eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
28.9هزار عکس
23.4هزار ویدیو
662 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوربین مخفی دختر دارها ببینن غیرتی ها ایرانی ها قربون دل شکستتون 😭😭😭😭😭😭 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 🇮🇷این عمار🇮🇷 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(37).mp3
2.85M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه 🌺 سهم روز یازدهم از حکمت ۱۰۰ تا حکمت ۱۰۵
┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (آنگاه كه گروهی او را ستايش كردند) فرمود: بار خدايا! تو مرا از خودم بهتر می شناسی و من خود را بيشتر از آنان می شناسم؛ خدايا مرا از آنچه اينان می پندارند، نيكوتر قرار ده و آنچه را كه نمی دانند بيامرز. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : برآوردن نيازهای مردم پايدار نيست مگر به سه چيز، كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، و شتاب در برآوردن آن، تا گوارا باشد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : روزگاری بر مردم خواهد آمد كه محترم نشمارند جز سخن چين را و خوششان نيايد جز از بدكار هرزه و ناتوان نگردد جز عادل، در آن روزگار كمك به نيازمندان خسارت، و پيوند با خويشاوندان منت گذاری ، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است، در آن زمان حكومت با مشورت زنان، و فرماندهی خردسالان، و تدبير خواجگان اداره می گردد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (پيراهن وصله داری بر اندام امام بود شخصی پرسيد چرا پيراهن وصله دار می پوشی؟) فرمود: دل با آن فروتن، و نفس رام می شود، و مومنان از آن سرمشق می گيرند. دنيای حرام و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جدای از يكديگرند، پس كسی كه دنياپرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنی خواهد كرد، و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند، و رونده به سوی آن دو، هرگاه به يكی نزديك شود از ديگری دور می گردد، و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : (از نوف بكالی نقل شد، كه در يكی از شبها امام را ديدم برای عبادت از بستر برخواست، نگاهی به ستارگان افكند، و به من فرمود: خوابی! يا بيدار؟ گفتم بيدارم) فرمود: ای نوف! خوشا به حال آنان كه از دنيای حرام چشم پوشيدند، و دل به آخرت بستند، آنان مردمی هستند كه زمين را تخت، خاك را بستر، آب را عطر، و قرآن را پوشش زيرين، و دعا را لباس رويين خود قرار دادند، سپس دنيا را همانند عيسی مسيح (ع) وانهادند. ای نوف! همانا داوود پيامبر (كه درود خدا بر او باد) در چنين ساعتی از شب برمی خاست، و می گفت: (اين ساعتی است كه دعای هر بنده ای به اجابت مي رسد، جز باجگيران، جاسوسان، شبگردان و نيروهای انتظامی حكومت ستمگر، يا نوازنده طنبور و طبل.) ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄ 📒 : همانا خدا واجباتی را بر شما لازم شمرد، آنها را تباه نكنيد و حدودی برای شما معين فرمود، از آنها تجاوز نكنيد و از چيزهایی نهی فرمود، حرمت آنها را نگاه داريد و نسبت به چيزهایی سكوت فرمود نه از روی فراموشی، پس خود را درباره آنها به رنج و زحمت دچار نسازيد. ┄┄┅┅✿❀🦋✨🦋❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1925310731
