eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
26.1هزار ویدیو
731 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
شمام اقا اگه میخوای با من بیا بریم ده یا همین جا با این طرد شده ها بمون خلاصه اونا رفتن و ما هرگز دیگه خانواده هامونو ندیدیم....با همون پولی ک تو دستمون بود باید زندگی میکردیم دو تا ادم روستایی ساده بین این همه شهری غیر ساده و سیاست دار البته من اینطور فکر میکردم شوهرم میدونست که مصرف شهری ها ب چیه....یجور مخفیانه با برادرش تماس گرفت و همه پولایی ک قبلا پس انداز کرده بود ب دستش رسوند و زد تو کسب و کار اول خونه مونو با گونی و حصیر و اشغال توی پایین شهر تهران درست کردیم یجورایی زاغه نشینی کردیم با بدبختی تا ی سال شوهرم اقا اصغر تابستوناهندونه میفروخت و زمستونا پیاز و با قیمت خیلی ارزون و این باعث شدش ک سیل عظیم مشتری ها جنس های زیاد مارو بخرن جنس هارو از روستای خودمون میاوردیم برادر اصغر مسئول فروختن محصولات روستایی ها بود و ب ما هم کمک میکرد بعد ی سال ی خونه خریدیم و وسایل خونه البته این بی کمک برادرش و بابای خودم ک ب برادرش کمک میکرد میسر نبود بعد چند سال حسابی کارمون گرفت و اصغر اقا ی میدون تره بار و میوه زد و وضعمون توپ شد خواهرم هم ازدواج کرد اومد تهران همون مادر امیر...... رویا رو ک ب دنیا اوردم برکت زندگیمو پر کرد وقتی ک مانی و مونا رو تو شکمم داشتم ینی14سال پیش شوهرم شب خوابید ودیگه هم بلند نشد ~هر دوشون اشکاشونو پاک کردن و حالا نوبت مادر پدرام بود ک ماجرای زندگیش رو بگه https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─