💐🍃🌿🌸🍃🌷🍃🌸؛
🍃🌺🍂؛
🌿🍂؛
🌸؛
بسم الله الرحمن الرحیم
#حکمت 1
روش برخورد بافتنه ها
درفتنه هاچونان شتردوساله باش،
نه پشتی داردکه سواری دهد ،نه پستانی تااورابدوشند.
https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
🌸
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌸
💐🍃🌿🌸🍃🌷🍃🌸؛
🍃🌺🍂؛
🌿🍂؛
🌸؛
بسم الله الرحمن الرحیم
#حکمت 2
آن که جان راباطمع ورزی بپوشاند خودراپست کرده،
وآن که رازسختی های خودراآشکارسازد خودراخوارکرده،
وآن که زبان را برخودحاکم کند خودرابی ارزش کرده است.
#برداشت:
پس به آنچه داریم قناعت ورزیم،وزمینه رابرای طمع ورزان فراهم نکنیم.
خداوندبهترین پوشاننده ی آنچه موجب عزتمان است ،بوده ،خودبردارنده ی این سرپوش نباشیم،
سکوت بجانشانه عقل وتدبیراست...
https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
🌸
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌸
💐🍃🌿🌸🍃🌷🍃🌸؛
🍃🌺🍂؛
🌿🍂؛
🌸؛
بسم الله الرحمن الرحیم
#حکمت 3
شناخت ضدارزش ها(اخلاقی)
بخل ننگ ،
وترس نقصان است.
وتهیدستی،مردزیرک رادربرهان کندمی سازد،
وانسان تهیدست درشهرخویش نیزبیگانه است.
#برداشت:
پس بیایید باهم مهربان باشیم...
کمک به هموطنان به یادمان باشد...
https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
#به-کانال-ما-بپیوندید👆👆👆
🌸
🌿
🌾🍂
🍃🌺🍂
💐🌾🍀🌼🌷🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸🍃
#حکمت 379:
🍃✅اقسام روزی وپرهیزازحرص(اقتصادی ،اعتقادی)
و درود خدا بر او فرمود:
اي فرزند آدم! روزي دو گونه است،
روزيي كه تو آن را جويي،
و روزيي كه تو را مي جويد،
كه اگر به سراغش نروي به سوي تو آيد،
پس اندوه سال خود را بر اندوه امروزت منه،
كه برطرف كردن اندوه هر روز از عمر تو را كافي است،
پس اگر سال آينده، در شمار عمر تو باشد همانا خداي بزرگ در هر روز سهم تو را خواهد داد،
و اگر از شمار عمرت نباشد تو را با اندوه آنچه كار است؟
كه هرگز جوينده اي در گرفتن سهم روزي تو بر تو پيشي نگيرد،
و چيره شونده اي بر تو چيره نگردد،
و آن چه براي تو مقدر گشته بي كم و كاست به تو خواهد رسيد.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
#به_کانال_تحلیلی_بصیرتی_مذهبی_این_عمار_بپیوندید👇👇👇
https://eitaa.com/janamfadayeseyyedali
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اذان_گفتن نمایندۀ عرب پشت تریبون >پارلمان_اسرائیل" اقدام #طالب_ابو_عرار" نماینده عرب کنیست رژیم #صهیونیستی در #جلسه رسمی این نهاد باعث خشم نمایندگان شد
#حکمت خداوندمحمد
صلی الله علیه وآله وسلم
#انشاالله_کرونا_را_شکست_میدهیم
این عمار👇👇👇
@aynaammar_gam2
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#هرچی_توبخوای
#قسمت89
_.... اون دختر حتی حاضر نبود به من فکر کنه... 😔
پنج سال انتظار و عاشقی 🖐یک طرف😔 یک سال انتظار و سکوت☝️ یه طرف... تو این یک سال سخت ترین روزهای زندگیمو گذروندم.😣
تازه معنی حرفها و نگاه هاش رو میفهمیدم... دست راستشو گرفتم و به کف دستش نگاه کردم. هنوز جای بخیه ها بود.گفتم:
_پس اون پسر فداکاری که این همه سال دعاش میکردم تو بودی؟!!☺️😍
چشمهاش ناراحت بود.😒
گفتم:
_من اون پنج سال بی خبر بودم ولی این یک سال زمان رو لازم داشتم برای اینکه الان عاشقت باشم.😊☝️
همه ساکت بودن...
