🗓 دوشنبه ١۵ اسفند ماه ١۴٠١
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ این طرف حیاط، کنار حوض یک درخت انار بود.
▫️ کنار انار، بوتۀ گل محمدی.
▫️ آنطرف حیاط هم یک درخت خرزهرۀ بزرگ که مدام گلبرگهاش میریخت؛
▫️ و یک نفر باید هر روز جارو بهدست، به داد حیاط میرسید.
▫️ جمعه بعد از روضه داشت کنار حوض وضو میگرفت.
▫️ گفتم: «آقا! اجازه بدهید این خرزهره را ببُریم. درخت میوه که نیست؛ فقط حیاط را کثیف میکند.»
▫️ با مهربانی و خنده گفت: «نه! این را علی آقا [فرزند ایشان] کاشته؛ نباید بِبُرید.»
▫️ مهربانی، از چشمهایش میبارید.
📚 به شیوه باران، ص۴۵
🔻مناسبتها:
🔹 روز درختكاری
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٣ اسفند ماه ١۴٠١
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️در سال آخر، وسط درس حالش بد میشد.
▫️یک روز سرفههای پیدرپی امانش نمیدادند.
▫️جعبۀ دستمالکاغذی روی میز تمام شد و سرفۀ او نه!
▫️به نزدیکانش میگفتیم: «اینقدر سختش است، بهتر نیست نیاید و استراحت کند؟»
▫️میگفتند: «راضیاش میکنیم.»
▫️فردا باز دیدیم سر ساعت آمده...
▫️شرمنده میشدیم؛
▫️کتابمان را محکمتر توی دست میگرفتیم.
📚 به شیوه باران، ص٧٠
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٨ فروردین ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️آمده بود و با اصرار میگفت: «آقا، دستورالعمل بدهید!»
▪️پاسخی نشنید.
▫️باز تکرار کرد: «به من یک دستورالعملی بدهید!»
▪️آقا با تندی گفت: «دستورالعمل؟! دستورالعمل؟! دستورالعمل که چیزی نیست؛ کو عملکننده آقا؟!»
▫️مرد، باز خواستهاش را تکرار کرد.
▪️اینبار آقا گفت: «یک حرفی به شما میزنم که اگر هزار سال هم بگردید، همین است؛ و غیر از این نیست: بروید و گناه نکنید!»
📚 به شیوه باران، ص٢١
🔻مناسبتها:
🔹 اعلام ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام از سوی مأمون؛ ٢٠١ق.
🔹 درگذشت فقیه بزرگوار، سلّاربنعبدالعزیز دیلمی؛ ۴۶٣ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
#اینگونه_بود ...
🌙 سیره حضرت آیتاللّه بهجت در ماه مبارک رمضان
🔹حضرت آیتالله بهجت قدسسره در مـاه مبـارک رمضـان بـر خواندن دعای سحر معروف تأکید داشـتند؛
🔸و بـه خوانـدن دعـای ابوحمـزه ثمالی و جوشـن کبیـر در هـر شـب از ایـن مـاه توصیـه مینمودنـد، اگرچـه صفحـهای یـا بخشـی از آن باشـد.
📚 بهجتالدعاء، ویراست دوم، ص۲۳
(مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعملهای عبادی مورد توصیه حضرت آیتالله بهجت قدس سره)
✅ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت آیتاللّٰه بهجت قدس سره
🔻 @Bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١۵ فروردین ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️بچهها را که میدید، گل از گلش میشکفت.
▪️یکجوری با آنها ارتباط برقرار میکرد.
▫️به بچههای ٧-٨ ساله بهاندازۀ مردهای بزرگ احترام میگذاشت؛ «شما» خطابشان میکرد.
▪️به بچهای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازیگوشی داشت نگاهش میکرد، به شوخی میگفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون بابای شمان؟!»
📚 به شیوه باران، ص٢٣
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٢ فروردین ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
◾️ به فکر همه بودند.
◾️ حتی کفار را هم فراموش نمیکردند.
◾️ میگفتند: «مرحوم سید ابنطاووس میگوید در شب قدر، کفار چین برای دعا مستحقترند؛ آخر، راهنیافته و گمراهند.»
