eitaa logo
این عمار
3.1هزار دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
22.9هزار ویدیو
614 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بازخوانی | اسیر تجمّلات و اشرافی‌گری نشوید ۲۰ جمله‌ی برگزیده از رهبر انقلاب اسلامی درباره‌ی «ساده‌زیستی مسئولان و پرهیز آنها از اشرافی‌گری» یکی از شعارهای ما قبل از پیروزی انقلاب «ساده زیستی» بود؛ زندگی ساده و کمتر بهره بردن از جلوه‌های دنیا! بعد که انقلاب، پیروز شد، سعی کردیم باز هم همین روش، همین شعار و همین مبنا را دنبال کنیم. ۱۳۷۷/۱۲/۱۵ امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام)، شخصاً زاهدانه‌ترین زندگیها را داشت؛ اما در عین حال، مرتب هم کار میکرد، مزرعه را آباد و چاه آب، جاری میکرد، جهاد میکرد و کشور را اداره میکرد. ۱۳۷۷/۱۲/۱۵ امام خودش از آفت اشرافیگری بکلی برکنار ماند و مسئولین کشور را هم بارها توصیه میکرد که به کاخ‌نشینی و به اشرافی‌گری تمایل پیدا نکنند. ۱۳۹۰/۰۳/۱۴ آفت بزرگ ما اشرافی‌گری و تجمل‌پرستی است؛ فلان مسئول اگر اهل تجمل و اشرافی‌گری باشد، مردم را به سمت اشرافی‌گری و به سمت اسراف سوق خواهد داد. ۱۳۸۸/۰۲/۲۲ مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. ۱۳۸۰/۹/۱۶ از جمله چیزهایی که روند حرکت به سمت عدالت را در جامعه کُند میکند، نمود اشرافی‌گری در مسؤولان بالای کشور است. ۱۳۸۰/۶/۰۵ 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
این رمان بر اساس کتاب دشمن شناسی ( بیانات مقام معظم رهبری) این ناداستانها نوشته شده. و مفاهیم و نکات مورد نظر مقام رهبری در قالب داستان بیان شده است. خاطرات نوه (۱) مداح و هیئت روزی که قرار بود به ایران بیایم با مامور قبلی که سالها در ایران بود ملاقات کردم جزء آخرین نکاتی که گوشزد کرد توجه و سرمایه گذاری روی مراسم های مذهبی بود. بعد از 3،4ماه حضور در ایران ماه محرم رسید و مردم برای بزرگداشت این ایام به عزاداری می پرداختند. قبل از سفر ویدئو های زیادی از این مراسمات دیدم و آشنایی نسبتا خوبی با این رسومات داشتم. محرم و صفر جولانگاه آخوندها بود. هرقدر در طول سال کار می کردیم در این دو ماه با منبر رفتن آخوندها پنبه می شد. یکی از طرح هایی که اتاق فکر وزارت برای این موضوع ریخته بود؛ حذف و محدودیت آخوندها در مراسمات بود. در مقابل بها دادن و مطرح کردن مداحان و منبری های کت و شلواری مد نظر بود. با همکاری سفارت سرمایه گذاری خوبی در این زمینه انجام شد. مراسمات بزرگی با محوریت مداحان مطرح برگزار کردیم و آنقدر به آنها بها دادیم که به قول یکی از دوستان، مرجع تقلید امروز هیئتی ها مداح ها هستند نه علما. ادامه دارد... 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌠🍃 🍃 •[ 🎤 ]• 🖼 ♦️نباید منتظر این باشیم قدرت های خارجی ما را کمک کنند! 🍃🌀🍃 🔰امام خمینی (رحمه‌الله): 🔻ما باید خودمان، خودمان را حفظ کنیم، نباید ما منتظر این باشیم که قدرت های خارجی به ما کمک کنند ما از کمک آنها گذشتیم. مرا به خیر تو امید نیست، شر مرسان. شر هم بخواهند برسانند ما با آنها مقابله می کنیم. 