#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_پنجاه_هشت
(راوی)
امیر شمع های روی کیک تولدش رو فوت کرد و باز ارزو کرد ک اسم خانم حاتمی توی شناسنامه ش بیاد
همه کسایی ک دور میز کافی شاپ کنارش نشسته بودن براش دست زدن
و دونه دونه کادو باز شد و پسندیده شد
کی فکرشو میکرد ک وقتی حانیه و معین میخاستن برن مسافرت امیر وارزو ورویاو پدرام هم باهاشون راه بیفتن بیان مسافرت😜
از قضا تولد امیر هم افتاد تو اون ی روز مسافرت کاشانشون ک شبش رفتن بعد شام ی کافی شاپ و تولد مانندی گرفتن عین تولد سبی...
~راستی یادتون نرفته ک سبحانو
ی خبرهایی ازش دارم وحشتناک!
انگار دکترا متوجه نشدن ولی توی تصادف نخاعش هم اسیب جدی دیده و...
امیر:جناب راوی وسط تولد من ب چ حقی میرین از یکی دیگه نقل میکنید؟این سبحان کی هست حالا؟
من:ها چی؟هیچکی...
حانیه و معین ی سکه تمام بهار
رویا پدرام هم ی ساعت شیک سرامیکی با کت و شلوار مردونه مارک
ارزو هم ادکلن خریده بود
امیر از همه تشکر کرد و گفت:فکر نمیکردم امسال برای تولدم دو تا ادکلن هدیه بگیرم
ارزو:بله بله یکی از طرف من یکی هم از طرف یار😍
حانیه:به به...ارزو خانم نگفته بودی...
معین:عه داش امیر!ما ینی اینقدر غریبه ایم؟
امیر:نه حالا فعلا...هیچی مشخص نیس...
فعلا اصلا فکر نکنم حتی پیشنهاد ازدواج
منو قبول کنه...
معین:اگه نمیخواستت ک برات ادکلن نمیخرید...
امیر لبخندی زد و گفت امیدوارم...
~از کافی شاپ اومدن بیرون البته بعد از خوردن کیک تولد امیر
قرار شد شب بخابن و سحر راه بیفتن بیان تهران...
حانیه رنگ ب رخساره نداشت سریع رفت و خوابید
اما رویا و ارزو تو اتاق دخترا داشتن حرف میزدند
رویا:وایی مرسی ارزو خیلی خوش گذشت مرسی ک پیشنهاد کردی بیایم کاشان...چی بود اه همش شمال شمال،ی ذره تنوع خوبه ها😊
ارزو: اون که بله ...حالا بگو چ حسی داری
اینکه بعد عقدت فرداش اومدی مسافرت؟
رویا:ی حس خوب عالی...خیلی خوشحالم ک ب پدرامم رسیدم...اما اگر داداش امیر همکاری نمیکرد امکان نداشت...واقعا ازش ممنونم..از مانی و مونا برام بیشتر ارزش داره....امیدوارم ب زودی زودلمس کنه دستای کسی ک عاشقشه .....
ارزو:اره منم امیدوارم ان شاءالله
میگم رویا این صدای چیه میاد؟
رویا :نمیدونم
~امیر داشت تو اشپزخونه سوئیت کاشان دنبال چیزی میگشت و رفته بود تو کابینتی ک توش قابلمه ها بود
ارزو رفت سمت امیر وگفت: امیر داداش داری چکار میکنی
امیر:وای ارزو سرم داره میترکه از درد
نمیتونم با این درد بخوابم دارم دنبال مسکن میگردم شاید کمی اروم بشم
ارزو:ای بابا تو چند روزیه ک سر درد داری
باید ی دکتر بری...در ضمن هم امیر خان تو اونجا دنبال مسکن نمیگردن
امیر بلند شد و گفت:پس کجا دنبال...
