eitaa logo
این عمار
3.2هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
23.2هزار ویدیو
638 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽️ فرار شهرک نشينان غاصب و‌ ترافیک در مسیر منتهی فرودگاه بن گورین تلاویو در پی‌ آغاز حملات راکتی حماس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
بدون محکوم کردن تل‌آویو؛ 🔴 کاخ سفید تجاوز اسرائیل به لبنان و غزه را دفاع از خود خواند 🔺در پی حملات شب گذشته اسرائیل، کاخ سفید تجاوز رژیم‌صهیونیستی به لبنان و غزه را دفاع مشروع از خود خواند. 🔺کاخ سفید اعلام کرد که به امنیت رژیم‌صهیونیستی پایبند است. 🔺شورای امنیت ملی کاخ سفید مدعی شد که رژیم‌صهیونیستی حق دارد از شهروندان خود در برابر هر حمله‌ای دفاع کند./مهر https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔸اولین واکنش سپاه پاسداران به حملات اسرائیل به غزه و لبنان: با تمام قوا در کنار مقاومت خواهیم بود 🔹حساب توئیتری سپاه پاسداران در واکنش به حملات شب گذشته اسرائیل به لبنان و غزه نوشت: 🚨‏مسئولیت بروز هر جنگی بر عهده رژیم کودک کش صهیونیستی و ارباب آمریکایی آن است و جمهوری اسلامی ایران با تمام قوا در کنار مقاومت خواهد بود. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
اطلاعیه سازمان اطلاعات فراجا پلیس در اقدامی ابتکاری و به جهت جلوگیری از بروز هر گونه تنش و تزاحم با هموطنان در برقراری قانون حجاب، با استفاده از ابزار و دوربین های هوشمند در اماکن و معابر عمومی، نسبت به شناسایی افراد هنجارشکن اقدام و با ارسال مستندات و پیام اخطار به ناقضین قانون حجاب و‌ عفت عمومی، در زمان و مکان مورد نظر، آنها را نسبت به عواقب قانونی تکرار این جرم مطلع می نماید. لطفا اطلاع رسانی کنید تا به دست همه برسد و کسی نگوید خبرش به ما نرسیده بود! https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۱۷قرآن کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه جهت سلامتی امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف وامام خامنه ای مدظله العالی نائب برحقش وبه امیداعطای پرچم توسط ایشان به دست منجی عالم بشریت واینکه همه ما جزءانصارش باشیم ورفع مشکلات همه مستضعفین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 129.mp3
9.15M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 🌺 سهم روز صد و بیست و هشتم خطبه ۱۹۳ بند ۳ و ۴
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم صد و بیست و نهم ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄ 📜 ، خطبه متّقین 3⃣ روز پرهيزكاران 🔻پرهيزكاران در روز دانشمندانی بردبار و نيكوكارانی باتقوا هستند كه ترس الهی آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است. كسی كه به آنها می نگرد می پندارد كه بيمارند اما آنان را بيماری نيست و می گويد: مردم در اشتباهند، در صورتيكه آشفتگی ظاهرشان از امری بزرگ است. از اعمال اندك خود خشنود نيستند و اعمال زياد خود را بسيار نمی شمارند، نفس خود را متّهم می كنند و از كردار خود ترسناكند. هرگاه يكی از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده می گويد: من خود را از ديگران بهتر می شناسم و خدای من، مرا بهتر از من می شناسد. بار خدايا! مرا بر آنچه می گويند محاكمه نفرما و بهتر از آن قرارم ده كه می گويند و گناهانی كه نمی دانند بيامرز. 