#رمان #به_توان_تو #قسمت_صد_پنجاه_نه من: جای من نیستی تا بفهمی... خب ادامشو گوش بده ...میخام حداقل با یکی حرف بزنم...بزا یکی هم باشه تا بدونه من اونقدم سنگ و بیرحم نیستم... وقتی حالم خوب شد و بهوش اومدم سرهنگ همه واقعیت رو در مورد پدرم بهم گفت (کل ماجرای بابامو تعریف کردم) از خود بی خود شدم و خیلی ناراحت شدم که همچین سر نوشتی داشته و چقدر مظلومانه شهید شده اولش فکر کردم که با امیر که ازدواج کردم بهش میگم جریان رو بعد با هم میریم اتریش و ماموریت ام رو ب پایان میرسونم ولی بعدش هم فکر کردم امیر اگه اتریش بیاد و جونش بخطر بیفته چی...اونموقع من نابود میشدم...حاضر بودم امیر ازم متنفر شه ولی باشه...زنده باشه و نفس بکشه...من نمیتونستم ریسک کنم اونم سره جونه عزیز ترین کسم... خیلی فک کردم ولی نتونستم خودمو آروم کنم دل کندن از امیر و تنهاش گذاشتن و تنهایی رفتن به اتریش بهترین راه بود که انتخاب کردم تو اون روز سرد برفی لعنتی توی کافه طلا دل امیر رو شکستم اما خودم بیشتر شکستم...خودم نابود شدم ولی مجبور بودم بازی کنم...یه بازیه بیرحمانه... بهونه ام اس هم ابتکار خلاقانه خودم بود میخواستم یه دلیل محکم داشته باشم و برم خیلی سخت بود یادمه اونروز امیر بمن سیلی زد اونقدر محکم ک گوشه لبم پاره شد و خون اومد... خیلی دردم اومد...نه بخاطره سیلی...بخاطره قلب امیرم که شکوندم...امیر که از گل بهم نازکتر نمیگف منو زد...میتونستم درک کنم چه حسه بدی داره... بهش حق دادم و هیچی نگفتم بعدش ک رفتم خونه تا صبح گریه کردم ولی خوشحال بودم که حداقل اگه اتفاقی هم بیفته برا من میفته نه امیر... در ضمن خودمم ریسک بزرگی کردم رفتم اتریش چند بار هم تا مرز مرگ رفتم خیلی سخت بود میون اونهمه گرگ سَر کردن... ب هر حال کار سختی بود وپر خطر حالا بعد پنج سال که خودم تنهایی ماموریتم رو تموم کردم و برگشتم ب امید تنها عشق زندگیم امیر اومدم تا باز باهاش باشم و طعم عشقو کنارش بچشم...اومدم تا قلبم کنارش به ارامش برسه...این دوری منو بیشتراز هرچیزی آزار داد...اومدم تا ارزوهایی که برا زندگیمون داشتیم عملی کنیم و ازدواج کنیم و فراموش کنیم هر چی کابوس و دوریه اما امیر................ ^زدم زیر گریه... ارزو اشکام پاک کرد اشک خودشم دراومده بود فهمید ک زود قضاوت ام کرده شرمگینی توی صورتش موج میزد و گفت:گریه نکن ولی چی... من:امیر منو فراموش کرده و با کسی دیگه دوسته من حتی دختره رو با امیر دیدم روزی چند بار باهم حرف میزنن دل و قلوه میدن...امیر خیلی دوسش داره...اونقد زیاد که حتی دیگه بمن فکر هم نمیکنه دیگه محل ام نمیده حتی بهم نگاه نمیکنه اگه ازم متنفر بود و بهم فحش میداد و بد و بیراه میگف خوشحالتر بودم...ولی همین بی تفاوتیش داره ریشه به جونم میزنه و من هر روز و هر بار تکه تکه شدن قلبمو حس میکنم امیر دیگه هیچ توجه ای بمن نمیکنه براش هیچی در مورد من مهم نیس وچشماش...........بهم نمیگه دوست دارم امیر تبدیل شده به سنگ ~و باز زدم زیرگریه آرزو:این امکان نداره چند ساله من با امیر زندگی میکنم محاله کسی توی زندگی ش باشه هر وقت بحث ازدواج میشه داغ میکنه و عصبی میشه و بحث میکنه محاله بتونه رابطه شو با کسی از من مخفی کنه...امیر بعده تو واقعا داغون شد...خیلی حالش بد بود...هرچبو میدید یاده تو می افتاد و اعصابش خرد میشد...اونقد خودشو تو کار غرق میکرد تا بتونه دردشو فراموش کنه،من مطمئنم امیر بعده تو به هیچ دختری فکر هم نکرد...اگه دختری تو زندگیش می بود من میفهمیدم من:امیر رو دست کم نگیر امیر دوسال عاشق من بود شما ها کلمه ای فهمیدید؟ آرزو:نه ^لبخندی زدم ارزو دلداری ام داد و گفت همه چی درست میشه و داستان عشقشو با علی برام تعریف کرد و داستان رفتن اش و سختی هایی ک کشیده فهمیدم ک بچه هم دارن گفت اسمش یوسفه و نزدیک چهار سالشه و... ^با صدای بوق ماشینا ب خودم میام پشت چراغ قرمزم و چراغ سبز شده دنده رو عوض میکنم و پیش ب سوی خانه #ادامه_دارد https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

