26.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تندخوانی_تصویری #جزء7قرآن کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور بیست ودوم
وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
📽 کریمی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید:
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه مرتبه)🌼
🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار میدهی _ قرار بده!🌜🍃
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸
🔰بهجتالدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره)
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ ختم #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز
🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز صد و چهلم (۱۴۰۰/۹/۳۰)
🔻خطبه ۱۴۵ تا خطبه ۱۴۳
🌹سهم #روز_صد_وچهلم : خطبه ۱۴۵ تا خطبه ۱۴۳ #نهج_البلاغه
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
📜 #خطبه145
1⃣ دنياشناسی
♦️ای مردم! شما در اين دنيا هدف تيرهای مرگ هستيد که در هر جرعه ای اندوهی گلوگير و در هر لقمه ای استخوان شکسته ای قرار دارد؛ در دنيا به نعمتی نمی رسيد جز با از دست دادن نعمتی ديگر و روزی از عمرِ سال خورده ای نمی گذرد، مگر به ويرانی يک روز از مهلتی که دارد و بر خوردنی او چيزی افزوده نمی شود، مگر به نابود شدن روزی تعيين شده و اثری از او زنده نمی شود، مگر به نابودی اثر ديگر و چيزی برای او تازه و نو نمی شود مگر به کهنه شدن چيز ديگر و چيز جديدی از او نمی رويد، مگر به درو شدن چيزی ديگر. ريشه هايی رفتند که ما شاخه های آن می باشيم، چگونه شاخه ها بدون ريشه ها برقرار می مانند؟
2⃣ نكوهش از بدعتها
♦️هيچ بدعتی در دين ايجاد نمی شود، مگر آن که سنّتی ترک گردد؛ پس از بدعت ها بپرهيزيد و با راه راست و جادّه آشکار حق باشيد، نيکوترين کارها سُنّتی است که ساليانی بر آن گذشته و درستی آن ثابت شده باشد و بدترين کارها آنچه که تازه پيدا شده و آينده آن روشن نيست.
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
📜 #خطبه144
1⃣ فلسفه بعثت پيامبران
♦️خداوند پيامبرانش را برانگيخت و وحی را به آنان اختصاص داد و پيامبران را حُجّت خود بر بندگان قرار داد تا استدلالی يا جای عذری برای کسی باقی نماند، پس پيامبران انسان ها را با زبان راستگويی به راه حق فراخواندند. آگاه باشيد که خداوند از درون بندگان پرده برمی گيرد، نه آنکه بر اسرار پوشيده آنان آگاه نيست و بر آنچه در سينه ها نهفته دارند بی خبر است، بلکه خواست آنان را آزمايش کند، تا کدام يک اعمال نيکو انجام می دهد و پاداش برابر نيکوکاری و کيفرِ مکافات در خور بدی ها باشد.
2⃣ ويژگيهای امامان دوازده گانه
♦️کجا هستند کسانی که پنداشتند دانايانِ علمِ قرآن، آنان می باشند نه ما؟ که اين ادّعا را بر اساس دروغ و ستمکاری بر ضدّ ما روا داشتند. خدا ما اهل بيت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بالا آورد و آنان را پست و خوار کرد، به ما عطا فرمود و آنها را محروم ساخت، ما را در حريم نعمت های خويش داخل و آنان را خارج کرد که راه هدايت را با راهنمايی ما می پويند و روشنی دل های کور را از ما می جويند. همانا امامان (دوازده گانه) همه از قريش بوده که درخت آن را در خاندان بنی هاشم کاشته اند. مقام ولايت و امامت در خور ديگران نيست و ديگر مدّعيانِ زمامداری شايستگی آن را ندارند.
3⃣ شناساندن گمراهان و خبر از ستمكاری عبدالملك مروان
♦️گمراهان دنيای زودگذر را برگزيدند و آخرتِ جاويدان را رها کردند. چشمه زلال را گذاشتند و از آب تيره و ناگوار نوشيدند. گويا فاسقِ آنها (عبدالملک مروان) را می نگرم که با منکر و زشتی ها يار است و با آن اُنس گرفته و همنشين می گردد، تا آنکه موی سرش در گناهان سفيد گشته و خُلق و خوی او رنگ گناه و منکر گيرد. در چنين حالی کف بر لب به مردم يورش آورد، چونان موج خروشانی که از غرق کردن هر چيزی بی پروا باشد، يا شعله ای که تر و خشک را بسوزاند و همه چيز را خاکستر گرداند.