4⃣ نشانه های پرهيزكاران 🔻و یکی از نشانه های پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه می بينی: در دينداری نيرومند، نرمخو و دورانديش، دارای ايمانی پر از يقين، حريص در كسب دانش و با داشتن علم بردبار و در توانگری ميانه رو، در عبادت فروتن و آراسته در تهيدستی، در سختی ها بردبار، در جستجوی كسب حلال، در راه هدايت شادمان، پرهيزكننده از طمع ورزی می باشد. اعمال نيكو انجام می دهد و ترسان است. روز را به شب می رساند با سپاسگزاری، و شب را به روز می آورد با ياد خدا، شب می خوابد اما ترسان و برمی خيزد شادمان، ترس برای اينكه دچار غفلت نشود و شادمانی برای فضل و رحمتی كه به او رسيده است. اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش می كند، روشنی چشم پرهيزكار در چيزی قرار دارد كه جاودانه است و آنچه را ترك می كند كه پايدار نيست، بردباری را با علم و سخن را با عمل، درمی آميزد. پرهيزگار را می بيني كه آرزويش نزديك، لغزشهايش اندك، قلبش فروتن، نفسش قانع، خوراكش كم، كارش آسان، دينش حفظ شده، شهوتش در حرام مرده، خشمش فرو خورده است. مردم به خيرش اميدوار و از آزارش در امانند، اگر در جمع بيخبران باشد نامش در گروه يادآوران خدا ثبت می گردد و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بيخبران نوشته نمی شود، ستمكار خود را عفو می كند به آنكه محرومش ساخته می بخشد، به آن كس كه با او بريده می پيوندد، از سخن زشت دور و گفتارش نرم، بديهای او پنهان و كار نيكش آشكار است. نيكی های او به همه رسيده و آزار او به كسی نمی رسد. در سختی ها آرام و در ناگواريها بردبار و در خوشيها سپاسگزار است، به دشمن ستم نكند، و نسبت به آنكه دوست دارد به گناه آلوده نشود، پيش از آن كه بر ضد او گواهی دهند به حق اعتراف می كند، و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمی سازد، و آنچه را به او تذكر دادند فراموش نمی كند. مردم را با لقبهای زشت نمی خواند، همسايگان را آزار نمی رساند، در مصيبتهای ديگران شاد نمی شود و در كار ناروا دخالت نمی كند و از محدوده حق خارج نمی شود. اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمی كند و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمی شود و اگر به او ستمی روا دارند صبر می كند تا خدا انتقام او را بگيرد. نفس او از دستش در زحمت، ولی مردم در آسايشند، برای قيامت خود را به زحمت می افكند، ولی مردم را به رفاه و آسايش می رساند، دوری او از برخی مردم، از روی زهد و پارسایی و نزديك شدنش با بعضی ديگر از روی مهربانی و نرمی است، دوری او از تكبر و خودپسندی و نزديكی او از روی حيله و نيرنگ نيست، سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همام ناله ای زد و جان داد. امام (علیه السلام) فرمودند: سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همام می ترسيدم، سپس گفت: آيا پندهای رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين می كند؟ شخصی رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟ امام (علیه السلام) پاسخ داد: وای بر تو، هر اجلی وقت معينی دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخصی دارد كه از آن تجاوز نكند، آرام باش و ديگر چنين سخنانی مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است. ┄┄┅┅✿❀🍃🌼🍃❀✿┅┅┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شرح حکمت ۴۳ قسمت ۳.m4a
3.66M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه 🔸 شرح 3⃣ 🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌹شرح (3) 🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران) 🔻اولین وصفی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تعریف و تمجید خباب بن ارت به کار بردند، این عبارت است که: «فَلَقَد اَسلَمَ راغِباً» ؛ " به تحقیق خباب بن ارت از جمله کسانی بود که با میل و رغبت درونی به اسلام گرایش پیدا کرد." می‌دانیم که ما دو نوع اسلام داریم: 🔸یکی اسلام کم ارزش بلکه بی ارزش که از