eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
باسلام نمایش "یادگار غربت غمگین" روایتی متفاوت از هیئت عزاداری سال401ه.ش تا کوچه های مدینه سال11ه.ق زمان اجرا: 3الی6دیماه - ساعت19 مکان: تقاطع بلوارشهیدرستمی و شیرودی، فرهنگسرای غدیر رزرو بلیط رایگان تماس: 09150583500 سایت: www.GISHOT.ir ارسال پیام: 09151232819 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 🇮🇷این عمار🇮🇷 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(49).mp3
2.87M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز بیست وپنجم از حکمت ۲۲۳ تا حکمت ۲۳۲
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز بیست وپنجم ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : آن كس كه لباس حيا بپوشد، كسی عيب او را نبيند. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : با سكوت بسيار وقار انسان بيشتر شود و باانصاف بودن دوستان را فراوان كند و با بخشش، قدر و منزلت انسان بالا رود و با فروتنی، نعمت كامل شود و با پرداخت هزينه ها، بزرگی و سروری ثابت گردد و روش عادلانه، مخالفان را درهم شكند و با شكيبایی برابر بی خرد، ياران انسان زياد گردند. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : شگفتا كه حسودان از سلامتی خود غافل مانده اند. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : طمعكار همواره زبون و خوار است. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : (از ايمان پرسيدند) فرمود: ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح استوار است. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : كسی كه از دنيا اندوهناك می باشد، از قضاء الهی خشمناك است و آن كس كه از مصيبت واردشده شكوه كند از خدا شكايت كرده و كسی كه نزد توانگری رفته و به خاطر سرمايه اش برابر او فروتنی كند، دو سوم دين خود را از دست داده است و آن كس كه قرآن بخواند و وارد آتش جهنم شود پس او از كسانی است كه آيات الهی را بازيچه قرار داده است و آن كس كه قلب او با دنياپرستی پيوند خورد، همواره جانش گرفتار سه مشكل است، اندوهی رهانشدنی، حرصی جدانشدنی و آرزویی نايافتنی. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : آدمی را قناعت برای دولتمندی و خوش خلقی برای فراوانی نعمتها كافی است. و سؤال شد از كلام خداوند " فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً " فرمودند: آن زندگی با قناعت است. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : با آن كس كه روزی به او روی آورده شراكت كنيد، كه او توانگری را سزاوارتر و روی آمدن روزگار خوش را شايسته تر است. ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : (در تفسير آيه ۹۰ سوره نحل: خدا به عدل و احسان فرمان می دهد) فرمود: عدل، همان انصاف است و احسان، همان بخشش ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════ 📒 : آن كس كه با دست كوتاه ببخشد، از دستی بلند پاداش گيرد. (معنی سخن اين است كه آنچه انسان از اموال خود در راه خير و نيكی انفاق می كند، هر چند كم باشد، خداوند پاداش او را بسيار می دهد و منظور از (دو دست) در اينجا دو نعمت است، كه امام (علیه السلام) بين نعمت پروردگار و نعمت از ناحيه انسان را با كوتاهی و بلندی فرق گذاشته است كه نعمت و بخشش از ناحيه بنده را كوتاه و از ناحيه خداوند را بلند قرار داده است، بدان جهت كه نعمت خدا هميشگی و چند برابر نعمت مخلوق است، چرا كه نعمت خداوند اصل و اساس تمام نعمتها است، بنابراين تمام نعمتها به نعمتهای خدا باز می گردد و از آن سرچشمه می گيرد) ═════ ೋ🍃🌼🍃ೋ════
