eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
25.9هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 من_ ببخشید برادر... خواب موندم... راه ... بیوفت... بریم. سید_ علیکم السلام! من_و رحمة البرکاته! راه بیوفت سید. با هم راهی شدیم و میان جمعیت رفتیم‌. من هر جا صحنه زیبا گیر می اوردم دست به دوربین میشدم اما برادر از صحنه های خاص عکس میگرفت و برخلاف تصورم عکاس ماهری بود... صحنه هایی پیدا میکرد که من دوست داشتم کتکش بزنم و خودم با زور گویی از انها عکس بگیرم... سید_ خانم شریفی اگه مشکلی نیست من چند لحظه ازتون جدا شم... ده چهل و پنج دقیقه نبش فلکه اب منتظرم. اگه هم نبودم... من_ سید جون جدت گیر نباش شمارتو بده من خودم همینجوری ردم با تو این جمعیت میزنم گم میشم جواب بابامو تو باید بدیااااا ! دستی به ته ریشش کشید و خودکاری از جیبش بیرون کشید! سید_ کاغذ همراهتونه؟ من_اورع. پوست ادامس خرسی که داخل جیبم بود را بیرون کشیدم و ان را به سمتش گرفتم . ادامسم را باد کردم و سریع نزدیک صورتش با صدای بلند ترکاندمش. باز هم نگاه هاج و واج کوتاه سید نصیبم شد و خنده های خفه من... کاغذ ادامس را که کف دستم گذاشت انرا داخل جیبم فرو کردم و برایش دستی تکان دادم. من_ من رفتم .بای بای...راستی سید ... شیطون دم گوشت زمزمه نکن یهو به یکی از این خواهرا زیر زیرکی نگاه کنیو... با شنیدن استغفر الله گفتنش دوباره خندیدم و از او دور شدم . چند جایی ایستادم و عکس گرفتم و با حس خفگی ام میان اینهمه پیرزن چاغ و بوی بد عرق،از انها جدا شدم و وارد پیاده رو که خلوت بود شدم . کله ام داخل دوربین بود که با شنیدن صدای مخملی زنانه ای، سر بالا بردم... اع اینکه همسر خود شهید است ! روی زمین نشسته بودو اشک میریخت... عکسی بی هوا از صحنه روبرویم گرفتم که این تصویر غم انگیز بیش از حد بی نظیر و ... کلمه ای برای وصفش پیدا نکردم...! ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 ‹ ﷽ › 🕊 ناخودآگاه با دیدن نگاه زن به خودم، دستی به لبه مقنعه کشیدم و آن را جلوتر بردم. " بهار بانو تو چه شده؟!! مقنعه تو درست کن ببینم..!دیوانه! حجاب گرفته برای من اینجا.." اما انگار دستم برای عقب کشیدن مقنعه لمس شده بود و حرکت نمی کرد... با دیدن پسرک کوچکی که به سمت مادرش می دویدو مادر، دستانش را برای آغوش کشیدن پسرش باز کرده بود ملتهب تر از قبل شدن... این مرد زیادی برای شهید شدن جوان بود... برای همسرش زود بود بیوه شود و همینطور برای فرزند کوچکش که طعمه یتیمی بچشد... بی اراده خودم هم به دیوار گوشه پیاده رو تکیه دادم و روی زمین نشستم. این چه حسی بود؟! انگار کسی قلبم را چنگ می زد... اشک هایم صورتم را پوشاند. گوش تیز کردن و دل سپردم به روضه ای که مداح می خواند اما از اسم‌هایی که می‌برد حتی یک نفرشان را نمی‌شناختم...! به خودم که آمدم، من هم قاطی جمعیت به مزار شهدا آمده بودم و بالا سر مزار شهید بودم. به ساعتم نگاه کردم. "۱۰:۳۰" سید کمی منتظر می ماند. سرم را که بالا بردم از دیدن صحنه پیش روی ماتم برد پاهایم سست شد... حس و حالم خوش نبود... چیزی بین سردرگمی و... خودم برای خودم شده بودم مجهولی بزرگتر از تمام ایکس و ایگرگ های مبهم ریاضی... من کجا ایستاده بودم...؟ چه اتفاقی داشت می افتاد؟ این حس تازه چه بود که حتی عجیب تر از بلوغ، مسئله بی‌خاصیت فیزیک و معادلات در هم شیمی تاریخ های در هم ادبیات بود...! این غلیان احساس های جدید چیست...؟! نیازمند تلنگری بودم تا به خود بیایم... تمام این حس و حال ها با دیدن پسرکی که روی جسم و کفن پوش و بی جان پدرش در میزد و عطر تلخ کافور پدر را به مشام می کشید به من دست داد... روی زمین سرد و نم قبرستان شستم. " من چم شده...؟!" لحظه چشمم به قبرهای خالی گورستان افتاد... روزی من هم تک عروس سفید پوش این قبرستان خواهم شد اما آن کیست که جان مرا از بدنم می ستاند...؟ ✍به قلم بهار بانو سردار ... 🦋 ✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
جواد غفاریانحُبُّ‌الحُسِین_۲۰۲۱_۰۷_۲۳_۱۸_۰۹_۳۷_۷۱۱.mp3
زمان: حجم: 4.6M
•°🌱 یاد اولین نگاه به ضریح تو بخیر لحظه ی که من شدم دیگه عاقبت بخیر 🎤 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
3.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایات تکان دهنده از از کاباره تا خدا؛ که تو کاباره کار میکرد 🎙استاد رائفی پور https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
-دلگيرکه شدۍ از زمانه تعطیل کن زندگۍرا برس به داد ِدلَت...‌‌ -حرم اگرنیافتۍ هستند گلزارشان میشودمأمنۍ براۍ دلت برو گلزار وقبرگمنامی که نمیدانی ازکدامین دیاراینجا ارمیده است اینجاست، زندگی اینجاست، اینجاست.... چه صفایی داره لحظاتی باشهدابودن التماس دعا بفرستیم صلواتی، دسته گلی ازمعنویت نثار روح مطهرشان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
39.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت سردار باقرزاده از شهیدی که در عالم رویا خود را مسئول گل‌های باغ (ع) در معرفی کرد... در سال ۹۴ در منطقه جنوبی تفحص گردید 🌷🌷🌷🌷🌷 یاد گلهای بهشتی همیشه جاودان وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
13.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 عصبانیت شدید مداح معروف از ظریف و روحانی مهدی رسولی: 🔹خدا نگذرد از آن انسان‌هایی که در همین مملکت بودند و سعی داشتند شمشیر آنهایی که در برابر ارعابی‌ها سینه سپر کرده بودند را کُند کنند. 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
50.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ای محرم ماه ماتم آمدی 🔹روضه‌خوانی مرحوم کوثری در حضور حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه نخستین ماه محرم پس از رحلت امام خمینی (ره) 👌 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─