🔻حب الحسین یجمعنا و ینصرنا
گام نهادن در پیاده روی اربعین حسینی، تجلی عشق و بیداری بشریت، وحدت و همبستگی صالحان با فراگیر شدن معرفی هر چه بیشتر اباعبدالله الحسین(ع) و شعارهای جادوانه حضرتش با تاکید بر حق مداری و حاکمیت الهی بر زندگی بشر با تداوم بخشی شعار یالثارات الحسین، گامی در جهت بسترسازی ظهور حضرت ولی عصر(عج) و ظهور نصرت الهی بر همه آرزومندان نجات بشریت گوارا باد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #بی_سیم_چی_عشق
خلاصه: قصه، قصه یِ عشقی در بحبوحه ی خون و بویِ باروت است.
قصه ی مَردی در دوراهی سختِ سرنوشت، بین مَرد بودن و عاشق ماندن! و چه کسی گفته که نمیتوان مردانه عاشق بود؟
همه ی قصه ها شروع و پایانی دارند. قصه ی من اما، شروعی بی پایان بود، دقیقاً از روزی که بعد از یک سال و چند ماه دیدمش؛
سرنوشت جوری دیگر ورق خورد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
#بی_سیم_چی_عشق
#پارت_بیست_و_یکم🌈
چادرم را از سرم در میآورم و همراهِ کیفم گوشهای میگذارم. روسریام را پشت سرم گره میزنم و رو به
:مهدی با لحن جدی و تن نظامی میگویم
اول سرِ این فرش رو بگیر ستوان... ستوان ابراهیمی و خانمش بیان ببینن اینجا اینطوریه دستمون -
.میندازن... من اون دوتا رو میشناسم؛ تا الان خونهشون مرتب و تمیزه
:با حالت بامزهای پاهایش را جفت میکند و احترام نظامی میگذارد
!اطاعت فرمانده -
***
.از خستگی روی زمین می افتم
:مهدی هم میآید و کنارم مینشیند. با خستگی میگوید
.آخه عمو و زنعمو چرا اینقدر زحمت کشیدن و اینهمه اثاث خریدن -
.مامان میگفت تنها بچهامی، آرزومه هیچی کم نذارم برات -
دستشون درد نکنه... میگم هانیه؟ -
جونم؟ -
!من گشنمه -
!خب؟ -
خب که خب... یه چیزی درست کن بخوریم دیگه... ببین از صبح که رسیدیم یه سره داریم کار میکنیم -
!الان هشت شبه
:رو میکنم سمتش، دستم را میزنم زیر چانهام و با لبخند میگویم
!اولاً که مواد غذایی و اینها نداریم... ثانیاً اگر هم داشته باشیم من غذا بلد نیستم درست کنم -
:دهانش باز میماند، با تعجب میگوید
آشپزی بلد نیستی؟ -
!نه... هیچوقت فرصت نشد یاد بگیرم -
چرا این رو شب خواستگاری نگفتی؟ -
جانم؟ -
!جونت سلامت... خب اگه میگفتی شاید نظرم عوض میشد -
:با حرص میگویم
و بعدش هم حتماً میرفتی خواستگاریِ دخترِ مهینخانم که زنعمو قبلاً دوست داشت عروسش بشه؟ -
نه؟
:اول با تعجب نگاهم میکند و بعد خندهاش میگیرد. حرصیتر میشوم
!بدت هم نمیاومده انگار -
:خندهاش را به سختی جمع میکند. با ته مایهی خنده میگوید
تو این رو از کجا میدونی؟مینا گفته؟ -
...آره... شانس آوردی که خواستگاریش نرفتی وگرنه -
:دوباره میخندد و نزدیکتر میآید. دستش را دور شانهام میاندازد، روی موهایم را میبوسد و میگوید
نرفتم؛ چون دلم جای دیگهای گیر بود. شوخی کردم خانمم... ناراحت نشو دیگه... باشه؟ -
آرام سرم را تکان میدهم. سرم را روی سینهی پهن و محکمش میگذارم، درست روی قلبش. صدای
تپشهایش زیباترین آوای ممکن است. زنگ در که زده میشود، آرام من را از خودش جدا میکند و به
:سمت در میرود. در که باز میشود پشت سرش صدایِ عموسبحان میآید
مهمون نمیخوای صابخونه؟ -
خوشحال از جایم بلند میشوم و منتظر میایستم. اول زهرا که چادر سورمهای گلداری سرش کرده و
بعد عموسبحان با قابلمهای در دستش وارد میشود. زهرا را در آغوش میکشم. عمو نزدیکم میآید و
:آرام پیشانیام را میبوسد. رو میکند سمت مهدی و میگوید
.گفتم این برادرزادهی من که غذا مذا بلد نیست درست کنه، به داد شکم اون یکی برادرزادهام برسم -
مهدی میخندد که با دیدن اخم الکیِ من خندهاش را جمع میکند. عمو سری به نشانهی تأسف تکان
:میدهد
..!زن ذلیل
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#بی_سیم_چی_عشق
#پارت_بیست_و_دوم 🌈
هی عمو؟ -
چیه وروجک؟ -
!اینقدر به شوهر من نگو زن ذلیل -
!زن ذلیله دیگه -
:میخواهم دوباره چیزی بگویم که میگوید
.فعلاً سفره و بشقاب بیار که گشنمه -
.و به قابلمهای که در دست دارد اشاره میکند
*
مهدی؟ کجایی؟ -
از رویِ تخت بلند میشوم. نگاهی به ساعت میاندازم که پنج صبح را نشان میدهد. به هال که میروم،
.مهدی را میبینم که دارد سجادهاش را پهن میکند
سلام... چرا من رو بیدار نکردی؟ -
:به سمتم برمیگردد
سلام به روی ماهت خانم... داشتم میاومدم بیدارت کنم که خودت اومدی... بدو وضو بگیر که یه نمازِ -
.جماعت دونفره بخونیم
.باشهی آرامی میگویم و میروم تا وضو بگیرم
وضو گرفته چادر نماز سفیدم را که گلهای صورتی دارد سرم میکنم. پشت سرِ مهدی میایستم. این
!نماز چه نمازی بشود! یک نمازِ عاشقانه برای خالقِ عشق
:سلام را که میدهیم و سجدهی شکر را به جا میآوریم مهدی به سمتم برمیگردد
!قبول باشه هانیه خانم -
!قبول حق باشه آقا مهدی -
.با چادرنماز چهقدر معصومتر میشی -
:لبخند عمیقی میزنم. بلند میشوم و چادر و سجادهام را جمع میکنم
میگم نظرت چیه بری وسیلهی صبحونه بخری؟ -
:میخندد
.چشم فرمانده... الان میرم -
*
سفرهی صبحانه را جمع میکنم و توی آشپزخانه میگذارم. به هال که برمیگردم، مهدی را میبینم که
واکس به دست با پوتینهایش درگیر است. میروم و روبرویش مینشینم. دستم را دراز میکنم و
:میگویم
!بده من -
:ابرو بالا میاندازد
.نه... خودم انجام میدم -
.اِ بده من دیگه، دوست دارم یاد بگیرم -
از من اصرار و از مهدی مقاومت تا بالاخره با تهدید به قهر کردن راضی میشود و واکس را دستم میدهد.