یهو سرش گیج رفت و چشماش سیاهی رفت و میخاست بیفته ک ارزو گرفتش و گفت:وایی داداشی من جیگمَل من خاهش میکنم ی دکتر برو...اخه مگه تو دختری ک اینطور غش و ضعف میکنی
امیر:وای ارزو چقدر حرف میزنی مگه نمیبینی از سر درد دارم میفتم!برو ی مسکن جور کن با اب برام بیار
ارزو رفت و براش ی مسکن از کیفش دراورد و با ی لیوان اب براش برد
و رفت خوابید
*
ارزو:حانی...حانی جونم...حانیه...بلند شو دیگه ابجی....بلند شو دیره...میخایم بریم زود برسیم تهران دانشگاه داریما....حانی هوی...کثافت خانم...عنتر خانم...بلند شو دیگه ...
~ارزو میاد سمت حانیه و تکونش میده اما حانیه بلند نمیشه...
ارزو:وای رویا بدنش سرده😱
رویا:عه وای معین...پدراممم...کمک بیایین...
معین اومد تو اتاق دخترا و گفت:چرا داد میزنید چی شده مگه
ارزو بغض میکنه میگه:حانیه بلند نمیشه😔
معین میاد سمت حانیه و نبضشو میگیره و صداش میکنه و تکونش میده اما بلند نمیشه
معین هم بغض میکنه میگه:یا جد سادات
حانیه مممم
*
معین:وای حانی بد فشارت بالا پایین شده بود این اب زرشکه رو خورده بودیا...صد بار نگفته بودم قرصاتو بخور بد بخاب!صد دفعه دکتر نگفته بود ک چیزای ترش برات خوب نیست!
میبینی اقا امیر اینم از خانم ما!،،این همه بی مراعاته
امیر: خداروشکر ک چیزی نشد...فقط فشار شون بالا پایین رفته بود چیزی نیست...
معین:بله درسته
معین تو دلش:«احتمالا😔»
ارزو :وایی امیر تو چرا پشت فرمون نشستی هان؟چرا گاز نمیدی!داره غروب میشه ها
حانیه:از همه تون معذرت میخام امروز بخاطر من از کاراتون افتادین
معین:این چ حرفیه اخه وظیفه شونه
~همه خندیدند
حانیه و معین و ارزو و امیر تو ی ماشین و رویا و پدرام هم تو ی ماشین دیگه بودند و تا بعدازظهر تو بیمارستان بودند برای حانیه
.....
شب اومدم خونتون نبودی راستشو بگو کجا رفته بودی؟
بخدا رفته بودم سقاخونه دعا کنم
شمعی ک نذر کرده بودم واسه تو ادا کنم
دروغ نگو دروغ نگو تروبخدا گولم نزن
تو نارو زدی ب من دیدمت با اون چادر نشسته بودی لب رود
~همه خندیدند
معین:این چیه اخه😂
ارزو:وایی ببخشید
اهنگ زنگ خور منه😜
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
اعجاز شهید گمنام
🌷👇🌷👇🌷👇🌷👇🌷🌷👇🌷👇🌷👇
شهید حمیدرضا ملاحسنی
(یکی از شهدای #گمنام مدفون در بوستان نهج البلاغه تهران)
سالها بود خانواده #شهید ملاحسنی منتظر بودند تا عزیزشان از سفر بازگردد. ۲سال پیش برادران شهید تصمیم می گیرند مقبره ای را به صورت نمادین برایی ایشان برپا کنند ولی شهید به خواب برادر میاید و میگوید دست نگه دارید.
بعد از ۲ سال شبی خواهر شهید در خواب میبیند که در منطقه پونک سردار جنگل #تشییع پیکر شهداست و شهید ملا حسنی هم حضور دارد از او میپرسد شما اینجا چه میکنی؟شهید میگوید من آمده ام #شفاعت کنم…
تمام اینها را… سپس میگوید من حتی کسانی که در پیاده رو راه میروند و برای تشییع هم نیامدند هم شفاعت میکنم….