ترس جان و مال یا برای رسیدن به چیزی از دنیا ابراز می‌شود؛ امیرالمؤمنین (علیه السلام) درباره اسلام بنی امیه و معاویه، در نامه ۱۷ بند دوم می‌فرمایند: «لَمَّا اَدخَلَ اللهُ العَرَبَ فِی دِینِهِ اَفواجاً و اَسلَمَت لَهُ هٰذِهِ الأُمَّهُ طَوعاً وَ کَرهاً کُنتُم مِمَّن دَخَلَ فِی الدِّینِ إمَّا رَغبَةً وَ إمَّا رَهبَةً عَلَی حِینِ فَازَ أهلُ السَّبقِ بِسَبقِهِم» " وقتی خداوند متعال عرب را در دین خودش فوج فوج وارد کرد، این امّت یا از روی میل و رغبت درونی یا از سر بی میلی اسلام آوردند، در آن روزگار شما بنی امیه در دین اسلام داخل شدید یا از روی میل به دنیا، یا از ترس جان و مال تان. " 🔻همچنین در خطبه۱۹۲ بند ۸ می فرمایند: «وَ لَوْ كَانَتِ الْأَنْبِيَاءُ أَهْلَ قُوَّةٍ لَا تُرَامُ وَ عِزَّةٍ لَا تُضَامُ وَ مُلْكٍ تُمَدُّ نَحْوَهُ أَعْنَاقُ الرِّجَالِ وَ تُشَدُّ إِلَيْهِ عُقَدُ الرِّجالِ لَكَانَ ذَلِكَ أَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِي الِاعْتِبَارِ وَ أَبْعَدَ لَهُمْ فِي الِاسْتِكْبَارِ وَ لَآمَنُوا عَنْ رَهْبَةٍ قَاهِرَةٍ لَهُمْ أَوْ رَغْبَةٍ مَائِلَةٍ بِهِمْ» اگر انبیاء اینگونه بودند که اهل چنان نیرویی بودند که کسی نمی‌توانست با آنها مقابله کند و چنان عزّتی داشتند که کسی نمی‌توانست در آن نفوذ کند و اگر چنان پادشاهی و ملکی داشتند که گردن ها به سمتش کشیده می‌شد و مردان برای رسیدن به بهشت، کمربند ها را محکم می‌بستند، آن موقع ایمان آوردن مردم در مقابل انبیایی که شبیه پادشاهان قدرتمند و عزتمند و شوکت و جلالی داشته باشند، خیلی آسان تر می شد؛ در آن صورت مردم، یا از روی ترسی که نیروی قاهر انبیا بر آنها تحمیل می کرد ایمان می آوردند، یا از روی میل و رغبت به دنیایی که در ملک و پادشاهی انبیاء بود؛ {غرض اینکه امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند اینکه انبیاء معمولا در فقر و در ظاهری ضعیف و ساده ظهور می کردند، به خاطر این بود که افراد با رغبت و میل عقلانیت ایمان بیاورند و الّا اگر مثل پادشاهان بودند مردم هیچ وقت به اینها ایمان نمی آوردند بلکه یا از روی ترس ایمان می آوردند یا با میل و رغبت به مال و منالی که از طریق آنها می توانستند بدست آورند.} 🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع ↩️ ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳شجره آشوب« قسمت صد و بیست و هشتم » 📌بررسی نفوذی های بنی امیه در حکومت امیرالمومنین علیه السلام 🔻4. از اقدامات اثرگذار اشعث معلوم می شود وی تا چه اندازه میان مردم نفوذ داشت. همچنین نشان می دهد یاران امام تا چه اندازه سست بودند و از ضعف اراده رنج می بردند. 🔻 امام باقر علیه السلام در روایتی فرمود: «علی بن ابیطالب نزد شما مردم عراق بود که با دشمنانش می جنگید. اما در میان اصحاب او 50 نفر بیشتر نبودند که حق معرفت و امامت او را بشناسند.» این روایت دقیقا نشانگر عدم همراهی مردم با معرفت و شناخت کامل نسبت به امام بود. همچنین اثر اختلاف افکنی اشعث به حدی بود که بعد از صفین، برادر به برادر تازیانه میزد. به علاوه تاریخ می گوید بعد از حکمیت، بین افراد، بغض و دشمنی به وجود آمد و از همدیگر- حتی از پدران خود- برائت می جستند. 🔻5. امام علی علیه السلام، مجبور بود با همین یاران به نبرد با معاویه برود. ایشان غیر از همین مردم، اصحاب دیگری نداشتند که بخواهد با سپاه شام مقابله کنند. در نتیجه حضرت، هنگامی که با کمی یاران خود مواجه شد، به کوفه بازگشت. در روزهای پایانی نیز تمام تلاش خود را برای ادامه نبرد با معاویه انجام داد، اما هیچ گاه موفق به این کار نشد. 📚 کتاب شجره آشوب 💬 نویسندگان: آقایان یوسفی و آقامیری ↩️ ادامه دارد...
