💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_شانزده
🔶زابل رسم بود در جشنها ساز و دهل و سرنا بیاورند.🎷🎺🎻 رقص محلی و چوببازی اجرا کنن، مادرم به آقامصطفی گفت: «شما هم برید دنبال نوازنده!»
آقامصطفی خیلی جدی گفت: «هرگز! حرفش رو هم نزنین زنعمو!»😟
🔸مادر و پدرم جا خوردند برادرم بُراق شد. آقامصطفی محکم ادامه داد: «همهاش که رقص محلی نیست. دیدم دیگه، از اول که مراسم رقص شروع میشه خانمها یکییکی میان دورتادور مردها حلقهوار میایستن، نگاه میکنن، دست میزنن، آخرش مختلط میشه، مردها دست خانمهاشون رو میگیرن و با هم میرقصن، من خوشم نمیاد از این کارها از نظر شرعی هم درست نیست، من هزینه کنم برای این کار؟»😳😳
آقام گفت: «اگه بحث هزینه است ما میدیم بابا!»
این بار آقامصطفی بُراق شد: «نه عموجان ، این حرفا چیه؟ من دوست ندارم زندگیم با گناه شروع بشه. خواهش میکنم اصرار نکنین.»😔😔
🔸اولین عروسیای بود که ساز و دهل نداشت. برای میهمانها عجیب بود، میگفتند: «چرا طبال نیاوردن؟ چرا مطرب ندارن؟ چرا پدر عروس کوتاه اومده؟»
🔸برای مردم آنجا و برای خانوادهها انگار رکنی از ارکان پذیرایی کم بود.🌹🌹
از آرایشگاه که آمدم، مردها رفته بودند خانۀ لیلاخانم، مهمانها از راههای دور و نزدیک آمده بودند. خواهرزادهها و برادرزادههایم ضبط روشن کرده بودند و نوار ترانه گذاشته بودند.🌸🌸
نشستم سرسفرۀ عقد، عاقد آمد. فرستادند دنبال داماد، آقامصطفی گفته بود ضبط 🎙را خاموش کنند، خانمها حجابشان را رعایت کنند تا بیایم. ضبط را خاموش کردند اما بعضی از خانمها پایبند حجاب نبودند. از موقعی که اعلام کردند آقای داماد میخواهد بیاید تا موقعی که آمد، خیلی طول کشید. خواهر آقامصطفی در جواب عاقد که پرسید: «آقای داماد رفته بودی گل بچینی؟»
گفت:«برادرم نیم ساعته دم در ایستاده و یاالله یاالله میکنه تا خانمها چادر سرشون کنن. برای همین اومدنشون طول کشید.»🌸🍃🌸
🔸وقتی آمد سرش پایین بود خیلی هم خجالت کشیده بود. بعد از جاریشدن خطبۀ عقد، مجلس زنانه را ترک کرد. تا آخر شب چند بار ضبط 📻را خاموش کردم، ولی حریف بعضیها نشدم.
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_هفده
🔶بعد از شام همه رفتند من نشسته بودم سر سفرۀ عقد و از توی آینه به شمعدانهای روشن نگاه میکردم 😇که آقامصطفی آمد بلند شدم، چادر سفیدم را کشیدم توی صورتم، آقامصطفی در را بست، چادرم را از پشت سرکشید و خوب نگاهم کرد گفت: «برای این لحظه خیلی انتظار کشیدم.»😍💞
🔸بعد جانماز را از روی طاقچه برداشت و ایستاد به نماز، بعد از نماز نشستیم کنار هم و عکس گرفتیم. احساس کردم آزرده است پرسیدم: «کسی چیزی گفته؟»
گفت:« نه!»🤔
گفتم: «پس چرا دلخوری؟»
گفت: «فکر نمیکردم مجلس من توأم با گناه باشه! زندگی مشترکمون با معصیت شروع بشه.»😔😔
🔸متوجه منظورش شدم. گفتم: «من هم از آهنگ خوشم نمیاد، ولی چاره چی بود یکتنه نمیشد با صد نفر جنگید.»😞
گفت: «توی دینمون به ازدواج کردن و به مراسم سادهگرفتن سفارش شده به جای اینکه بخواهیم از برکات این عمل پسندیده استفاده کنیم حالا باید منتظر ضرر و زیانی باشیم که بابت این گناه گریبان گیرمون میشه» شمعدانها را خاموش کردم و گفتم:«متأسفم!»😔😔
آقامصطفی با ملایمت گفت: «تقصیر ما نیست متأسفانه بزرگترهای ما نتونستن دین رو به فرزندانشون تفهیم کنن.»