📚صحیفه نور؛ جلد ۱۶، صفحه ۷۸ 🖇 🖇 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎥 🌐 موضوع: انتقام سخت 🍃🌀🍃 🔴 عملیات های دیده نشده‌یِ ایران در رژیم‌صهیونیستی 🖇 🖇 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◉━━━━━────     ↻  ◁ㅤ❚❚ㅤ▷ㅤ⇆ 🎥 🌐 موضوع: مجموعه ویدئوهای مهارت‌های هفت‌گانه تبیین 🍃🌀🍃 🔰چگونه جهاد تبیین رو محقق کنیم؟ 🔷 مهارت ششم: هنر ارائه مطلب ببینید😎 ♻️ 🖇 🖇 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
zahra Gh naghibi: 🔴 سلام فرمانده، دوقطبی‌ساز است یا جریان‌ساز؟ 🔺امروز سرود همخوانی کودکان بحرینی که با اقتباس از و روی آهنگ و شعر آن با قدری تفاوت به زبان عربی تولید شده، منتشر شد. نظرات برخی کنش‌گران مجازی پس از این انتشار جالب بود؛ که می‌گفتند این یکی بهتر است؛ چون فاقد شاخصه‌های دوقطبی ساز است! چند نکته دراین مورد به ذهنم می‌رسد که با شما به اشتراک می‌گذارم: 🔹سلام فرمانده جریان ساز بود نه موج ساز. هرچه هم تحت تاثیر فضاسازی های مخالفان معنویت و تدین بخواهند از آن ایراد بنی اسرائیلی بگیرند، دارا بودن شاخصه‌‌های اصلی جریان‌سازی بود که آن را فراگیر کرد و اتفاقا ترس دشمنان هم از جریان سازی ست. 🔹می‌گفتند سلام فرمانده دوقطبی ساز است. دوقطبی سازی یعنی چه؟ یعنی برجسته کردن امری که بین مردم یک جامعه نقطه اختلاف باشد و آنان را به دو دسته نسبتاً هم وزن تقسیم کند و به جان هم بیاندازد. اتفاقا سلام فرمانده هیچ نمود یا مؤلفه دوقطبی ساز برای جامعه ایرانی نداشت؛ گواه ادعایم این است که اگر خودش پتانسیل دوقطبی سازی داشت، شبکه‌ها و جریان‌های ضدانقلاب مجبور نمی‌شدند برای خراب کردنش دست به تحریف مضمونش بزنند و مثلاً به دروغ بگویند منظور از «فرمانده» در شعر، «مقام معظم رهبری» ست تا اذهان را به مسیری که می‌خواهند ببرند و یا با ضمیمه کردن تصاویر فقر و کودکان کار از این سرود فراگیر، طبقه سازی کنند. تا قبل از این فضاسازی‌ها به هیچ عنوان زمینه برای روبروی هم قرار دادن ساختگی عزای آبادان با سلام فرمانده فراهم نبود. 🔹نهایت ساده‌اندیشی است که فکر کنیم تمام جنجال‌های «رسانه ساخته» پیرامون سلام فرمانده به خاطر قسمت «فراخوان به سوی فرمانده» بوده و اگر آن نبود، دوقطبی ساختگی به وجود نمی‌آمد. ماجرا ماجرای خودِ «فرمانده» یعنی «حضرت قائم» است که نباید نامش فراگیر شود؛ آنهم روی زبان کودکان و خانواده‌ها که سال‌هاست جامعه هدف اصلی تهاجم فرهنگی هستند؛ سلام فرمانده توانست پتانسیل گرایش به معنویت را در قالب تظاهرات کم‌نظیر دین‌مدارانه با محوریت نسل آینده احیا کند. براساس آینده پژوهی اندیشکده‌‌های دشمن، نسل آینده همان نسل موبایل به دستِ اینستاگرامیِ از مرحله پرتی‌ست که بنا بود هیچ نسبت و قرابتی با ارکان انقلاب اسلامی نداشته باشد و حالا ذکر ورد زبانش شده! این برای جریان استکبار مصیبت کمی نیست. 🔹سرود بحرینی اگرچه امام زمان را فرمانده خطاب نمی‌کند و اسامی خاص سیدعلی و حاج قاسم را به زبان نمی‌آورد، اما از اقتدا به فقها و جانفشانی شهدا در مسیر رسیدن به حکومت مهدوی یاد می‌کند که اتفاقا ترسیم مبانی «سلام فرمانده» و علامت خوبی برای توفیق جریان‌سازی آن است. فعالان مجازی بهتر بود سرود عزیزان بحرینی را بهانه بیان حرف اصلی‌شان درباره سلام فرمانده نمی‌کردند. 