eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.7هزار عکس
23.2هزار ویدیو
635 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حدود30 دقیقه باخدا 🍃💐🍃دور قرآن کریم هدیه به مادرمان حضرت زهراسلام الله علیهاو مادرمکرمه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف حضرت نرجس خاتون سلام الله علیها ✅جهت سرنگونی استکبارجهانی ✅ازبین رفتن صهیونیسم ✅ نجات قدس ازبحرتانهر ✅وظهورمنجی عالم بشریت 🔰تحدیر (تند خوانی قرآن) جزء قاری استادمعتز آقایی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موشن گرافیک/ راهبردهای اخلاقی قرآن کریم در تربیت انسان ـ جزء سیزدهم این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قرار هروز "فدائیان رهبر" هرروز یک صلوات نذر سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی(روحی فداه)🌹 🍃👌فقط 5 ثانیه (💠)اللّهُمَّ ✨(♥️)صَلِّ ✨✨(💠)عَلَی ✨✨✨(♥️)مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ آلِ ✨✨✨✨✨(♥️) مُحَمَّدٍ ✨✨✨✨(💠)وَ عَجِّلْ ✨✨✨(♥️)فَرَجَهُمْ ✨✨(💠)وَ اَهْلِکْ ✨(♥️)اَعْدَائَهُمْ (💠)اَجْمَعِین این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای هفتم صحیفه سجادیه با صدای حاج محمود کریمی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
صبح وشام هربارسه مرتبه این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی_عظم_البلا نماهنگ جدید ویژه دعای فرج ‎الهی عظم البلا با صدای دل نشین علی فانی این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
اوخواهدآمد....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽به رسم آیه‌ها؛ کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی | قسمت 10 بازخوانی سلسله جلسات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای -که ماه رمضان سال ۱۳۵۳ در مسجد امام حسن مشهد مقدس ارائه شد و بعدا در قالب کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی تنظیم گردید این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمان مذهبی و بسیار زیبای دو مدافع با موضوع شهدای مدافع حرم 👇👇👇👇👇👇👇👇
💕💕💕💕💕💕 ‌ تو آینه خودمــو نگـاه کردم _نَ بابا اسماء خانوم بزرگ شدیا .😄 _دیگہ نمیتونستم دربرابر اصرار های ماماݧ مقاومت کنم مخصوصا حالا ک یہ خواستگـــار خیلی پیگیر برام اومده _خدایا ینے الان وقت تصمیم گیریه؟؟؟ این مسئله باعث شده بودم چند وقتے برم تو فکر از طرفے هر چقدر میگذشت اصرار ماماݧ بیشتر میشد _میگفت:خیلی اصرار دارݧ ک بیاݧ برای خواستگارے هرچقدر میگم تو میخواے درس بخونے راضے نمیشــݧ _آخہ ماماݧ _آخہ نداره حالا بزار یہ بار بیاݧ ببینیم چی میشہ -ماماااااااان😐 نزاشت حرف بزنم رفت _رفتم دنبالش مامان جاݧ من هنوز میخوام درس بخونم اصن بہ ازدواج فکر هم نمیکنم . _خوب فکر کـݧ اسماءجاݧ ک باید یہ روز ازدواج کنے تا کے خواستگاراتو رد کنم دختر ؟؟؟ -مث اینکہ خیلے دوست دارے من زودتر از این جا برمااااااا -اخم کرد و گفت اصـݧ خودت میدونی -قهر نکـݧ ماماݧ خوشگلم چشم -پس زنگ بزنم بهشوݧ؟؟؟ 🌹صداے اذان بلند شد🌹 از فرصت استفاده کردم ماماݧ اجازه بده نماز بخونم بعد _🌹بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا رو گفتم و ازش خواستم کمکم کنه🌹 ماماݧ انگار منتظر بود ک نمازم تموم شه سریع اومد تو اتاقو گفت اسماء جاݧ بگم بیاݧ؟؟؟؟؟ اووووف باشہ اما بگم مـݧ هیچ قولے نمیدماااااااا منبع: کانال مدافعان حرم حضرت زینب (س) این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