🇮🇷 [✍️ ] مشکلتان با الزام به قانون در قضیه‌ی چیست؟ ♦️به چه حقی یک قسمت🔻 از سخنرانی رهبری در دیدار با مسئولین را میگیرید و میبرید و میدوزید و برای خودتان تفسیر میکنید؟ 📢 «خیلی از کسانی که کشف حجاب می‌کنند نمی‌دانند این را؛ اگر بدانند، بدانند که پشت این کاری که اینها دارند می‌کنند چه کسانی هستند، قطعاً نمی‌کنند» ۱۴۰۲/۰۱/۱۵ ♦️به چه حقی دست به تفسیر سخنان رهبری میزنید در حالی که گویا از منظومه‌ی گفتاری ایشان بی خبرید؟ آیا میدانید این سخنان هم از رهبری صادر شده است؟🔻 📢«اسلام مرتکبِ منکر را نصیحت و هدایت می کند؛ اما حد هم برای او می گذارد. با صِرف زبان و توصیه نمیشود کاری کرد. قدرت نظام باید جلوِ سیرِ فحشا و فساد را بگیرد» ۱۳۸۰/۰۵/۱۱ 📢«در جامعه‌ی اسلامی اجازه داده نمیشود و نباید داده بشود که در ملأ‌ عام ، کسانی به حیثیتهای دینی مردم اهانت کنند و آن را هتک نمایند. چه مرکزی باید جلوی اینها را بگیرد؟ نیروی انتظامی» ۱۳۷۰/۱۱/۲ ♦️به چه حقی جوری سخن می‌گویید که گویا اوضاع نامساعد حجاب امروز و کشف حجاب های سامان یافته ، صرفا یک مسئله‌ی فرهنگی است و در قبال آن فقط باید روشنگری و فرهنگ‌سازی کرد؟ ♦️به چه حقی برخورد قانونی با کشف حجاب کنندگان را با بگیر و ببند مساوی قرار می‌دهید و اینگونه این مفهوم قانون مداری را تخریب میکنید؟ ♦️شما جهادگر تبیین هستید یا جهادگر تحریف؟ 📍پ.ن : راهکار مسئله‌ی حجاب امروز مخلوطی از و قانون مداری می‌باشد و هر کسی یک طرف این موازنه را بگیرد ظاهرا دچار خطای محاسباتی شده است! ✍میلاد خورسندی ✋ 🔖 📎 🔖 🔖 🔖 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 گلرخ جلو نشسته بود و منم عقب یک لحظه سجاد ایستاد و به جلو خیره شد...دستش رو پشت گردن اش گذاشته بود و ماساژ میداد _چی شد داداش ؟ چرا نمیری +نمی دونم از کجا برم گلرخ شروع کرد به خندیدن رو به سجاد گفتم: _یعنی چی ؟ سجاد تک خنده ای زد +هیچی...راه و گم کردیم...نگران نباش خواهر من الان زنگ می زنم علیرضا پوفی کشیدم و به این زن و شوهر خنده رو خیره شدم. +الو سلام سید...شرمنده..من اومدم دنبال خانوما از آرایشگاه بیارمشون...الان راه و گم کردم ..... +زحمتت میشه داداش ..... -باشه من برمی گردم دم آرایشگاه..شما بیا..خداحافظ گوشی اش رو داد دست گلرخ و گفت: +تا منو دارید غم نداشته باشید...الان علیرضا میاد سری تکون دادم و به بیرون خیره شدم....نزدیک به نیم ساعت بعد BMW علیرضا جلومون ظاهر شد. چه تیپ خفنی هم زده بود....پیراهن یقه دیپلمات سفید با شلوار کتان مشکی....مثل همیشه ، موهاش رو به سمت بالا برده بود اما یکی از تار موهاش ، حالت دار روی پیشونیش افتاده بود. وقتی دیدم داره میاد سمت ما، نگاه ام رو به یک جایِ دیگه سوق دادم ک متوجه نشه...سجاد از ماشین پیاده شد و از ماشین فاصله گرفت...متوجه نشدم چی میگن...بعدش سجاد به طرف ماشین اومد پشت سر علیرضا حرکت کردیم تا برسیم خونه دایی. ،،،،،،،، حیاط دایی، چراغونی شده بود و میز و صندلی هم چیده بودند.. مرد ها داخل حیاط و خانم ها تو اتاق. کلی شلوغ شده بود. رفتم سراغ مامان که داشت کمک زندایی ، شربت میریخت. _سلام من اومدم مامان جواب سلامم رو داد.. نگاهی به اطراف چرخوندم اما عاطفه رو ندیدم _عروس دوماد نیومدن؟ +نه مادر ، انگار عاطفه نذر داشته شب عقدش بره جمکران و گلزار شهدا. _آهان ، من میرم حاضر بشم رفتم سمت اتاق حنین، گلرخ هم اونجا داشت آماده میشد...با لبخند گفتم: _حالت چطوره زنداداش؟ +عاالی...تو چطوری؟ _منم خوبم....حنین سادات کجاست؟ گلرخ ذوق زده سرش رو به طرف برگردوند +وای ساجده ندیدیش؟!! انقد ماه شده....با اون لباس عروسکیش . 