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹 شرح 🔴 قسمت دوازدهم 🔻امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در پایان حکمت چهارم می فرمایند: « و چه همنشین خوبی است راضی بودن». منظور از این راضی بودن راضی بودن از خدا و تقدیرات الهی است. در نهج البلاغه شریف پیرامون رضایت خدا از انسان و رضایت انسان از خدا مطالب بسیار مهم و جالبی وارد شده است: 1⃣ نکته اول: اینکه اگر خدا از ما راضی باشد نارضایتی همه عالم ضرری به ما نمی زند ولی برعکس هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمی‌شود. در نامه ۲۷ می خوانیم : «خشنودی خدا جایگزین هر چیزی هست ولی هیچ چیزی جایگزین خشنودی خدا نمی شود». 2⃣ نکته دوم: این است که ما باید تلاش کنیم و طوری زندگی کنیم و طوری کار کنیم که موجبات رضایت خدا و مؤمنین را فراهم نماییم و نشانه آن هم این است که بتوانیم برای همه تصمیمات و مواضع و کارها و رفتارهایمان عذری پذیرفته و موجه داشته باشیم. حضرت در پایان نامه مفصّل ۵۳ که معروف به عهدنامه مالک اشتر است، چنین دعا می نمایند : «از خداوند بزرگ با رحمت گسترده و قدرت برترش در انجام تمام خواسته ها ، درخواست می‌کنیم که به آنچه موجب خشنودی او است، من و تو را موفق فرماید که نزد او و خلق او دارای عذری روشن باشیم». 🔻یعنی نشانه اینکه ما توانستیم خشنودی خداوند را به دست بیاوریم این است که برای هر کاری که انجام می دهیم دلیل موجهی بتوانیم دست و پا کنیم. در صفت پرهیزکاران هم حضرت در خطبه ۸۳ این ویژگی را بیان می‌کنند که : « تمام همت پرهیزکاران این است که با رغبت به دنبال جلب رضایت خدا بروند». حضرت در خطبه ۸۳ می فرمایند: « از خدا مانند خردمندی بترسید که ایام زندگی را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده است و در فراهم آوردن خشنودی خدا با رغبت تلاش کرده است». چه چیز می تواند به خشنودی خدا ضربه بزند؟ اینکه انسان بخواهد ظاهری فریبنده و خوشایند مردم داشته باشد در حالیکه خدا را ناراضی کرده است. حضرت در حکمت ۲۷۶ در قالب دعا و استعاذه به پروردگار متعال اینگونه می فرماید: «خدایا به تو پناه میبرم که ظاهر من در برابر دیده ها نیکو ولی درونم در آنچه که از تو پنهان می دارم زشت باشد و بخواهم با اعمال و رفتاری که تو از آن آگاهی توجه مردم را به خودم جلب کنم و چهره ظاهرم را زیبا نشان داده و با اعمال نادرستی که درونم را زشت کرده به سوی تو آیم تا به بندگانت نزدیک و از خشنودی تو دور گردم به خدا پناه می بریم». 🔻آثار خشنودی خدا: آثار خشنودی خدا هم بحث دیگری است که در نهج البلاغه آمده است. یکی از این آثار این است که انسانی که به روزی خدا خشنود باشد، غمگین و افسرده نمی شود و اصلاً افسردگی سراغ او نمی‌آید. در حکمت ۳۴۹ می خوانیم: «کسی که به روزی خدا راضی باشد اندوهگین نمی شود». دوم اینکه این رضایت از خدا در نهج البلاغه مایه امنیّت و رحمت شمرده شده است. در خطبه ۱۶۰ می خوانیم : «فرمان خدا قضای حتمی و حکمت است و خشنودی او مایه امنیت و رحمت است». 🔻خدا چه زمانی از انسان ناخشنود و ناراضی می شود؟ در نهج البلاغه چهار عمل بیان شده است که موجبات ناخشنودی خدا را فراهم می کند؛ در خطبه ۱۵۳ می‌فرماید: « از واجبات قطعی خدا در قرآن حکیم که بر آن پاداش و کیفر می دهد و به خاطر آن خشنود شده یا خشم می گیرد این است که اگر انسان یکی از صفات ناپسند را داشته و بدون توبه خدا را ملاقات کند، هر چند خود را به زحمت اندازد یا عملش را خالص گرداند فایده‌ای نخواهد داشت و آن صفات ناپسند این است: 1. شریکی برای خداوند در عبادت واجب برگزیند که ریا هم یک نوع شرک است. 2. خشم خویش را با کشتن بی گناه فرونشاند. 3. بر بی گناهی به خاطر کاری که دیگری انجام داده عیب جویی کند و طعنه بزند. 4. به خاطر حاجتی که به مردم دارد در دین خدا بدعت بگذارد». 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