📚 برگرفته از کتاب صحبت سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ علی بهجت)
🔻مناسبتها:
🔹 شب قدر
🔹 فتح مکه؛ ٨ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٩ فروردین ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ ازش خواسته بودند که باز هم نصیحتشان کند.
▫️ کاغذ کوچکی فرستاد و گفت: «برای آنها که موعظه خواستهاند، این را بخوانید.»
▫️ نوشته بود: «آقا! حرفهای قبلی عمل شد، که بقیهاش را میخواهید...؟!»
📚 به شیوه باران، ص٢٧
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت محدث بزرگ علامه محمدباقر مجلسی؛ ١١١٠ق.
🔹 روز ارتش جمهوری اسلامی و نیروی زمینی
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ۵ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ برای او که شیوۀ معمولش سکوت و کمگویی بود،
▪️«نگاه» میشد کبوتر نامهبر.
▫️به تکتک آدمهایی که میآمدند مسجد، نگاه میکرد.
▪️با نگاه سلام میداد، دلجویی میکرد.
▫️آنهایی را که ته صف و یا کُنجی نشسته بودند و چندان به چشم نمیآمدند هم میدید.
▪️نیازمندها را رصد میکرد؛
▫️به اطرافیانش میگفت: «آن آقا را میبینید؟ هم او که جلوی در نشسته، این پول را بدهید بهش.»
▪️یا: «آن دیگری را میبینید آن گوشه، این هدیه را بدهید ببرد.»
📚 به شیوه باران، ص٢۴
🔻مناسبتها:
🔹 غزوه حنین؛ ٨ق.
🔹 شكست حمله نظامی آمریكا به ایران در طبس؛ ١٣۵٩ش.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١٢ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ آمده بودند و از او «استاد» میخواستند.
▫️ میگفتند: «طی این مرحله بیهمرهیِ خضر نمیشود؛ استادی به ما معرفی کنید.»
▫️ گفت: «استاد شما، معلومات شماست. به آنچه یقین دارید، عمل کنید؛ هرجا یقین ندارید، توقف کنید تا برایتان روشن شود.»
▫️ بعد هم حدیث رسول الله صلیاللهعلیهوآلهوسلم را گواه آورد که: «مَنْ عَمِلَ بِمٰا عَلِمَ، وَرَّثَهُ اللهُ عِلْمَ مَا لَمْیَعْلَمْ.»[١]
🔻 پینوشت:
[١]. «هر کس به دانستههای خود عمل کند، خداوند علم به آنچه را که نمیداند، به او عنایت خواهد فرمود.» [الخرائج و الجرائح، ج٣، ص١٠۵٨.]
📚 به شیوه باران، ص۴١
🔻مناسبتها:
🔹 شهادت استاد مرتضی مطهری؛ ١٣۵٨ش؛ روز معلم
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١٩ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️از مسجد که بیرون میآمدیم، میایستاد و برای مردم دعا میکرد.
▫️دورش را میگرفتند و شلوغ میشد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور میشد.
▫️به همراهان سفارش میکرد: «مراقب آنهایی که پشت سر میآیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُلشان بدهید یا داد بزنید...»
▫️یکبار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...»
▫️آن اواخر که شرایط جسمیاش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتنها و برداشتنها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند.
📚 به شیوه باران، ص ٢۵
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت فقیه متبحّر، محمدبنادریس حلی، مؤلف «سرائر»؛۵٩٨ق.
🔹 روز اسناد ملی و میراث مكتوب
🔹 روز بزرگداشت شیخ كلینی رحمةاللهعلیه
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
#ویژه_ایام_رحلت
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
☘️ بچهها را که میدید، گل از گلش میشکفت.
یکجوری با آنها ارتباط برقرار میکرد.
💕 به بچههای ۸-۷ ساله بهاندازۀ مردهای بزرگ احترام میگذاشت؛ «شما» خطابشان میکرد.
✨ به بچهای که کنار پدرش نشسته بود و با کنجکاوی و بازیگوشی داشت نگاهش میکرد، به شوخی میگفت: «شما پدر ایشونید یا ایشون بابای شمان؟!»
