eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.2هزار ویدیو
637 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻مسائل فنی حقابه نباید سیاسی شود وزیر انرژی و آب هیئت حاکمه افغانستان: 🔹مسائل فنی درباره حقابه نباید سیاسی شده و سبب دوری دول ملت ایران و افغانستان شود. 🔹ما بر اساس تعهدنامه‌ای که صورت گرفته است، متعهد هستیم. 🔹 ما دو کشور اسلامی همجوار هستیم و با یکدیگر روابط داریم، روابط دینی و فرهنگی داریم. بسیاری از مهاجرین ما آنجا هستند. پس ما با احترام به تمامی این موارد، نمی‌خواهیم که یک موضوع فنی آنقدر سیاسی شود که تبلیغات منفی آن دو ملت را از هم دور کند. 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 [📖 ] 🔺️ مقام معظم رهبری : 💢 را باید با انجام داد. ۱۴۰۲/۰۱/۰۳ هر قرآن را بشنوید ✋ 🔖 🔖 🔖 🔖 🔖 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 186.mp3
5.49M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و هشتاد و ششم خطبه 126 تا 125
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و هشتاد و ششم ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄ 📜 : (به‌ امام علیه السلام گفتند: مردم به دنیا‌ دل بسته اند،‌ معاویه با هدایا و پول های فراوان آنها را جذب می کند شما هم از اموال عمومی به اشراف‌ عرب و بزرگان قریش ببخش و از تقسیم مساوی بیت المال دست بردار تا به تو گرایش پیدا کنند.) 🔹عدالت اقتصادی امام (علیه السلام) ♦️آيا به من دستور می دهيد برای پيروزی خود از جور و ستم درباره امّت اسلامی که بر آنها ولايت دارم استفاده کنم؟ به خدا سوگند، تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب می کنند، هرگز چنين کاری نخواهم کرد. اگر اين اموال از خودم بود به گونه ای مساوی در ميان مردم تقسيم می کردم تا چه رسد که جزو اموال خداست. آگاه باشيد! بخشيدن مال به آنها که استحقاق ندارند زياده روی و اسراف است، ممکن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا بَرَد، امّا در آخرت پَست خواهد کرد. در ميان مردم ممکن است گرامی اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. کسی مالش را در راهی که خدا اجازه نفرمود مصرف نکرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن که خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود و دوستی آنها را متوجّه ديگری ساخت. پس اگر روزی بلغزد و محتاج کمک آنان گردد بدترين رفيق و سرزنش کننده ترين دوست خواهند بود. ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄ 📜 : (در پاسخ‌ خوارج که ماجرای حکمیت را نمی پذیرند، قبل از ورود به شهر در نزدیکی کوفه فرمود:) 1⃣ علل پذيرش حكميت در صفين ♦️ما افراد را داور قرار نداديم، تنها قرآن را به حکميّت «داوری» انتخاب کرديم. (که آنها بر سر نيزه کرده و داوری آن را می خواستند.) اين قرآن خطّی است نوشته شده که ميان دو جلد پنهان است، زبان ندارد تا سخن گويد و نيازمند به کسی است که آن را ترجمه کند و همانا انسان ها می توانند از آن سخن گويند و هنگامی که شاميان ما را دعوت کردند تا قرآن را ميان خويش داور گردانيم، ما گروهی نبوديم که به کتاب خدای سبحان پُشت کنيم، در حالیکه خدای بزرگ فرمود: «اگر در چيزی خصومت کرديد، آن را به خدا و رسول بازگردانيد.» بازگرداندن آن به خدا اين است که کتاب او را به داوری بپذيريم و بازگرداندن به پيامبر(صلی الله علیه و آله) اين است که سنّت او را انتخاب کنيم، پس اگر از روی راستی به کتاب خدا داوری شود، ما از ديگر مردمان به آن سزاوارتريم و اگر در برابر سنّت پيامبر (صلی الله علیه و آله) تسليم باشند ما بدان اولی و برتريم. امّا سخن شما که چرا ميان خود و آنان برای حکميّت «داوری» مدّت تعيين کردی، من اين کار را کردم تا نادان خطای خود را بشناسد و دانا بر عقيده خود استوار بماند و اينکه شايد در اين مدّت آشتی و صلح، خدا کار امّت را اصلاح کند و راه تحقيق و شناخت حق باز باشد، تا در جستجوی حق شتاب نورزند و تسليم اوّلين فکر گمراه کننده نگردند. 