eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷سهم روز صد و پنجاه و یکم (۱۴۰۰/۱۰/۱۱) 🔻خطبه ۱۱۳ تا خطبه ۱۱۲
🌹 سهم : خطبه ۱۱۳ تا خطبه ۱۱۲ ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄ 📜 1⃣ پرهيز دادن از دنياپرستی ♦️شما را از دنياپرستی می ترسانم زيرا منزل گاهی است برای کوچ کردن نه منزلی برای هميشه ماندن. دنيا خود را با غرور زينت داده و با زينت و زيبايی می فريبد. خانه ای است که نزد خداوند بی مقدار است؛ زيرا که حلال آن با حرام و خوبی آن با بدی و زندگی در آن با مرگ و شيرينی آن با تلخی ها در آميخته است. خداوند آن را برای دوستانش انتخاب نکرد و در بخشيدن آن به دشمنانش دريغ نفرمود. خير دنيا اندک و شرّ آن آماده و فراهم آمده اش پراکنده و ملک آن غارت شده و آبادانی آن رو به ويرانی نهاده است. چه ارزشی دارد خانه ای که پايه های آن در حال فروريختن و عمر آن چون زاد و توشه پايان می پذيرد؟ و چه لذّتی دارد زندگانی که چونان مدّت سفر به آخر می رسد؟ 2⃣ روش برخورد با دنيا ♦️مردم! آنچه را خدا واجب کرده جزو خواسته های خود بدانيد و در پرداختن حقوق الهی از او ياری طلبيد و پيش از آن که مرگ شما را بخواند گوش به دعوت او دهيد. همانا زاهدان در دنيا اگر چه خندان باشند، قلبشان می گريد و اگر چه شادمان باشند، اندوه آنان شديد است و اگر چه برای نعمت های فراوان مورد غبطه ديگران قرار گيرند، امّا با نفس خود در دشمنی بسياری قرار دارند. 3⃣ نكوهش از غفلت زدگان ♦️ ياد مرگ از دل های شما رفته و آرزوهای فريبنده جای آن را گرفته است. و دنيا بيش از آخرت شما را تصاحب کرده و متاع زودرس دنيا بيش از متاع جاويدان آخرت در شما نفوذ کرده است و دنيازدگی قيامت را از يادتان برده است. همانا شما برادران دينی يکديگريد؛ چيزی جز درون پليد و نيّت زشت شما را از هم جدا نساخته است. نه يکديگر را ياری می دهيد، نه خيرخواه يکديگريد و نه چيزی به يکديگر می بخشيد و نه به يکديگر دوستی می کنيد. شما را چه شده است که با به دست آوردن متاعی اندک از دنيا شادمان می گرديد و از متاع بسيار آخرت که از دست می دهيد، اندوهناک نمی شويد. امّا با از دست دادن چيزی اندک از دنيا مضطرب شده که آثار پريشانی در چهره ها آشکار می گردد و بی تابی می کنيد، گويا اين دنيا محلّ زندگی جاودان شما و وسايل آن برای هميشه از آن شماست. چيزی شما را از عيب جويی برادر دينی باز نمی دارد، جز آنکه می ترسيد مانند آن عيب را در شما به رُخِتان کشند. در بی اعتنايی به آخرت و دوستی دنيا يکدل شده ايد و هر يک از شما دين را تنها بر سر زبان می آوريد و از اين کار خشنوديد همانند کارگری که کارش را به پايان رسانده و خشنودی مولای خود را فراهم کرده است. ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄ 📜 : ( در این خطبه درباره فرشته مرگ و کیفیت گرفتن ارواح سخن ایراد فرمود.) 🔹عجز انسان از درك فرشتگان (فرشته‌ مرگ) ♦️آيا هنگامی که فرشته مرگ به خانه ای درآمد از آمدن او آگاه می شوی؟ آيا هنگامی که يکی را قبض روح می کند او را می بينی؟ بچّه را چگونه در شکم مادر می ميراند؟ آيا از راه يکی از اندام های مادر وارد می شود؟ يا روح به اجازه خداوند به سوی او می آيد؟ يا همراهِ کودک در شکمِ مادر به سر می برد؟ آن کس که آفريده ای چون خود را نتواند وصف کند چگونه می تواند خدای خويش را وصف نمايد؟ ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (25) (1).mp3