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان)
📚 به شیوه باران، ص٢٣ (جلد سوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 چهارشنبه ٢٧ اردیبهشت ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔰 معمولاً بزرگان وصیتنامههای مفصّلی دارند و در آن نصایحی به بازماندگان میکنند؛ ولی پدرم وصیتنامۀ آنچنانی نداشتند. در چند سطر وصیت کرده بودند که از ثلث اموالشان مراسم روضه برپا شود، و همچنین از سال بهتکلیفرسیدنشان قضای روزههایشان گرفته شود. با اینکه خودشان قضای عباداتشان را در زمان حیات انجام داده بودند و حتی نمازهای پدر و مادرشان را هم میخواندند.
📚 برگرفته از کتاب صحبت سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ علی بهجت)
🔻مناسبتها:
🔹 ارتحال فقیه عالیقدر و عارف روشنضمیر، آیتاللهالعظمی شیخ محمدتقی بهجت قدسسره؛ ١٣٨٨ش.
🔹 روز ارتباطات و روابط عمومی
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
رفته بودم بگویم برای مریض ما دعا کند. دیدم عدهای دارند سؤالهای علمی میپرسند.
گفتم: «حالا این وسط من وقتش را بگیرم و بگویم برای فلانی دعا کن؟»
خواستم حرفم را قورت بدهم که نگاهم به نگاهش افتاد؛
با مِنّ و مِن گفتم: «آقا! مریض داریم؛ دعایش میکنید؟»
گفت: «من همۀ مریضها را دعا میکنم؛ حتی برای مسلمانهای چین هم دعا میکنم.»
📚 به شیوه باران، ص٢۶
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت فقیه عالیقدر، آیتالله سید محمد فشارکی، معروف به استاد کبیر؛ ١٣١۶ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🔰به مناسبت ۵ ذیقعده و پنجمین روز از دهه مبارک کرامت، روز تجلیل از امامزادگان و بقاع مترکه؛✨
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸آقا دستی به سر بچه کشیدند و به پدرش گفتند:
«برای تفریح، او را به جاهای خوش آبوهوا و امامزادههای اطراف ببرید.»
🔹پدر بچه لبخندی زد و گفت:
«پسرش دائم برای مسابقات بینالمللی دعوت میشود؛ و هر ماه یک کشور است؛ و آبوهوایش حسابی عوض میشود!»
🌱آقا فرمودند:
«آنها که کار است و زحمت؛ باید بازی و تفریحش را بهخوبی انجام دهد. شما همین امامزادههای قم ببریدش. همانطورکه هر میوه یک ویتامینی دارد، هر امامزاده هم یک خاصیتی دارد.»
(بر اساس خاطرهای
در دیدار حافظ قرآن، سید محمدحسین طباطبایی با حضرت آیتاللّٰه بهجت)
📚در خانه اگر کس است، ص٣١(جلد دوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت قدس سره)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٩ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
وسط نماز جماعت هفتهشت نفرۀمان،
صدای مهیبی بلند شد؛
شعلههای زرد و نارنجی از داخل بخاری نفتی زبانه کشید.
دستپاچه و هراسان نماز را شکستیم و پریدیم بیرون.
آتش فرونشست.
آقا آرام نشسته بود آن جلو...
رسیده بود به سلام آخر نماز...
📚 به شیوه باران، ص٣١
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت شیخ محمدبنحسنبنشهید ثانی، مؤلف «استقصاء الاعتبار فی شرح الاستبصار»؛ ١٠٣٠ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١۶ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
توی همه این سالها یکیدو بار بیشتر نگفت «من»؛
یک بارش وقتی بود که امام خمینی قدسسره از دنیا رفته بود؛
رهبر معظم انقلاب آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش دادهاند، حرف زد.
آیتالله بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه میرسید، طبق موازین عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نگذارند.»
📚 به شیوه باران، ص۵٧
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزه علمیه قم؛ ١٣۵۵ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🏴به مناسبت ۲۳ ذیالقعده، سالروز شهادت امام رضا علیهالسلام (به روایتی)، روز زیارتی مخصوص امام رضا علیهالسلام؛
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔹از ایشان پرسیدم: «شما [از اینکه دو ساعت ایستاده زیارت میکنید] خسته نمیشوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»، جوابی ندادند.