2⃣ سرزنش كوفيان و خوارج گمراه ♦️همانا برترين مردم در پيشگاه خدا کسی است که عمل به حق در نزد او دوست داشتنی تر از باطل باشد، هر چند از قدر او بکاهد و به او زيان رساند و باطل به او سود رساند و بر قدر او بيفزايد. مردم! چرا حيران و سرگردانيد؟ و از کجا به اينجا آورده شديد؟ آماده شويد برای حرکت به سوی شاميانی که از حق روی گرداندند و آن را نمی بينند و به ستمگری روی آورده حاضر به پذيرفتن عدالت نيستند، از کتاب خدا فاصله گرفتند و از راه راست منحرف گشتند. افسوس ای کوفيان! شما وسيله ای نيستيد که بشود به آن اعتماد کرد و نه ياوران عزيزی که بتوان به دامن آنها چنگ زد. شما بد نيروهايی در افروختن آتش جنگ هستيد، نفرين بر شما. چقدر از دست شما ناراحتی کشيدم. يک روز آشکارا با آواز بلند شما را به جنگ می خوانم و روز ديگر آهسته در گوش شما زمزمه دارم؛ نه آزاد مردان راستگويی هستيد به هنگام فراخواندن و نه برادران مطمئنّی برای رازداری هستيد. ┄═❁✦••••🌿🌹🌿••••✦❁═┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۵۶ بخش ۱ تهیدستی و تنهایی.mp3
3.45M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 1⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 🌹شرح ( 1 ) 🔹 آثار فقر و غنا 💠 «الْغِنَى فِي الْغُرْبَةِ وَطَنٌ وَ الْفَقْرُ فِي الْوَطَنِ غُرْبَةٌ»   🔰 در حکمت ۵۶ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌فرمایند: " غنا و ثرتمندی در غربت، مانند در وطن بودن است و تهیدستی و فقر در وطن، غربت. " 🔸 عوامل غربت در نهج‌البلاغه، ۴ چیز هستند: 1⃣ اول : از دست دادن دوستان 🔻مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۶۵ می‌فرمایند: « فَقْدُ الْأَحِبَّةِ غُرْبَةٌ » ؛ " از دست دادن دوستان مایه غربت است. " 2⃣ دوم: نداشتن دوست شایسته 🔻که مولا علی (علیه السلام) در نامه ۳۱ خطاب به فرزند عزیزشان می‌نویسند: «الغَریبُ مَن لَم یَکُن لَهُ حَبیب» ؛ " غریب واقعی کسی است که حبیب و دوستی ندارد. " 3⃣ سوم: قبر و مرگ و وحشت های مربوط به آن است. 🔻مولا علی (علیه السلام) در خطبه ۱۵۷ می فرمایند: « فَيَا لَهُ مِنْ بَيْتِ وَحْدَةٍ وَ مَنْزِلِ وَحْشَةٍ وَ مَفْرَدِ غُرْبَةٍ » " چه می‌شود بر میّت، در خانه تنهایی و منزل وحشت و غربت انفرادی و تنهایی " 4⃣ چهارم : فقر و تنگدستی است. 🔻که امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیرامون آن مطالب زیادی دارند؛ از جمله در حکمت ۳ می‌فرمایند: « المُقِلُّ غَریبٌ فی بَلدَتِه » ؛ " انسان تنگدست در شهر خودش هم غریب است. " 🔻 یا در همان حکمت ۳ می‌فرمایند: « الفَقرُ یُخرِسُ الفَطِنَ عَن حُجَّتِهِ » ؛ " فقر باعث می شود انسان فقیر، فقط به جرم اینکه فقیر است، حرف حساب و منطق و حجّت محکمش را هم کسی قبول نکند و حتی نشنود. " 🔻و نیز در اوج معرفی آثار منفی فقر، در حکمت ۱۶۳ می‌فرماید: « الْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْكْبَرُ » ؛ " فقر، مرگ بزرگترین است." 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
