eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
از اتاق آرزو میام بیرون شاید خب حرفای خصوصی داشته باشن😜 میرم سمت پذیرایی پدر آرزو به مادرش اشاره میکنه که بره بالکن امیر رو برگردونه مادر آرزو میره سمت بالکن امیر روی صندلی بالکن نشسته و سرش رو گذاشته روی زانو هاش مادر آرزو:مادر.....امیر....امیرم....پسرم پسر قشنگم بیا دیگه بیا داخل زشته خوبیت نداره اصلا اون دختره خارج پرست،ارزش نداره ک اینطور شب سرنوشت خواهر کوچیکه ت اینطوری باشی و حال همه رو خراب کنی خودم میرم بهترین دختر تهران رو برات میگیرم پسرم دستشو میزارم تو دستت خوشبختت میکنم پسرم من که بد تو رو نمیخوام اگه اون زن زندگی بود اگه اون واقعا عاشقت بود ک الکی نمیزاشت تو رو بره امیر:مامان میشه بس کنی الان خودمو از این بالکن پرت میکنم بی امیر شید اون وقت هیچ امیری نیست ک بخوای بزور بدبخت و به ظاهر خوشبختش کنی مادر آرزو اشک رو روی گونه اش پاک کرد و گفت:مادرت برات بمیره اینجور نگو دل مادرتو خون میکنی... دلت میاد؟ کل عمر با هزار جون و زحمت تنها پسرمو بزرگ کردم که خوشبختیشو ببینم این حرفه تو به مادرت میزنی؟ دستت درد نکنه.....😭 ~امیر بلند میشه و میره جلو و اشک مادرش رو پاک میکنه و لبخند میزنه و میگه:مادر بخند نیگا منم میخندم نیگا کن😔 بسه دیگه بریم مادر الان میگن داداش شکست خورده ش چشم دیدن خوشبختی خواهرش رو نداره امیر به همراه مادرش به پذیرایی اومدن و همراه با اون علی و آرزو هم از اتاق آرزو اومدن بیرون و پوریا گفت:داداش بالاخره موفق شدی بله رو بگیری؟ علی:خب معلومه......😅 همه دست زدند پدر علی:با اجازه پدر آرزو خانم عروس گلم این دو تا رو تا عقد دائم محضر بهم محرم کنم پدر آرزو:بله بله بفرمائید صاحب اختیارید آقای رضایی پدر علی لبخندی زد و گفت:بیایید اینجا روی این مبل دو نفره کنار هم بشینید ببینم علی و آرزو کنار هم نشستند پدر علی خطاب به امیر:برادر عروس خانم اجازه میفرمایید امیر:خواهش میکنم صاحب اختیارید... دختر مال خودتونه ^بعد چند دقیقه با بله گفتن آرزو سالن پذیرایی بار دیگه پر از شادی شد....... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─