🔸یکبار از صحن که بیرون آمدند، به من اشاره کردند: «بیا!»، از جیبش پولی درآوردند و به من دادند و [به کنایه] فرمودند:
🖤«برو عطاری، داروی «عینشینقاف» بگیر تا خسته نشوی! (منظورشان این بوده است که اگر با #عشق و محبت بخوانید خسته نمیشوید)»
📚 برگرفته از کتاب این بهشت، آن بهشت، ص ٣١
(بر اساس خاطرۀ یکی از همراهان آقا)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 دوشنبه ٢٢ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
گفته بود: «توی حرم که مشغول نماز و دعا هستم، هر کس میآید کنار سجّادهام، منتظر مینشیند تا سؤالی کند یا حرفی بزند، از همان لحظه او را هم در آن نماز و دعا شریک میکنم.»
📚 به شیوه باران، ص٣٠
🔻مناسبتها:
🔹 روز زیارتی امام رضا علیهالسلام
🔹 غزوه بنیقریظه؛ ۵ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٣٠ خرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
سوز سرما، دانههای ریز برف را با خودش اینطرف و آنطرف میبرد.
روی سنگفرشهای صحن، لایۀ نازک یخ نشسته بود.
خواستیم برویم حرم.
گفتند: «حرم را بستهاند و فقط صحن باز است.»
آقا که شنید، گفت: «حرم را بستهاند؛ درِ عبادت را که نبستهاند!»
همانجا در ایوان صحن، توی سرما نشست.
دعا و نمازش در حرم دو ساعت طول میکشید.
همان دو ساعت را توی سرما نشست.
📚 به شیوه باران، ص ٣٨
🔻مناسبتها:
🔹 سالروز ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام؛ ٢ق. ـ روز ازدواج
🔹 شهادت زائران حرم رضوی علیهالسلام به دست ایادی آمریکا (عاشورای ١٣٧٣ش)
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١٣ تیر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️شخصی از آقا میپرسید: «آقا، شما از اینهمه توقف در حرم خسته نمیشوید؟»
▫️آقا فرمودند: «من خودم را در بهشت میبینم. چرا بیرون بیایم؟!»
▫️در عبادت به بالاتر از خودشان نگاه میکردند و واقعاً عمل خودشان برایشان جلب توجه نمیکرد.
📚 برگرفته از کتاب صحبت سالها
(مجموعه خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین حاج شیخ علی بهجت)
🔻مناسبتها:
🔹 ولادت حضرت امام علیالنقیالهادی علیهالسلام؛ ٢١٢ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ٢٠ تیر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸همسایه بودیم.
🔸همسرم فوت شده بود؛ اقوام از شهرهای دور و نزدیک آمده بودند و چند روز مهمان داشتیم.
🔸سر و صدای مهمانها تا خانۀ همسایهها میرفت؛
🔸مخصوصاً خانۀ آقا که دیوارهایش خیلی کوتاه بود.
🔸یک روز آقای بهجت آمد دم در؛ مقدار قابل توجهی هم پول داد دستم.
🔸بعدها که دست و بالم بازتر شد، خواستم پول را برگردانم.
🔸اول قبول نمیکرد؛
🔸اصرار که کردم، گفت: «پس این پول را میدهم تا برای همسر شما قرآن بخوانند.»
📚 به شیوه باران، ص٣۵
🔻مناسبتها:
🔹 شهادت جناب میثم تمار بهدستور عبیداللهبنزیاد در کوفه؛ ۶٠ق.
🔹 درگذشت آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی؛ ١٣٨۶ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🗓 سهشنبه ١٠ مرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸قبلتر محافظ یکی از مراجع بود.
🔹بعد از فوت آن مرجع، آمده بود بهاصرار که محافظ آقای بهجت بشود.
🔸خانوادۀ آقا هم قبول کردند و با خودش در میان گذاشتند.
🔹گفت: «آن وقت چه کسی میخواهد از آن محافظ، محافظت کند؟»
🔸گفتند: «خدا»
🔹گفت: «همان خدا، از من هم محافظت میکند.»