🔻فراموش نکنیم هزار هیأت انجمن حجتیه‌ای هزار جمعه ندبه‌خوانی هزاران نفره برگزار کنند، خم به ابروی استکبار نمی‌افتد؛ یک سلام فرمانده همه نقشه‌های اتاق فکرشان را برهم زده. امام زمانی که کاری به حکومت عدل و نفی ظلم نداشته باشد و در استغاثه با او حرفی از آماده شدن برای ظهور با تلاش برای تقویت نظام اسلامی و ولایت فقیه و تربیت سرباز مهدوی نباشد، هیچ خطری برای دشمنان اسلام ندارد که بخواهند علیه آن فضاسازی و جنجال آفرینی کنند. 📝
پاسخ رئیس‌جمهور به نامه‌ یک‌خطی پسربچه‌ اصفهانی 🔹دیروز در جریان سفر رئیسی به اصفهان، خانمی از اهالی خمینی‌شهر نامه‌ای برای رئیس‌جمهور می‌نویسد و خواستار آن می‌شود که دولت شرایط سفرشان برای زیارت امام رضا(ع) را فراهم کند. 🔹همراه این نامه، تکّه‌ کاغذی بریده شده از یک دفتر مشق قرار داشت که روی آن با خطی کودکانه نوشته شده بود: «با سَلام خدمت رئیس‌جمهور. از شما درخاست یک دُچَرخه دارَم. دوستون دارَم. امیرحسین...». 🔹هنگامی که مسئولان نامه را به رئیسی می‌دهند، او با دیدن نامه می‌گوید: «شاد کردن دل این کودک نیاز به گذراندن مراحل پیچیده اداری ندارد و از ساده‌ترین کارهاست؛ اگر همین امروز هم می‌توانید این کار را انجام دهید، تأخیر نکنید». 🔸عصر همان روز هدیه‌ی رئیس‌جمهور به دست امیرحسین رسید و با توجه به بررسی وضعیت اقتصادی خانواده‌ی او قرار شد تسهیلاتی نیز برای آن‌ها در نظر گرفته شود. 🍃🌀🍃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۶قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست وهشتم جهت سلامتی سلامتی و ظهور امام زمان عج و سلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین و آزادی قدس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و یکم 🔻خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴
🌹سهم : از خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴ ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : در ستايش پيامبر 1️⃣ خداشناسی ستايش خداوندی را سزاست که حواس پنج گانه او را درک نکنند و مکان ها او را در برنگيرند، ديدگان او را ننگرند و پوشش ها او را پنهان نسازند، با حدوثِ آفرينش، اَزَلی بودن خود را ثابت کرد و با پيدايش انواع پديده ها، وجود خود را اثبات فرمود و با همانند داشتنِ مخلوقات ثابت شد که خدا همانندی ندارد. خدا در وعده های خود راستگو و برتر از آن است که بر بندگان ستم روا دارد، ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار کرد و در اجرای احکام عادلانه فرمان داد. حادث بودن اشياء گواه بر اَزَليّت او و ناتوانی پديده ها، دليل قدرت بی مانند او و نابودی پديده ها، گواه دائمی بودن اوست. خدا يکی است نه با شمارش، هميشگی است نه با محاسبه زمان، برپاست نه با نگهدارنده ای، انديشه ها او را می شناسند نه با درک حواس، نشانه های خلقت به او گواهی می دهند نه به حضور مادّی ، فکرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند، که با