eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.8هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶دلشوره هایم لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. زنگ زدم به خانم هم‌رزم آقامصطفی.🌻 گفت: «نگران نباش، شاید برای گوشیش مشکلی پیش اومده، دیشب علی‌آقا پیامک داده داریم میایم ایران.»🇮🇷 به دور و بر نگاه کردم همه‌جا تمیز و مرتب بود. یادم آمد از کبوترها، رفتم روی پشت بام. زیر کبوترها 🕊را تمیز کردم برایشان آب و دانه گذاشتم که وقتی آقامصطفی آمد، خوشحال بشود. خیلی به کبوترهایش علاقه داشت. کارم که تمام شد باز دل‌شوره 😔به سراغم آمد. با خودم گفتم گوشی مصطفی خرابه، گوشی دوستاش که زنگ می‌خوره، چرا جواب نمیدن؟ زنگ زدم به خواهرشوهرم و گفتم: «مصطفی جواب نمیده، نگرانم.» گفت: «شاید می‌خواد سورپرایزت کنه! بیاد دم در با یک شاخه گل سرخ!»🌹 گفتم: «مصطفی از این اخلاق‌ها نداره. همیشه می‌گفت یک دقیقه زودتر بتونی یک نفر رو از نگرانی دربیاری خیلی بیشتر از سورپرایزش ارزش داره!»🌿 بعد از ساعتی خواهرشوهرم با همسرش آمدند همسرش مشکی پوشیده بود. نپرسیدم چرا🤔 گفتم: «شما شمارۀ ثابتی از دوستان آقامصطفی دارین؟» سرش را انداخت پایین چشم‌هایش قرمز بود به خانمش گفتم: «سعیدآقا چقدر خسته ا‌ست!»🌸 باز رفتم سراغ تلفن و شماره گرفتم. سعیدآقا پرسید: «چرا تماس می‌گیرین؟»🧐 گفتم: «یک هفته است که بی‌خبرم، ولی امروز خیلی دل‌شوره دارم. همین قدر می‌دونم دارن به ایران🇮🇷 میان، ولی نمی‌دونم الان کجان! رسیدن تهران یا مستقیم میان مشهد؟ اصلاً رسیدن به ایران؟»🤔 آهسته گفت: «انشاءالله هر چی خیره پیش میاد.»🙏 🔸صدای زنگ در حیاط آمد دویدم پایین دیدم دوست آقامصطفی است. گفت: «اومدم کولر رو درست کنم.»🔧 آقای پورمیرزایی به تعمیر وسایل برقی وارد بود، برای همین دیروز به او زنگ زده بودم که بیاید. گفتم: «تا شما کولر رو ببینین من یک زنگ به آقامصطفی بزنم.»🌹🌹🌹🌹🌹 ادامه دارد ....... 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─