فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹من اصلا اومدم برات شهید بشم
تا تو قلب مادرت عزیز بشم
🕊 سالروز شهادت صیاد خدایی /صلوات
🌴💎🕯💎🌴
نماهنگ من دلم تنگ شده برات_۲۰۲۳_۰۵_۲۳_۰۷_۵۰_۳۹_۲۴۶.mp3
4.85M
نماهنگ من دلم تنگ شده برات
🎙#علی_اکبر_حائری
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
#کربلای_معلی🎙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Karbala_Moalla60
═══❖══════❖═══
نماهنگ حلالم کن_۲۰۲۳_۰۵_۲۳_۰۷_۵۲_۳۴_۳۸۱.mp3
3.89M
نماهنگ حلالم کن😭
🎙#محمد_حسین_پویانفر
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
#کربلای_معلی🎙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Karbala_Moalla60
═══❖══════❖═══
37.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی میان نفس و هوس جنگ می شود
قلبم به چشم همزدنی سنگ می شود
آقا ببخش که سرم گرم زندگی است
کمتر دلم برای شما تنگ می شود
اللهم عجل لولیک الفرج انشاالله 🤲
«لبیک یاحسین»
✍️ جهاد تبیین به عشق سید الشهدا🙏
#کربلای_معلی🎙
#به_کانال_خودتان_بپیوندید
═══❖══════❖═══
@Karbala_Moalla60
═══❖══════❖═══
🌿 حکایت #هفتادم 🌿
احسان ارادت خاصی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت.
همیشه میگفت: روضه حضرت زهرا سلام الله علیها باید تو خونه جوونا خونده بشه تا عشق حضرت زهرا و امیر المومنین بیفته تو زندگیشون . ایام فاطمیه هر وقت هیئت خانه ما می آمد، بیشتر وقتها روضه حضرت زهرا سلام الله علیها را مےخواندیم.ارادت خاصی داشتم به حضرت زهرا سلام الله علیها. هميشه هم به احسان مےگفتم وقتی این روضه خونده میشہ با اینکه خیلی مےسوزم بعدش یه محبت خاصی تو دلم میافته . تاثیرش را در زندگے خودمان به خوبی دیده بودم. شک ندارم ڪه عشق بین من و احسان هم به برڪت ارادت هردویمان به این دو عزیز بود.
🌹 کانال رفیق شهیدم 🌹
🌿 حکایت #هفتاد_و_یکم 🌿
احمد با خدا بود ، خدا هم با احمد...
🔰 🔰 🔰
🌹 کانال رفیق شهیدم 🌹
🌿 حکایت #هفتاد_و_یکم 🌿
اخلاص شهید احمد علی نیری در همان کودکی...
راوری: دکتر محسن نوری، «استاد دانشگاه شهید بهشتی»
توی محله از بچگی باهم بودیم.
در دوران دبستان حال و هوای احمد با همه فرق داشت. رفتارش خیلی معنوی بود
احمد یکی از بهترین دوستان من بود، همیشه نون و پنیر خوشمزه ای با خودش به مدرسه می آورد هیچ وقت هم تنها نمی خورد! به ما تعارف می کرد و منو بقیه دوستان کمکش می کردیم
رفتار و برخورد احمد برای همه ما الگو بود
همیشه باهم بودیم
می گفت:
بیا تو راه مدرسه سوره های کوچک قرآن را بخوانیم. زنگ های تفریح هم می دیدم که یک برگهای در دست گرفته و مشغول مطالعه است.
یک بار از او پرسیدم: این کاغذ چیه؟ گفت: این برگهی اسما ٕالله است.
نام های خدا روی این کاغذ نوشته شده.
کم کم بزرگ تر می شدیم. فاصله معنوی من با او رفته رفته بیشتر می شد.او پله پله بالا می رفت و من...
بیشترین چیزی که احمد به آن اهمیت می داد نماز بود. هیچ وقت نماز اول وقت را ترک نکرد حتی در اوج کار و گرفتاری.