برای اینکه فضا رو عوض کنم گفتم:
_پس تا حالا دو بار ضرب شست منو دیدی.به قول آقای موحد حواست باشه منو عصبانی نکنی که کاراته بازی میکنم.😜👊
همه خندیدن.😀😁😃😄ولی من محو تماشای مردی بودم که مردانه پای عشقش به من ایستاده بود.😍وحید لایق عشقی با دوام بود.فضای شادی شده بود.
اون شب وحید و خانواده ش رفتن ولی من تا صبح به #حکمت کارهای خدا فکر میکردم...😊🤔
زندگی من مثل جورچینی بود که قطعاتش خیلی منظم و حساب شده سرجاش قرار داشت.👌
فردای روز عقد وحید باید میرفت سرکار. ولی زودتر از همیشه برگشت.با من تماس📲 گرفت. گفت:
_از بابا اجازه گرفتم که من و تو با هم بریم بیرون.آماده شو دارم میام دنبالت.😊
خیلی خوشحال شدم...
سریع آماده شدم.حتی چادر هم پوشیدم و منتظر نشستم تا بیاد.😅😍مامان میخواست برای شام قرمه سبزی درست کنه.به من گفت:
_برای شام برمیگردی؟
گفتم:
_فکر نکنم.احتمالا بیرون یه چیزی میخوریم.☺️
مامان هم مشغول درست کردن خورشت شد.بوی غذا تو خونه پیچیده بود...
گوشیم دستم بود تا وقتی تماس گرفت سریع برم بیرون.زنگ در زده شد.نگاه کردم وحید بود.تعجب کردم که چرا به گوشیم زنگ نزده.😟🙁 گوشی آیفون رو برداشتم و گفتم:
_الان میام.☺️
لبخند زد و گفت:
_معمولا اول یه تعارفی میکنن که بیا تو.😁
خنده م گرفت.گفتم:
_میخوای بیای تو؟😃😅
-مامان خونه ست؟
-بله
-پس اگه اشکالی نداره باز کن.😁
درو باز کردم و به مامان گفتم:
_آقا وحید میخواد بیاد تو.
خودم جلوی در ایستاده بودم.مامان هم از آشپزخونه اومد.
وحید بالبخند وارد شد.یه دسته گل خوشگل❤️💐 تو دستش بود.بالبخند نگاهش کردم.نگاهم کرد ولی اول خیلی مهربون و خنده رو رفت سمت مامان.بعد احوالپرسی دسته گل رو گرفت سمت مامان و گفت:
_قابل شما رو نداره.😊💐
مامان به من نگاه کرد.وحید با خنده گفت:
_این برای شماست.مال زهرا تو ماشینه.😅
مامان هم خنده ش گرفته بود و گفت:
_واقعا اینو برا من خریدی؟😊
وحید گفت:
_بله مامان مهربونم.برای شما خریدم.☺️
مامان گل رو گرفت و تشکر کرد.من از این حرکت وحید و اینطور حرف زدنش با مامان تعجب کردم.😟آخه ما تازه دیروز عقد کردیم.اینکه اینقدر زود صمیمی شده و این حد از صمیمیت برام عجیب بود ولی از اینکارش خوشم اومد و با لبخند نگاهشون میکردم.☺️
مامان تعارفش کرد بشینه.وحید کنار مامان نشست و با مهربانی نگاهش میکرد و باهاش احوالپرسی میکرد.
سه تا لیوان شربت آلبالوی خونگی آوردم.
وحید وقتی شربت شو خورد به مامان نگاه کرد و گفت:
_به به، خیلی خوشمزه بود.معلومه خیلی کدبانو هستین.😋
مامان بالبخند گفت:
_نوش جان.😊
وحید گفت:
_بوی شام تون هم که عالیه.برای زهرا هم غذا درست کردین؟😅😋
-نه.زهرا گفت بیرون شام میخورین.
وحید به من نگاه کرد و گفت:
_همچین غذایی رو ول کنیم بریم بیرون غذا بخوریم؟😌😋
مامان باخوشحالی گفت:
_اگه میاین بیشتر درست میکنم.
