eitaa logo
شمارش معکوس برای نابودی اسرائیل
630 دنبال‌کننده
32.2هزار عکس
25.7هزار ویدیو
355 فایل
دشمنان خارجی،در راس همه🔯اسرائیل غاصب؛ دل به خیانت #نفوذی های داخلی بسته اند و تمام تلاش خودرابرای به تاخیرانداختن ظهور بکارگرفته؛👊اما با #بصیرت و #سواد_رسانه_ای، نقشه های شوم آنان نابودخواهد شد؛ ان شاءالله #اندکی_صبر_طلوع_نزدیکست @SalamAZ3210 کپی آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
📌گول ادعاهای سطحیِ مبتنی بر خطا در روش تحقیق را نخورید! شاید بقیه نتوانند این نکته را بگویند، ولی منِ عمامه‌به‌سر می‌گویم. بر این بنده خدا چندان حَرَجی نیست که چنین حرفی بزند، وقتی پس از پیروزی ، عده معدودی!! از فقها در مواجهه با مسئله همین را مرتکب شدند: در آیات و روایات گشتند و چون نهیی از بانک یا قراردادهای آن ندیدند، با اجرای و یکی دانستن هر یک از قراردادهای بانکی با یکی از ، حکم به حلیت آن‌ها دادند. و آن شد که نباید می‌شد. در نقد این رویکرد و با تأکید بر ضرورت فرمودند: "آشنایی به روش برخورد با‏‎ ‎‏حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و ، اطلاع از‏‎ ‎‏کیفیت برخورد با ، شناخت سیاستها و حتی سیاسیون و فرمولهای‏‎ ‎‏دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیزم‏‎ ‎‏که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از است" (منشور روحانیت، ۳ اسفند ۱۳۶۷). خیلی‌ها خود را ارتقا دادند؛ هرچند در ماجرای هم برخی مواجهه‌های بسیط را شاهد بودیم که مثلاً با استناد به حکم به حلیت دادند و باز آن شد که نباید می‌شد. سرّ ماجرا در این است که با مظاهر یک تمدن یکپارچه و پیچیده نمی‌توان به سادگی و با استفاده از یک بسیط مواجه شد. خلاصه آنکه، ما همچنان معتقدیم: نفوذی در دولت انقلابی. 🆔 @rajaaei_ir
💥 علامه حسینی از سال ۱۳‌۵۰ که با بعضی از گروه‌های انقلابی همکاری فکری داشتند، برای آنها بحث روش اجتهاد حوزه را تدریس می‌کردند. ایشان معتقد بودند که بعضی از گروهک‌ها چون روش فقاهت را اصل قرار نمی‌دهند، طبیعتاً به انحراف می‌افتند. 💥 خطرناک‌ترین لایۀ التقاطی در تحقیقات حوزوی، استفاده از روش تحقیق غربی‌ است. علامه حسینی به‌دنبال این بودند که جلوی التقاط در مقیاس روش تحقیق را بگیرند. 💠 استاد سید محمدمهدی میرباقری: «دغدغه‌ اصلیِ علامه سید منیرالدین حسینی تحقق اسلام در زندگی اجتماعی بود. ایشان معتقد بودند عقلانیت و تفکر نظری، کاربردی و تجربی جامعه باید مذهبی شود تا جامعه بتواند مذهبی زندگی کند. طبیعتاً اگر کسانی، ملتزم به عقلانیت مدرن باشند، امکان اینکه اسلام را در عینیت، لااقل به‌نحو کامل، پیاده کنند نیست. این سخن اخیراً هم در به یک معنا مورد پذیرش واقع شده و معتقد شده‌اند که علوم، تابع پارادایم‌ها و چارچوب‌های نظری و فلسفی هستند. در تفکرات اجتماعی هم این نظر مورد توجه قرار گرفته است، منتها عمقی که ایشان به آن عنایت می‌کردند با بقیه متفاوت است؛ دیگران حداکثر در حد چارچوب‌های فلسفیِ حاکم بر علم، و فلسفه‌های_مضاف، توجه می‌کردند، ولی مرحوم حاج آقای حسینی بحث را از این هم عمیق‌تر