معلم گفته بود امتحان دارید.ناظم آمد سر صف و گفت: بر خلاف همیشه خارج از ساعت آموزشی امتحان برگزار می شه.فردا زنگ سوم که تمام شد آماده امتحان باشید.
آمدیم داخل حیاط. گفتند: چند دقیقه دیگه امتحان شروع می شه. صدای اذان از مسجد محل بلند شد.
احمد آهسته حرکت کرد و رفت به سمت نماز خانه.
دنبالش رفتم و گفتم: احمد برگرد ..این آقا معلم خیلی به نظم حساسه، اگه دیر بیای، ازت امتحان نمی گیره و...
می دانستم نماز احمد ، طولانی است، او مقید بود که ذکر تسبیحات را هم با دقت ادا کند.
هرچه گفتم بی فایده بود، احمد به نماز خانه رفت و مشغول نماز شد
همان موقع همه ما را به صف کردند، وارد کلاس شدیم. ناظم گفت: ساکت باشید تا معلم سوال ها رو بیاره
مرتب از داخل کلاس سرک می کشیدم و داخل حیاط و نماز خانه را نگاه می کردم. خیلی ناراحت بودم. حیف بود پسر به این خوبی از امتحان محروم بشه.
بیست دقیقه همین طور توی کلاس نشسته بودیم.نه از معلم خبری بود نه از ناظم و نه از احمد!
همه داشتند توی کلاس پچ پچ می کردند که یکدفعه درب کلاس باز شد و معلم با برگه های امتحانی وارد شد
همه بلند شدند. معلم با عصبانیت گفت: از دست این دستگاه تکثیر! کلی وقت مارو تلف کرد تا این برگه ها آماده بشه!
بعد یکی از بچه ها رو صدا زد و گفت: پاشو برگه ها رو پخش کن.
هنوز حرف معلم تمام نشده بود که درب کلاس به صدا در آمد. در باز شد و احمد در چارچوب در نمایان شد.
معلم ما اخلاقی داشت که کسی را بعد خودش به کلاس راه نمی داد. من با ناراحتی منتظر عکس العمل معلم بودم.
آقا معلم درحالی که حواسش به کلاس بود گفت: نیری برو بشین سرجات!
احمد سر جایش نشست و مشغول پاسخ به سوالات امتحان شد .من هم با تعجب به او نگاه کردم.
احمد مثل همه ما مشغول پاسخ شد.فرق من با او در این بود که احمد نماز اول وقت را خوانده بود و من ....
خیلی روی این کار او فکر کردم ..این اتفاق چیزی نبود جز نتیجه عمل خالصانه احمد
منبع » کتاب عارفانه
خاطرات شهید عارف احمد علی نیری
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌹 کانال رفیق شهیدم 🌹
🕌 🌷
زیارت #رایگان امام رضا(ع) 😍
➕ همراه با دریافت غذای تبرکی حضرت 😋
♥️ جهت زیارت رایگان امام رضا(ع) بزنید روی حرم
🥰👇
🕌🕌🕌 🕌
🕌 🕌 🕌 🕌
🕌🕌🕌🕌🕌 🕌
🕌 🕌🕌🕌🕌🕌
🕌 🕌
🕌 🕌
🕌 🕌
♥️ اینجا زیارت رایگان هدیه بگیر😍👇
https://eitaa.com/joinchat/1794113921Cafbb994c44
♥️
چرا خدا از ما امتحان میگیرد؟
✍️ خدا از ما امتحان نمیگیرد که معلوم شود ما قبول میشویم یا رد.
خدا در تمام امتحانات بنا دارد خوبیهای ما را رو کند و زیباییهای روح ما را متجلّی نماید.
هر بار که ما در یک امتحان شکست میخوریم خدای مهربان از راه دیگری وارد میشود تا بلکه ما بتوانیم روسفید درگاه احدیت شویم
🌴 علیرضا پناهیان 🌴
و خدا پیش ملائکه ها به بنده اش افتخار کند وبه شیطان نشان دهد که این آدم همانی بود که از سجده بر او تکبر ورزید.
🌴🥀💎🥀🌴