🇮🇷
📝#صرفا_جهت_اطلاع | دقایقی پيش مراسم عزاداری اربعین با حضور دانشجویان در محضر رهبر معظم انقلاب آغاز شد
🏴 مراسم عزاداری اربعین سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و اصحاب با وفای ایشان در حسینیه امام خمینی(ره) با حضور رهبرمعظم انقلاب اسلامی و جمعی از دانشجویان در حال برگزاری است.
#روشنگری | #ثامن | #اربعین
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شبهای_جمعه_روضه
السلام علیک یا اباعبدالله
• اگر عاشق شدم کار تو بوده...
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷
🎥#استوری | فرا رسیدن اربعین حسینی را به صاحب عزای اصلی حضرت صاحب الزمان (عج) و تمام عزادارن حسینی تسلیت میگوییم.
▪️◾️▪️
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تندخوانی_تصویری_جزء۱۶قرآن کریم استاد معتز آقایی
حدود۳۰دقیقه
دور سی و یکم
جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی
ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
🎬حسین حقیقی
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد ....
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙#دعای_ماه_صفر
🍃هر روز ۱۰مرتبه قرائت شود
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 نگو من ، بگو ما !
#حجت_الاسلام_والمسلمین_عاملی
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #بی_سیم_چی_عشق
خلاصه: قصه، قصه یِ عشقی در بحبوحه ی خون و بویِ باروت است.
قصه ی مَردی در دوراهی سختِ سرنوشت، بین مَرد بودن و عاشق ماندن! و چه کسی گفته که نمیتوان مردانه عاشق بود؟
همه ی قصه ها شروع و پایانی دارند. قصه ی من اما، شروعی بی پایان بود، دقیقاً از روزی که بعد از یک سال و چند ماه دیدمش؛
سرنوشت جوری دیگر ورق خورد.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
#بی_سیم_چی_عشق
#پارت_بیست_و_هفتم🌈
:مات نگاهم میکند
...نمیدونم... نمیدونم -
***
:عمو و مهدی نگاهی به هم میاندازند... عصبی میشوم
میگین چی شده یا نه؟ -
:مهدی تند و سریع میگوید
.اعلام جنگ از سمت عراق -
!گیج نگاهش میکنم. حرفهایش در ذهنم میچرخند؛ اما معنیشان را درک نمیکنم
:ادامه میدهد
...اوضاع شهرهای جنوبی خیلی بدتره... زیرِ بمب و موشکن -
:با ترس و لکنت میگویم
مـ...ما...مامان اینها... خانمجون...عـ...عمو اینها... حالشون خو...خوبه؟ -
:عمو کلافه بین موهایش دست میکشد
.تلفنها قطعه... خبری نداریم -
:زهرا با صدای آرامی میگوید
حالا چی میشه؟ -
.میجنگیم تا ایمانمون، ناموسمون، انقلابمون و خاکمون بمونه -
سرم را با شدت بلند میکنم و به مهدی که این حرف را زده نگاه میکنم. حرفهای شب خواستگاری همه
!و همه میان ذهنم خودی نشان میدهند... کابوس شبهایم واقعیت یافت
:نامطمئن میگویم
!چی؟ ببینم... نگو... نگو که میخوای بری؟ -
.از جایش بلند میشود، میرود کنار پنجره میایستد. سکوتش جانم را ذره ذره میگیرد
مات میمانم! وقتی به خودم میآیم که عمو و زهرا به خانهی خودشان رفتهاند. انگار که تازه معنی
.حرفهای مهدی را فهمیده باشم، بلند میشوم
میروم و پشت سرش میایستم. تمام انرژیام را جمع میکنم و با صدایی که انگار از ته چاهی عمیق
:میآید میگویم
...من... من نمیذارم مهدی... من از دستت نمیدم... من نمیذارم بری -
!به سمتم برمیگردد. چشمهایش برق میزند. نکند برق اشک باشد؟
:دستم را میگیرد و میگوید
نمیشه هانیه... نمیشه... نبین الان خودمون رو... شهرهای جنوبی زیر بمب و موشکن... هانیه من گفته -
بودم بهت، یادته؟ گفتم شاید یه روزی نباشم... یادته هانیه؟
...یادمه -
زیر قولت زدی؟ -
اشکهایم سرازیر میشود. زانوهایم خم میشود. روی زمین میافتم و هقهق گریهام بلند میشود.
