eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.3هزار عکس
25.8هزار ویدیو
729 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 سهم : خطبه ۱۹۲ ، بند ۱ تا ۶ ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ، خطبه قاصعه 4⃣ هشدار از دشمنی های شيطان 🔻ای بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد، مبادا شما را به بيماری خود مبتلا سازد و با ندای خود شما را به حركت در آورد و با لشكرهای پياده و سواره خود بر شما بتازد به جانم سوگند، شيطان تير خطرناكی برای شكار شما بر چلّه كمان گذارده و تا حد توان كشيده و از نزديكترين مكان شما را هدف قرار داده است و خطاب به خدا گفت: «پروردگارا ! به سبب آن كه مرا دور كردی، دنيا را در چشمهايشان جلوه ميدهم و همه را گمراه خواهم كرد» امّا تيری در تاريكيها و سنگی بدون نشانه روی رها ساخت، گرچه فرزندان خودپسندی و برادران تعصّب و خود خواهی و سواران مركب جهالت و خود پرستی او را تصديق كردند. افراد سركش شما تسليم شيطان شدند و طمع ورزی او را در شما كارگر افتاد و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد و حكومت شيطان بر شما استوار شد و با لشكر خويش به شما يورش برد و شما را به ذلّت سقوط كشانيد و شما را به مرز كشتار و خونريزی كشاند و شما را با فروكردن نيزه در چشمها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد، تا شما را به سوی آتشی بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. پس شيطان بزرگترين مانع برای دينداری و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد برای دنيای شماست. شيطان از كسانی كه دشمن سر سخت شما هستند و برای در هم شكستنشان كمر بسته ايد خطرناك تر است. مردم! آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد و ارتباط خود را با او قطع كنيد. به خدا سوگند، شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت و بر حَسب و نسَب شما طعنه زد و عيب گرفت و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد و با لشكر پياده راه شما را بست، كه هر كجا شما را بيابند شكار می كنند و دست و پای شما را قطع می كنند، نه می توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد. زيرا كمينگاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور و جولانگاه بلا و سختيهاست، پس شراره های تعصّب و كينه های جاهلی را در قلب خود خاموش سازيد كه تكبّر و خود پرستی در دل مسلمان از آفتهای شيطان، غرورها و كشش ها و وسوسه های اوست. تاج تواضع و فروتنی را بر سر نهيد و تكبر و خود پسندی را زير پا بگذاريد و حلقه های زنجير خود بزرگ بينی را از گردن باز كنيد و تواضع و فروتنی را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد، زيرا شيطان از هر گروهی لشكريان و يارانی سواره و پياده دارد و شما همانند قابیل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد، خدا او را برتری نداد، خويشتن را بزرگ می پنداشت و حسادت او را به دشمنی واداشت، تعصّب آتش كينه را در دلش شعله ور كرد و شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد و سرانجام پشيمان شد و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄
🌹 سهم : خطبه ۱۹۲ ، بند ۱ تا ۶ ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 : خطبه قاصعه 5⃣ پرهيز از تكبّر و اخلاق جاهلی 🔻آگاه باشيد، در سركشی و ستم زياده روی كرديد و در زمين در دشمنی با خداوند فساد به راه انداختيد و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. خدا را، خدا را، از تكبّر و خودپسندی و از تفاخر جاهلی بر حذر باشيد كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه های شيطانی است كه ملّتهای گذشته و امّتهای پيشين را فريب داده است، تا آنجا كه در تاريكی های جهالت فرو رفتند و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند و به آسانی به همان جایی كه شيطان می خواست كشانده شدند. كبر و خود پسندی چيزی است كه قلبهای متكبّران را همانند كرده تا قرنها به تضاد و خونريزی گذراندند و سينه ها از كينه ها تنگی گرفت. 6⃣ پرهيز از سران متكبّر و خود پسند 🔻آگاه باشيد، زنهار! زنهار! از پيروی و فرمانبرداری سران و بزرگانتان، آنان كه به اصل و حسب خود می نازند و خود را بالاتر از آنچه كه هستند می پندارند و كارهای نادرست را به خدا نسبت می دهند و نعمتهای گسترده خدا را انكار می كنند، تا با خواسته های پروردگاری مبارزه كنند و نعمتهای او را ناديده انگارند. آنان شالوده تعصّب جاهلی و ستونهای فتنه و شمشيرهای تفاخر جاهليّت هستند. پس از خدا پروا كنيد و با نعمتهای خدادادی درگير نشويد و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد و از فرومايگان اطاعت نكنيد، آنان كه تيرگيشان را با صفای خود نوشيديد و بيماريشان را با سلامت خود درهم آميخته ايد و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد، در حالیكه آنان ريشه همه فسقها و انحرافات و همراه انواع گناهانند. شيطان آنها را برای گمراه كردن مردم، مركبهای رام قرار داد و از آنان لشكری برای هجوم به مردم ساخت و برای دزديدن عقلهای شما آنان را سخنگوی خود برگزيد، كه شما را هدف تيرهای خويش و پايمال قدمهای خود و دستاويز وسوسه های خود گردانيد. ┄┄┅┅✿❀🍃🌹🍃❀✿┅┅┄┄
سهم روز ۱۱۳ بند ۱ تا ۶ خطبه ۱۹۲ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(89).mp3
زمان: حجم: 14.03M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و سیزدهم : ختم نهج البلاغه ، خطبه ۱۹۲ بند ۱ تا ۶
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 او تنازل نموده، وگرنه ما را شایستگی نیست! 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶یادم می آمد از آن روزی که در تاکسی از راننده خواهش کرد پخش ماشینش🚖 را خاموش کند و راننده با خشم ماشین را نگه داشت و با بددهنی ما را پیاده کرد، اما او رضایت خداوند را بر خنده‌های شیطانی 😈راننده و سرنشینان تاکسی ترجیح داد. یادم می‌آمد از اولین باری که می‌خواستیم با اتوبوس🚎 به مشهد بیایم، چندین بار اتوبوس‌مان را به‌خاطر نمایش فیلم‌های بی‌سانسور هندی عوض کردیم صدای اعتراض مسافران هنوز در گوشم هست: «اینا افراطی‌اند، تندرو اند، متحجراند!»😔 حالا وقت آن رسیده بود که او تفنگ بردارد و انتقامش را از بانیان اصلی این وقایع بگیرد. گفتم: «من مانعت نمی‌شم، دوست داری بری برو.»🌺 دستم را بوسید و گفت: «کاش صدات نمی‌لرزید، کاش محکم‌تر بودی، می‌دونی امام صادق(علیه‌السلام) فرمودن هیچ نعمتی بالاتر از داشتن همسری موافق و سازگار نیست و تو بالاترین نعمت و هدیۀ الهی برای منی.»💞 🔸خیلی دلم گرفته بود دوست داشتم بروم کربلا و یک دل سیر گریه 😭کنم، اما به‌خاطر امیرعلی نمی‌توانستم زمینی بروم اذیت می‌شد هوایی هم هزینه‌اش زیاد بود. گفتم: «مصطفی جان به‌جای من برو کربلا، نایب‌الزیاره‌ام باش»🌹 بدون هیچ بحثی قبول کرد من رفتم زابل، او رفت کربلا. بعد از یک هفته آمد دنبالم. در راه، وقتی برمی‌گشتیم گفت: «اونجا اسمم رو نوشتم برای دفاع از حرمین و اعلام آمادگی کردم منتظرم زنگ بزنن.»💐 چیزی نگفتم گفت: «از کربلا تا اینجا همه‌اش به تو فکر می‌کردم. از اینکه از نظر مالی، از نظر عاطفی، خدای نکرده کم نیاری در تمام طول راه از خدا و از ائمه خواستم 🙏کمکت کنن، تنهات نذارن!» 🔸امیرعلی توی بغلم خوابیده بود و اشک‌هایم پی‌درپی روی سر و صورتش می‌چکید.