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍 🤍 "عاطفه" غروب شده بود و تو راه برگشت به خونه بودیم....خدارو هزار مرتبه شکر کردم... از اینکه مردی رو کنار من قرار داده که باهم هم عقیده هستیم....کنار مزار شهید شفیعی خیلی دعا کردم...شهید شفیعی با اینکه عراقی ها رویِ پیکرش پودر ریختن و سه ماه پیکرشون رو زیر آفتاب گذاشتن اما هیچ تغییری نکرد. صدای امیر من و از فکر بیرون آورد. +عاطفه سادات خانم چقدر طولانی...عاطفه...سادات....خانم با لبخند رو بهش گفتم: _بله +سرِ سفره عقد دعا برای من یادت نره ها لبخندم پهن تر شد _چشم.. مگه میشه یادم بره +چشمت پرنور ، سر مزار شهید شفیعی هم دعا کردی؟ _آره خیلی....این شهید و میشناسی؟ +نه...شهید دفاع مقدسه؟ _آره...یادم بنداز کتاب هنوز سالم است رو بهت بدم بخونی...مربوط به همین شهیده +هنوز سالم است... ،،،،،،،، با امیر سر سفره عقد نشسته بودیم...امیر ادامه محرمیت رو بخشید و عاقد شروع کرد به خواندن خطبه...کمی استراس داشتم ولی دلم قرص بود...یادمه شب خاستگاری وقتی عمو محمد اینا رفتن علیرضا اومد به اتاقم و مثل یک دوست کمکم کرد تا انتخاب درستی داشته باشم. به آیه های قرآن نگاه می کردم و زیر لب زمزمه می کردم :وَاللهُ جَعَلَ لَکُم مِن اَنفُسِکُم اَزواجاََ وَ جَعَلَ لَکُم مِن اَزواجِکُم بَنینَ و حَفَدَه وَ...: و خدا برای شما همسرانی از جنس خودتان قرار داد و از همسرانتان ،فرزندان و نوادگانی پدید آورد و .... وقتی به خودم اومدم....نوبت بله دادن من شده بود..نفس عمیقی کشیدم و گفتم : _بسم الله الرحمن الرحیم...با اجازه آقا امام زمان (عج) و پدر مادرم و بزرگتر ها بله صدایِ دست و کل بلند شد و بعد هم نوبت به امیر رسید. نامحرم ها همه بیرون رفته بودند و من با همون لباس بلند سفید حریرم با آستین های بلند طلایی نشسته بودم...نگاهم به حلقه ی تویِ دستم بود و براندازش می کردم که سایه ی یک نفر رو احساس کردم...علیرضا بود +تبریک میگم بهتون بعد هم رو به امیر کرد و به شوخی گفت: +ای امیرآقا...مثل چشمات از خواهرما مراقبت کنی ها حواسم بهت هست بعد سه نفری زدیم زیرِ خنده علیرضا جلو اومد و پیشونی من رو بوسید +ان شاءالله خوشبخت بشی آبجی کوچیکه با بغض سری تکون دادم وگفتم: _ممنون داداش از تویِ جیب اش کاغذی رو درآورد و گذاشت تویِ دستم چشم هاش رو باز و بسته کرد و بعد از اینکه دوباره بهمون تبریک گفت رفت. ،،،،،،، مهمان هامون رفته بودند...خودمون و مسافر های شیرازمون فقط بودند که مرد ها تو حیاط خوش و بش می کردند...ساجده از دور چشمکی برایم زد و اومد کنارم نشست. _ببخش ساجد جان خیلی زحمت کشیدی امشب...خسته شدی +نه عزیزم...خسته ی چی...تازه میخوام برم دوربینم رو هم بیارم چند تا عکس یادگاری بندازم... وَ فلش ام هم بیارم: سرم رو انداختم پایین و چیزی نگفتم...که ادامه داد: _میگم عاطفه؟ اون کاغذه که داداشت بهت داد چی بود!؟ لبخندی از یادآوری هدیه ی علیرضا رو لب هام سبز شد. _سفر مشهد..دستش درد نکنه واقعا نیاز داشتم. +آها..خوش بگذره _قربونت عزیزم ،،،،،،،، "علیرضا" تو حیاط بودیم که یهو صدای آهنگ از تویِ خونه بلند شد...یکم تعجب کردم...آهنگ هاشم خیلی مناسب نبود....ممکن بود همسایه ها هم اذیت بشن..ناراحت بلند شدم رفتم کنار بابا و خودم رو مشغول کردم ،، آخرشب بود و همه در شُرُف خواب بودن...با حنین تویِ حیاط بودیم....حنین رویِ پام نشسته بود و داشت با ذوق از نرگس، دختر فامیلمون که هم سن و سال خودش بود تعریف می کرد...منم با هیجان سرم رو بالا پایین می کردم و به حرفاش گوش میدادم. همینجور داشت می گفت که حس کردم کسی پشت سرمه...عاطفه بود. اومد کنارمون نشست و اونم مثل من با ذوق به حرفای 🤍 🌸🤍 🤍🌸🤍 🌸🤍🌸🤍 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─