می‌دیدند. به نظر می‌رسد باید ایمان و تعقل و تجربه در هم تنیده شود تا یک ایجاد شود. آن‌وقت این عقلانیت مذهبی در تشخیص موضوعات هم حجت است. به تعبیر دیگر، هم باید به حجیت برسد و راه رسیدنش هم این است که عقلانیت جامعه، ایمانی شود؛ مرحوم حاج آقای حسینی این را هم در حد فلسفۀ علم کافی نمی‌دانستند، بلکه در حد علوم جاری می‌دانستند و معتقد بودند که ما باید از این حوزه شروع کنیم و روش پژوهش را به‌گونه‌ای طراحی کنیم که جای تفقه دینی در موضوع‌شناسی معیّن شود. طبیعتاً اگر بخواهد منظومه تحقیق اجتماعی بشر و از این طریق، حیات اجتماعی بشر را سرپرستی کند باید خود فقه و روش تفقه تکامل پیدا کند. ایشان منظومۀ تکامل تفقه دینی و روش علوم و مدل‌های اجرایی را منظور نظر قرار داده بودند و دنبال این بودند که مبتنی بر مذهب این کار را هم انجام دهند؛ یعنی در نقطۀ مقابلِ برخی روش‌های هرمنوتیکی که می‌خواستند معرفت ایمانی را تابع معرفت تجربی قرار دهند، ایشان می‌فرمودند باید معرفت‌های فقهیِ ما محور منظومۀ معرفتی و عقلانیت اجتماعی باشد و تولید آن هم مبتنی بر همان باشد. در نهایت هم معتقد بودند که حوزه و دانشگاه باید درون یک سیستم بزرگ‌تر هماهنگ شوند. نکته‌ای که مرحوم حاج آقا واقعاً جدی گرفته بودند، مسئلۀ تعبد به دین است؛ یعنی اینکه بالأخره اگر آدم بخواهد کاری انجام دهد یا خدمتی به دین کند، نباید «واو یا تایی» اضافه شود. من گاهی اشاره می‌کردم آن زحمتی که یک فقیه می‌کشد تا یک اَحوط را اولیٰ کند یا بالعکس، و آخرش هم نمی‌تواند (چیزی كه ارزشش بیشتر از یک چله ریاضت كشیدن است)، تعبدش در استناد به دین است. دغدغۀ اصلی ایشان این تعبد بود و حتی از سال پنجاه که با بعضی از گروه‌های انقلابی همکاری فکری داشتند برای آنها بحث اجتهاد و حوزه را می‌گفتند. معتقد بودند که بعضی از گروهک‌ها چون این روش را در تفقه و اعتقاداتشان دنبال نمی‌کنند طبیعتاً به انحراف می‌افتند. حتی با بعضی از بزرگان هم سر همین موضوع اختلاف داشتند و آخر هم معلوم شد که ایشان درست فهمیده‌اند. دوره‌هایی هم كه تا سال ۶۰ بود، اولین بحثی که می‌گفتند، بحث روش اجتهاد بود. بعدها این بحث تبدیل به کتاب شد که البته تنقیح همان روش فقهاست و چیز جدیدی نیست و همان روش را در مقایسه با روش‌های تأویل قدیمی مثل قیاس اهل سنت یا تأویل‌های جدید مثل دینامیزم قرآنِ گروهک‌ها یا روش‌های علم زیستی جدید مقایسه می‌کردند و تفاوت‌هایش را می‌فرمودند و حجیت و عدم حجیتش را بیان می‌کردند. هم‌اكنون نیز به نظر می‌رسد چیزی که رد پایش گاهی در تحقیقات محققین حوزه دیده می‌شود و شاید خطرناک‌ترین لایۀ التقاطی در تحقیقات حوزوی هم هست، روش تحقیق غربی‌ است که متأسفانه چون به‌راحتی تشخیص داده نمی‌شود که کجای این روش تحقیقات مشکل دارد، کم‌وبیش وارد فضای تحقیق حوزه می‌شود. آنچه ایشان دنبال می‌کردند این بود که جلوی را بگیرند. همچنین روش تحقیق در حوزۀ علوم و روش تحقیق در مدل‌های اجرایی و در نهایت، تکامل در تفقه در حوزه هم به‌گونه‌ای نشود که به انفعال تفقه در مقابل روش تحقیق غرب منتهی شود.» ☑️ @mirbaqeri_ir