📚 به شیوه باران، ص٢۶
🔻مناسبتها:
🔹 درگذشت آیتالله سید صدرالدین عاملی اصفهانی؛ ١٢۶٣ق.
🔹 روز جهانی شیر مادر
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
🌹🌹🌹
🗓 سهشنبه ٢۴ مرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️نماز که تمام میشود، عدۀ زیادی بهدنبال آقا راه میافتند.
▫️وقتی به سر کوچه میرسیم، مردی نزدیکم میشود و میپرسد:
▫️«شما با آقا آشنا هستید؟»
▫️سر تکان میدهم. میگوید: از مشهد آمده و پولی برایش نمانده.
▫️میخواهد واسطه شوم تا آقا کمکش کند.
▫️میگویم: «من نمیتونم بگم. ولی اگه حرفت حقیقت داشته باشه، آقا خودشون عنایت میکنن.»
▫️آقا به در خانه رسیدهاند. برمیگردند و با لبخندی برای جمعیت
▫️دست تکان میدهند. یکدفعه نگاهشان روی مرد ثابت میماند و با دست اشاره میکنند که یعنی: «بیا اینجا».
▫️مرد شتابان جلو میرود. وقتی برمیگردد، میپرسم: «چی شد؟» دستانش را باز میکند و با خوشحالی میگوید: «به اندازهای هست که من را به مشهد برساند.»
📚 در خانه اگر کس است، ٢۴
🔻مناسبتها:
🔹 تبعید امام جواد علیهالسلام از مدینه به بغداد؛ ٢٢٠ق.
🔹 انقراض حکومت بنیعباس؛ ۶۵۶ق.
🌹🌹🌹
🗓 سهشنبه ٣١ مرداد ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ رفته بودم بگویم: «برای بچهام که سخت مریض است، دعا کنید.»
▫️ در را باز کرد، چای آورد و نشست به ذکر گفتن.
▫️ اینپا و آنپا کردم که حرفی بزند یا سؤالی بپرسد؛ خبری نشد.
▫️ از دلم گذشت که حتماً ذکر او مهمتر از حرف من است.
▫️ من یک آدم درماندهام که مشکلم را به امید کمک آوردهام اینجا؛
▫️ اما او به ذکر مشغول است.
▫️ سرش را بلند کرد و گفت: «ذکر ما مگر چی هست؟»
▫️ از شرمندگی خیس عرق شدم و آمدم بیرون.
▫️ شب که شد، حال بچه خوب بود.
📚 به شیوه باران، ص۴٨
🔻مناسبتها:
🔹 شهادت حضرت رقیه علیهاالسلام در خرابه شام؛ ۶١ق.
🔹 روز صنعت دفاعی
🌹🌹🌹
🗓 سهشنبه ٧ شهریور ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️توی خانه جوجه داشتیم.
▫️از آن جوجههای بازیگوشِ پُر سروصدا.
▫️همۀ روز حواسش به آب و غذایشان بود.
▫️شب که میشد،
▫️دلواپس گرما و سرمایشان...
▫️میپرسید: «رویشان را پوشاندید؟ سردشان نشود یکوقت!»
▫️میگفتم: «پوشاندیم.»
▫️باز انگار مطمئن نمیشد،
▫️پا میشد میرفت سر میزد تا مطمئن شود.
📚 به شیوه باران، ص٣٢
🌹🌹🌹
🗓 سهشنبه ٢٨ شهریور ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸صورتش پر از خاک بود.خیلی از بچهها شهید شده بودند. امید به پیروزی نداشت و این را باید از بقیه مخفی میکرد. همه، حواسشان به او بود. فرماندۀ لشکر بود. رفت توی سنگر، گوشی را برداشت.
***
🔹هنوز خوابم نبرده بود. به عقربههای ساعت خیره شده بودم. تلفن زنگ زد. این وقت شب؟! گوشی را برداشتم. صیاد شیرازی بود.
🔸میگفت: «عملیات گره خورده و اگر ادامه بدهیم، بهضرر ماست!»
🔹اول با امام قدسسره تماس گرفته بود. ایشان فرموده بودند: «تلفن بزنید به آقای بهجت، بگویید دعا کنند.» به آقا گفتیم؛ گفتند: «بگویید دعا کردهام!»