وحید به مامان نگاه کرد و گفت:
_منکه از همین الان گرسنه م شد.کی آماده میشه؟
من و مامان خندیدیم😁😄.مامان گفت:
_پسرم هنوز که درست نکردم.😅
وحید بلند خندید😂 و گفت:
_من کلا از غذاهای خوشمزه خیلی خوشم میاد.لطفا زیاد درست کنید.
مامان هم بلند خندید.😃بعد یه کم صحبت دیگه ما بلند شدیم بریم بیرون ولی برای شام برمیگشتیم.
وقتی سوار ماشین شدم وحید یه دسته گل💐 کوچولوی خوشگل از صندلی عقب برداشت و به من داد.خیلی خوشحال شدم😍 ولی مثل سابق از خوشحالی جیغ نمیزدم.😅فقط عاشقانه به وحید نگاه کردم و تشکر کردم.
وحید حرکت کرد.گفتم:
_کجا میخوای بریم؟☺️
-یه جای خوب.😇
تو مسیر مدام حرف میزد.از همه چیز میگفت.
خیلی....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هرچی_توبخوای
#قسمت138
_پسرخاله ش؟؟!! آقای پورسینا؟!!!😳
-بله
بیشتر خوشحال شد.گفت:
_خداروشکر.واقعا مرد خوبیه.😊
_#حکمت بعضی کارهای خدا رو زمان میبره تا آدم بفهمه.صبا و پسرخاله ش الان باهم خوشبختن.این مراحل زندگی برای هر دو شون باید طی میشد تا الان باهم خوشبخت باشن.صبا میگفت از زندگی با شما خیلی چیزها یاد گرفته که باعث شده الان زندگیش با همسرش خیلی خوب باشه.
بعد چند لحظه سکوت گفتم:
_کسیکه قسمت شماست هم احتمالا تا حالا پیش کس دیگه ای امانت بوده تا برای زندگی با شما آماده بشه.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_نه.بهتره دیگه کسی رو درگیر مشکلات کاری خودم نکنم..من الان روی کارم بیشتر تمرکز میکنم و موفق تر هستم.👌
چیزی نگفتم تا وحید چیزی بگه.به وحید نگاه کردم،به جلو نگاه میکرد.گفتم:
_ولی یکی از همکاران شما میگفت مأموریت های بعد از ازدواجش خیلی موفق تر از مأموریت های قبل ازدواجش بوده.
وحید بالبخند به من نگاه کرد.آقای اعتمادی گفت:
_اون همکارم حتما همسر خیلی خوبی داره.باید قدرشو بدونه.ولی خانم موحد،انصافا همچین همسری خیلی کم پیدا میشه.🙁
وحید باخنده نگاهم میکرد.😁👀منم خنده م گرفته بود.😁🙊خنده مو جمع کردم و گفتم:
_آرامش برادرم برای من خیلی مهمه. هرکسی رو لایق زندگی با برادرم نمیدونم.اگه به من اعتماد دارین،کسی رو بهتون معرفی میکنم که همچین همسری باشه براتون.
وحید به شوخی گفت:
_علیرضاجان،خانومم اراده کرده شما ازدوج کنی.تا شیرینی عروسی تو نخوره هم کوتاه نمیاد.پس بهتره زودتر راضی بشی وگرنه به زور راضیت میکنه.😁
آقای اعتمادی هم خندید.😃گفتم:
_آقای اعتمادی،دو هفته دیگه دورهمی منزل ماست.حتما تشریف بیارید.تا اون موقع هم فکر کنید و اون موقع نتیجه ش رو بگید.👌
آقای اعتمادی بعد یه کم سکوت بالبخند گفت:
_اگه زودتر به نتیجه رسیدم چی؟😅
خنده م گرفت.😄وحید هم بلند خندید و باخنده گفت:
_چقدر هم هولی.حداقل مثلا فردا میگفتی.😂
آقای اعتمادی بالبخند گفت:
_واقعا نمیخواستم دیگه ازدواج کنم ولی به درستی حرفهای خانومتون اعتماد دارم.☺️
وحید به من گفت:
_حالا اون خانم محترم کی هست؟
به آقای اعتمادی گفتم:
_موافقید کسی باشه که مثل شما قبلا ازدواج کرده باشه؟
-بله،اینطوری بهتره.😇
-از طرفی کسی باشه که شرایط شما رو هم کاملا درک کنه و حتی بهتره که قبلا تجربه کرده باشه.درسته؟👌
وحید سؤالی نگاهم میکرد.آقای اعتمادی گفت:
_اگه اینطور باشه که خیلی بهتره.😊
گفتم:....
