eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
29.5هزار عکس
24.1هزار ویدیو
705 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
من:بس نمیکنم چرا بس کنم بزار بگم هیچ میدونستی ک قراره بزور منو بکشونن خاستگاری اون جونورخانم؟ خانم حاتمی:هه به مبارکا باشه جناب امیر عطایی من: خودت مسخره کنا حالا میگما جدی ناراحتت کردم!؟ خانم حاتمی: از روزی ک توی جلسه معارفه سرهنگ و همکاران با هم آشنا شدیم ناراحتم کردی تا ب امروز من:عجب روزی بود خانم حاتمی:خوب یا بد من: بهترین روز زندگیم بود اولین روز من به عنوان پلیس مخفی مواد مخدر خانم حاتمی: اره....منم برای کمک ب سرهنگ اومده بودم روز اول منم بود من: یه دختر خوشگل با چشمای آبی سگ دارش..... خانم حاتمی:سگ رو ک چشمای تو داشت! امیر:خخخخ هیج وقت یادم نمیره تو رو با ابدارچی اشتباه گرفته بودم بعد فهمیدم ک به به خانم خانما از نزدیکای سرهنگه!!!! خانم حاتمی: میگم امیر بهتره دوباره دنبال کننده های رمان رو بزاریم تو خماریش بمونن....بزار بعدا جریان شو تعریف کنیم هان نظرت؟ من: موافقم!!!!😛 ^ پرستار اومد داخل و سرمو از دست خانم حاتمی کند و با هم رفتیم اب زرشک زدیم تو رگ (تجویز پزشک بودا😑) کمی حالیش بهتر شد از هم جدا شدیم و رفتیم پی کار خودمون☺ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─