***
🔸با حیرت به میدان نبرد خیره شده بود، باورش نمیشد!
🔹دشمن داشت از چیزی فرار میکرد...
📚 این بهشت، آن بهشت، ص٣۴
🔻مناسبتها:
🔹 یورش سپاهیان یزید به مکه و هجوم به کعبه با منجنیق؛ ۶۴ق.
🔹 درگذشت آیتالله آقا محمد کبیر، مدفون در شیخان قم؛ ١٢٨٨ق.
☑️ کانال رسمی مرکز تنظیم و نشر آثار حضرت #آیت_الله_بهجت قدسسره
✅ @bahjat_ir
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️ دستفروش عرب، با آن هیکل درشت، خوابیده بود وسط مسجد.
▫️ ما دور تا دور نشسته بودیم، منتظر شروع درس.
▫️ گفتیم حالا بیدار میشود، حالا بیدار میشود...
▫️ ولی بیدار نشد.
▫️ با ورود آقا، یکی از طلبهها خیز برداشت که برود بیدارش کند؛
▫️ آقا آرام گفت: «نه... کاریش نداشته باشید!»
▫️ بعد گفت: «اَلَسْنٰا نٰآئِمٖینَ؟[آیا ما خواب نیستیم؟]... مگر ما خواب نیستیم؟ کاش یکی هم بیاید ما را بیدار کند...»
📚 به شیوه باران، ص٢٨
🌹🌹🌹
🗓 سهشنبه ٢۵ مهر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔹اولین باری که دیدمش، گفت: «بروید متاهل شوید!»
🔸گفتم: «میخواهم درس بخوانم آقا.»
🔹گفت: «مگر شیخ انصاری زن و بچه نداشت؟! بروید با ازدواج، یک هممباحثهای برای خودتان انتخاب کنید.»
📚 به شیوه باران، ص۶٣
🔻مناسبتها:
🔹 آغاز قیام توابین؛ ۶۵ق.
🔹 درگذشت فقیه اصولی، ملا علیبنملا فتحالله نهاوندی نجفی؛ ١٣٢٢ق.
🌹🌹🌹
🗓 جمعه ٢٨ مهر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 هرگاه از قم به مشهد مشرف میشد و هم چنین در راه بازگشت از مشهد به قم، در تهران توقفی میکرد و به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیهالسلام میرفت.
🔷گاهی پیش میآمد که نیمهشب به حرم میرسید و درهای حرم بسته بود. اثاث را پشت در حرم میگذاشت یا اتاقی میگرفت و در آنجا منتظر میماند تا در حرم باز شود. میفرمود: به هر نحوی هست، نباید محروم بشویم.
📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٣٠
🔻مناسبتها:
🔹 ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیهالسلام؛ ١٧٣ق.
🗓 سهشنبه ٧ آذر ماه ١۴٠٢
#اینگونه_بود ...
🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیتالله بهجت قدسسره:
▫️رسیده بودم سر دو راهی انتخاب؛ یک طرف پیشنهاد رفتن به آذربایجان و تدریس در مدرسۀ دینی باکو بود؛ و طرف دیگر مسئولیتی سنگین و رنگین در همین قم خودمان.
▫️اینکه از فضای معنوی قم دور شوم و در باکو که فضایش با قم زمین تا آسمان فرق داشت زندگی کنم، نگرانم میکرد.
▫️برای مشورت پیش آقای بهجت رفتم. توی دلم گفتم: «خُب معلوم است که میگوید بمان قم!»
▫️حرفهایم را که شنید، گفت: «طبیب باید آنجا برود که مریض زیاد است؛ بروید باکو!»
▫️دوباره تاکید کردم و گفتم: «اگر از امور معنوی دور شوم چه؟»
▫️محکم گفت: «نخیر آقا! ویرانیهای آنجا را در نظر بگیرید. خیال میکنید سیر و سلوک به این است که تسبیحِ هزاردانه دست بگیرید و ذکر بگویید؟! این نیست آقا، بروید...»
📚 به شیوه باران، ص١٨
🌹🌹🌹