ادامه دارد..
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
#هرچی_توبخوای
#قسمت143
#قسمت آخر
بچه ها خواب بودن.😴😴😴نگاهشون میکردم. وحید اومد پیشم.
آروم گفتم:
_وحید،از اینکه پدر هستی چه حسی داری؟😊
-قابل توصیف نیست.😍
-بزرگترین چیزی که من بهش افتخار میکنم،#بعدازهمسری_شما،مادر بودنه. حس خیلی قشنگیه که واقعا قابل توصیف نیست.☺️
به وحید نگاه کردم.گفتم:
_من هنوز هدیه مو بهت ندادم ها.😌
وحید لبخند زد.رفتیم تو هال.گفتم:
_خیلی فکر کردم که چه هدیه ای بهت بدم بهتره..ولی هیچ چیز مناسبی به ذهنم نرسید..😇تا دو روز پیش که متوجه موضوعی شدم..هدیه من به شما فقط یه خبره..☺️یه خبر خیلی خیلی خیلی خوب...
یه پاکت✉️ بهش دادم.وحید لبخند زد و گفت:
_تو هم هدیه ت تو پاکته؟😁
منم لبخند زدم.☺️اینبار من با دقت و لبخند نگاهش میکردم.وحید وقتی پاکت رو باز کرد به کاغذ تو دستش خیره موند.✉️👀بعد مدتی به من نگاه کرد.بالبخند و تعجب گفت:
_جان وحید واقعیه؟😳😍
خنده م گرفت.
-بله عزیزم.☺️
-بازهم دوقلو؟😧😳👶🏻👶🏻
-بله.☺️🙈
خیلی خوشحال بود.نمیدونست چی بگه.گفت:
_خدایا خیلی نوکرتم.😍☺️
یک هفته بعد تو هواپیما بودیم به مقصد نجف... 🕌🛫
وحید گفت:
_کجایی؟😉
نگاهش کردم.
-تو ابر ها،دارم پرواز میکنم.😌
خندید.😁
تو حرم امام علی(ع) نشسته بودیم. پسرها خواب بودن😴😴 و فاطمه سادات با کتابش📕 مشغول بود.مثلا مثل ما داشت دعا میخوند.وحید گفت:
_زهرا😊
نگاهش کردم.
-جانم؟😍
جدی گفت:
_خیلی خانومی.😇
بالبخند گفتم:
_ما بیشتر.😉☺️
خندید.بالبخند گفت:
_من تا چند وقت پیش خیلی شرمنده بودم که تو بخاطر من این همه سختی تو زندگیمون تحمل کردی.ولی چند وقته فهمیدم اونی که باید شرمنده باشه من نیستم،تو هستی.☺️
-یعنی چی؟!😅
-فکر میکنم اون همه سختی ای که من کشیدم برای این بوده که چون تو خیلی بزرگی، ☝️امتحاناتت سخت تره.درواقع من هیزم تری بودم که با خشک ها باهم سوختیم.☺️😆
خنده م گرفت.گفتم:
_من از همون فردای عقدمون عاشق این ضرب المثل استفاده کردن های شما شدم.😅
وحید هم خندید.😁جدی گفتم:
_اینم هست ولی همه ی قضیه این نیست.😇
-یعنی چی؟!🤔
-ما نمیتونیم بگیم #حکمت کارهای خدا چیه،چون ما عالم به غیب نیستیم.اما چیزی که به ذهن من میرسه اینه؛
یکی بود،یکی نبود،غیر از خدا هیچکس نبود..
تو میلیاردها آدمی که رو زمین🌏 وجود داره،یه وحید موحد بود و یه زهرا روشن.این دو تا باید تو یه مرحله ای به هم میرسیدن.برای اینکه این دو تا وقتی به هم رسیدن،بهتر بتونن بندگی کنن،باید به یه حدی از #پختگی میرسیدن.وحید موحد #باصبر باید پخته میشد،تو آرام پز.زهرا روشن تو کوره...👌همه ی اتفاقات زندگی ما رو #حساب_کتاب بود.حتی روزها و ثانیه هاش.شاید اون موقع به نظر من و شما وقت خوبی نبود ولی #خدا همه چیزش رو حسابه.