آثار عظمت خود بر آنها تجلّی کرده است و نشان داد که او را نمی توانند تصوّر کنند و داوری اين ناتوانی را بر عهده فکرها و انديشه ها نهاد. بزرگی نيست دارای درازا و پهنا و ژرفا، که از جسم بزرگی برخوردار باشد و با عظمتی نيست که کالبدش بی نهايت بزرگ و ستبر باشد، بلکه بزرگیِ خدا در مقام و رتبت و عظمت او در قدرت و حکومت اوست. 2️⃣ ويژگيهای پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) گواهی می دهم که محمّد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده خدا و پيامبر برگزيده و امانتدار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد» خدا او را با حجّت های الزام کننده و پيروزی آشکار و راه روشن فرستاد. پس رسالت خود را آشکارا رساند و مردم را به راه راست واداشت و آن را به همگان نشان داد و نشانه های هدايت را برافراشت و چراغ های روشن را بر سر راه آدميان گرفت. رشته های اسلام را استوار کرد و دستگيره های ايمان را محکم و پايدار کرد. ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : از خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴ ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄ 📜 3️⃣ راه های خداشناسی اگر مردم در عظمت قدرت خدا و بزرگی نعمت های او می انديشيدند، به راه راست باز می گشتند و از آتش سوزان می ترسيدند، امّا دل ها بيمار و چشم ها معيوب است. آيا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند که چگونه آفرينش آن را استحکام بخشيد؟ و ترکيب اندام آن را برقرار و گوش و چشم برای آن پديد آورد و استخوان و پوست متناسب خلق کرد؟ به مورچه و کوچکی جثّه آن بنگريد که چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درک نمی شود، نگاه کنيد چگونه روی زمين راه می رود و برای به دست آوردن روزی خود تلاش می کند. دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد و در جايگاه مخصوص نگه می دارد، در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمی کند. روزی مورچه تضمين گرديده و غذاهای متناسب با طبعش آفريده شده است. خداوند منّان از او غفلت نمی کند و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد، گرچه در دلِ سنگی سخت و صاف يا در ميان صخره ای خشک باشد. اگر در مجاری خوراک و قسمت های بالا و پايين دستگاه گوارش و آنچه در درون شکم او از غضروف های آويخته به دنده تا شکم و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايی، از آفرينش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدايی که مورچه را بر روی دست و پايش برپاداشت و پيکره وجودش را با استحکام نگاه داشت، در آفرينش آن هيچ قدرتی او را ياری نداد و هيچ آفريننده ای کمکش نکرد. اگر انديشه ات را به کار گيری تا به راز آفرينش پی برده باشی، دلايل روشن به تو خواهند گفت که آفريننده مورچه کوچک، همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست، به جهت دقّتی که جدا جدا در آفرينش هرچيزی به کار رفته و اختلافات و تفاوت های پيچيده ای که در خلقت هر پديده حياتی نهفته است. همه موجودات سنگين و سبک، بزرگ و