🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_5
مشغول حرف زدن بودیم که نفهمیدم کی بحث خانواده شهدا و شهدای غواص و سهمیه وسط امد ومن کی چاک دهانم باز شد و عین ضبط صوت تمام حرف های نیلوفر را تکرار کردم .
انقدر جدی و عصبی جواب گستاخی پسر را میدادم که اگر یکی نمیدانست فکر میکرد من هم یکی از خانواده شهدا هستم !!
به خودم که امدم از عصبانیت سرخ شده بودم و طرفداری شهدا و جانبازها را میکردم به گونه ای که خودم هم تعجب کرده بودم !!
ان پسره گلدانی هم که انگار از حرص خوردن من خوشش می امد هی بحث را کش میداد ...
به خانه که برگشتیم باده با دهانی باز از من میپرسید این حرف ها را از کجا اورده ام و برای خودم هم مجهولی شده بود !!
بعد از عوض کردن لباس هایمروی تخت دراز کشیدم اما خوابم نمی برد ...
اهنگ ارامی را روی پخش گذاشتم و پنجره اتاقم را باز کردم.
نسیم خنک از کنارم رد می شد ،میان موهایم میپیچید و صورتم را نوازش میکرد ...
"هرگز دستم به تو نرسد ماه بلندم ..."
ماه من که بود ...؟
یادم می اید چند وقت پیش در شبکه های مجازی خوانده بودم ماه من مهدی (عج)...
براستی این مهدی که بود که این روز ها همه حرف غیبتش را میزدند ؟
صبح فردا قرار شد به همراه نیلوفر برویم به مسجد برای عکس از کتاب مذهبی .
ترجیح دادم راجب شب قبل و هم جبهه شدنم با امثال نیلوفر حرفی نزنم چون اگر میفهمید مخم را تلیت می کرد ...
وارد مسجد که شدیم، اولین چیزی که توجهم را جلب کرد بوی عطر گلاب بود...
"قران کریم به خط عثمان طه"
دستم را روی جلدش کشیدم .
جلد سفید و براق که با طرح گل و بلبل های رنگ وارنگ مزین شده بود .
لحظه ای باز کردن این کتاب به سرم زد ...
چشم هایم را بستم و شانسکی کتاب را باز کردم .
چشم هایم را که باز کردم بادیدن تیتر سوره لحظه ای نفسم حبس شد ...
"سوره التوبه"
صدای نیلوفر را که شنیدم کتاب را بستم و برگشتم پیشش .
نیلو قران را روی تکه چوبی که اسمش را رحل میگفت گذاشت.
خودش هم چادر سر کرد و جلوی کتاب نشست و در حالی که تسبیح داخل دستش بود
ژست گریه کردن گرفت و با دستانش جلوی صورتش را پوشاند و من عکس گرفتم ...
از بالای دوربین خیره شدم به صحنه روبروم ...
مسجد، قران ، نماز ، دعا ، خدا ...
اینها چه بودند ؟
برای که بودند ؟
فلسفه ی وجود این قران و این دعا کردنها چیست ؟
با صدای نیلوفر که میگفت:(خشک شدم عکس گرفتنت تمام نشد؟)،دربین را بدستش دادم و بدون اینکه حرفی بزنم از مسجد بیرون رفتم و برگشتم خانه .
تا بحال نمیدانستم چی به چی و چی برای چیست ،بگذار از این به بعد هم همین بمانم ...
آنقدر درگیر درس و دانشگاه شده بودند که خودم را هم فراموش می کردم ، چه برسد به فکر های بیهوده ...
روز های تکراری به سزعت سپری می شدند و همه چیز خوب بود تا روزی که با دیدن ان دو تیله مشکی همه چیز به هم ریخت ...
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋
🦋 ‹ ﷽ ›
#رمان_دو_مدافع🕊
#پارت_6
با غرغر دستمال را روی لبهای سرخم کشیدم و رو به زن چادری حراست گفتم :
من_ خوبه ؟!!
اخم کرد .
_ کمرنگ ترش کن .