4.8M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 6⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌹شرح 🔴 بخش ششم 🔰امیرالمؤمنین در بخش سوم و چهارم حکمت 3 می‌فرمایند: «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ یعنی فقر باعث می‌شود انسان باهوش هرچند استدلال محکم داشته باشد، از بیان استدلال و برهانش لال بشود و انسان تهیدست در شهر خودش هم غریب است. 🔻پیامدهای فقر 🔷در نهج‌البلاغه مطالب بسیار مهمی در باب فقر و تنگدستی آمده است. اولین مطلب اشاره به خطرناکی و مهلک‌بودن و زشتی پدیدۀ فقر است، تا آنجا که امیرالمؤمنین از شر فقر به خدا پناه می‌برد. در حکمت 319 خطاب به فرزندشان محمد حنفیه می‌فرمایند: «فرزندم، من بر تو از خطر فقر می‌ترسم. پس، از فقر به خدا پناه ببر.» 🔰در خطبۀ 215، خود مولا در قالب دعا به درگاه خدا عرضه می‌دارند: «خدایا، به تو پناه می‌برم که در عین حال که پرودگار غنی مطلقی مثل تو دارم، در فقر دست‌وپا بزنم.» دلیل این پناه‌بردن به خدا پیامدهای خطرناک و مهلک فقر است. 🔷1. اولین پیامد فقر غربت است. فقیر به سه دلیل غریب می‌شود: 🔹1.1 فرهنگ غلط ظاهربین جامعه: در جامعه خیال می‌کنند هرکس ازنظر مالی ضعیف است، ازنظر عقلی هم ضعیف است. 🔹1.2 احساس حقارت خود فقیر از قرارگرفتن در جمع انسان‌های دارای توانایی مالی. 🔹1.3 ناتوانی فقیر در مشارکت‌های اجتماعی، مثل مهمانی‌دادن و خیرات‌کردن که کم‌کم باعث انزوای فقیر می‌شود. در حکمت 56 امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «انسان اگر ثروتمند باشد، ولو در دیار غربت زندگی کند، احساس دروطن‌بودن دارد و اگر فقیر باشد، ولو در وطنش هم زندگی کند، دائم احساس غریبی می‌کند. 🔷2. دومین پیامد خطرناک فقر نقص و ازبین‌رفتن دین است. در حکمت 319 امیرالمؤمنین می‌فرمایند: «فقر دین انسان را تضعیف می‌کند.» 🔷 3. سومین پیامد خطرناک فقر سرگردانی عقل است. امیرالمؤمنین در حکمت 319 می‌فرمایند: «فقر باعث حیرانی و سرگردانی عقل می‌شود.» یعنی فقیر همۀ فکروذکرش مشکلات مالی و معیشتی خودش می‌شود و از سایر جنبه‌های زندگی مثل خانواده، معنویت، تربیت، لذت، تفریح و سایر استعداد‌های خودش غافل می‌شود. نمی‌تواند تحصیل علم کند و نمی‌تواند دنبال شکوفایی استعداد‌های خودش برود؛ چون فقیر است. 🔷 4. چهارمین پیامد خطرناک و زشت فقر تولید بغض و کینه در جامعه است. امیرالمؤمنین در حکمت 313 می‌فرمایند: «فقر انگیزۀ خشم را در جامعه ایجاد می‌کند.» در پایان خطبۀ 219، حضرت در بیان اینکه چرا کارگزاران نظام اسلامی باید در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، می‌فرمایند: «به‌جهت اینکه اگر کارگزاران این امر را رعایت کنند، فقیر طغیان نمی‌کند»؛ یعنی اختلاف طبقاتی احساس نمی‌کند که بخواهد برای گرفتن حق خودش به قوۀ قهریه و طغیان و سرکشی روی بیاورد. ↩️ ادامه دارد... 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
🌳شجره آشوب« قسمت یازدهم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻شناخت تا اینکه کسی را که آن را ترک کرده است بشناسید...» بنابراین، تشخیص راه صحیح از باطل، به‌صورت اجتناب‌ناپذیر، نیازمند دشمن‌شناسی است و اهمیت دشمن‌شناسی برجسته‌تر می‌شود. امام در روایت فوق، شناخت حق را مشروط به شناسایی نمادهای باطل می‌کند. 🔻اما این دشمنان و نمادهای باطل در طول زمان، همواره یکسان نبودند. دشمنان رسول خدا در مکه و مدینه، عموماً کفار و مشرکین بودند و اگر منافقین هم حضور داشتند، نمی‌توانستند، علیه حضرت به‌صورت جدی قد علم کنند یا تهدید سختی به وجود آوردند. 🔻در حقیقت باید گفت بستر جامعه نبوی، امکان تقابل پیامبر را با منافقین نمی‌داد؛ اما مشکل امام علی (ع) در زمان خلافت خود، عمدتاً به همین منافقین برمی‌گردد که خود دارای دسته‌های متفاوتی بودند که در این کتاب به تشریح آن‌ها خواهیم پرداخت.... 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