حکمت-4-رضایت-خدا1.oga
1.13M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 2⃣1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت بیست و پنجم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻 این موضوع در زمانی که حضرت به خلافت رسید، اوج گرفت و آن ها پس از ناامیدی در دستیابی به پست و مقام، تصمیم به مخالفت علنی با امام گرفتند و حسادت و دنیاطلبی، آن ها را به ورطه هلاکت کشاند. 🔻متأسفانه همنشینی طلحه و زبیر با سران حزب نفاق مانند ابوبکر و عمر، نهایتا آن ها را نیز به دشمنی و مخالفت با امام کشاند. در روایتی دیگر از امام باقر آمده که حضرت فرمود چند نفر در کنار خانه کعبه قرار گذاشتند که نگذارند جانشینی رسول خدا به یکی از اهل بیت ایشان برسد و آن افراد، خلیفه اول و دوم، ابوعبیده جراح و سالم مولای حذیفه بودند. 🔻همچنین طلحه، جزو ده نفری بود که در برنامه ترور پیامبر در بازگشت از تبوک شرکت داشت. این افراد، همان هایی هستند که صحیفه معروف به «صحیفه ملعونه» را امضا کردند. آن ها بعد از غدیر، با هم پیمان بستند که نگذارند خلافت به امام علی (ع) برسد. یکی از این افراد نیز طلحه بود... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
آراد برمیگرده پیشم و همکارایی ک پیشم بودن و سوال می‌پرسیدن رفتن ^فهمیدم قصد آراد چیه میخواد خواستگاری کنه😒 پسره پرو فک کرده باش میگم می‌خندم ازش خوشم اومده ایشششش هزار تای تو رو ب ی اخم امیرم نمیدم ^هی دوباره آراد حرف میزنه و چرت میگه و منم از سره اجبار لبخندای الکی میزنم... همکارای خانومی ک دعوت شدن،دور امیر رو گرفتن و مشغول خوش و بش با امیر منن از حرص نمیدونم چیکار کنم...انقد عصبیم که ناخودآگاه خنده ای بلند میکنم...دوس داشتم با اینکارم امیرو حرص بدم...البته اگه براش مهم باشه... آراد میره تا یه نوشیدنی بیاره و من تو همون حین لرزیدن گوشیمو حس میکنم... احتمالا یه پیام دارم...اول میخام بیخیال شم اما یه حسی بهم میگه گوشیو نگا کن... بالاخره گوشیو روشن میکنم و میبینم که یه پیام از طرفه امیر دارم😳 امیر: اون سرهنگ بی غیرت کجاست ک تورو بااین مرتیکه هیز تنها گذاشته؟ ^به به بالاخره رگ غیرتش باد کرد شماره امیرو از قبل سیو داشتم اما نمیدونم اون شماره منو از کجا اورده قبل از اینکه جوابش رو بدم باز پیام میاد که:اینقدر بلند بلند نخند با اون یالغوز...اون موهای لامصبتو هم بکن تو ^نگاهی ب امیر میکنم و نگاهم میکنه، پوز خندی نثارش میکنم و موهامو بیشتر میدم بیرون و باعث میشه که اخمش پررنگ تر بشه براش میفرستم که: سرهنگ رفته سره قبر دوست دخترات😒 امیر: زر اضافه نزن وگرنه خودم پشیمونت میکنم از کارات😡 من:هیچ غلطی نمی تونی بکنی ی نگاه گودزیلایی بهم میندازه دلم میلرزه ولی باز بهش پوزخند می زنم و گوشیمو خاموش میکنم جلوش ^همش اول اون پوزخند می‌زد حالا نوبت منه😂 اراد قهوه به دست میاد و یکیشو ب سمتم میگیره و تشکر ارومی میکنم... از تهدید امیر خیلی ترسیدم ولی نخاستم جلوش کم بیارم...خیلی نگرانم... آراد:مشکلی پیش اومده؟ من: نه... چیزی نیس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