این خواب برای او بسیار عجیب به نظر می رسد.
خواهر شهید همیشه در مناسبت هابه سر مزار شهید #پلارک در بهشت زهرا میرفته است(شهیدی که از مزارش بوی عطر پراکنده میشود)
در یکی از روزها بر سر مزار شهید پلارک ،در قاب بالای سر در یک عکس برادر خود را کنار شهید پلارک میبیند که بالای سرش علامت ضربدری وجود دارد.
پس ماجرا را از خانواده شهید پلارک جویا میشود خانواده ایشان میفرمایند که شهید پلارک هر کدام از دوستانشان که به فیض #شهادت نائل میشدند بالای سرشان یک ضربدر میزند و معلوم گردید که شهید ملاحسنی از دوستان و همرزمان شهید پلارک بوده..
خواهر شهید ملاحسنی ، شهید پلارک را به بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) قسم میدهند که به برادرم بگو که یه نشانه ای چیزی از خودش به ما بدهد…
که بعد خواهر شهید خواب میبیندکه شهید میگوید من در بوستان نهج البلاغه در ردیف وسط هستم.
در تاریخ ۱۲ دی سال (۱۳۸۹)هم مراسم تعویض سنگ قبر ایشان انجام شد .
شهید حمیدرضا ملاحسنی در سال ۱۳۴۴ در خانواده ای متدین و #انقلابی در تهران چشم به جهان گشود و تحت تربیت مکتب #عاشورایی امام خمینی (ره) رشد کرد و در سن ۱۷ سالگی عازم مناطق عملیاتی حق علیه باطل شد. وی در #عملیات «والفجر ۴» در حالی که ۱۸ سال از بهار زندگی اش می گذشت به دست دشمن بعثی به #شهادت رسید و پیکر مطهرش مفقود شد.
بنا به اظهار تنها خواهر شهید، مدتی قبل از تدفین شهدای گمنام در این محل، هنگامی که ایشان به زیارت قبور مطهر شهدا در بهشت زهرا (سلام الله علیها) رفته بودند، بر سر مزار شهید «سیداحمد پلارک» حاضر شده و عکس برادرش را به همراه این شهید و چند رزمنده دیگر مشاهد می کند و شهید پلارک را به جده اش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قسم می دهند که عنایت بفرمایند خبری از برادر مفقودش برسانند تا خانواده از چشم انتظاری درآیند. چند شب بعد از این توسل، خواهر شهید در رؤیای صادقه مشاهده می کند که شهید حمیدرضا در منطقه پونک با جمعیت زیادی در حال حرکت است، وقتی علت را از ایشان جویا می شود، می گوید «اینها برای تشییع من آمده اند و بنده هم به اذن خداوند همه آنها را شفاعت می کنم».
بر این اساس و طی تحقیقات میدانی از مراجع مربوطه مشخص شد، یکی از شهدای گمنام تدفین شده در بوستان نهج البلاغه با عنوان پیک گروهان شهید باهنر، گردان عمار، لشگر ۲۷محمد رسول الله (صل الله علیه و آله) تحت فرماندهی شهید والامقام محمد ابراهیم همت به همراه پدرش در #جبهه شرکت داشته است، در جریان عملیات «والفجر۴» در منطقه کوهستانی پنجوین عراق، در تاریخ ۱۲ آبان ۶۲ مجروح و به همراه تنی چند از همرزمان به دست نیروهای بعثی افتاده است و طبق اعلام نیروهای اطلاعاتی ایران، بعثی ها مجروحین را به شهادت رسانده و در شهر «سید صادق» عراق به خاک سپرده اند.