رو برگرداند که صدای احوال پرسیش بلند شد .
صدای بم مردی که حرف میزد زیادی دلنشین بود !
رو برگرداندم که ببینم کدام انسان جنگلی با این شامپانزه ی پشمالو حرف می زند که با دیدن مجدد ان سر پایین افتاده و ان تسبیح یاقوتی اخمهایم دهم رفت و رو به ارغوان طوری که انها هم بشنوند گفتم :
من_ معلوم نیست با سهمیه کی وارد دانشگاه شدند اونقدرم فهم ندارن که خیابونو دانشگاهو بقیه جاها هم براشون فرقی با حسینیه و مسجد نداره !!
با دیدن پسری که با سرعت از کنارم رد میشد پوزخند زدم که صدای معاون حراست را شنیدم .
_سید...علی اقا...علی پسرم یک لحظه صبر کن ...
و پسر با همان سر پایین افتاده، راهش را گرفت و رفت.
با ابرو های در هم گره خورده مقتعه ام را جلو کشیدم و راه دانشگاه را در پیش گرفتم ...
وارد کلاس که شدیم چند دقیقه ای میشد که استاد امده بود اما چون اولین تاخیرمان بود بدون جر و بحص وارد کلاس شدیم .
امروز باید برای هر گروه عکاسی سوژه سوژه می داد و هر دو نفر را گروه بندی میکرد.
همه اسم ها را خواند و فقط ماندم منه بخت برگشته ...!!
از جا بلند شدم و با لحنی حق به جانب گفتم:
من_استاد؟خیلی ممنون ! من الان تنها تنها کجا برم ؟!
استاد_ خانم شریفی شما مجبوری با استاد یار من بری واسه عکاسی از سوژه ات . سید؟
شما و این خانم هم گروهین .
سید...؟
جان؟ در کلاس سید نداشتیم که!!
روبرگرداندم سمت عقب که از دیدن حاج اقاااا ماتم برد...
شوک اول انقدر زیاد نبود که شوک دوم وارد شد و کلا زحمت جمع کردن دهان بازم افتاد به گردن حضرت فیل ...
✍به قلم بهار بانو سردار
#ادامہ_دارد...
🦋
✨🦋
🦋✨🦋
✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋
✨🦋✨🦋✨🦋
🦋✨🦋✨🦋✨🦋
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
▫️
💠 هنگام صحبت با #نامحرم سرش را
پایین می انداخت.
حجب و #حیا در چهره اش موج میزد.
وقتی برای کمک به مغازه پدرش میرفت
اگر خانمى وارد مغازه میشد کتابی در
دست میگرفت سرش را بالا نمی آورد و
میگفت: «پدر شما جواب بده...»
شهید#سید_مجتبی_علمدار🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
❣ #عــند_ربـهم_یــرزقون
در انتخاب #دوست خیلی سفارش داشت. بسیاری از دوستانم کسانی بودند که اگر دوستیام را با آنها ادامه داده بودم، قطعا در زمینههای مختلف سقوط کرده بودم. خدا را شکر که استاد مجید کمک کرد و من تمامی دوستان سابق خود را که اهل همه نوع خلافی بودند کنار گذاشتم و الحمدلله در کنار دوستان جدید توانستم در زمینههای ورزشی و درسی و ... موفق باشم.
#شهید #مدافع_حرم
#مجید_صانعی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
7.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اولین صحنهای که #شهید با آن مواجه می شود...
⭕️ این خیلی چیز مهمیه‼️
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌷 #هر_روز_با_شهدا_🌷
#ارزش_ضد_انقلاب...!
🌷بلندیهای «سرا» (از پايگاهای اصلی ضد انقلاب بود كه در حد فاصل شهرهای سقز- بوكان قرار دارد.) دست #ضد_انقلاب بود، از آنجا ديد خوبی روی ما داشتند. آتش سنگينی طرفمان میریختند، طوری كه سرت را نمیتوانستی بالا بگيری. همه خوابيده بودن روی زمين. برای اينكه نيروها را تحت كنترل داشته باشم به حالت نيمخيز بودم، ناگهان از پشت، دست سنگينی را بر شانهام احساس كردم؛ برگشتم ديدم محمود است. جلوی آن همه تير و گلوله، صاف ايستاده بود!!