5.97M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و پنجاه و یکم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۱۳ تا خطبه ۱۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤🍃 🍃 [• •] 🎯| سلسله جلسات تحلیلے 🚩 🎙| کارشناس: سعید تشکری زاده 🌀| موضوع: ➖ اخلاقِ سیاسیِ مکتب شهید قاسم سلیمانی 🖇 2⃣3⃣1⃣ 🔸️جهت دریافت پاسخ پرسش‌ها و شبهات بصیرتی دوستان خود، آنان را به کانال دعوت کنید💡 🖇 🖇 🖇 ◀️ نشر حداکثری https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤🍃 🍃 [• •] 🎯| سلسله جلسات تحلیلے 🚩 🎙| کارشناس: سعید تشکری زاده 🌀| موضوع: ➖ اخلاقِ سیاسیِ مکتب شهید قاسم سلیمانی 🖇 2⃣3⃣1⃣ 🔸️جهت دریافت پاسخ پرسش‌ها و شبهات بصیرتی دوستان خود، آنان را به کانال دعوت کنید💡 🖇 🖇 🖇 ◀️ نشر حداکثری https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
sedayeenghelab_ir-08.mp3
5.62M
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎙 | 💢 موضوع: بصیرت افزایی فتنه 88 - قسمت 8⃣ - 🎤 کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه 🖇 🖇 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
sedayeenghelab_ir-09.mp3
4.83M
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎙 | 💢 موضوع: بصیرت افزایی فتنه 88 - قسمت 9⃣ - 🎤 کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه 🖇 🖇 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
sedayeenghelab_ir-07.mp3
7.95M
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎙 | 💢 موضوع: بصیرت افزایی فتنه 88 - قسمت 7⃣ - 🎤 کارشناس برنامه: دکتر یدالله جوانی معاون سیاسی سپاه 🖇 🖇 🖇 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 59 : شب فرمانده ها را جمع کرد و گفت: باید هر طوری شده خط رو پس بگیریم هر طور شده…” و صبح قبل از طلوع آفتاب نیرو ها بطرف خط حرکت کردند. دو گردان پیاده خطوط پدافندی منطقه کوشک و طالبیه را از ارتش تحویل گرفتند. حمید احدی مسئول محور پدافندی کوشک شد و بقیه نیرو ها ظرف سه روز در آنجا مستقر شدند. حمید دوباره فرمانده گردانها را جمع کرد و در آن جلسه گفت: می خواهیم عملیات را شروع کنیم. شما باید دشمن را متوجه ی کوشک کنید تا آنها فکر کنند عملیات از آنجا انجام می شود. این دو گردان باید به دسته های بیست دو نفری تقسیم تا عملیات ایذایی انجام بدهند.” فرمانده یکی از گردانها قبول نمی کند که این کار را انجام دهد و استداللش این است که “اگر کسی اونجا بره دیگه سالم بر نمی گردد زمین در آنجا هموار است و در دید و تیر رس دشمن باید فکر دیگه ای کردحمید ناراحت شد و گفت “این دستور فرمانده کل سپاهه اگه شما این کارو نکنین من خودم به تنهایی با یک تیر بار و آرپی جی این کارو انجام می دم.” در این موقع نورالدین پیرایه، که جانشین گردان دوم بود، بلند شد و گفت: “برادر گلکار من آماده ام به عنوان فرمانده دسته جلو برم. فقط یک بلدچی می خوام کهدرست هدایتمون کنه. من زیاد کار با قطب نما را بلد نیستم.” حمید فورا یک رزمنده را صدا می زد تا همراه او برود. گردانهای ایرانی در چهار صد متری عراقیها پشت خاکریز مستقر شدند. نورالدین دسته ی داوطلب را تشکیل می دهد و شب پا ورچین پاورچین از نیمه راه می گذرند. صدای خمپاره و شلیک گلوله فضا را پر کرده منور ها مرتب آسمان را روشن می کنند نورالدین و یارانش با روشن شدن آن روی زمین می خوابند تا از دیدرس دشمن پنهان شوند. لحظات سخت و بسیار دشواری را می گذراندند. بیسیم چی کنار نورالدین بود و مرتب به حمید گزارش می داد. یک بار که منوری روشن شد و هر دو مجبور شدند روی زمین بخوابند یک گلوله به چانه ی بیسم چی خورد. او زخم خورده به پشت روی زمین می خوابد و بقیه پیش روی می کنند. زمین پر از مین و سیم خاردار و موانع سختی است که آنها از آن عبور می کنند و با آن حال دشمن را به آرپی جی و تیر بار می بندند و در هم می کوبند. دلیر مردانی شجاع که یادشان گرامی باد. آنها پس از در گیری بر می گشتند و نورالدین فورا به حمید بیسم زد که عملیات با موفقیت انجام شد. حمید پرسید تلفات نداشتید؟ و او گفت: “ظاهرا یک نفر شهید داریم. بیسم چی تیر خورده. موقع برگشتن پیداش نکردیم.” حمید با ناراحتی گفت: “اگه میشه پیداش کنین جنازه نباید دست دشمن بیفته.” نورالدین و یارانش به دنبال بیسم چی گشتند ولی پیدایش نکردند و چون روشن شدن هوا نزدیک بود مجبور شدند بر گردند ولی متوجه شدند بلدچی هم با آنها نیست. باز حیران و سر گردان به گشتن ادامه دادند تا اینکه قمقمه بیسم چی را پیدا می کنند ولی از خودش خبری نبود. بالاخره نزدیک یکی از گردانها می شوند آنجا خبردار شدند که بیسم چی خودش را به نیروهای ایران رسانده و به بیمارستان منتقل شده است. فورا خبر را به حمید رساندند و او خیلی خوشحال شد ولی از بلدچی خبری نبود… https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 60 : ششم اسفند ۶۲ بود: فهیمه روز قبل برای دیدن پدر و مادرش به کرج رفته بود. شب را آنجا ماند نزدیک صبح درد زایمان نسرین شروع می شود بلا فاصله پدر حاضر می شود و او را به بیمارستان تهران می رسانند. حالا مادر در فکر است … بچه ی حمید بدنیا می آید و او نیست در حالیکه قول داده بود تا زایمان بر گردد ولی مدتی بود از او خبر نداشت. دلش تنگ بود. باز هم بی جهت دلشوره داشت. می دانست دل عروسش چه می خواهد. خودش چه می خواهد ولی آن همه اضطراب را نمی شناخت. او خیلی وقتها برای حمید دلواپس می شد و زخمی شدنش را می فهمید و به او الهام می شد ولی این بار فرق می کرد روح و روانش بهم ریخته بود. نگرانی برای حمید از یک طرف و دلواپسی برای مجید هم از طرف دیگر. در عین حال گریه های نسرین بود که یک آن بند نمی آمد. او چه درد داشت چه نداشت اشک می ریخت و غم مادر را سنگینتر می کرد. مادر، نسرین را در بیمارستان بستری کرد و بعد به خواهرش زنگ زد و خبر داد. و با همان تلفن با خانم امیر تماس گرفت تا ببیند او چگونه با جبهه تماس می گیرد تا بتواند به حمید خبر بدهد. خانم امیر شماره ای به مادر می دهد. فهیمه خیلی منتظر می شود ولی بچه بدنیا نمی آید. مادر به او اصرار می کند تا به خانه برود و یک طوری حمید را با خبر کند. )مادر از اوضاع جبهه خبر نداشت و نمی دانست حمید چه مسئولیت سنگینی به عهده دارد او فکر می کرد به محض اینکه حمید خبر را بشنود بر می گردد و همه چیز روبراه می شود و عجله اش برای همین بود بالاخره با اصرار مادر فهیمه رفت، در حالیکه دلش نمی خواست او را در این شرایط تنها بگذارد. حالا مادر تنهاست و منتظر پشت در اتاق زایمان انتظار می کشد …….. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 61 : تا اینکه پرستاری بیرون می آید و مژده به دنیا آمدن دختری سالم و زیبا را به او می دهد. مادر کنار نسرین بود. او را نوازش کرد و بوسید مادر سعی می کرد جای خالی شوهرش را بگیرد ولی کار سختی بود چون نسرین هنوز بغض داشت و چشمانش متورم شده بود. پرستار بچه را آورد مادر و نسرین با دیدن او همه چیز را فراموش کردند. شادی دیدن آن دختر زیبا برای این فراموشی کافی نبود، چون هر دوی آنها در ذهنشان جای حمید را خالی دیدند. دکتر یک نسخه به دست مادر داد و او برای گرفتن دارو رفت. وقتی بر گشت پرستار بهش به او گفت “پسرتون زنگ زد و حال مادر و بچه رو پرسید مادر با شتاب پرسید “تو رو به خدا بگو چی گفت دقیقا؟ بگو خواهش می کنم. اون جبهه است بهم بگو آخه اون از کجا فهمیده ما اینجایم؟” پرستارگفت: “دقیقا یادم نیست فقط خودشو معرفی کرد و گفت من همسر خانم کمندی هستم می خواستم با مادرم صحبت کنم. گفتم شما رفتید دارو بگیرید. پرسید خانمم خوبه؟ بچه بدنیا اومده یا نه …بچه چیه؟ منم گفتم بعد گفت به شما و همسرش سلام برسونم و گفت دوباره زنگ می زنم.” مادر خبر را به نسرین رساند و به محض اینکه خواهر او به بیمارستان آمد نسرین را به او سپرد و به خانه ی فهیمه رفت تا بتواند با شماره ای که از خانم امیر گرفته است تماس بگیرد. بالاخره مادر خودش را به تلفن رساند. زنگ زد، کسی گوشی را برداشت “برادر گلکار همین الان از اینجا رفت یک شماره میدم نیم ساعت دیگه اونجاس زنگ بزنین.” مادر نیم ساعت صبر کرد و دوباره زنگ زد ولی باز به او گفتند: “الان حمید رفته است ولی برمی گردد” مادر مدتی صبر کرد و باز زنگ زد. ولی دوباره شنید که حمید رفته است. مایوس شد و چون دلواپس نسرین بود با فهیمه به بیمارستان بر گشت. باید اشکهایش را پاک می کرد تا نسرین نفهمد که او چقدر ناراحت است ولی از اینکه توانسته بود خبری از حمید بگیرد راضی بود. فردای آن روز نسرین و نوزاد را به خانه آوردند پدر جلوی پایشان گوسفندی قربانی کرد. اسفند دود کردند و همه ی خانواده دورش جمع شدند و سعی می کردند او کمبود حمید را حس نکند. ولی این کاری نشدنی بود. هیچ کس چهره ی معصوم نسرین را شاد ندید. او غم بزرگی روی شانه هایش سنگینی می کرد. از آن طرف حمید صبح ششم اسفند امیر را می بیند. او به حمید می گوید: “خانمم زنگ زده و گفته که نسرین خانم تو بیمارستانه” فورا به بیمارستان زنگ می زند. حالا لبخند همیشگی اش بعد از مدتها روی صورتش نمایان بود طوری که همه از هم می پرسیدند چی شده؟ چرا برادر گلکار خوشحاله؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
من این است که قدر امام و را بدانید. خداوند می‌گوید: اگر شکر نعمت کردید نعمت را افزون می‌کنم، اگر هم کفران نعمت کنید از شما می‌گیرم. شکرگزاری از خدا فقط دعا به امام نیست بلکه از فرمان‌های اوست. قدر امام را بدانید، مواظب باشید دل امام به درد نیاید و خدای ناکرده از ما به شکایت نکند. ما بر اساس نیازی که به اسلام داریم باید تلاش کنیم، اسلام به ما هیچ نیازی ندارد. خداوند در قرآن می‌فرماید : اگر شما امت، اسلام را یاری نکردید، شما را برمیدارم و امت دیگری را قرار می‌دهم که اسلام را یاری کنند. مسئله دیگر حمایت از شخصیت‌های مملکتی است که پشت سر قرار دارند. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔵جعفر آقا مجتهدی پیوسته میفرمودند: 👌دل شکسته ای را بخاطر خدا آباد کردن، به گونه ای که دست چپ از دست راست باخبر نشود، یکی از بالهای سلوک الی الله است. 🌱 ❄️☃❄️☃❄️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🍃 هدفتون این نباشہ تجربے بخونین دڪتر بشین...! هدفتون این باشہ بندگے بخونین شهید بشین :)♥️✨ ❄️☃❄️☃❄️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
توئه مذهبے ... باید اکیپ خاص و مذهبےِ خودتو داشته باشے !! ولے، هر از چندگاهےهم باید، چندتارفیق غیرِمذهبےهم پیداکنےونامحسوس بیاریشون توخط🤝 البته به شرطِ اینکه خودت یه وقت راهتو گم نکنے (: ❄️☃❄️☃❄️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─