در اوایل سال ۱۳۸۹ تعداد ۱۲ شهید معظم در عملیات عمرانی توسعه شهر «سیدصادق» عراق کشف و طی مراسم با شکوهی به جمهوری اسلامی ایران تحویل داده شدند و تعداد ۳ تن از این شهدای عزیز با درخواست شهردار وقت تهران و موافقت ستاد شهدای گمنام کشور با حضور مردم تهران در تاریخ ۱۲ مهر ۸۹ همزمان با سالروز شهادت امام جعفرصادق (ع) در بوستان نهج البلاغه واقع در میدان پونک به خاک سپرده شدند.
شهید بزرگوار پس از آرمیدن در این نقطه، مجدداً طی چند مرحله در رؤیای صادقه به بستگان نسبی (برادر) و سببی (یکی از اقوام) اعلام کرد «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج البلاغه هستم». به این ترتیب صحت تعلق قبر مطهر به شهید بزرگوار «حمیدرضا ملاحسنی» بر اساس تطبیق رویاهای صادقه با اسناد و شواهد موجود اثبات شد.
در روز جمعه ۱۲ آذر ۸۹ این مکان مقدس به قدوم مبارک ولی امر مسلمین حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای (مدظله العالی) متبرک و منوّر شد و معظم له در جریان کرامت و اعلام هویت شهید قرار گرفتند.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💠 روایتی عجیب از حاج قاسم سلیمانی درباره #شهید مهدی #زین_الدین:
🔸️هیجانزده پرسیدم: «آقامهدی مگه تو #شهید نشدی؟ همین چند وقت پیش، توی جادهی سردشت...» حرفم را نیمهتمام گذاشت. اخم كوتاهی كرد و چین به پیشانیاش افتاد. بعد با #خنده گفت: «من توی جلسههاتون میام.
🍃🌸
🔸️مثل اینكه هنوز باور نكردی #شهدا زندهن.» عجله داشت. میخواست برود. یك بار دیگر چهرهی درخشانش را كاویدم. حرف با گریه از گلویم بیرون ریخت: «پس حالا كه میخوای بری، لااقل یه پیغامی چیزی بده تا به #رزمندهها برسونم.» رویم را زمین نزد.
✅ قاسم، من خیلی كار دارم، باید برم. هرچی میگم زود بنویس.
🔸️هولهولكی گشتم دنبال كاغذ. یك برگهی كوچك پیدا كردم. فوری خودكارم را از جیبم درآوردم و گفتم: «بفرما برادر! بگو تا بنویسم.»
🍃🌸
✅ بنویس: #سلام، من در جمع شما هستم
🔸️همین چند كلمه را بیشتر نگفت. موقع خداحافظی، با لحنی كه چاشنیِ التماس داشت، گفتم: «بیزحمت زیر نوشته رو امضا كن.» برگه را گرفت و امضا كرد. كنارش نوشت: «سیدمهدی زینالدین» نگاهی بهتزده به امضا و نوشتهی زیرش كردم. باتعجب پرسیدم: «چی نوشتی آقامهدی؟ تو كه سید نبودی!»
🍃🌸
✅ اینجا بهم مقام سیادت دادن.
🔸️از خواب پریدم. موج صدای آقامهدی هنوز توی گوشم بود؛ «سلام، من در جمع شما هستم».
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
Hasan AtaeiHasan Ataei - Khakam Nakonid-۱.mp3
زمان:
حجم:
1.98M
خاکم نکنید دلم فقط آقامو میخواد
#امام_رضا قول داده میاد ...😭💔
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_صلوات
#شهیدانه
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
رفقایی که از #مدارا کردن #نظام با بعضی ها ناراحتن تا آخر این کلیپ رو ببینند و ارسال کنند.