3.76M
🔰به مناسبت وقیام خرداد 🙈شروط اسدالله علم درشوراها 📛زمینه های ایجاد قیام ۱۵ خرداد: تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی در دولت وقت و انقلاب سفید و حمله ماموران حکومتی به مدرسه فیضیه قم ⛔️شروط حکومت برای وعاظ و روحانیون در سخنرانی ها.... مصاحبه اسدالله علم با روزنامه (هرالد تریبون) ❌ترفند اسدالله علم در حمایت از قربانیان ۱۵خرداد ♨️نظریه ماکس وبر ♻️سه عنصرکلیدی در قیام خونین ۱۵ خرداد 🔰آیه ۱۴۴ سوره آل عمران آن چه توصیه ای دارد؟ 👌سخن پرودی نخست وزیر وقت ایتالیا در مورد قدرت ایران 🍂مقایسه اقتدار شاه با رهبر ایران 🎙ر.فنودی 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷 🔺تنها مرزی که برای اسرائیل امن مانده بود 🔸️مرز مصر تنها مرزی است که برای اسرائیل امن مانده بود. 🔸️این مرز از سال ۱۹۷۸ و پس از پیمان کمپ دیوید میان انور سادات و مناخیم بگین با وساطت جیمی کارتر، برای اسرائیلی ها یک منطقه کاملا امن بود. 🔸️ماجرای امروز ظاهرا بدین صورت بوده که یک پلیس مصری با اسلحه کلاشنیکف در مرز مصر و فلسطین اشغالی ، ۲ نظامی اسرائیلی را به هلاکت می رساند و وارد جنوب فلسطین می شود. 🔸️صهیونیست ها نیروی کمکی برای دستگیری وی اعزام می کنند اما در درگیری رخ داده، یک نظامی اسرائیلی دیگر نیز کشته می شود تا شمار تلفات اشغالگران به ۳ نفر افزایش یابد. 🔸️پلیس مصری نیز در تیراندازی به شهادت می رسد . 🔸️در این خصوص ذکر چند نکته ضروری است. 1️⃣ تنها مرز بدون خطر باقی مانده برای اسرائیلی ها ، مرز مصر بود که آنهم ناامن شد. 🔸️حادثه امروز پس از کشتن چند اسرائیلی در سال ۱۹۸۵ توسط سرباز مصری سلیمان خاطر در صحرای سینا بی سابقه است . 🔸️با این تفاوت که سلیمان خاطر صهیونیست هایی را که به طور غیرقانونی وارد خاک مصر شده بودند را هدف قرار داد، ولی پلیس مصری صبح امروز وارد خاک فلسطین شد و اشغالگران را به گلوله بست. 2️⃣ عملیات امروز تحولی مهم در مبارزه با اسرائیلی هاست؛ زیرا مصر فعلی با ۱۰۰ میلیون جمعیت، روزگاری نقطه ثقل مبازه با اسرائیل بود اما پس از خیانت سادات به جبهه عربی و اسلامی و به رسمیت شناختن موجودیت دولت یهود، از وضعیت یک تهدید برای صهیونیست ها خارج شد. 3️⃣ البته روایت ها در این خصوص متناقض است برای مثال مصری ها اعلام کرده اند پلیس این کشور در حال تعقیب قاچاقچیان مواد مخدر وارد خاک فلسطین گردیده و با نیروهای اسرائیلی زد و خورد ‌کرده است که با توجه به شواهد و درگیری مجددی که چند ساعت پس از کشتن ۲ نظامی صهیونیست صورت گرفت ، ادعای طرف مصری مردود می نماید. 4️⃣ رخداد امروز حاکی از عمومی و فراگیر شدن مقاومت علیه صهیونیست هاست و تنفر افکار عمومی جهان اسلام نسبت اشغالگری ها و اعمال ددمنشانه این رژیم را یادآور می شود . 5️⃣ اهمیت مصر برای امنیت اسرائیل تا بدانجاست که هنری کیسینجر معتقد بود هیچ جنگ فراگیر عربی علیه اسرائیل بدون حضور مصر ممکن نیست. 📌 در پایان باید گفت اسرائیل روز به روز از سوی مقاومت فراگیر و عمومی جهان اسلام و پیرامون خود مورد تهدید قرار میگیرد . 🔸️همین یک ماه پیش بود که یک نماینده پارلمان اردن به دلیل قاچاق سلاح به فلسطین برای مبارزه با اشغالگران، توسط پلیس اسرائیل بازداشت شد. 🔸️همچنین حوادث رخ  داده در حین برگزاری جام جهانی قطر نشان داد اسرائیل پس از ۷۵ سال نتوانسته خود را به افکار عمومی جهان اسلام بقبولاند و هنوز به عنوان یک رژیم اشغالگر و نامشروع ، مورد نفرت امت اسلامی است. 