👈اینکه وحید موحد کی اتفاقی زهرا روشن رو ببینه،
👈اینکه کدوم وجه زهرا روشن رو ببینه که بیشتر عاشقش بشه،
👈اینکه زهرا روشن کی با امین رضاپور ازدواج کنه،
👈اینکه امین رضاپور کی شهید بشه،
👈اینکه پیکرش کی برگرده،
👈اینکه وقتی شهید میشه با کی باشه،
همش رو #حساب_کتاب بود.اگه اون وقتی که اومدی خاستگاری من،من قبول میکردم،الان این #جایگاهی که برات دارم رو نداشتم.اون یکسال زمان لازم بود تا شما منو بیشتر بشناسی.من و شما هر دو مون به این زمان ها نیاز داشتیم. نه شما بخاطر من منتظر موندی،نه من بخاطر شما..
خدا سختی هایی پیش پای ما گذاشت تا کمکمون کنه #بنده_های_خوبی باشیم. میبینی؟ما به خدا خیلی #بدهکاریم.همه ی زندگی ما #لطف خداست،حتی #سختی ها مون هم لطفش بوده و هست..من و شما باهم #بزرگ میشیم. سختی ها مون برای هر دو مون به یه اندازه امتحانه.
-زهرا،زندگیمون بازهم #سخت_تر میشه...کار من تغییر کرده. #مسئولیتم بیشتر شده.ازت میخوام کمکم کنی.هم برام خیلی دعا کن،هم به #مشورت هایی که برای کارم میدی نیاز دارم،هم به #آرامش دادن هات،هم اینکه مثل سابق #پشت_سنگر نیروها مو تقویت کنی.
بالبخند گفتم:
_اون وقت خودت چکار میکنی؟همه کارهاتو که داری میگی من انجام بدم.😅
خندید و گفت:
_آره دیگه.کم کم فرماندهی کن.😁😍
-این کارو که الانم دارم میکنم..😌من الانم فرمانده خونه و شوهرم هستم..یه کار جدید بگو.😉
باهم خندیدیم.😁😃وحیدعاشقانه نگاهم کرد و گفت:
_زهرا،خیلی دوست دارم..خیلی خیلی.😍
-ما بیشتر.☺️
وحید مهرشو گذاشت جلوش و گفت:
_میخوام نماز✨ بخونم،برای #تشکر از خدا،بخاطر داشتن تو.😊
بعد بلند شد و تکبیر گفت.منم دو قدم رفتم عقب تر و #نمازشکر خوندم بخاطر داشتن وحید.
بعد نماز گفتم
💖خدایا *هر چی تو بخوای*.👉تا هر جا بخوای هستم.خیلی کمکمون کن،مثل همیشه...💖
🌷پایان🌷
🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ
اولین اثــر از؛
✍ #بانـــومهدی_یارمنتظرقائم
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2
شرح حکمت ۷۰ بخش ۱ نشانههای جاهل.mp3
2.74M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت 70 1⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
2.8M
در پی سوال خاصی که دوستان مطرح نمودند:
🔰❓چرایی شناخت دشمن و نقشههای دشمن
غافلگیر نشویم...
👤نظر #فرانسواتوال، درباره تشیع در کتاب «ژئوپلوتیک شیعه» و اعلام راه از پای درآوردن شیعه
👤نظر فرانسیس #فوکویاما در رابطه با تشیع و اعلام راه نابودی شیعه
🍂و معرفی دو نوع مهندسی پیشنهادی #فوکویاما برای تجاوز به ساعت قدسی کربلا و مهدی (عج)
❌بیان جایگاه جمهوری اسلامی وقدرت نظام در جوامع بینالمللی در نگاه #مارک_پالمر یکی از استراتژیستهای معروف آمریکایی و اعلام تنها راه شکست نظام خطاب به مقامات آمریکایی
❌نظر #کنت_پولاک استراتژیست آمریکایی دیگر در کتاب «معمای ایرانی» در رابطه با قدرت نظام جمهوری اسلامی
اعلام #راهکارها و #ابزارفروپاشی نظام جمهوری اسلامی
📗#حکمت ۳۶۹ #امیرالمومنین(ع)
انجمن #حجتیه و دیگر #فرقهها
نوع نگاه ما به برگزاری تئاترهای اجرایی در دهههای فاطمیه
☄خروجی این تئاترها چیست؟
البته موضوع برای ارائه الگو است نه مورد خاصی
🔥آیا ما را به اهدافی که دشمنان اعلام کرده اند،نزدیک میکند یا به پیام پیامبر خاتم (ص)در عید غدیر؟!
