eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.3هزار ویدیو
652 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
(معین) باز شب شده دلم بیشتر از همیشه پر از عذاب وجدان و غم و ناراحتیه زنگ میزنم حانیه شاید با شنیدن صداش اروم بشم برنداشت حتما نفهمیده چقد اونشب به خودم فشار اوردم تا بتونم بهش بگم حقیقت رو اما نتونستم چجوری میتونم بهش بگم چ گذشته شوم و تلخی دارم؟ وای حانیه دختربا من چکار کردی تو ک از وقتی با تو اشنا شدم زندگیم 180در جه تعغییر کرده کار قاچاق مواد رو گذاشتم کنار تازه داشتم توش راه می افتادم اگه تو کارش مونده بودم تاحالا تهران رو خریده بودم! ولی عوض شد دیگه زندگیم طمع کردم و شدم ی ادم قاچاقچی و خلافکار ک برای تبدیل کارگاه عروسک سازی اش به کار خونه عروسک سازی اش دست ب این کار کثیف زده از قدیم و ندیم گفتن پسری ک محبت مادری بالاسرش نباشه خطریه! من پدر و مادرم رو تو زلزله از دست دادم و پیش عمو وزنعموم زندگی کردم ی جور تحمیل بودم ب زندگی شون عموی من عاشق این بود ک توی زندگیش ی پسر داشته باشه و ببرتش سرکارگاهش و ب همه بگه این پسر منه ولی هر بار ک بچه دار میشدخدا بهش دختر میداد همین اتفاق باعث شد ک عموم ب من علاقه خاصی پیدا کنه و ی عمویی بشه بهتر از پدر برای منِ یتیم و از قضا باز باعث شد ک زنعموم از من متنفر بشه و هر جور ک میتونه منو مورد اذیت و ازار قرار بده ومن بیشتر همیشه تنها بشم وقتی ک عموم کارگاه عروسک سازی اش رو ب نام من زد زنعموم در حال موت بود ولی چیزی نگفت من توی زندگی خیلی سختی کشیدم اره من همون ادم بدم! رفتم تو کار انتقال و جا ب جایی مواد و مواد مخدر رو توی عروسک های کارگاه جا سازی می کردم و خیلی هم موفق بودم ک ظرف دو سه سال کارگاه تبدیل ب کارخونه شد اون کارو گذاشتم کنار اما هنوز توبه نکردم میخواستم بگم ب حانیه ک من اینجورم ایا بازم منو دوست داری؟ ایا بازم با این شرایط حاضری با من زندگی کنی؟ نتونستم بگم دلم میخاد برم پاسگاه پلیس خودمو معرفی کنم ولی هر سری ک تا دم پاسگاه یا کلانتری میرم پاهام میلرزه و نمیتونم و باز برمیگردم ای بابا یکی داره زنگ خونه مو میزنه با اینکه حال ندارم ولی پا میشم برم ببینم کیه https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─