eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
معین:حانیه و امیر اولا هرگز فکر نمیکردم ک روزی بیاد و برسه ک اسم شما دوتا کنار هم بیاد.... امیر:هه ازین ب بعدک تو نخاهی شنید چون قراره سَقَط شی قول میدم براهمه عادی بشه حانیه دستشو روی قلبش گذاشت و اون یکی دستشو گذاشت روی میز تا تعادلش رو از دست نده و نفس نفس زنان گفت:امیر خفه شو بزار حرفشو بزنه معین:از طرف من به همه ی مردم جهان بگید که هرکی اومد طرفتون و بهتون نزدیک شد عاشقش نشید بهش نگید ک دوسش دارید اگه کسی بهتون گفت که عاشقتونه بدونید عین س.گ داره دروغ میگه خودتونو ازش جدا کنید.... آی مردم دنیا عشق وجود نداره............. و تو حانیه حاتمی!وا گذارت میکنم به همون بالایی...مطمئن باش تو و عشقت بابت کاری ک با من کردید تاوان پس می دید...اما تو ن تو حیفی....باید امیر هم ب سرنوشت من دچار بشه و جوون مرگ بشه و تو باشی ک زجر بکشی و من از اون دنیا زجر تو رو ببینم و لذت ببرم حانیه با بغضی شکسته از کنار امیر به سمت معین میره همونطور ک داره گریه میکنه زل میزنه تو چشماش و خودشو داخل اغوش معین جا میکنه و میگه:معینم منو ببخش😭 من متاسفم😭 من نمیخواستم این طوری بشه😭 خاهش میکنم ببخش ما رو😭 منو نفرین کن معینم منو😭 اما با امیر کاری نداشته باش😔 دعا کن من بمیرم نه اون😔 دعا من من بیماری نا علاج بگیرم بمیرم😔 از خدا بخا که تو دل شکسته ای اهت میگیره ک من بمیرممممممم😭 ولی خاهش میکنم امیرو نفرین نکن😭 معینم تو هنو منو دوست داری نه؟ اگه داری منو ببخش معینم😭 ~بغض معین میترکه و میگه : البته ک هنوز دوست دارم حانیم..... حانیه....وای چیشدددد....حانیهههههه امیر:حااااااانیهههه حانییییییههههههههههه سرررررررهنگگگگگگگگگ سرهنگ داخل اتاق میشه و با صحنه ای ک میبینه میگه یا امام هشتمممم دخترم...... غلامی لعنتیییی چکارش کردیییییی ک اینطور داره خون بالا میاره امیر:معین کاری نکرد حانیه خودش از قبل حالش بد بود سرباز زنگ بزن اورژانسی امبولانسی چیزی سرهنگ:حانیههههههه دخترمممم خوبی؟؟؟، حانیه ک کف سالن افتاده بود و ب سختی از لابه لای خون های داخل دهنش نفس میکشید گفت:م.......عی.....نم منـــو.....ب...بخش...اگهــ....ن..خاستی هم....ن...بخش...و..لی...امیرو.....کاری....نداشته.....باش... معین که بالاسر حانیه اشک میریخت گفت:تو و اون امیر زندگی منو خراب کردید هرگز نمیتونم شما رو ببخشم من میرم من میمیرم اما مطمئن باش روحم شما دوتارو ازاد و راحت نمیزاره تو و عشقت باید تو تب روزگار بسوزید باید جوون مرگ بشید عین من عین من و سرنوشت تلخ تر از زهرمارم! امیر معینو هول داد روی زمین و شروع کرد به کتک زدنش و گفت:خفه شو کصافط عوضی و یقه معینو محکم گرفت وگفت: میدونی چن ساله ک روزگارمو سیاه کردی عشقمو عمرممو ازم گرفتی همه زندگی مو زیر و رو کردی نمیدونی من دو سال باهات عین داداش بودم اما نمیدونستی وقتی از حانیه برا من تعریف میکردی و میگفتی ک چقد عاشقشی من چ حالی پیدا میکردم میدونستی وقتی اسم شما دو تا باهم میومد من چ حالی بهم دست میداد؟ هان میمردم معین میمردم حالا اون کسی ک باید تقاص پس بده تویی نه من لعنتی معین:به حانیه بگو که کار رفیق و دوست کلا خیانت و بی معرفتیه ولی از یار دیگه توقع نداشتم امیر با گفتن خفه شویی یک مشت توی صورت معین کوبید سرباز ها امیر و معین رو جدا کردند ومعین رو ب اتاق اعدام بردند حانیه ک شوک قلبی بهش وارد شده بود رو به بیمارستان منتقل کردند و به دستور سرهنگ امیر با حانی به بیمارستان میره و سرهنگ ک خیلی نگران حانیه شده بود تصمیم میگیره اول حکم معین غلامی رو اجرا کنه و بعد به بیمارستان بره طناب دار دور گردن معین میره سرهنگ موحد رو ب روی معین می ایسته و زل میزنه توی چشماش ومیگه:خداحافظ داماد عزیزم معین با بغض:بهش بگید دوسش دارم......... وسرهنگ موحد پوزخندی میزنه و چهار پایه رو از زیر پایه معین میندازه کنار https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─