🌷 گفت: «وصیت‌نامه‌ای نوشتم نزدیک دومیلیون قسط وام دارم که به دایی‌ام سپردم و قول گرفتم که در نبود من حواسش به شما باشه دیگه فکر نمی‌کنم حق‌الناسی به گردنم باشه.»💐 از این حرف‌ها بوی دوری و جدایی می‌آمد. می‌دانستم این راه خطرناک است ممکن است من و فرزندانم 🌺بی‌سرپرست شویم. این‌طرف من بودم و بچه‌هایم، آن‌طرف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نمی‌توانستم یکی را انتخاب کنم، چون قابل ‌قیاس نبودیم باید از خودم می‌گذشتم. اهل‌بیت(علیهم السّلام) ارجحیت داشتند.🌹🌹🌹🌹 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶 تازه دو سه سال بود که زندگی‌مان سامان گرفته بود. خانه‌ای داشتیم، ماشینی داشتیم، درآمدی داشتیم،💐 اما انگار سختی‌ها پایانی نداشت و روزهای سخت‌تر در راه بودند. شب قبل، خواب حضرت آقا😍 را دیده ‌بودم. خواب دیدم ایشان آمده‌اند خانۀ ما، من و طاها منزل بودیم، آقامصطفی سرکار، دیدم حضرت آقا هنگام ورود پرسیدند: «کو آقامصطفی؟ سرکار هستن؟ ما که آمدن‌مان را اطلاع داده‌بودیم!»🌷 خوش‌آمد گفتم تعارف‌شان کردم روی مبلی نشستند با طاها صحبت کردند خندیدند. بعد از مدتی بلند شدند و گفتند: «به آقامصطفی بگویید من خیلی منتظرش بودم.»☺️ بعد چهارتا هدیه به من دادند و گفتند: «اینها را شما از طرف من به آقامصطفی بدهید.» هنگام رفتن یک هدیه هم به طاها دادند و رفتند. داشتم به تعبیر خوابم فکر می‌کردم. چیز کمی نبود سید اولاد پیغمبر به خوابم آمده بود.🌷🌷 آقامصطفی تکانم داد: «حواست کجاست؟» نه شکوفه‌های درختان، نه طراوت بهار، نه آوای یک‌نواخت بارانی که بر سقف اتومبیل می‌ریخت، هیچ‌کدام برایم جلوه‌ای نداشت. دنیا را از پس بخاری که بر شیشه نشسته بود تار و مه‌آلود می‌دیدم.🌻 🔸آقامصطفی با آقای جواد کوهساری، آقای محمد اسدی و آقای محمد جاودانی، چهارنفری، رفتند فرودگاه 🛬تا شاید بلیت چارتر گیرشان بیاید بروند عراق صبح تا بعدازظهر در فرودگاه بودند. من هر یک ربع یک‌بار زنگ می‌زدم، گریه می‌کردم و می‌گفتم: «نرو! من هنوز تحملش رو ندارم.»😭 او حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) را مثال می‌زد، خانم‌های شهدا را مثال می‌زد و من کمی آرام می‌شدم. بعدازظهر خودش زنگ زد و گفت: «زینب! امام حسین(علیه‌السلام) ما را طلب نکرد؛ دارم برمی‌گردم.» خیلی خوشحال شدم☺️ گفتم: «آماده میشم وقتی اومدی، بریم حرم، می‌خوام استخاره بگیرم.» گفت: «یعنی هنوز مرددی؟» گفتم: «نه! فقط می‌خوام تسلایی باشه برای دلم.»❤️ من از اول سعی می‌کردم ارتباط عمیقی با قرآن داشته باشم. گاهی که بحث کوچکی با آقامصطفی داشتم، برای اینکه بفهمم مشکل از من بوده یا او، قرآن را باز می‌کردم جواب‌هایش واضح می‌آمد🌸 جایی که مشکل از من بود، به من می‌فهماند مشکل از طرف توست. رفتیم حرم، اولش که می‌خواستم وارد شوم، خجالت می‌کشیدم. گفتم: «یا امام رضا روم نمی‌شه بیام، چون می‌دونم مسیری رو که انتخاب کرده مسیر حقه خوابی که دیدم هم گواه بر همین مطلبه اما بی تابم ، اومدم خودت ارومم کنی .. 🕊🕊🕊🕊🕊 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶قبل از اینکه استخاره بگیرم، گفتم: «خدایا! جواب استخاره‌ام اون‌قدر واضح باشه که نیازی به تفسیر و توضیح نداشته باشه.»🌺 قرآن را باز کردم نوشته بود: «دعوت پیغمبر با دعوت انسان‌های عادی فرق می‌کند به او اجازه دهید.»🕊 به آقامصطفی گفتم: «من دیگه حرفی ندارم، برای من یقین شد که این راه، راه حقه!» از در باب‌الجواد(علیه‌السلام) که آمدیم بیرون، انگار نه انگار که شوهر من می‌خواهد برود میدان جنگ و شاید دیگر برنگردد. گفتم: «همین الان هم اگه می‌خوای بری برو، من مشکلی ندارم.»☺️ آقامصطفی لبخند زد: «متحول شدی؟» گفتم: «از امام رضا(علیه‌السلام) خواستم حالا که جواب استخاره‌ام این‌طوری اومده، بهم صبوری بده الان حس می‌کنم بهم‌ریختگی و ناآرومی‌ام تموم شده!»