عزاداری شهدا و رزمندگان دیدن دارد #اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

🍃۲۳ روزه مجوز شهادت گرفت.....! #شهید_سیدمسعود_رشیدی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

🏴 #ایام_فاطمیه ♨️ذکری بی نظیر برای استجابت دعا #سخنرانی بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام #عالی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

⏯ #واحد احساسی #امام_زمان(عج) 🍃این روزا روزای خوبی ندارم 🍃روزگارم بی تو داره میگذره #جواد_مقدم 🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

#نوای_دل 🎼 دلتنگ حرم هستم حسین :)🙂🥀 #آقای_امام_حسین♥️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

‼️ سربازی امام زمان کار آسانی نیست... #مهدویت #امام_زمان https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

💔 مادری شهدا که یلدا را به یاد پسر شهیدش در تابوت شهید گمنام به‌ سر کرد.. 🦋👆 رضا بچه همشهری ماست. سال ۶۱ تو عملیات رمضان مفقودالاثر شد. سال ۸۳ خبر آوردند که دیگه منتظر نباشید. اثری از رضا نیست و شهید جاویدالاثر است. ◇ براش مراسم گرفتند و تو گلزار شریف‌آباد سنگ قبر گذاشتند. چیزی نگذشت که پدر شهید دق کرد و از دنیا رفت. ◇ مادر شهید اما همچنان منتظر است. حالا چهل سال گذشته و مادر همچنان منتظره. برای پیرزن دیگه هیچ حس و حالی نمونده. فقط انتظار و تمام. ◇ دیروز تو آخرین روز پاییز اردکان، تابوت شهید گمنامی رو بردند خونه پسرش. تابوت رو گذاشتند کنار بستر مادر. عکس‌های رضا رو هم گذاشتند بالای سرشون. 💔 عکسی که از این لحظه گرفتند رو ببینید. مادر، رضا، شهید گمنام! ◇ دیشب ، شب یلدا بود و معمولاً همه مهمون مادراشون هستند. امروز هم رضا برای مادرش هدیه آورد. ◇ اگر خواستید این حس را بهتر بفهمید شاید فیلم شیار ۱۴۳ رو ببینید یه کم، یه کم حس کنید. ◇ اگر می‌تونستم این عکس را برای همه مردم ایران نشون می‌دادم و می‌گفتم شما یه جمله بگید و بنویسید. خودم فقط یه جمله می‌نویسم: «مادر، عشق، پسر!» همین؛ تمام! #شهید_گمنام #فاطمیه #یلدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

◀️ عهد می‌بندم که می‌مونم پای این نظام... پای حجابم... پای خون ریخته‌ی شهدا...🙂✋ 🖇 استقبال دانش‌آموزان دبیرستان امام رضا علیه‌السلام مشهد از پیکر #شهید_گمنام #نوجوان_انقلابی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

🇮🇷 یک چفیه ، چند تکه استخوان آورده اند تحفه ای از قدُ بالای یلان آورده اند چون علی اکبر شتابان در شهادتگاه عشق اربا اربایی ، علی اصغر نشان ، آورده اند 🔻 مراسم استقبال از #شهید_گمنام به همت بسیج دانش آموزی مدرسه ۱۷ شهریور ناحیه ۲ مشهد #دانش_آموزبسیجی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

🔰 #تلنگر 🔻#شهید شدن دل می خواهد دلی که‌ آنقــدر قوی باشدوبتواندبریده شود از همه تعلقات... دلی که آرام،له شود زیر پایت به وقت بریدن و رفتن... و شهدا "دلدار بی دل" بودند...! اللّهُمَّ الرزُقنا توُفیق الشَّهادة في سَبيلک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─

کاش مسئولان پرسپولیس همین دغدغه را در ایامی که سرمربی دلال و ضدانقلاب‌شان علیه کشور و انقلاب لگد می انداخت هم از خود نشان می دادند و اینگونه واکنش نشان می دادند #جهاد_تبیین #لبیک_یا_خامنه_ای #ایران_قوی #شما_هم_رسانه_باشید https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 🇮🇷این عمار🇮🇷 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─