🎙ر.#فنودی
#غزه
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
حکمت های ۲۱۳_۲۱۲.mp3
8.17M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: #حکمت۲۱۲ و #حکمت۲۱۳
📆 ۱۶ دی ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت212
#حکمت213
حکمت های ۲۳۷_۲۳۵.mp3
16.59M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع:
#حکمت۲۳۵ و #حکمت۲۳۶ و #حکمت۲۳۷
📆 ۲۶ دی ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت235
#حکمت236
#حکمت237
#انتخابات
#مظلوم_مقتدر
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
حکمت های ۲۴۲_۲۴۰_2024_01_18_06_30_58_116.mp3
14.27M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع:
نتیجه رسیدن به هدف از طریق نامشروع، شدت روز مظلوم برعلیه ظالم، حداقل تقوی
👈 "طرح سفره خانه مهدوی"
#حکمت۲۴۰ و #حکمت۲۴۱ و #حکمت۲۴۲
📆 ۲۸ دی ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت240
#حکمت241
#حکمت242
#انتخابات
#مظلوم_مقتدر
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
حکمت های ۲۴۵_۲۴۳.mp3
9.52M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع: ازدحام جواب و تاثیر آن در تشخیص حرف درست، نعمت و حق خداوند در هر نعمت ، نسبت توانائی و شهوات انسان
#حکمت۲۴۳ و #حکمت۲۴۴ و #حکمت ۲۴۵
📆 ۳۰ دی ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت243
#حکمت244
#حکمت245
#انتخابات
#مظلوم_مقتدر
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
حکمت ۲۵۱.mp3
14.1M
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت(صوت بالا)
📒با موضوع:
#حکمت۲۵۱
📆 ۲ بهمن ۱۴۰۲
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
#نهج_البلاغه
#صبحانه_با_معرفت
#حکمت251
#انتخابات
#مظلوم_مقتدر
#انتقام
#غیرقابل_ترمیم
#طوفان_الاقصی
#اقتدار
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📆 ۲۰ شهریورماه ۱۴۰۳
🎤 با ارائه:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
❇️ روزانه ۱۵ دقیقه از "کلام امیرالمؤمنین" علیه السلام لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم. 🌺
#نهج_البلاغه
#حکمت ۴۶۶_۴۶۷
شرکت کنندگان: ۴۱۹ نفر
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
.
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📆 ۲۱ شهریورماه ۱۴۰۳
🎤 با ارائه:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
❇️ روزانه ۱۵ دقیقه از "کلام امیرالمؤمنین" علیه السلام لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم. 🌺
#نهج_البلاغه
#حکمت ۴۶۹_۴۷۲
شرکت کنندگان: ۵۵۷ نفر
👇👇لیـــــــــنک دعوت 👇
📤 https://eitaa.com/mahdavi_arfae
.
حکمت های ۴۷۳ الی ۴۸۰.mp3
8.86M
.
📌#صـــــــبحانه_با_معـــــــــــــرفت
📒با موضوع:
#حکمت۴۷۳
#حکمت۴۷۴
#حکمت۴۷۵
#حکمت۴۷۶
#حکمت۴۷۷
#حکمت۴۷۸
#حکمت۴۷۸
#حکمت۴۸۰
📆 ۲۱ شهریور ۱۴۰۳
🎤 با سخنرانی:
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
❇️ روزانه ۱۵ دقیقه از "کلام امیرالمؤمنین" علیه السلام لذت ببریم و دیگران را نیز دعوت کنیم تا در ثوابش شریک شویم. 🌺
#نهج_البلاغه
#حکمت473
#حکمت474
#حکمت475
#حکمت476
#حکمت477
#حکمت478
#حکمت479
#حکمت480