میز ناهار خوری رو چیدم غذای مورد علاقه امیر رو پختم همیشه قیمه بادمجون های منو دوست داشت سبزی و ماست و دوغ رو هم گذاشتم از دست این امیر بعد این همه وقت ک اومده خونه من هنوزم این گوشی شو میگیره جلو چشماش من:اقا امیر... راضی ب زحمت نیستیم نمیخواد اینقد ب خواهرت کمک کنی امیر:وای ابجی کوچیکه چقد غر میزنی کار دارم حتما...... من:چ کاری؟ امیر:مربوطه؟ من:اره سریع بگو تا نیومدم گوشی رو از دستت بگیرم و کنجکاوی ام رو برطرف کنم امیر:اهان آخیش حالا شدی همون ارزوی فضول.... من:فضول ن کنجکاو😑 امیر:همون😊 ببینم حالا چی برام پختی؟ من:دلمه امیر:از قصد میدونه من دلمه دوس ندارم درست کردی؟ ولی بازم میخورم...... ~بشقاب خورشت قیمه بادمجون رو آوردم رو میز گذاشتم امیر:ای شیطون دروغ گو ~خنده ای کردم و سر میز نشستم امیر هم دل از گوشی اش کند و اومد سر میز اینقد گشنه ش بود فک میکردم الان منم میخوره امیر:باریکلا عجب دستپختی دلم تنگ شده بود من:باشه داداشی یکم اول نفس بگیر بعد بخور خفه نشی ^امیر ی لیوان آب خورد و گفت:با آب میخورم خفه نشم من:امیر برای آینده ات میخوای چکار کنی امیر:هوم؟ من:برنامه ت برا آینده چیه نمیخوای زن بگیری ازدواج کنی من و مامان اینا خوشبختی تو ببینیم؟ امیر:چی میگی آرزو خوشبختی وجود نداره من:امیر...... امیر:چیه؟من همین زندگی مو دوست دارم با خودم خوشم نمیخوام کسیو وارد زندگی م کنم من:اما تو امیر........................ یهو صدای تلفن اومد.... پریدم ورش داشتم یوسف باز گریه افتاد....ب امیر اشاره کردم ک آرومش کنه من:الو...بله....بفرمایید... علی:آرزو خانم.....سلام...... من با صدایی پر از هیجان:عه علییییی سلااااام علی خوبی....کجایی...علییییییی صدات قطع و وصل میشه علی:خیلی مراقبش باش... من زدم زیرگریه:تا عمر دارم مراقبشم تو هم باش..... علی علییییی علییییییییییییییییییی ~قطع کرد...یا قطع شد.....نمیدونم امیر ک یوسف رو بغل داشت اومد سمت ام و گوشی رو از دستم گرفت و سر جاش گذاشت..... گفت:بریم ادامه غذا...... اگه نیای سر سفره من غذای تو هم میخورما لبخندی زدم باز بابت داشتن داداش امیرم خداروشکر کردم.... خدایا سپاس ک امیر رو کنارم گذاشتی تا هوای من و یوسف ام رو داشته باشه https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
(راوی) آرزو لباس مشکی عزای علی رو ب تن داره فاطمه کمکش میکنه تا حاضر بشه و برن به مراسم سالگرد علی آرزو همون چادر مشکی که هدیه علی بود رو سر میکنه... و جلوی آینه می ایسته... من:انگار ب انداره صد سال پیر شدی آرزو خانم آرزو:اره میبینی جناب راوی! سالگرد علی من مصادف شد با مراسم چهلم مادرش... میدونستم طاقت نمیاره... رفت............ من:دیگه دیر شد برو مسجد آرزو:باشه من:چقد ارومی....عجیبه آرزو:تاثیر قرصهایی ک میخورم.... من رفتم..... ~فاطمه یوسف یک سال و چند ماهه رو در آغوش میگیره و ب سمت مسجد حرکت میکنن توی راه داخل ماشین هادی داره رانندگی میکنه فاطمه و یوسف هم جلو نشستن و آرزو سرش تیکه داده روی پنجره ماشین و ب مسیر که لحظه ب لحظه جلو تر میرفت خیره شده بود..... ^وارد مسجد میشن.... همه هستن رویا و پسرش...اکرم خانم...مادر فاطمه....مادر هادی...فامیلهای علی...دوستای ارزو....اعضای بسیج...آیدا....مادر آرزو.... ~مداح:این یه چند بیتی هم برای یوسف کوچولو میخونم.... به عمری عاشق زارم پدر بود به هر کاری مددکارم پدر بود شبم همراز مادر بود لیکن به روزم یار در کارم پدر بود اگر خاری به پایم رفت در عمر در ایـن آزردگی یارم پدر بود ~انگار همه در و دیوار گریه میکردند همه عالم گویی تو عزای علی شریک بودن خدایا ب دلشون صبر بیشتری بده... راستی بی علی ، ارزو و یوسف چطور سر کنن؟ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