صبح روز بعد کل خانواده بسیج شدن😊
ظرفهای شب قبل را شستند، جارو کردند، قاشقهای استیل را شمردند دیسهای مرغخوری را خشک کردند همه را گذاشتند داخل دیگهای مسی و تحویل آشپزخانه دادند. بعدازظهر تقریبا همۀ کارها انجام شده بود. آقامصطفی گفت: «بریم بیرون؟»😇
پرسیدم: «کجا؟»
گفت: «کوه خواجه!»
گفتم: «اتفاقا من هم خیلی وقته نرفتم»
سوار تاکسی شده و یک راست بالای کوه پیاده شدیم, ایستادیم و به اطراف چشم دوختیم.🤓 بلندترین ارتفاع این ناحیه همین کوه سیاهرنگی بود که بالایش ایستاده بودیم از آنجا میتوانستیم درختچههای بادام کوهی، درختان بلند گز و درختان قطور بنه را در پهنای دشت ببینیم. آقامصطفی گفت: «شنیدم روی این کوه بر زرتشت پیامبر وحی نازل میشده و آتشکدۀ اینجا بیش از هزارسال قدمت داره!»😯
پرسیدم: «آتشکدهها چه نقشی داشتن؟»
گفت: «قدیمها آتش مقدس بوده و گردهماییهای مذهبی اغلب در ارتفاعات و دور آتش شکل میگرفته. جالبه که این کوه نقطۀ اشتراکی داره بین پیروان سه دین زرتشتی، مسیحی و مسلمان. شاید به همین دلیله که همۀ سال به خصوص عید نوروز افراد زیادی برای زیارت و بازدید میان اینجا.💐💐💐
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞
💞💕
#رؤیـــــــای_بیـــــدارے
#پارت_هیجده
🔶آقامصطفی با افسوس به دریاچۀ هامون نگاه کرد و گفت: «این دریاچه زمانی بزرگترین دریاچۀ آب شیرین ایران بود😔 یادمه بچگیهام اینجا اومدم اون موقع روی سطح دریاچه پُر بود از پرندههای مهاجر!»🕊
گفتم:« من از نیزارهای بلندش یادمه»
گفت: «بخشی از صنایع دستی زابل رو همون نیها تأمین میکرد، اما متأسفانه در آیندهای نزدیک جز تالابهای کوچک فصلی چیزی ازش باقی نمیمونه.»😔
از آن بالا نگاه کردم به سطح کمعمق آب، به ساحلی که هر روز به وسعتش افزوده میشد و به این فکر کردم که برای نسلهای بعدی انگار افسانه است که بگویم این کوهِ ذوزنقهای شکل در سالهای پُرآبی، همچون جزیرهای بوده🏝 داخل دریاچۀ هامون، در رأس کوه ابتدا وارد آرامگاه خواجه غلتان شدیم. عمارتی بود مستطیل شکل و گنبدی، که یک قبر سه متری در وسط آن قرار داشت. نشستیم کنار مقبره و فاتحه خواندیم از مرقد خواجه که بیرون آمدیم، آقامصطفی دستم را گرفت و گفت: «بیا بریم داخل، این غول خشتی رو از نزدیک ببینیم.»😍در کنار هم از پلکان سنگی پایین آمدیم و از دیدن معبد بودایی، آتشکده، قلعۀ چهلدختر، کهندژ و نقشهای برجسته روی رواقها لذت بردیم.😊
🔸کمکم به دامنۀ کوه رسیدیم. هوا سرد بود اما نه آنقدر که نشود سوار قایق شد و دوری روی دریاچه زد.🛶
🔸از همان روزهای اول، اخلاق خوب و محبت بیدریغ آقامصطفی باعث شد در دل همه بهخصوص مادرم جا باز کند.😇 یک شب که شستن ظرفها نوبت من بود، آقامصطفی آمد کمکم، من میشستم او آب میکشید. این صحنه خیلی روی مادرم تأثیر گذاشته بود. 😊روز بعد گفت: «زینب از طرف تو خیالم راحت شد شوهر خوب و دلسوزی داری دیگه از اینکه داری میری توی شهر غربت زندگی کنی نگران نیستم، مطمئنم خوشبخت میشی.»💞💞💞
🔺بهروایتهمسرشهید
خانوم زهرا عارفی
🌷#شهید_مدافعحرم_مصطفی_عارفی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#خاطرات_افلاڪیان
✍قبل اذان صبح بود با حالت عجیبی از خواب پرید گفت:
حاجی!