...: ❤️❤️ ￿ -￿آخــــر هفتہ قـــرار بود بیاݧ واســــہ خواستگارے زیاد برام مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم فقط بخاطــر ماماݧ قبول کردم کہ بیان برای آشنایے .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم -عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا پیش🌹 شهید گمنام 🌹 شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ... 🌹فرزند روح الله🌹 این هفتہ بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم ￿ کلےبا شهید جانم حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش -بهش گفتم :شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد... از حرفم خنده گرفت ههههه خوب ک چی الان این چی بود من گفتم ... من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماماݧ.. احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـݧ سمت پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونہ تا رسیدم مامان صدااااام کرد -اسمااااااااء -(ای واے خدا ) سلام ماماݧ جانم؟؟؟؟ -جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے؟؟ -فردا؟؟؟؟ -اره دیگہ خواستگارات میخواݧ بیاناااااا اهاݧ .. یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست.. این و گفتم و رفتم تو اتاقم ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود ؟؟؟؟ وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـݧ ماماݧ جاݧ مـݧ... ￿ همینطووے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد.... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
💕💕💕💕 #❤️عاشقانه_دو_مدافع ❤️ ￿ چیزے نمونده بود ڪ از راه برســـݧ من هنوز آماده نبودم ماماݧ صداش در اومد - اسمااااااء پاشو حاضر شو دیگہ الاݧ ک از راہ برسـݧ انقــد منو حرص نده یکم بزرگ شو -وای ماماݧجاݧ چرا انقدر حرص میخوری الاݧ..... (یدفہ زنگ و زدن ) دیگہ چیزی نگفتم پریدم تو اتاق تا از اصابت ترکشاے ماماݧ در اماݧ باشم سریع حاضر شدم نگاهم افتاد ب آینہ قیافم عوض شده بود یہ روسرے آبے آسمانی سرم کرده بودم با یہ چادر سفید با گلهاے آبے سنم و یکم برده بود بالا با صداے ماماݧ از اتاق پریدم بیروݧ عصبانیت تو چهره ے ماماݧ بہ وضوح دیده میشد گفت :راست میگفتے اسماء هنوز برات زوده خندیدم گونشو بوسیدم و رفتم آشپز خونه اونجا رو بہ پذیرایے دید نداشت صداے بابامو میشنیدم ک مجلس و دست گرفتہ بود و از اوضاع اقتصادے مملکت حرف میزد انگار ۲۰سالہ مهمونارو میشناسہ همیشہ همینطور بود روابط عمومے بالایے داره بر عکس مـݧ چاے و ریختم ماماݧ صدام کرد -اسماء جاݧ چایے و بیار خندم گرفت مثل این فیلما چادرمو مرتب کردم وارد پذیرایے شدم سرم پاییـݧ بود سلامے کردم و چاےهارو تعارف کردم ب جناب خواستگار ک رسیدم کم بود از تعجب شاخام بزنہ بیروݧ آقاےسجادے؟؟؟؟؟ ایـݧ جاچیکار میکنہ ؟؟ ینی ایـݧ اومده خواستگارے من؟؟؟ واے خدا باورم نمیشہ چهرم رنگش عوض شده بود اما سعے کردم خودمـــو کنترل کنم مادرش از بابا اجــازه گرفت ک براے آشنایے بریم تو اتاق دوست داشتـــــم بابا اجـــازه نده اما اینطور نشد حالم خیلے بد بود اماچاره اے نبود باید میرفتم ..... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
#❤عاشقانہ_دو_مدافع❤ ســر جـــام نشستہ بودم و تکوݧ نمیخــوردم سجادے وایساده بود منتظر مـݧ ک راه و بهش نشوݧ بدم اما من هنوز نشستہ بودم باورم نمیشد سجادے دانشجویے ک همیشہ سر سنگیـݧ و سر بہ زیر بود اومده باشہ خواستگارے مـݧ مـݧ دانشجوے عمراݧ بودم اونم دانشجوے برق چند تا از کلاس هاموݧ با هــم بود همیشہ فکر میکردم از مـݧ بدش میاد تو راهرو دانشگاه تا منو میدید راهشو کج میکرد منم ازش خوشـم نمیومد خیلے خودشو میگرفت.... چند سرے هم اتفاقے صندلے هاموݧ کنار هم افتاد ک تا متوجہ شد جاشو عوض کرد این کاراش حرصم میداد فکر میکرد کیه؟؟ البتہ ناگفتہ نماند یکمے هم ازش میترسیدم جذبہ ے خاصے داشت تو بسیج دانشگاه مسئول کاراے فرهنگے بودچند بار عصبانیتشو دیده بودم غرق در افکار خودم بودم ک با صداے ماماݧ ب خودم اومدم اسمااااااء جاݧ آقاے سجادے منتظر شما هستـݧ از جام بلند شدم ب هر زحمتے بود سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم ماماݧ با تعجب نگام میکرد رفتم سمت اتاق بدوݧ اینکہ تعارفش کنم و بگم از کدوم سمت باید بیاد اونم ک خدا خیرش بده از جاش تکون نخورد سرشو انداختہ بود پایـیـݧ دیگہ از اوݧ جذبہ ے همیشگے خبرے نبود حتما داشت نقش بازے میکرد جلوے خوانوادم حرصم گرفتہ بودم هم تو دانشگاه باید از دستش حرص میخوردم هم اینجا حسابے آبروم رفت پیش خوانوادش برگشتم و با صدایے ک یکم حرص هم قاطیش بود گفتم آقاے سجادے بفرمایید از اینور انگار تازه ب خودش اومده بود سرشو آورد بالا و گفت بله؟؟؟؟؟ بلہ بلہ معذرت میخواهم خندم گرفتہ بوداز ایـݧ جسارتم خوشم اومد رفتم سمت اتاق اونم پشت سر مــݧ داشت میومد در اتاق و باز کردم و تعارفش کردم ک داخل اتاق بشہ... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