🌷آمدم بگويم سرت را خم كن، ديدم دارد بدجوری نگاهم میكند. گفت: داوودی اين چه وضعيه؟ خجالت بكش. چشمانش از خشم میدرخشيد. با صدايی كه به فرياد میماند، گفت: فكر نكردی اگه سرت رو پايين بياری، نيروهات منطقه را خالی میكنن؟ بعد هم، بدون توجه به آن همه تير و #گلوله كه به طرفش میآمد، به سمت جلو حركت كرد. عمليات تمام شده بود كه ديدمش، دستی به شانهام زد و گفت: ضد انقلاب ارزش اين رو نداره که جلويش سرتو خم كنی...!!
🌹خاطره ای به یاد فرمانده #شهید محمود کاوه
#راوی:رزمنده دلاور علیمحمود داوودی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج❤️
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
هدایت شده از این عمار
13.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من که دیدم #گریه کردم
ما ملت #امام_حسینیم❤️
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
#در_مکتب_امام_خمینی(ره)
🔺️ مأموریت مهم شورای نگهبان
🔺️ از حضرات فقهای نگهبان تقاضا میشود که در مأموریت مهم خود به هیچ وجه ملاحظه اشخاص و یا گروههای انحرافی را ننموده و به وظیفه بسیار خطیر خود قیام و اقدام نموده و نگهبانی از اسلام و احکام مترقی آن نمایند، و خدمت خود را با قدرت تمام در پیشگاه خداوند متعال و ولی مطلق او حضرت ولیالله اعظم امام عصر(عج) عرضه دارند.
🔺صحیفه امام؛ ج12؛ ص364 | پیام به نمایندگان مجلس
7 خرداد 1359
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #در_مکتب_امام
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
#عکسنوشت
📢 اگر از تبلیغ غفلت بکنیم دچار استحاله فرهنگی میشویم
✏️ بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار مبلغین و طلاب حوزههای علمیه سراسر کشور ۱۴۰۲/۴/۲۱
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #تبلیغ_حوزه
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷
#موشن_گرافیک
🔺️ دالانی رو به پیشرفت
صادرات چه اهمیت دارد و چگونه روی معیشت عمومی مردم تاثیر می گذارد؟
اشتغالزایی، رونق تولید، کنترل نرخ ارز، کاهش تورم، پیشرفت اقتصادی، توسعه فناوری و افزایش کیفیت محصولات از جمله مزایای صادرات است.
بنابراین هرچی بیشتر صادر کنیم وضع عمومی جامعه بهتر میشه و مردم از منفعت صادرات بیشتر بهرهمند میشوند.
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #پیشرفت
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻آواربرداریها همچنان ادامه دارد؛ شیرینی به کارخانه قند یاسوج بازگشت
🔹کارخانهی قند یاسوج یکی از واحدهای راکدی بوده که پس از ۷ سال پلمپ و تعطیلی، حال با همت دولت سیزدهم، به مرحلهی احیا و افتتاح مجدد رسیده است.
🔹این کارخانه که یکی از مراکز صنعتی مهم استان کهگیلویه و بویراحمد محسوب میشود. در واقع کارخانهی قند یاسوج مادر صنعت این استان معرفی میشود و نقش مهمی را در تأمین قند و شکر کشور ایفا میکند.
🔹این کارخانه که بهدلیل سوءمدیریتها و زیادهخواهیهای هیئت مدیرهی آن، کمرش شکست و با مشکلاتی همچون تعویق حقوق و بیمه کارگران، کمبود اعتبار برای نوسازی تجهیزات و قطعات فنی و… مواجه شد.