🔖 🔖 🇮🇷 🖇 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🌺رمـــان ..🌺🍃 قسمت ؛ از ازمایشگاه که بیرون امدم لرزی به تمام وجودم وارد شد٬ لرزی توأم با شادی و ترس.. آرام آرام به سمت خانه قدم برمیداشتم و ذکر میگفتم ٬این روزها تنها ذکر ٬ قوت دل لرزان فاطمه بود. به در خانه رسیدم ٬کلید را درون قفل چرخاندم و صورت سرشار از نگرانی مهدیس روبه رویم نقش بست. مهدیس دختر ۱۶ساله ی طبقه بالایمان که بسیار مهربان و دوست صمیمی رقیه است. صورتش به رنگ گچ شده و چشمانش به سرخی میزند در دلم غوغایی میشود که جسمم را تسخیر میکند. -سلام عه خوبید فاطمه جون ؟ -سلام گل دختر تو خوبی؟ -ممنون.ام من برم خیلی عجله دارم فعلا.. و من حتی فرصت نکردم بگویم خدانگهدارت. خرید هارا کشان کشان بالا میبردم که در راه رو مامان ملیحه (مادرهمسرم)را دیدم. -عه سلام مامان جون خوبید ؟چرا توراه رو ؟چیزی شده؟ -سلام مادر تو خوبی کجا بودی دلم هزار راه رفت.ام چیزه بیا بریم تو . -باشه٬بفرمایید داخل... بازهم همان پریشانی اما اینبار در چهره مادر نمایان شده بود.. چادرم را از سر دراوردم و روی کاناپه انداختم ٬سریعا شومینه را روشن کردم امروز بیست و سوم بهمن ماه سال ۱۳۹۴است . سرمایی سوزناک از لبه پنجره ها سرباز میکند و بوی برف داخل خانه می ٱید.دست های قرمز شده از سرمایم را جلوی شومینه میگیرم و انگشتانم گز گز میکند. رو به مامان ملیحه که برمیگردانم دورخود میچرخد و یک آن نگاه نگرانش در نگاه یخ زده ام گم میشود. -فاطمه جان آخه تو این سرما چرا رفتی خرید ؟میزاشتی بابا حسین(پدر همسرم)میرفت. -مادرجون نگران نباشید من خوب خووبم . دست هایش را به نرمی نوازش کردم و روی چشم هایم گذاشتم تمام بدنم از حس مادرانه اش پر شد. اما او سریع دستانش راکشید و جلوی دهانش گرفت و هق هق گریه سرداد.شانه هایش به شدت میلرزید روی زمین زانو زد ٬نگران کنارش نشستم وگفتم: -مامانی اخه چرا گریه میکنید قربونتو... حرف از دهانم خارج نشده بود که در همان جا ماسید. صدای جیغ زینب از طبقه پایین آمد.مامان ملیحه نگران به من نگاه کرد اما من چادر مشکیم را برداشتم و پله هارا دوتا یکی کردم و به طبقه پایین رسیدم٬در چهارچوب در ایستادم صحنه پیش رویم لحظه ای مانند پتک بر سرم زد زینب در آغوش خانجون غش کرده بود و همه یاحسین میگفتند و میگریستند . هیچ کس حضور مرا احساس نکرد انگار من تنها فقط تماشا میکردم ٬مامان ملیحه بازوهایم را میفشرد و من تنها نگاه میکردم . زنگ در به صدا درآمد نمیدانم چرا داوطلبانه به سمت در دویدم ٬انگار آن در کلید همه این سوال های بی پاسخ ذهنم بود.اما٬در را که باز کردم دنیا بر سرم آوار شد دومرد با ٱور کت نظامی روبه رویم ایستادند و مرد ریش سفید حرفی زد که مهر تایید برتمام این روایات بود... -سلام علیکم خواهر٬اینجا منزل 🌷شهید نیایشه؟ افتادن من بر زمین مصادف شد با جیغ مامان ملیحه که میگفت اقا نگوووو. تمام دنیا دور سرم میچرخید نفسم بالا نمیامد صورتم به کبودی میزد و دستان ضعیفم را به دور گردن میپیچیدم تا شاید راهی باز شود برای این نفس جامانده. مامان ملیحه فقط گریه میکرد و یاحسین میگفت قلبم تیر کشید و تصویر علی من جلویم نقش بست و فکر نبودنش مرا وادار به صدا کردن اسمش کرد و سیاهی مطلق. -علیییییی.... 🍃🌺ادامه دارد... نویسنده: نهال سلطانی https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🍃🌺رمـــان .. 🌺🍃 قسمت چشم باز کردم ٬اما چه چشم بازکردنی.در اتاقمان بودم اتاقی که بوی علی را میداد.تا جا داشتم ریه هایم را از عطرش پر کردم.