#❤️عاشقانه_دو_مدافع ❤️ ￿وارد اتاق شد سرشو چرخوند تا دور تا دور اتاقو ببینہ محو تماشاے عکسایے بود کـہ رو دیوار اتاقم بود عکس چند تا از شهدا ک خودم کشیده بودم و ب دیوار زده بودم دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم و نگاهش میکردم عجب آدم عجیبیہ ایـݧ کارا ینی چے نگاهش افتاد ب یکے از عکسا چشماشو ریز کرد بیینہ عکس کیہ رفت نزدیک تر اما بازم متوجہ نشد سرشو برگردوند طرفم خودمو جم و جور کردم بی هیچ مقدمہ ای گفت ایـݧ عکس کیہ چهرش واضح نیست متوجہ نمیشم چقــدر پرو هیچے نشده پسر خالہ شد اومده با مـݧ آشنا بشہ یا با اتاقـم؟ ابروهامو دادم بالاو با یہ لحن کنایہ آمیزے گفتم ببخشیدآقاے سجادے مثل اینڪہ کاملا فراموش کردید براے چے اومدیم اتاق بنده خدا خجالت کشید تازه ب خودش اومد و با شرمندگے گفت معذرت میخوام خانم محمدے عکس شهدا منو از خود بیخـود کرد بی ادبے منو ببخشید با دست ب صندلے اشاره کردم و گفتم .خواهش میکنم بفرمایید زیر لب تشکرے کرد و نشست منم رو صندلے رو بروییش نشستم سرش و انداخت پاییـݧ و با تسبیحش بازے میکرد دکمہ هاے پیرهنش و تا آخر بستہ بود عرق کرده بود و رنگ چهرش عوض شده بود احساس کردم داره خفہ میشہ دلم براش سوخت گفتم اوݧ عکس یہ شهید گمنامہ چون چهره اے ازش نداشتم ب شکل یک مرد جوون ک صورتش مشخص نیست کشیدم سرشو آورد بالا لبخندے زد و گفت حتما عکس هموݧ شهید گمنامیہ ک هر پنج شنبہ میرید سر مزارش با تعجب نگاش کردم بله؟؟؟؟؟ شما از کجا میدونید؟؟؟ راستش منم هر.... در اتاق بہ صدا دراومد .... این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
باور کنید اگر تمام امریکا هم در آتش بسوزد ما تا زنده‌ایم بی‌خیالِ ترور ناجوانمردانه ی فرودگاه بغداد نمی‌شویم... نشان به آن نشان که سوزاندید و حالا دارید خودتان خاکستر می‌شوید 🕊 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
جاے شهید رحیمی خالی ڪه😔 میگفت: جنگ نرم مثل خمپاره 60 هست، نه صدا داره نه سوت ، فقط وقتی متوجه میشی که دیگه رفیقت نه به مساجد میاد نه هیأت داخل این جنگ تیر خوردن به معنی دوری از خدا❗️❗️ ❗️ تیر نخوری رفیق❗️ ✨ اللهم عجل لولیک الفرج ✨ ❣هدف جلب رضایت خـ ♥️ ـدا این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
( ) 🔰به معنای حقیقی کلمه بی تعلق به دنیا بود و هیچگونه تعلق دنیوی نداشت نه به مال و نه به عناوین فریبنده دنیا و حتی به درس . اگر بنده درس را با تعلق می خوانم اما او برای خدا می خواند. این بی تعلقی به شدت او را بی تکلف ساخته بود و بسیار ساده و باصفا بود که هیچ یک از دوستانش هیچ گاه از با او بودن معذب نبوده بلکه از همنشینی با او لذت می بردند. 🔰متواضع بود و درگیر عناوین نبود . با اینکه جزء نخبگان و استعداد های برتر حوزه بود و اساتید او به استعداد والای ایشان اذعان داشتند اما به قول طلبه ها وجهه علمی برای خود نتراشیده بود. 🔰اهل اطمینان بود تردید نداشت و در تصمیمات مهمّش مصر و مطمئن بود. 🔰پاک و با تقوی بود ، بی صدا و آرام اشک میریخت وقلب سوخته مسیر شهادت بود. 🔰سرانجام در ماه محرم به آرزوی قلبی خود رسید ودر شب جمعه به محضر ارباب عالم حضرت سیدالشهداء علیه السلام مشرف شد و تمام دوستانش را انگشت به دهان گذاشت و پای خود را از منجلاب دنیا رهانید. این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
در خط رهبر قدم بردارید و به پدر و مادرتان احترام فراوانی قائل شوید. با کسانی که در خط رهبر قدم بر نمی دارند و ولایت فقیه را قبول ندارند، قطع رابطه کنید اگر می خواهید که راه ما را ادامه دهید 🌷شهید داوود عابدی🌷 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2