😍 آمدیم خانه، آقامصطفی گفت: «زینب حساب کردم نزدیک سه ‌میلیون ‌و پونصد هزار تومن باید پول داشته باشم تا با خیال راحت برم و فکرم اینجا نباشه» گفتم: «خدا بزرگه درست میشه» صبح روز بعد، آقامصطفی گفت: «می‌خوام برم حرم، نماز حضرت فاطمه بخونم. زود جواب میده، به‌خصوص برای رفع مشکل مالی!»🌺 🔸آقامصطفی رفت. ساعت‌های نُه بود که یک پیام از بانک برای گوشی‌ام آمد، دیدم سه‌میلیون‌وپانصدهزار تومن به حساب من واریز شده است!😳 🔸مدتی پیش، یک روز برادرم زنگ زد و گفت: «چون پسرم می‌خواد بیاد سرکار، من از امروز بیمۀ شما رو قطع می‌کنم و برات تقاضای بیمه بیکاری میدم.» و امروز اولین حقوق بیمۀ بیکاری 🌷من با معوقاتش برایم واریز شده بود. وقتی آقامصطفی فهمید، گفت: «اینها رو یادداشت کن. از این به بعد از این امدادرسانی‌ها در زندگی‌ات زیاد می‌بینی.» با اینکه مدت‌ها بود دلم می‌خواست برای خودم یک گوشی اندروید بخرم، ولی ترجیح دادم برای آقامصطفی بخرم. گفتم: «از اون‌جا برا‌مون عکس و فیلم🌻 باکیفیت بفرست در ضمن جی‌پی‌اس گوشی هم توی کشور غریب به دردت می‌خوره.» گفت: «مهم‌تر از همه اینه که وقت‌هایی که توی مسیرم و کاری ندارم، می‌تونم از قرآن و مفاتیحِ💐 گوشی هم استفاده کنم آخه فکر می کنم ما باید در روز چندبار زیارت عاشورا بخونیم.»🌹🌹🌹🌹 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
●روزی که اومدن خواستگاری گفت که نظامیه من خودم از خدا همسر نظامی خواسته بودم و همیشه دلم میخواست که همسرم نظامی باشه با شغلش مشکلی نداشتم ولی با سوریه رفتن و پیگیری شدیدش کمی مشکل داشتم.میدونستم که اول و آخرش شهید میشه ولی عاشق بودم دلم نمیخواست به این زودی بره حتی بعد عقد بهم گفت:"بانو جان..!؟ ●باید برم سوریه بیتاب شدم...گریه کردم و نذاشتم که بره ولی مطمئن بودم و میدونستم که یه روزی واسه دفاع میره اطمینانم وقتی بیشتر میشد که اشکاشو تو سوگ مدافعان حرم میدیدم اشکهای مردی که ندیده بودم جز برای ائمه علیهم‌السلام جاری شه عروسیمون فصل سردی بود اسفند ۹۲ فردای عروسی واسه ماه عسل رفتیم مشهد و خودمونو سپرد دست امام رضاعلیه‌السلام روزای خوبی بود کنار حوض‌ها میشِستیم و خیره میشدیم ●به ضریح مبارک میدونم که تو همون نگاها هم شهادت میخواست بعد زیارت تو هوای سرد و یخبندون اسفندماه میرفتیم بستنی‌فروشی و بستنی قیفی میخوردیم و میگفتیم و از ته دل میخندیدیم..تو کارای خونه هم کمک‌ حالم بود و هیچ وقت اخم و داد و بی‌دادشو ندیدم درست مثه یه گل ازم حمایت میکرد عشقمون شهره ی خاص و عام بود الآن که صبر زینبی دارم شک ندارم که خدای بزرگ و امام حسین علیه‌السلام خودشون کمکم کردن تا تحمل کنم... ✍راوی: همسر شهید 📎 پ ن: شهید حادثه تروریستی مجلس شورای اسلامی سال ۱۳۹۶ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
18 خردادماه گرامی باد . 🥀 مادر شهید می‌گوید: درد فراق و دوری احمد برایم رنج‌آور شده بود و گاهی سخنان اطرافیان بر دردم می‌افزود تا این‌که شبی در عالم رویا، احمد را در کنار بانویی پوشیه زده، خوشحال و سبکبار دیدم. آن خانم علت بی‌تابی را جویا شد و خطاب به من گفت: فرزندت در جوار من و در آرامش قرار دارد و در همان لحظه با دستان خود، قلب سوزان مرا لمس کرد. از آن پس آرامش و طمأنینه بر من غالب شد و قلبم التیام یافت. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤کار مـا دادن جـان، مثل ❤️ای جانم ماشاءالله✌️🏻🇮🇷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
"" دلگیرم !! هرچہ میــدوم! بہ گرد پایتـان هم نمیرسم!💔 مسئلہ یڪ سـربـنـد و لـبـاس خاڪے نیست! هواے دلـم از حد هشــدار گذشتہ!😭 شہـــــدا یارے ام ڪنید... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─