:همانطور با گریه میگویم
من نمیدونستم... نمیدونستم اینقدر دوستت دارم... من نمیدونستم قراره اینقدر وابستهات بشم... -
.مهدی من نمیتونم... نمیتونم نبودنت رو تحمل کنم
همینطور اشکهایم میریزند. کنارم روی زمین مینشیند. با دستهایش اشکهایم را پاک میکند، با
:صدای خشداری میگوید
گریه نکن خانمم... باشه؟ اشکهات داغونم میکنن هانیه... فقط هانیه... نمیخوای که من شرمندهی -
خدا بشم؟ نمیخوای که شرمندهی امام حسین «علیه السلام» بشم؟ مگه نه هانیه؟
طاقت نمیآورم، خودم را در آغوشش میاندازم و دوباره صدای گریهام بلند میشود. همانطور که سرم را
:در آغوشش پنهان کردهام با گریه میگویم
...ما همهش سه ماهه مالِ همیم... همهش سه ماهه -
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#بی_سیم_چی_عشق
#پارت_بیست_و_هشتم 🌈
نفس راحتی میکشم و تلفن را سرِ جایش میگذارم. مهدی با لبخند آرامشبخشی که روی لبهایش
:نقش بسته میگوید
الان آروم شدی؟ -
.آره، صدای همهشون رو که شنیدم خیالم راحت شد -
کنارش روی مبل مینشینم. حرفهای مادرم میان افکار به هم ریختهام پررنگ میشود "همه دارن
."میرن... حتی پسرهای دبستانی و راهنمایی و دبیرستانی... همه مثل مَرد وایسادن
مهدی؟ -
جانم؟ -
توی این سه ماه... این سه ماهی که مثل برق و باد گذشت، تازه فهمیدم... تازه فهمیدم که چهقدر -
...دوستت دارم... تازه فهمیدم که خیلی وابستهام بهت... اگه اگه یه روزی نباشی من میمیر
:نمیگذارد جملهام را کامل کنم. انگشت اشارهاش را به نشانهی سکوت روی لبهایم میگذارد
.نگو... این حرف رو نزن هانیه -
.برو -
:گنگ نگاهم میکند
.برو مهدی... نمیخوام شرمندهی خدا و امام حسین«علیه السلام» بشیم -
بغضم میشکند...گفتنش آسان نیست... گفتن این "برو" آسان نیست... آسان نیست برای یک
تازهعروس... آسان نیست تحمل کردن نبودنش... بغضم میشکند... اشکهایم روانهی گونهام میشود...
!گفتن این "برو" سخت بود... سخت! مثل ذره ذره جان دادن... جان دادم، ذره ذره
*
کولهی ارتشیاش را زمین میگذارد. کلاهش را برمیدارد و بین موهایش دست میکشد. کلاه را روی کوله
میگذارد، خم میشود و پوتینهایش را میپوشد. میخواهد بند پوتینهایش را ببندد که دستم را روی
.دستش میگذارم
نگاهم میکند، نگاهش نمیکنم! نمیخواهم برق اشک را در چشمانم ببیند. بند پوتینهایش را میبندم،
آرام و آهسته. آنقدر آرام که بیشتر وقت داشته باشم، بیشتر وقت داشته باشم که صدای نفسهایش را
بشنوم؛
اما بالاخره تمام میشود. بندپوتینهایش را میبندم، میخواهم بلند شوم که دستهایم را میگیرد. کف
هر دو دستم را طولانی میبوسد. بغضم میشکند و اشکهایم جاری میشوند. سرش را که بلند میکند و
نگاهم میکند چشمهایش انگار که خیسند. دستهایم را دور گردنش میاندازم و هق هقم بلند میشود.
:با صدای خشداری میگوید
هانیه... گریه تو قرارهامون نبودها... بدقول نشو دیگه... اشکهات جونم رو میگیرن...جونِ مهدی گریه -
.نکن
.با سختی صدای هقهقم را خفه میکنم. جانش را قسم داده
.آرام مرا از خودش جدا میکند... بلند میشود... روبرویش میایستم...کولهاش را روی شانهاش میاندازد
:انگشت کوچک دست راستم را سمتش میگیرم و میگویم
.قول بده... قول بده که برمیگردی مهدی -
:خیره در چشمهایم میگوید
.نمیخوام بد قول بشم هانیه -
...قلبم مچاله میشود. این رفتن بازگشت ندارد. میدانم
:دستم را میاندازم. لبخند دلخوشکنکی میزند. پاهایش را جفت میکند و احترام نظامی میگذارد
.دوستت دارم فرمانده... خداحافظ -
:در را باز میکند و هنوز خارج نشده که میگویم
.من هم... من هم دوستت دارم همبازی بچگیهام... دوستت دارم آقامهدی -
.از در خارح میشود. در را پشت سرش میبندم، پشت در زانوهایم خم میشوند
.هق هق گریههایم سکوت خانه را میشکند
!رفت
*
باز هم میاید خاله؟ -
:رو به شیرین، فرشتهی شش سالهی مرکز بهزیستی میگویم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از زیبایی های مسیر #اربعین؛
فقط این یک دقیقه رو ببینید.
به دیدنش می ارزه...