🔹سال ۱۳۹۵ بود که مسئولین وقت علاج درمان و احیای این واحد صنعتی را در واگذاری به بخش خصوصی دیدند! بر همین اساس این بخش صنعتی به سرمایهگذار واگذار شد. پس از این اتفاق، برخلاف تصور مسئولان نه تنها بهبودی در روند احیای آن ایجاد نشد بلکه بهدلیل بهانههای واهی تمامی کارگران آن اخراج شدند.
🔹آیتالله رئیسی که در سال ۱۳۹۹ سکاندار ریاست قوهی قضائیه بود با بازدید از این واحد غیرفعال، پیگیر راهاندازی مجدد آن شد. وی تأکید داشت که چرخهای تولید این کارخانه به ناحق از حرکت ایستاده و کارخانهی قند با این همه امکانات، نباید تعطیل شود.
🔹پس از این اتفاق، با پیگیریهای مسئولان استانی و با صدور رأی قاطع قضات دادگستری استان، واگذاری این کارخانه به سرمایهگذار ابطال شد.
🔹اکنون اما با روی کار آمدن دولت رئیسی و سیاستهای محرومیتزدایی و توجه به استانهای کم برخوردار، ورق اوضاع بد این کارخانه برگشت. در سفر اول رئیسجمهور به استان کهگیلویه و بویراحمد در سال ۱۴۰۰، احیای این واحد صنعتی در دستور کار قرار گرفت.
🔹بر اساس این گزارش، پس از ۷ سال توسط دولت مردمی پلمپ این کارخانه تعطیل شده، شکست و به ستاد اجرایی فرمان امام(ره) واگذار شد. البته ستاد اجرایی فرمان امام(ره) بهعنوان مالک ۵۱ درصد این مجموعه محسوب میشود. بانک تجارت نیز مالک ۳۲ درصد آن شد و ۱۷ درصد مالکیت آن به کارگران و باقی افراد سپرده شد.
🔹با پیگیریهای دولت و اقدامات ستاد اجرایی فرمان امام(ره) کار رفع مشکلات برآورد سرمایه در گردش لازم، تأمین، بهسازی، تجهیز و تعویض قطعات توسط متخصصان بومی انجام شد. بررسیها حاکی از آن است که با راهاندازی مجدد این کارخانه، زمینهی اشتغال حداقل ۲۰۰ نفر بهصورت مستقیم فراهم خواهد شد.
🔹احیاء و بازگردانی کامل کارخانه قند یاسوج به چرخهی تولید کشور، در دستور کار سفر دوم آیتالله رئیسی به استان کهگیلویه و بویر احمد است.
#دستاوردهای_دولت_سیزدهم
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻«ونهای» گشت ارشاد به خیابانها برنمیگردند
🔹در ۲۴ ساعت گذشته سؤالات بسیاری درباره نحوه اجرای این طرح در فضای مجازی مطرح شد که این سؤالات از فرماندهان ارشد فراجا پیگری شد.
🔹نکته قابل توجه این است که به هیچ عنوان «ونهای» گشت ارشاد به خیابانها برنمیگردند و هیچ خودرویی با بغلنویسی «گشت ارشاد» در خیابانها دیده نخواهد شد.
🔹بر این اساس اگر از این پس، فیلمی از حضور ونها در خیابان یا درگیریهایی در سوار کردن افراد به این خودروها منتشر شد یا ساختگی است یا آرشیوی که با اهداف خاص منتشر شده است.
🔹گشتهای خودرویی و پیاده پلیس که پیش از این هم مردم آنها را در خیابان دیدهاند، در کنار تمام ماموریتهای قبلی اگر مواردی از پوششهای نامتعارف را ببینند به افراد تذکر لسانی میدهند.
🔹تحلیل اغلب فرماندهان فراجا و البته کارشناسان این است که ۹۰ درصد افراد به همان تذکر لسانی تمکین میکنند، فقط ۱۰ درصد هستند که ممکن است برنامهریزی شده رفتار کنند و بخواهند که با برنامه اقداماتی انجام بدهند که ماموران پلیس مانع از رفتار هنجارشکنانه آنها در راستای ایجاد نظم و امنیت روانی جامعه میشوند./ تسنیم
#لبیک_یاخامنه_ای
👌#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─