خواب دیدم...
قاصد امام حسین بود !
بهم گفت :آقا سلام رساندند و فرمودند:به زودی به دیدارت خواهم آمد یه نامه از طرف آقا به من داد ڪه توش نوشته بود:چرا این روزها ڪمتر زیارت عاشورا می خوانی؟
همینجور ڪه داشت حرف می زد گریه می ڪرد صورتش شده بود خیس اشک دیگه تو حال خودش نبود.
چند شب بعد شهید شد و امام حسین(ع) به عهدش وفا کرد....
#شهید_محمدباقر_مؤمنی_راد 🌷
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
‹🗞🔗›
•
•
روز قیامت...!
خوبیامون رو
بہ محبوبترین فرد زندگیمون هم نمےدیم ‼️
اما مجبور میشیم خوبیامون رو
بہ ڪسے بدیم ڪہ ازش متنفریـم و غیبتش رو ڪردیم ! ❪ 🖐🏻🚫 ❫
•
•
#تباھیآت
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#شهیدانه
گفتم بگذارعروسے ڪنیم
یه ذره طعم زندگےروبچشيم
بعدحرفِ رفتن بزن..
امايڪدفعه رفت وپیڪرش برگشت
وقتے در #معراج صورتش رانوازش ڪردم
از چشمش قطرات #اشک جاری شد
''همسر #شهید_امیرسیاوشی''
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
#تلنگر👌
🌸 سنگری ساختیم برای جاموندهها ....
☘ سنگری برای آمادگی #سربازی مولا ....
🍁 سنگری برای شناختن لباس خاکیها ....
🌹سنگری با عطر لالهها ....
🌷 سنگری از جنس خون #شهدا .....
🔴 در #فـضـای_مـجـازی "سـنـگـر رزمـنـدگـان " یـعـنـی ! "
با وضو وارد شو ، اینجا پادگان ِ دوکوهه است ...
پادگان ِابوذر ...
اینجا اُردوگاه کرخه است ... اُردوگاه کوزران ... کارون ... اروند ...
🔶 در فضای مجازی #سنگر رزمندگان " یعنی !
رملستان #فکه ... #کانال_کمیل ... شرهانی ... طلائیه ... مجنون ...
❤ "سنگر رزمندگان " یعنی !
پناه گرفتن در پس ِ خاکریزهای #شلمچه در شب ِ عملیات ِکربلای پنج ...
یعنی پناه گرفتن در سنگرهای #طلائیه برای در امان ماندن از ترکشهای " دنیای مجازی" ...
🔷 "سنگر رزمندگان" یعنی !
عبور از سه راه ِ شهادت ... عبور از شط ِ اروند و بهمنشیر ...
یعنی صعود به ارتفاعات ِ بازی دراز ...
♦ "سنگر رزمندگان " یعنی !
اینجا هورالعظیم است ...
باید بروی اطلاعات عملیات برای شناسایی دشمن ...
باید بروی گردان ِ تخریب ...
آموزش ببینی ، برای خنثی کردنِ مینهای اطرافت در فضای مجازی !
🎪 ای همسنگر ِ من در "سنگر رزمندگان " !
📲 ای افسر ِ جنگ ِ نرم ِ آقا ! بـا تـوأم ..!
🗣 حواست هست " آقـا " از تو چه میخواهد ؟
📝 مطالب ِ سنگرت را مرور کن و ببین چه مطالبی را انتشار دادهای !
🌷 فضای مجازی هم گـلـسـتـان ِ شـهـدا میخواهد ...