😭😭😭
#اربعین/#امامحسین
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان هایی از پیاده روی اربعین ماجرای زنی که دو دخترش را در #اربعین گم کرده ....
🎙حاج مهدی رسولی
#پیاده_روی
#اربعین
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
*شهیدی که برات کربلا میدهد*
💔🤲🏻
شهید "علیرضا کریمی تنها ۱۶ سال" داشت. میگفت: مسافر کربلام، میروم تا راه کربلا باز شود و راه که باز شد برمیگردم..
۱۶ سال بعد همزمان که پیکرش پیدا شد؛ اولین کاروان به سوی کربلا رفت.
چهار سال مریض بود، کلی دوا و دکتر کردیم فایده نداشت، آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان، معاینه اش کرد و گفت: کبدش از کار افتاده شاید تا فردا صبح زنده نمونه!
پدرش سفره حضرت ابوالفضل علیه السلام را نذر کرد آقا شفاش داد. دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟ جواب داد: هر وقت که راه کربلا باز بشه، توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل. وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود...
یکی از بچههای تفحص آمده بود خانه ما و میگفت: «این شهید به خواب علیرضا غلامی مسئول گروه ما آمده و گفته بود: وقت آن رسیده که من برگردم!» بعد هم محل حضور خودش را گفته بود!
علیرضا تاکنون مشکل سفر کربلای بسیاری را حل کرده! اصلاً به همه من و شما در آنجا وعده کرده! در پایان آخرین نامهاش خطاب به همه ما نوشته بود: «به امید دیدار در کربلا، برادر شما علیرضا کریمی». 🏴🌷
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👤ماجرای مادر بارداری که به عشق امام حسین ع به کربلا رفت تا بچه امام حسینی بشه اما بچش از بین رفت... و ادامه ماجرا..
*اون بچه کسی نبود جز...*
✍🏼 #صلوات
#استیکر
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
┓ 🖌┏ #یادداشت
┛┗موضوع: نانسی پلوسی
چرا به ارمنستان رفت⁉️
✍ #علیرضا_تقوی_نیا
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔸️در خصوص علل سفر نانسی پلوسی
به ارمنستان چند نکته باید ذکر شود:
1️⃣ پاشینیان غرب گراترین نخست وزیر ارمنستان به شمار می رود، تا جایی که این کشور کوچک در بحبوحه جنگ با باکو از حمایت متحد سنتی اش روسیه بی بهره ماند، زیرا پوتین معتقد بود پاشینیان به سمت ایالات متحده متمایل گشته است.
🔸️به همین دلیل است که پلوسی در این شرایط بحرانی جهت حمایت از پاشینیان (و نه ارمنستان) به ایروان سفر کرد.
2️⃣ لابی ارمنی در جهان نفوذ بسیاری دارد خصوصا در بین کشورهای غربی مثل آمریکا و فرانسه.
بدون تردید فشارهای این لابی قدرتمند در کنگره آمریکا در سفر پلوسی بی تاثیر نبوده است.
3️⃣ گسترش نفوذ ایران، خطری است که منافع آمریکا در قفقاز را به خطر می اندازد و این کشور سعی دارد نقش توازن بخش در حیات خلوت روسیه بازی کند و بی شک متمایل نیست جمهوری اسلامی در قفقاز جاپای نظامی و سیاسی محکمی برای خود دست و پا کند.
4️⃣ در خصوص میزان تاثیر سفر خانم پلوسی بر مسائل قفقاز باید صبر کرد و دید آیا هشدار جدی به باکو و آنکارا در خصوص ماجراجویی های اخیرشان علیه خاک ارمنستان می دهد یا خیر.
🔖 #ارمنستان #نانسی_پلوسی
🖇 #تبیین #جهاد_تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────
↻ ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆
•[ 🎞 #کلیپ •]
🔻موضوع:
📺 رسوایی
رسانه های ضد انقلاب
در ماجرای مهسا امینی...
🔖 #مهسا_امینی #سواد_رسانه
🔖 #حب_الحسین_یجمعنا
🖇 #تبیین #جهاد_تبیین #ثامن
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
•[ 🗣 #خبررسان •]
🔻موضوع:
📝 هر سه زن بودند
و از قضا هر سه کُرد...
🍃🌀🍃
📣 یادآوری: میترا استاد همسر دوم
نجفی شهردار اصلاحطلب دوران
روحانی بود که توسط نجفی کشته
شد.
🔖 #مهسا_امینی #دروغ_پراکنی
🔖 #میترا_استاد #شیلر_رسولی
🖇 #تبیین #جهاد_تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
آمدی جانم به قربانت ولیکن بی عصا
تا که باشد خط بطلان بر تمامِ یاوه ها...
اللّهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای....
🍃🌀🍃
#یاحسین
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─