چند دقیقهای با پوتینهایش درگیر میشوم. کارم که تمام میشود، با لبخند رضایتی زل میزنم به
:پوتینهای تمیز و براق. جلوی چشمهایش میگیرمشان
.بفرما آقا... دیدی گفتم یاد میگیرم -
صدای خندهاش بلند میشود. با تعجب نگاهش میکنم که انگشت اشارهاش را روی بینیام میکشد.
:انگشت سیاه شده از واکسش را نشانم میدهد
!کل سر و صورتت رو سیاه کردی که -
بلند میشوم و خودم را در آینهی توی اتاق نگاه میکنم. خندهام میگیرد! یک واکس زدن کل صورتم را
شکل حاجی فیروز کرده. نگاه خندانش را توی آینه و پشت سرم میبینم. کلاه نظامیاش را در دست
دارد. نزدیکم میآید، باز هم رویِ موهایم بـ ـوسهای مینشاند. میخواهد عقب برود که دستهایم را دورِ
گردنش میاندازم و روی شانهاش را میبوسم که لبخندی میزند. کلاه نظامیاش را روی سرش میگذارد و
ابهتش دو چندان میشود. ته ریشِ مردانه، نگاهِ نافذ و قامت بلندش دلم را به تب و تاب میاندازد. احترام
:نظامی میگذارد
.با اجازه فرمانده
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
enc_16619692957371511709762.mp3
2.99M
😭 دردامو به امام رضا میگم....
روح الله رحیمیان . اربعین حسینی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
.
چشم به درد نخور !
چشماش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت: چشمی که برا امامحسین(ع)
گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#انصارالحسین
#شهید_محسن_درودی
#شهادت_ماووتعراق_1366
#روحش_شاد_باصلوات
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رفتی ولی فراق تو باور نمیشود
داغی شبیه داغ برادر نمیشود ...
تیرماه ۱۳٦٦ ، گلزار شهدای همدان
وداع قهرمان شهید علی چیتسازیان
فرمانده اطلاعاتعملیاتلشکر۳۲انصارالحسین
با برادر قهرمان خود محمدامیر چیتسازیان
از فرماندهان گردان مهندسی جهادسازندگی
که در عملیات نصر۴ به شهادت رسید.
عکاس : عبدالرضا چاردولی
#وداع_آخر
#شهیدان_چیت_سازیان
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادری ک 18 ساله پیاده میرن کربلا
🌴🥀🌴🥀🌴
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌پویش سفیران معروف با حضور ۷۰ تن از آمران به معروف در میدان بیت المقدس مشهد برگزار شد.
♦️این پویش همزمان با سردست گرفتن پلاکاردهای با مضامین رعایت عفاف و حجاب، تحکیم بنیان خانواده، پرهیز از گرایش به سبک زندگی غربی و ... به روش تذکر لسانی نیز در کمال ادب و احترام به مجاوران و زائران علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیتة و الثناء انجام شد که با استقبال گسترده مردم همراه گردید.
♦️بسیاری از زائران ضمن تشکر از آمران به معروف، اقدام به گرفتن عکس و فیلم نموده و ابزار نمودند که این پویش در شهرهای دیگر هم برگزار گردد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این فیلم در هر کجای دیگر دنیا بود، آن قدر آن را در چشممان فرو میکردند تا مطمئن شوند همه از آن درس انسانیت گرفته ایم
@mrtahlilgar1
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تندخوانی_تصویری_جزء ۱۲کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور سی و یکم
جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#دعای_ماه_صفر
🍃هر روز ۱۰مرتبه قرائت شود
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#دعای_ماه_صفر
🍃هر روز ۱۰مرتبه قرائت شود
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ببینید | حکایت نمازخواندن امیرالمؤمنین بر پیکر صافی صفا
⁉️ وصیت مرد یمنی، جلوتر از تاریخ!!
‼️ مقام امام سجاد علیهالسلام در کدام قسمت نجف واقع شده است؟
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#دعای_ماه_صفر
🍃هر روز ۱۰مرتبه قرائت شود
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─