کوچک، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستی يکسانند و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يکی است. پس انديشه کن در آفتاب و ماه و درخت و گياه و آب و سنگ و اختلاف شب و روز و جوشش درياها و فراوانی کوه ها و بلندای قلّه ها و گوناگونی لغت ها و تفاوت زبان ها که نشانه های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقديرکننده را نپذيرد و تدبيرکننده را انکار کند! گمان کردند که چون گياهانند و زارعی ندارند و اختلاف صورت هايشان را سازنده ای نيست، بر آنچه ادّعا می کنند حجّت و دليلی ندارند و بر آنچه در سر می پرورانند تحقيقی نمی کنند. آيا ممکن است ساختمانی بدون سازنده يا جنايتی بدون جنايتکار باشد؟ ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : از خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴ ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄ 📜 4️⃣ شگفتی آفرينش ملخ و اگر خواهی در شگفتی مَلَخ سخن گو، که خدا برای او دو چشم سرخ، دو حَدَقه چونان ماه تابان آفريد و به او گوش پنهان و دهانی متناسب اندامش بخشيده است. دارای حواس نيرومند و دو دندان پيشين است که گياهان را می چيند و دو پای داس مانند که اشياء را بر می دارد. کشاورزان برای زراعت از آنها می ترسند و قدرت دفع آنها را ندارند، گرچه همه متّحد شوند. مَلَخ ها نيرومندانه وارد کشتزار می شوند و آنچه ميل دارند می خورند، در حالیکه تمام اندامشان به اندازه يک انگشت باريک نيست. 5️⃣ نشانه های خدا در طبيعت پس بزرگ است خداوندی که تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده می کنند و در برابر او با خضوع چهره بر خاک می نهند و رشته اطاعت او را در تندرستی و ناتوانی به گردن می نهند و از روی ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او می سپارند. پرندگان رام فرمان اويند و از تعداد پَرها و نَفَس های پرندگان آگاه است. برخی را پرنده آبی و گروهی را پرنده خشکی آفريد و روزیِ آنها را مقدّر فرمود و اقسام گوناگون آنها را می داند؛ اين کلاغ است و آن عقاب، اين شترمرغ است و آن کبوتر. هر پرنده ای را با نام خاصّی فرا خواند و روزی اش را فراهم کرد. خدايی که ابرهای سنگين را ايجاد و باران های پی در پی را فرستاد و سهم بارانِ هر جايی را معيّن فرمود، زمين های خشک را آبياری کرد و گياهان را پس از خشکسالی روياند. ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : افشای منافق ( برج بن مسهر طایی از شعرای مشهور خوارج بود و با صدای بلند گفت: " حکومت فقط از آن خداست" امام علیه السلام در سال ٣٨ هجری در کوفه در جواب او فرمود:) خاموش باش، خدا رويت را زشت گرداند، ای دندانِ پيشينِ افتاده! به خدا سوگند، آنگاه که حق آشکار شد، تو ناتوان بودی و آواز تو آهسته بود و آن هنگام که باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بُز سر بر آوردی. ┄┄┅┅✿❀✨🌸✨❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(99).mp3
11.98M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و یکم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۸۵ تا خطبه ۱۸۴