🌹 آیـا سـنـگـرت بـوی " شـهـادت " مـیـدهـد و تـو از " شـهـدایـی " ؟؟
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
9.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 #موشنگرافیک | چرا دولت ناچار به #جراحی_اقتصادی شد؟
🔹 ویژه تبیین و اقناع افکار عمومی، همزمان با آغاز اقدام دولت در #تغییر_به_نفع_مردم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─چ
انا لله و انا اليه راجعون
◼️روح آيت الله #فاطمي_نيا به ملكوت اعلي پيوست
رحلت حضرت آيت الله فاطمي نيا را به محضر حضرت ولي عصر(عج)، مقام معظم رهبري، بيت معظم و همه دوستداران ايشان تسليت عرض ميكنیم .
#امام_زمان
#سلام_فرمانده
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🛑⚫️ روح بلند آیتالله سیدعبدالله فاطمینیا به ملکوت اعلی پیوست
🔹آیت الله سید عبدالله فاطمینیا (ره) درسال ۱۳۲۵ در تبریز به دنیا آمد.
او مجتهد، خطیب، استاد اخلاق و مورخ اسلامی بود. ایشان همچنین در زمینه اخلاق و عرفان، حدیث و شعر تحقیقاتی انجام داده است.
🔹پدر بزرگوارشان از علما و عارفان بزرگ در عصر خویش به شمار می رفتند که از همان کودکی تحت تربیتش قرار می گیرند. اندکی بعد ایشان را نزد حضرت آیت الله مصطفوی تبریزی (عارف کبیر و از شاگردان حضرت آیت الله سید علی آقای قاضی) برای تربیت و علم آموزی می فرستند که نزدیک به ۳۰ سال تحت تربیت ظاهری و باطنی این مرد عظیم قرار داشتند.
می توان گفت که ایشان با یک واسطه، از شاگردان حضرت آیت الله قاضی بود چرا که تقریباً تمامی اساتیدشان از شاگردان سرّ حضرت آیت الله قاضی بودند.
قطعاً گلاب نابی در وجود ایشان پدید آمده بود گر چه ایشان خود گلی ناب از گلستان اولیای الهی بود. کراماتی از زبان برخی اهل سلوک در مورد ایشان بر زبانها جاریست، اما خودشان هیچ گاه به بیان و تایید آنها نپرداخت.
ایشان کوهی از تواضع و اخلاق بود.
روح پاکش با انبیا محشور باد🥀
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
📝🍃
🍃
•[ #نهضت_روشنگری_ثامن 🎤 ]•
💠 #یادداشت 🖌| #محمد_سرشار
🔥 موضوع: روح لطیف دین
┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄
🔻 وقتی میخواهم درباره «درگذشت» آیتالله
فاطمینیا بنویسم دمی چشمم تر میشود و دمی
لبم به خنده میشکفد. ... درگذشت؟! ... نه ...
باور نمیکنم!
🔸 چقدر از او خاطره داریم. چقدر شبهای قدر
دستمان را گرفت تا بالاتر بیاییم. چقدر ما را به
کوچه پسکوچههای تاریخ برد و از این کتاب به
آن کتاب گرداند تا لطافت دینداری را بهمان
بچشاند. چقدر برای تربیت ما زحمت کشید.
📍 به چهره رنجکشیده روی تخت بیمارستان
نگاه میکنم. عشق اشک را بر چشم میآورد و
عقل لبخند را بر لب مینشاند. اصلا خودش
یادمان داده که مردان خدا نمیمیرند بلکه
دستشان بازتر میشود.
✔️ چه بسا حالا آن بالا، بالاتر از افق دید خاکی
ما، ایستاده و با آن لهجه آذری شیریناش، «آقا
جان» میگوید و خم به ابرو میاندازد و
نصیحتمان میکند که «لطیف» باشیم. انگشتهای
شست و اشارهاش را به هم میفشارد و نگاه
ژرفبیناش را به ته دلمان میاندازد و با اینکه
اهل سوگند نیست اما به حضرت زهرا(س)
قسم میخورد که
«تا لطیف نشوید چیزی گیرتان نمیآید.»
🔖 #فاطمی_نیا #استاد_اخلاق
🔖 #جهاد_تبیین #تبیین
🖇 #بصیرت #روشنگری #ثامن
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─