(نویسنده:با یاد به همه شهیدان و آزاده ها و جانبازان مدافع حرم وهشت سال دفاع مقدس....) (هادی) با فاطمه هماهنگ میکنم میگم من میرم گلزار شهدا شما خودتون با اتوبوس ک مهمونارو میاره بیایید ناراحت نمیشه میدونه طاقت موندن توی مجلس ختم بهترین رفیقم رو ندارم قراره اول برن بهشت معصومه سر خاک مادر علی بعد بیان گلزارشهدا ~وارد گلزار میشم... میون ارامگاه های رفیق های بی وفام راه میرم و یه شعر یادم میاد:به خداوندیِ خدا سوگند به زمینی که آفریده قسم زیر این آسمانِ چرخِ کبود هرکسی لایق شهادت نیست بچه بازی که نیست دادنِ جان جگری همچو شیر میخواهد منِ بی عرضه ادعا دارم هرکسی لایق شهادت نیست نیمه شب/مستند/روایتِ فتح آلیاژِ صدای آوینی ! با همان لحن خاص میفرمود : هرکسی لایق شهادت نیست به دوکوهه رسیدم و گشتم روی دیوار یادگاری بود خیره شد چشم من به این جمله : هرکسی لایق شهادت نیست حرف من را مجیدِ پازوکی در تفحص نشاند و بر کرسی روی مین پیکرش تلاوت کرد : هرکسی لایق شهادت نیست دستغیب و سعیدِ طوقانی مدنی و حسینِ فهمیده نه به سن کم است نه ریشِ سفید هرکسی لایق شهادت نیست سابقه جای خود ! خمینی (ره) گفت : که ملاک حال فعلیِ فرد است طیب و شاهرخ نمونه ی آن ؛ هرکسی لایق شهادت نیست به اسیری که آمده گفتند : ای مهاجر بگو ز احوالت با دلی خون و چشم گریان گفت : هرکسی لایق شهادت نیست سر قبری خبرنگاری گفت : اکبرت رفت ؛ خودت که جانبازی ! پدر آن شهید پاسخ داد : هرکسی لایق شهادت نیست بین فرزندهای یک خانه هر گلی دارد عطری و اما ! مادرِ یک شهید میداند هرکسی لایق شهادت نیست چشم فرزند یک شهید افتاد جلوی مدرسه به باباها ! بهر تسکین درد خود میگفت : هرکسی لایق شهادت نیست دشت سمسور و محسنِ سیفی دهلران دست احمد گلبان حاجیان رفت تا بگوید که : هرکسی لایق شهادت نیست خنده های محمدِ عبدی در کفن آتشی به جانها زد معنیِ رفتنش فقط این بود : هرکسی لایق شهادت نیست شهرک غرب/فتنه گر/خودرو یک بسیجی کف زمین له شد سال هشتاد و هشت فهمیدیم هرکسی لایق شهادت نیست روح پاک علی خلیلی شاد خون ز رگهای غیرتش پاشید غرق خون مثل مرد ثابت کرد هرکسی لایق شهادت نیست کاروان مدافعان حرم ؛ چشم امیدِ من بسوی شماست آه ؛ یادم نبود این نکته : هرکسی لایق شهادت نیست ~اشکای مردونه ام رو پاک میکنم... انگار همین دیروز بود ک من و علی داشتیم نوحه منم باید برم رو میخوندیم.... اون ک پر زد و رفت ایناها اینم آرامگاهش میام مینشینم و براش فاتحه میفرستم لحظه شهادتش رو ندیدم ولی بازم برام دردناکه... یادمه شب بود...چشم چشم رو نمیدید... من و علی و چن تا از بچه ها رفته بودیم نزدیک یکی از قرارگاه های داعش برای کسب اطلاعات علی خیلی جلوتر از ما رفته بود... تقریبا گمش کرده بودیم.... از شانس بد ما اون حروم زاده ها متوجه مون شدن و شروع کردن ب تیراندازی و ترکش هم پرتاب کردن ک همه رزمنده هایی ک باهامون اومده بودن جانباز شدن توی شکمم درد احساس کردم فهمیدم ترکش رفته داخل شکمم درد زیادی داشتم و همزمان ک دشمن جلو تر میومد سعی کردم علی رو پیدا کنم ک بعدش سریع سوار ماشین بشیم و در بریم ک ناگهان صدای فریاد علی نشونه گر این بود ک تیر خورده رو شنیدم تا می خواستم برم طرفش و بیارمش یهو.......😔😭 یهو دشمنا RPG زدن نزدیک جایی ک علی بود.... بقیه رزمنده هامون تو شک شهادت یهویی علی بودن ولی عقلشون کار کرد و سریع سوار ماشین شدن و راه افتادن و گازشو گرفتن منم بزور سوار کردن.... دشمن هم پشت سرمون تا نزدیکای صبح دنبالمون میکردن و تیراندازی میکردن بعد از چند ساعت همه شون رو فرستادیم جایی ک بهش تعلق دارن اما علی جا موند.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ایت الله ناصری در مورد حمید فرمودند: 🍃«کمترین مقام ایشان در اینست که ایشان است» توسل به این شهید را از دست ندهید. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "دلم برای مامان بابا تنگ شده" 🔹۴۰ روز از حادثه تروریستی گذشته، اما هنوز بی‌قرار پدر‌ومادر است و نمی‌تواند نبودن آن‌ها را باور کند. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─