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶شب پنجم اردیبهشت شد از سر شب دل‌شوره امانم را بریده بود. شارژ نداشتم. یک هفته‌ای بود به آقامصطفی گوشی داده بودند تلگرام هم داشت و ما با هم در ارتباط🌿 بودیم، ساعت یازده بود رفتم طبقۀ بالا، دیدم بیدارند. خودمان تلفن ثابت نداشتیم. به مادر شوهرم گفتم: «میشه یک زنگ به آقامصطفی بزنم؟»😔 گفت: «به شرط اینکه امیرعلی یک ماچ گنده به مامانی‌اش بده!»😚 امیرعلی پرید توی بغل مادربزرگش، تماس گرفتم. یکی دو تا بوق خورد و بلافاصله جواب داد خوشحال شد و گفت: «دلم گرفته بود زینب، کار خوبی کردی زنگ زدی دوست داشتم صدات رو بشنوم.»☺️ گفتم: «نگران شدم آنلاین نبودی!» گفت: «اینترنت قطعه» پرسیدم: «کجایی؟ چه بی‌سر و صداست!»🤔 گفت:« من و دوستم، هشیار و بیدار بالای کوه، داخل سنگریم, همه‌جا امن و امانه راستی خوش‌خبری بهت بدم. تا آخر هفتۀ دیگه پیشتم, داریم کارهای اومدن‌مون رو انجام میدیم.»☺️ گفتم: «از خونۀ مادرت صحبت می‌کنم.» گفت: «بچه‌ها رو از طرف من ببوس خیلی دلم براشون تنگ شده.» گفتم: «امیرعلی 👶می‌خواد صدات رو بشنوه, گوشی رو از دستم می‌کشه.» گوشی را گرفتم نزدیک گوش امیرعلی و گفتم: «امیرعلی باباست!»🧔 امیرعلی هنوز نمی‌توانست صحبت کند فقط سرش را تکان داد یعنی که نیست دیدم ارتباط قطع شده، آقامصطفی دوست نداشت با بچه‌ها صحبت کند. می‌گفت: «وقتی صداشون رو می‌شنوم دلم می‌لرزه.» چون خداحافظی نکرده بودم خواستم دوباره زنگ بزنم، اما خجالت😥 کشیدم. سه دقیقه صحبت کرده بودیم. یک لحظه انگار یک نفر به من گفت بعدها حسرت همین سه دقیقه را خواهی‌خورد.😔 با خودم گفتم: «الان که بالای کوهه تا آخر هفته هم میاد!» شب خواب دیدم آقامصطفی باعجله آمد خانه, لباس نظامی‌ تنش بود. گفت: «زینب، سریع پرچم سبز رو بیار می‌خوام در خونه نصب کنم.»🌺 پرچم سه گوش کوچکی بُردم. گفت: «این خیلی کوچیکه!» آمد داخل خانه و یک پرچم بزرگ که چوبی به آن وصل بود را برداشت و سر در خانه نصب کرد. پرچم سبز سه‌گوش بر بلندای بام به اهتزاز درآمد و کلمات «کلنا عباسک یا زینب» نمایان شد.🌸🍃🌸 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶روز بعد خیلی‌ها با من تماس گرفتند که خواب آقامصطفی را دیده‌اند. رفتم طبقۀ بالا، دیدم پدر و مادر آقامصطفی می‌خواهند بروند شمال، 🌿من هیچ‌وقت در کارشان دخالت نمی‌کردم. برای اولین بار گفتم: «یک هفته صبر کنین تا مصطفی بیاد من شب‌ها می‌ترسم.»😔 مادرشوهرم گفت: «نمیشه، برنامه‌ریزی کردیم باید بریم، اما زود برمی‌گردیم نگران نباش به سعیده سپردم تا وقتی ما برمی‌گردیم با شوهرش بیان اینجا.» داشتم لباس‌ها را اُتو می‌کردم که یک‌دفعه بو و دودی از محل اتصال سیم به بدنۀ اُطو بلند شد. گفتم:« اُطو سوخت!»💥 طاها گفت: «مامان هوا گرمه کولر رو روشن کنم؟» بعد از چند دقیقه کولر جرقه‌ای زد و کنتور برق کنتاکت کرد. گفتم: «کولر سوخت!»💥 رفتم ظرف‌ها را بشویم که شیر آب هرز شد. انگار وسایل خانه از نیامدن آقامصطفی کلافه شده بودند و خودزنی می‌کردند.