4⃣ اندرزهای جاودانه
♦کجايند عقل های روشنی خواه از چراغ هدايت!؟ و کجايند چشم های دوخته شده بر نشانه های پرهيزگاری!؟ کجايند دل های به خدا پيشکش شده و در اطاعت خدا پيمان بسته!؟ افسوس که دنياپرستان بر متاع پست دنيا هجوم آوردند و برای به دست آوردن حرام يورش آورده يکديگر را پس زدند. نشانه بهشت و جهنّم برای آنان برافراشته، امّا از بهشت روی گردان و با کردارِ زشتِ خود به طرف آتش روی آوردند، پروردگارشان آنان را فراخواند امّا پشت کرده، فرار کردند و شيطان آنان را دعوت کرد، پذيرفته به سوی او شتابان حرکت کردند.
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
🌹سهم #روز_صد_وچهلم : خطبه ۱۴۵ تا خطبه ۱۴۳ #نهج_البلاغه
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
📜 #خطبه143 : در طلب باران
1⃣ نظام آفرينش برای انسان
♦️آگاه باشيد! زمينی که شما را بر پشت خود می برد و آسمانی که بر شما سايه می گستراند، فرمانبردار پروردگارند و برکت آن دو به شما نه از روی دلسوزی يا برای نزديک شدن به شما و نه به اميد خيری است که از شما دارند، بلکه آن دو مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت کردند، به آنها دستور داده شد که برای مصالح شما قيام کنند و چنين کردند.
2⃣ فلسفه آزمايشها
♦️خداوند بندگان خود را که گناهکارند، با کمبود ميوه ها و جلوگيری از نزول برکات و بستن دَرِ گنج های خيرات آزمايش می کند، برای آنکه توبه کننده ای بازگردد و گناهکار دل از معصيت بکند و پندگيرنده پند گيرد و بازدارنده راه نافرمانی را بر بندگان خدا ببندد. و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمی فروريختن روزی و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، که آمرزنده است، برکات خود را از آسمان بر شما فرو می بارد و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را ياری می دهد و باغستان ها و نهرهای پرآب در اختيار شما می گذارد.» پس رحمت خدا بر آن کس که به استقبال توبه رود و از گناهان خود پوزش طلبد و پيش از آن که مرگِ او فرا رسد اصلاح گردد.
3⃣ نيايش طلب باران
♦️ بار خداوندا! ما از خانه ها و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيواناتِ تشنه و گريه دلخراش کودکان گرسنه به سوی تو بيرون آمديم و رحمت تو را مشتاق و فضل و نعمت تو را اميدواريم و از عذاب و انتقام تو ترسناکيم. بار خداوندا! بارانت را بر ما ببار و ما را مأيوس برمگردان! و با خشکسالی و قحطی ما را نابود مفرما و با اعمال زشتی که بی خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان. ای مهربانترين مهربان ها! بار خداوندا! به سوی تو آمديم از چيزهايی شکايت کنيم که بر تو پنهان نيست و اين هنگامی است که سختی های طاقت فرسا ما را بيچاره کرده و خشکسالی و قحطی ما را به ستوه آورده و پيش آمدهای سخت ما را ناتوان ساخته و فتنه های دشوار کارد به استخوان ما رسانده است. بار خداوندا! از تو می خواهيم ما را نااميد برمگردانی و با اندوه و نگرانی به خانه هايمان باز نفرستی و گناهانمان را به رخمان نکشی و اعمال زشت ما را مقياس کيفر ما قرار ندهی. خداوندا! باران رحمت خود را بر ما ببار و برکتِ خويش را بر ما بگستران و روزی و رحمتت را به ما برسان و ما را از بارانی سيراب فرما که سودمند و سيراب کننده و روياننده گياهان باشد و آنچه خشک شده دوباره بروياند و آنچه مرده است زنده گرداند. بارانی که بسيار پرمنفعت، روياننده گياهان فراوان، که تپّه ها و کوه ها را سيراب و در درّه ها و رودخانه ها چونان سيل جاری شود، درختان را پربرگ نمايد و نرخ گرانی را پايين آورد. «همانا تو بر هر چيز که خواهی توانايی.»