موقع شام شد من و آراد و بقیه رفتیم سر میز شام و شام رو اوردن امیر دقیقا رو ب روی من نشسته بود و تمام حرکات منو زیر نظر داشت و با حرص و عصبانیت نگاهم میکرد و من از ترس ام بش نگاه نمیکردم ولی هنوز اون بدجنسی مو حفظ کردم و با اراد گرم گرفتم و شام خوردیم بعدش آراد در گوشم یواش گفت ک بریم داخل محوطه باغ قدم بزنیم منم چون از نگاه های عصبی امیر خسته و بلا تکلیف مونده بودم قبول کردم و رفتم امیر متوجه این کار آراد شد و سرخ شد😁 ~میدونستم چی میخواست بگه و خودمو کامل آماده کردم ک چی جوابشو بدم آراد کلا مرد مهربون و خوبی بود جدا از اینکه خیلی حراف بود ولی دوست داشتنی بود مطمئنم باهر کی ازدواج کنه خوشبختش میکنه رفتیم کنار آبشار مصنوعی باغ ایستادیم آراد چشماشو و صداشو مظلوم کرد و جعبه ای رو از جیب کتش درآورد و بازش کرد ^جعبه،جعبه ی حلقه بود چ پرو حتما میخواست دستمم بکنه😂 من تعجب کردم آراد گفت: خانم موحد حانیه خانم من به شما علاقه دارم با من ازدواج میکنید؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
(امیر) اون با اون مرتیکه هیز یالغوز رفتن داخل محوطه باغ و کنار آبشار مصنوعی باغ ایستادن منم با تمام حرص و عصبانیتی ک توی تنم بود دنبالشون میکردم بدون اینکه بفهمن... انگار میدونستم آراد چی میخواست بگه..از اول مشخص بود...کاش منه لعنتی از اول باهاش برخورد میکردم تا جرئت نکنه بخاد به حانیه ی من درخواست ازدواج بده...منه لعنتی بخاطره اذیت کردنه حانیه سکوت کردم... اون ساکت ننشست و بالاخره کار خودشو کرد بهش پیشنهاد داد حانیه مردد بود و سرش رو پایین انداخته بود... من پشت درخت نزدیک آبشار مصنوعی باغ ایستاده بودم و فاصله ی زیادی باهاشون نداشتم داشتم میمردم....هیچی حالیم نبود... اگه آبروی سرهنگ نبود سره این یالغوز رو سینش میزاشتم... دیگه هیچی نفهمیدم وقتی دیدم ک آراد داره نزدیک حانیه میشه ک بازوشو بگیره... اونقد عصبی شدم که نفهمیدم دارم چیکار میکنم... با سرعت هر چه تمام رفتم سمتشون مانع این شدم ک آراد بازوی حانیه رو بگیره و خودم بازوشو گرفتم و هر چی قدرت داشتم بکار گرفتم و بازوشو فشار دادم و اونو به سمت خودم کشیدم... حانیه و آراد متعجب از ورود و واکنش من بودند جعبه ی حلقه ای ک دست آراد بود رو پرت کردم توی آبشار و با لحن عصبانیت رو ب حانیه گفتم: چرا بهش نمیگی ک خودت نامزد داری هان؟ اگه تو نمیگی من میگم..... من رو ب آراد:لازم نیس شما خواستگاری کنید، این خانم خودشون نامزد دارن حالاهم تا حرمت بینمون از بین نرفته بهتره برین داخل مهمونی وگرنه تضمین نمیکنم سالم برگردین... ^حانیه که از شدت درد بازوش گریه ش گرفته بود نگاهی از تعجب بمن انداخت و من هم با نگاهی مملو از خشم مخصوص خودم جوابش رو دادم آراد هم تعجب کرده بود و هم ترسیده بود... ناراحت و شرمگین شد سرش رو انداخت پایین و گفت:شرمنده من نمیدونستم....شما دوتا....... من:حالا که فهمیدین پس برین داخل ~آراد با چشمای پر از غمش ی نگاه دردناکی ب حانیه انداخت و رفت.... و حانیه بازوشو از دستام آزاد کرد و درحالی ک بازوشو ماساژ میداد گفت:ولم کن تو چیکاره ی منی که اینجوری با آراد حرف میزنی .... چشم غره ای بهم رفت و رفت ک بره طرف آرادی ک داشت ازمون دور میشد و گفت:آراد.....آراد.... عصبی تر شدم از پشت سرش باز بازوشو گرفتم و طرف خودم کشیدمش و شروع کردم عصبانیت ام رو سرش خالی کردن... اونقد از دستش حرصی بودم که میخواستم خودمو بکشم یا خودشو.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─