بغض به ولویم چنگ انداخت چشم هایم میسوخت. علی کجا بود؟ساعت چند است؟به ساعت دیواری که عکس منو علی بک گراندش بود نگاه کردم. تصویر زیبایش جلوی چشمانم نقش بست.علی باچشم های عسلی روشنش که به رنگ خورشید بود به لنز دوربین خیره شده بود و میخندید ریش های قهوه ایش جلوی نور افتاب به بوری میزد . چشم های من میدرخشید و ازته دل لبخند به لب داشتم٬ یادم است آن روز شیرین را که هردویمان از بس خندیده بودیم اشک از چشممان میآمد. درباغ ننه گلرو بودیم همه فامیل جمع بودند وبرای ازدواج ما جشن گرفته بودند. علی میگفت : -نگا نگا حاج خانوم مارو .خانومم اینطور میخندی به فکر قلب ضعیف ماهم باشا یهو دیدی پس افتادم موندم رو دستتا. -عه علیییییی!! -جان علی! -اینطور نگو دیگه ان شاءلله همیشه سایت رو سرم باشه. وتنها یک لبخند معنی دار حواله قلب پر تپشم کرد که آن روز معنیش را نفهمیدم... ساعت ۲/۴۵دقیقه ظهر بود و علی هنوز نیامده بود . مانند دیوانه ها سرمی که به دستم وصل بود را بیرون کشیدم و خون از آن جاری شد.چادرم را سرکردم به قصد رفتن به خانه باباحسین. در اتاق را که باز کردم یک جمعیت سیاه پوش را دیدم که با دیدن من بغضشان تبدیل به شیون شد. زینب به سر و صورت خود میزد٬ مامان ملیحه به سمت من می آمد و من به سمت اتاق ها دویدم ٬در هارا یکی یکی باز میکردم و نام علی را دیوانه وار فریاد میزدم . جمع از صدای من منفجر شد زینب غش کرد و مامان ملیحه روی زمین افتاد خانم ها دورشان جمع سده بودند و من تنها میلرزیدم حتی اشک هم نمیریختم. سریع به طبقه پایین دویدم باباحسین جلوی در باچتد مرد صحبت میکرد جلو رفتم و پرسیدم -باباجون سلام ٬اینجا چه خبره؟علی کجاست؟اخه دیر کرده نگرانش شدم زود از سرکار میوم.. و حرفم نیمه ماند که باباحسین چادرم را چنگ زد و مهدیس را صدا زد از او خواست مرا به بالا ببرد. بالا رفتم جلوی زینب امدم اخر او خیلی راستگو بود.از او پرسیدم -زینب علی کجاست؟داداشت کجاست؟چرا همه اینطور باهام برخورد میکنن چیزی شده؟ -زینب فقط نگاهم میکرد گفت -گوشتو بیار جلو سرم را به او نزدیک کردم و دست هایم را ستون بدنم قرار دادم و میلرزیدم و میلرزیدم.. -فاطمه٬بی علی شدی خواهرکم٬علیت رفت پیش بی بی تمام بدنم یخ بست نه نه باورم نمیشد علی من نه ٬خداااا نههههه.... دست هایم به صورتم شلاق میزد چادرم از سرم افتاده بود به فرش چنگ میزدم و علی را فریاد میکشیدم ٬خانم ها میخواستند مرا کنترل کنند اما مگر قلبم ارام میگرفت٬ _علیییی کجایی علییی اینا چی میگن علی ؟شوخیه نه؟از همون شوخیای بی مزه؟اررررررههههه اما خیلی بی مزست حالم داره بهم میخوره بیا منو ببر کجایی علی کجایی فاطمت داره مینیره کجایی تازه داماد ٬چطوری عروستو تنها گذاشتی؟ چطوررررررر؟ سرم گیج رفت و در اغوش کسی افتادم .. با آب پاشیدن کسی چشم های سوزانم را باز کردم٬با سختی بلند شدم همه را کنار زدم به سمت در بسته رفتم هرچه دستگیره را میفشردم باز نمیشد قفل بود از ترس من که از پله هانیفتم.به در میکوبیدم مادر و زینب به سمتن امده بودند دست هایم را میخواستند مهار کنند که با بالا اوردن دستم محکم به صورتم برخورد کرد و لحظه ای نفسم رفت به در میزدم با سر به در میکوبیدم از سرم خون میامد من علیم را میخواستم به من میدادند ارام میشدم ٬تمام خانه به لرزه افتاده بود صدای بوم بوم در در کل ساختمان میپیچید٬ آنقدر از سرم خون امد که مامان ملیحه جیغ کشید و صدای یاحسین نوازش گوشم شد.... 