#نسئل_الله_منازل_الشهداء
#شهدا
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
توجه توجه
عزیزانی که فکر می کنند نیروامنیتی کشور داره در برخورد با اغتشاشگرا مماشات و سهل انگاری میکنه، متن زیر را با دقت مطالعه بفرمایند
نیروهای انتظامی-امنیتی مماشات نمیکنند
فقط مثل من و شما فکر نمیکنند و احساسی برخورد نمیکنند
بلکه تمام جوانب رو در نظر میگیرند
سازمان پدافندی
هوافضا
نیروی دریایی
ستادی
همه و همه در حال آماده باش هستند و دارند از داخل و مرز محافظ میکنند که تنشِ خاصی رخ نده
اونوقت ماها داریم میگیم دارند مماشات میکنند
عادت کردیم از روی بی اطلاعی نظر بدیم و نظام رو محکوم کنیم که داره مماشات میکنه و اینمماشات باعث شده حادثه ی شاهچراخ رخ بده
دشمنان در یک شب ۱۲۰ حمله ی سایبری به زیر ساخت های ما انجام دادند که توسط سپاه خنثی شدند
از مردم عادی که توقع نیست
ولی جای تاسف هست که یه عده از خواص سرشناس دارند جو رو ملتهب میکنند و میگن نظام داره مماشات میکنه!!
آخه کدوم مماشات
نظام داره امنیت آفرینی میکنه و برای امنیت آفرینی و جلوگیری از بروز جنگ داخلی
باید تمام جوانب رو سنجید
در طول شبانه روز
صدها حمله ی سایبری انجام میشه که میخوان تاسیسات و پالایشگاه و پتروشیمی ها و ...رو نابود کنند که نیروهای سپاه دارند خنثی میکنند
دشمن برای جنگ داخلی متمرکز شده
یعنی برنامه داره
کل خطوط هوایی
زمینی
ریلی
آبی
و...
رو مورد حمله قرار بده
اسرائیل
آمریکا
انگلیس
فرانسه
آلمان
امارات
عربستان
ترکیه و .... علیه ایران به خط شدند که جنگ داخلی رو رقم بزنند و تمام توانشونُ به کار گرفتند و دارند حملات ترکیبی انجام میدن
ولی تا این لحظه موفق نشدند و نمیشن
حالا شما بفرمائید ما باید با این کشورها بجنگیم و حملاتشونُ خنثی کنیم
یا رو چهارتا بچه ی ۱۴-۱۵ ساله که جو زده شدند متمرکز بشیم؟؟؟؟؟
داعش و جیش الظلم در مرز مستقر شده و میخواد وارد مرز بشه و جنگ داخلی رو رقمبزنه
آیا منطقی هست که ما جو زده و احساسی عمل کنیم و اعدام رو ملاء عام انجام بدیم که منجر به تحریک یه عده بشه و جرقه ی جنگ شهری زده بشه و گروهک ها این جنگ شهری رو به جنگ داخلی سوق بدن؟؟؟؟
اولویت نظام متمرکز شدن رو عوامل خارجی هست نه داخلی
چون تا زمانی که عوامل خارجی فتیله پیچ نشن اوضاع ملتهب خواهد ماند
اگه رو افراد فریب خورده ی داخلی متمرکز بشیم دشمن جری تر میشه و افراد بیشتری رو فریب میده و فرصت پیدا میکنه که جنگ داخلی رو رقمبزنه
ولی ما داریم با دشمنان خارجی مقابله میکنیم که همچین فرصتی رو به دست نیاره
البته مطالبه برخورد با اغتشاشگران، خوب است ولی اینکه فکر کنیم این عزیزان در برخورد با اغتشاشگران مماشات می کنند و به وظیفه شون عمل نمی کنند، اشتباهه. مطالبه کنیم ولی در نهایت به تصمیم نیروی امنیتی کشور اعتماد داشته باشیم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📸 تشییع باشکوه سه شهید مشهدی
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
به شدت فشار داده می شید🔥🔥🔥
🌹تا مهدی عج
#غربال
#آخرالزمان🔥
#لبیک_یا_خامنه_ای
#ایران_قوی
#شما_هم_رسانه_باشید
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
🇮🇷این عمار🇮🇷
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─