تماس جهت کسب اطلاعات بیشتر: 09039676353 🌐 کانال طرح نخبگانی لبیک @tarhelabbayk
5.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰استاد عالی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای با موضوع شهدای دفاع مقدس
بسم الله الرحمن الرحیم 📝قسمت سی و ششم تا صبح بیدار ماندم. نماز خواندم، دعا کردم، زل زدم به منوچهر که آرام خوابیده بود؛ انگار فردا خیلی کار دارد. خودم بدم آمد؛ تظاهر کردن را یاد گرفته بودم. کاری که هرگز فکر نمی کردم بتوانم. این چند روز تا جایی که توانسته بودم پنهانی گریه کرده بودم و جلوی منوچهر خندیده بودم. دکتر تشخیص سرطان روده داده بود؛ سرطان پیشرفته ی روده که به معده زده بود. جواب کمیسیون سپاه هم آمده بود؛نود درصد. هر چند تا دیروز زیر بار نرفته بودند که این بیماری از عوارض جنگ باشد. با این همه باز بنیاد گفته بود بیماری های منوچهر مادر زادی است. همه عصبانی بودند؛ من، جمشید، دوستان منوچهر. اما خودش می خندید که:«وقتی به دنیا آمدم، بدنم پر ترکش بود.خب راست می گویند.» صبح قبل از عمل تنها بودیم. دستم را گرفت و گذاشت به سینه اش گفت:« قلبم دوست دارد بمانی، اما عقلم می گوید این دختر از پانزده سالگی به پای تو سوخته. خدا زیبایی های زندگی را برای بنده های خویش خلق کرده. او هم باید از آن ها استفاده کند. شاد باشد.» گفتم: من که لحظه های شاد زیاد داشته ام. از جبهه برگشتن هات، زنده بودنت، نفس هات، همه شادی زندگی من است. همین که می بینمت، شادم. گفت:«من تا حالا برات شوهری نکرده ام. از این به بعد هم شوهر خوبی نمی توانم باشم. تو از بین می روی.» گفتم: بگذار دو تایی با هم برویم. همان موقع جمشید و رسول آمدند. پرستارها هم برانکارد آوردند که منوچهر را ببرند. منوچهر گفت:« پاهام سالم است. می خواهم راه بروم. هنوز فلج نشده ام.» 🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات ⏪ادامه دارد..... ☑️ زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف 💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
بسم الله الرحمن الرحیم 📝قسمت سی و هفتم جلوی در اتاق عمل، برگشت صورت جمشید و رسول رو بوسید. دست من را دو سه بار بوسید. گفت:« این دست ها خیلی زحمت کشیده اند. بعد از این بیش تر زحمت می کشند.» نگاهم کرد و پرسید:«تا آخرش هستی؟» گفتم: هستم. و رفت حتی برنگشت پشتش را نگاه کند. نکند بر نگردد؟ لبه ی تخت منوچهر نشستم. مثل ماتم زده ها. باید چه کار کنم؟ فکرم کار نمی کرد. همه ی بدنم گوش شده بود بیایند خبر بدهند منوچهر..... دکتر با یک درصد امید برده بودش اتاق عمل. به من گفت: به توسل خودتان بر می گردد. چند بار وضو گرفتم اما برای دعا خواندن تمرکز نداشتم. حالم را نمی فهمیدم. راه می رفتم، می نشستم، چادرم را برمی داشتم، دوباره سر می کردم. سر ظهر صدام زدند. پاهام را همراه خودم کشیدم تا دم اتاق ریکاوری. توی اتاق شش تا تخت بود. دوتا از مریض ها داد می زدند. یکی استفراغ می کرد. یکی اسم زنی را صدا میزد. و دو نفر دیگر از درد به خودشان می پیچیدند. تخت آخر دست چپ، منوچهر بود. به سینه اش خیره شدم بالا و پایین نمی آمد. برگشتم به دکتر نگاه کردم و منتظر ماندم. دکتر گفت: موقع بی هوشی روح آدم ها خودش را نشان می دهد. صاف صاف است. گوشم را نزدیک لب های منوچهر بردم که تکان می خورد. داشت اذان می گفت. تمام مدت بی هوشی ذکر می گفت. قسمتی از کبد و معده و روده اش را برداشته بودند. تا چند روز قدغن بود کسی بیاید ملاقاتش. اما زخمش عفونت کرد. تا دو هفته چیزی نمی توانست بخورد. یواش یواش مایعات می خورد. منوچهر باید شیمی درمانی می شد. از روی آزمایش مغز استخوان پیش رفت سرطان را می سنجند و بر اساس آن شیمی درمانی می کنند. دکتر شفاییان متخصص خون است که دکتر میری برای مداوای منوچهر معرفیش کرد..... 🌸 شادی روح حضرت زهرا (س) صلوات ⏪ادامه دارد..... زندگی واقعی یک شهید در ساعات مختلف 💠اللّهُمَّ اجْعَلْ عَواقِبَ امُورِنا خَیْراً💠 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2