🙁 خواهرم زنگ زد و گفت: «دیشب خواب دیدم هر کدوم‌مون یک مزرعۀ گندم🌾 داریم. گندم‌های آقامصطفی از همه بلندتر و پُربارتره، بهش گفتم آقامصطفی وقتشه کمباین بیارین. گفت من برای این محصول خیلی زحمت کشیدم می‌خوام با دست درو کنم حتی یک دونه‌اش هم هدر نره!»🌺 🔸خودم هم تا چشم‌هایم گرم می‌شد خواب آقامصطفی را می‌دیدم که با هم این‌طرف و آن‌طرف می‌رفتیم.💞 🔸حوصله‌ام از خرابی وسایل و نبودن مادر و پدر آقامصطفی سررفته بود، برای همین رفتم خانۀ دوستم، ام‌البنین. صبح که بیدار شدم ام‌البنین گفت: «زینب امیرعلی از ساعت شش که بیدار شده فقط باباش رو صدا می‌کنه.»👶 با خوشحالی پرسیدم: «امیرعلی گفت بابا؟ قربونش بشم بچه‌ام به حرف اومده!😇» گفت: «منم از همین تعجب کردم.» گفتم: «برم خونه به باباش زنگ بزنم بگم امیرعلی به حرف اومده!» گفت: «حالا چه عجله‌ای؟ بعدازظهر برو منم تنهام.»🕊 گفتم: «نمی‌تونم تا بعدازظهر صبر کنم.» به محض اینکه رسیدم خانه، دویدم بالا و با آقامصطفی تماس گرفتم. برنداشت! من پشت سر هم شماره می‌گرفتم و او برنمی‌داشت، نگران شدم😔. زنگ زدم به دوستانش، جواب ندادند. بیشتر نگران شدم زنگ زدم به خواهرها به پدر و مادرش آنها هم اظهار بی‌اطلاعی کردند. 🌸🌸🌸🌸🌸 ادامه دارد ..... 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
💕💞💕💞💕💞💕💞 💞💕 🔶دلشوره هایم لحظه به لحظه بیشتر می‌شد. زنگ زدم به خانم هم‌رزم آقامصطفی.🌻 گفت: «نگران نباش، شاید برای گوشیش مشکلی پیش اومده، دیشب علی‌آقا پیامک داده داریم میایم ایران.»🇮🇷 به دور و بر نگاه کردم همه‌جا تمیز و مرتب بود. یادم آمد از کبوترها، رفتم روی پشت بام. زیر کبوترها 🕊را تمیز کردم برایشان آب و دانه گذاشتم که وقتی آقامصطفی آمد، خوشحال بشود. خیلی به کبوترهایش علاقه داشت. کارم که تمام شد باز دل‌شوره 😔به سراغم آمد. با خودم گفتم گوشی مصطفی خرابه، گوشی دوستاش که زنگ می‌خوره، چرا جواب نمیدن؟ زنگ زدم به خواهرشوهرم و گفتم: «مصطفی جواب نمیده، نگرانم.» گفت: «شاید می‌خواد سورپرایزت کنه! بیاد دم در با یک شاخه گل سرخ!»🌹 گفتم: «مصطفی از این اخلاق‌ها نداره. همیشه می‌گفت یک دقیقه زودتر بتونی یک نفر رو از نگرانی دربیاری خیلی بیشتر از سورپرایزش ارزش داره!»🌿 بعد از ساعتی خواهرشوهرم با همسرش آمدند همسرش مشکی پوشیده بود. نپرسیدم چرا🤔 گفتم: «شما شمارۀ ثابتی از دوستان آقامصطفی دارین؟» سرش را انداخت پایین چشم‌هایش قرمز بود به خانمش گفتم: «سعیدآقا چقدر خسته ا‌ست!»🌸 باز رفتم سراغ تلفن و شماره گرفتم. سعیدآقا پرسید: «چرا تماس می‌گیرین؟»🧐 گفتم: «یک هفته است که بی‌خبرم، ولی امروز خیلی دل‌شوره دارم. همین قدر می‌دونم دارن به ایران🇮🇷 میان، ولی نمی‌دونم الان کجان! رسیدن تهران یا مستقیم میان مشهد؟ اصلاً رسیدن به ایران؟»🤔 آهسته گفت: «انشاءالله هر چی خیره پیش میاد.»🙏 🔸صدای زنگ در حیاط آمد دویدم پایین دیدم دوست آقامصطفی است. گفت: «اومدم کولر رو درست کنم.»🔧 آقای پورمیرزایی به تعمیر وسایل برقی وارد بود، برای همین دیروز به او زنگ زده بودم که بیاید. گفتم: «تا شما کولر رو ببینین من یک زنگ به آقامصطفی بزنم.»🌹🌹🌹🌹🌹 ادامه دارد ....... 🔺به‌روایت‌همسر‌شهید خانوم ‌زهرا‌ عارفی 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─