┄┄┅✿✦❀✨🦋✨❀✦✿┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (13).mp3
12.77M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز صد و چهلم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۴۵ تا خطبه ۱۴۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استادعالی
❌اگر ولایت امام علی قبول نداشته باشی#عباداتت اندازه ارزن هم ارز
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمانی از عاشقانه های شهدا
#رمان_عاشقانه_شهید_حمید_گلکار
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 36 :
می دانستم اصرار فایده ای ندارد ولی کردم. اما او راهی شد.. تا دم در همراهیش کردم اشکهایم بی اختیار می ریخت و تا جایی که می شد با نگاه بدرقه اش کردم او هم گهگاهی برمی گشت و مرا نگاه می کرد و دستش را تکان می داد. به علامت برو تو خونه . دلم نمی خواست دل از او بگیرم شاید فکر می کردم دفعه ی آخر است که او را می بینم و اون هم برای همین اومده بود این فکر آتشم می زد ,برگشتم و گوشه ای نشستم و زار زار گریستم. شاید یکساعت طول کشید ولی من آرام نشدم. زنگ در خانه به صدا در آمد کسی در را باز کرد و چند لحظه بعد در میون اشکهام حمید رو دیدم ساکش را گذاشت و مرا در آغوش گرفت. پرسیدم چرا نرفتی؟ گفت: “مثل اینکه زود بود فردا میرم” آرام شدم و فردا با حال بهتری از او جدا شدم چون تمام شب را با من حرف زده بود.” این شخصیت استثنایی او بود که باعث می شد از همه متمایز باشد و ارزش و اعتبار ش را بالا ببرد. علی برای ماموریتی به کرج آمده بود و می بایست بر گردد و حمید با او راهی شد در حالیکه هنوز دستش خوب نشده بود. بعد از ظهر یازدهم خرداد حمید و علی با قطار به سمت اهواز حرکت کردند غروب قطار به قم رسید. دو برادر پیاده شدند تا برای خوردن چیزی بخرند. حمید به برادر گفت: “تو برو نون بخر منم میرم ماست میگیرم بسه دیگه؟ همین خوبه؟” “من نون رو گرفتم و برگشتم تو قطار ولی از حمید خبری نبود. دلواپس شدم که نکند جا بمونه قطار سوت می زد. من فورا جلوی بسته شدن یکی از در ها رو گرفتم تا حمید برسه …و بعد . حمید را دیدم که با یک ظرف ماست تو دستش دارد میدود نزدیک در که رسید پایش سر خورد و افتاد زمین . برای اینکه ماست نریزد روی دست شکسته اش به زمین خورد فریاد زدم یا امام زمان کمکش کن خیلی ترسیده بودم که دستش صدمه ببیند ولی او خیلی سریع بلند شد و خودش را به قطار رساند و از در بالا پرید.” صبح به اهواز رسیدند عقب نیسانی نشستند و به ایستگاه حسینی رفتند. آنجا محسن چیذری را دیدند. محسن از دیدن حمید از جا پرید و معترض شد که “چرا اومدی؟” و حمید با لبخند گفت: من خوبم نگران نباش. محسن کار داشت و باید می رفت. جیپ را به علی داد و گفت: “تو حمید رو ببر کوشک من شب میام”. در راه چشمشان به یک لندکروز افتاد. از کنار هم که رد می شدند علی کرمی راننده و حسین میررضی و مهدی شرع پسند و کلهر و جعفر محمدی در آن نشسته بودند. همگی از دیدن حمید تعجب کردند و در عین حال خوشحال شدند. یکی یکی او را بغل کردند و بوسیدند.آقا مهدی به او گفت:” چرا اومدی باید صبر می کردی بهتر بشی” و حمید با همان لبخند همیشگی اش گفت “ببین خوب شدم بسه دیگه عقب می موندیم همگی با هم راه افتادند و به پادگان دژ رفتند. محوطه تاریک بود. در نور کم نماز را به جماعت ایستادند. آقا مهدی در فضای باز سفره ای انداخت و مقداری نان و پنیر و ماست و سبزی خوردن از تدارکات می گیرد و همه را دعوت به شام کرد. یکی از رزمنده ها چندتا تن ماهی و یکی دیگر یک کنسرو لوبیا آورد و گذاشتن توی سفره .
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─