🍃🌺ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🎥 داستان زیبا در خصوص توبه یک مطرب می فروش 🎙استاد مومنی برای فرج عج الله https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄ 🎙 حجت‌الاسلام عالی 💢این کار رو انجام بدی خدا برات کم نمیزاره! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔹«مرضیه بدیحی»، همسر شهید مدافع حرم: «خواب دیدم شهید سید مجتبی علمدار با جوانی دیگر وارد کوچه‌ی ما شدند. وقتی به من رسیدند دست روی شانه‌ی آن جوان زدند و گفتند: این جوان همان کسی است که شما از ما درخواست کردید و متوسل به امام زمان (عج) شدید.» 💕 روزی که عبدالمهدی به خواستگاری‌اش می‌آید، مرضیه همان کسی را می‌بیند که در آن خواب، شهید علمدار به او نشان داده بود. در همان جلسه‌ی اول صحبت با شهید کاظمی متوجه می‌شود که عبدالمهدی نیز همین چندروز پیش خانه‌ی شهید علمدار بوده و با بچه‌های بسیج‌شان به دیدار مادر شهید رفته است. 🔹 عبدالمهدی میگفت: «من قبل از ازدواج، زمانی که درس طلبگی می‌خواندم، خواب عجیبی دیدم. رفتم خدمت آیت‌الله ناصری و خواب را برای ایشان تعریف کردم. ایشان از من خواستند که در محضر آیت‌الله بهجت حاضر شوم و خواب را برای وی تعریف کنم. 🔹وقتی به حضور آیت‌الله بهجت رسید ایشان دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟ گفت: طلبه هستم. آیت‌الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی. ️دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟گفت: فرهادآقا گفت: «حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذار. ✅ شما در شب امامت امام زمان(عج) ‌به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می‌کنید.» شهید عبدالمهدی کاظمی؛ در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
«غسل و نماز توبه یکشنبه‌های ماه ذی‌القعده» براى روز یکشنبه این ماه نمازى با فضیلت بسیار از رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله‏ روایت شده است که هر که این نماز را به‌جا آورد، توبه‌هایش پذیرفته و گناهش آمرزیده می‌شود، طلبکاران او در قیامت از وى راضى می‌گردند، باایمان از دنیا خواهد رفت ، ایمانش از او گرفته نشود، قبرش وسیع و نورانى می‌گردد و والدینش از او راضى می‌شوند ... نماز به این گونه اقامه می‌شود : 🔻 غسل کنید (نیت توبه)، 🔻 وضو بگیرید، 🔻 ۲ تا دو رکعت نماز مانند نماز صبح به جا آورید که در هر نماز، در هر رکعت سوره «حمد» را یک مرتبه، سوره «توحید» را سه مرتبه، سوره «فلق» را یک مرتبه و سوره‏ «ناس» را یک مرتبه بخوانید. 🔻 پس از نماز هفتاد مرتبه استغفار کنید:«استغفرالله ربی و اتوب الیه». 🔻بعد از ۷۰ بار استغفار یکبار بگویید : «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ». 🔻 سپس یکبار بگویید: «یا عَزِیزُ یا غَفَّارُ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی وَ ذُنُوبَ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات فَإِنَّهُ لایَغْفِرُ الذُّنُوبَ الا انت». 🌙 🥀 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | سه دلیل مهران رجبی برای پیروی از ولی فقیه 📌دلیل عشقی 📌دلیل شرعی 📌دلیل تاریخی ♻️ 🔰 👌 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘 تاثیر حیرت‌انگیز صوت قرآن، روی پرنده‌ای که احساس ترس داره👌 الا بذکر الله تطمئن القلوب... 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ویژه ساعت رحلت امام خمینی 📹 رهبر انقلاب: امام روح انقلاب است 💻 Farsi.Khamenei.ir 🔖 🇮🇷 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─