eitaa logo
دلــنامہ|قرآن
2.1هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
511 ویدیو
17 فایل
⌠ هُمَّ إِنَّــا نَشْــــكُو إِلَـــــيْكَ فَــقْــــدَ نَــبِيِّنَا غَــيْبَــهَ وَلِـيِّنَا؛ آقــــا بــــیا آقــــا بــــیا... :) به صــرفِ جرعه‌‌ای چای، و ذکــرِ دلتنــگی..! ⌡ در گعده‌های دیگه میزبانتون باشیم؟🌿 @az_khat_bego :: @CheshmatoBeband ::
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از میثاق
در این وضعیت نه میخواهم سکوت کنم نه میخواهم نا امیدی بدهم... تنها چیزی که میگویم این است که باید بصیرت و استقامتمان را بیشتر از پیش کنیم خاصیت فتنه های آخرالزمان، غربال کردن است...
هدایت شده از راحیل آسمان
وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ... یعنـی تـو از حال دلم خبر داری ... فقط تو! @rahilasmon  
این صحنه رو تو ذهنتون تصور کنید👇 یه بچه سه چهار ساله دارین... خب قطعا خیلی هم دوسش دارین... رفتین یه چاقوی بزرگ خریدین که دستش گل گلی و خیلی هم خوشگله... بچه شما این چاقو رو میبینه و بهتون میگه که بهش بدین... شما سعی میکنید بازبون خودش قانعش کنین که نمیتونین چاقو رو بهش بدین... اما بچه اصرار میکنه... و شما هم همچنان چاقو رو بالا گرفتین و بهش نمیدین، چون میدونین براش خطرناکه، ممکنه به خودش یا دیگران آسیب بزنه... بچه شروع میکنه ناله کردن... گریه کردن... باهاتون قهر میکنه و جیغ میکشه... شما اگر پدر یا مادر عاقلی باشید با تمام این حرکات بچه، بازم چاقو رو بهش نمیدین... حالا فکرشو بکنین، خیلی وقتا چیزایی که ما از خدا میخوایم، حکایت این چاقوست که دسته قشنگی داره و ما بهانه شو میگیریم، از خدا میخوایمش... اما خدا میدونه برامون بده و چاقو رو بهمون نمیده... مهم نیست ما چقدر ناله کنیم... بازم خدا بهمون نمیده... اینجاس که باید.... باید به خدا ❗️اعتماد❗️کرد... @az_del_bego
خواهرانه برایت مینویسم ناموس ایران.... از کلیشه ها میگذرم چون میدانم گوشت پر شده از گنج هایی که به خاطره تکرار برایت کلیشه شده.... از منطق و دلیل و استدلال نمی گویم از حدیث و آیه و روایت نمی گویم آفتاب را میبینی؟ خنجر به طاقت همه کشیده بیا باهم با لبخند به مصافش برویم پنجه در پنجه اش شویم برای اثبات نفسمان.... که ثابت کنیم اشرف مخلوقات کیست؟؟ زن کیست و قدرتش چیست؟؟؟ نمی گویم لذت حجاب...نه... اینبار بیا لذت جنگ برای اثبات خودت را بچش.... بیا ثابت کن تو محکم تر از آنی که نبود یا شدت بادی فصلی پوشش تورا انتخاب کند... @az_del_bego
موفق بن احمد خوارزمی تو کتاب مقتل الحسین روایت کردن که: امام حسن گوسفندی داشتن که خیلی بهش علاقه داشتن یه روز میرن میبینن پاش شکسته به غلامشون میگن کی این کارو کرده؟ میگه : من ایشونم به غلامشون میگن پس من تورا خوشحال میکنم و تورو در راه خدا آزاد میکنم.... آره رفقا داستان زندگی بزرگای ما این شکلیه هر استوری که باز میکنی شده گِله از اینکه آی ما خوبی کردیم و مردم بدی فلانی بدی کرد و ما خوبی اینکه گِله نداره به شخصه بهتون تبریک میگم🍃 بیاییم اسیر این جو و فاز های مثلا سنگین فضاهای مجازی نشیم حواسمون باشه دارن با قشنگی های دینمون چه کار میکنن... @az_del_bego
💠 گاهی خدا را بخندانید! 💠 می گویند در زمان حضرت موسی بر بنی اسرائیل هفت سال قحطی آمد. حضرت موسی(ع) با هفتاد هزار نفر از مردم بنی اسرائیل به بیابان رفتند و دعای نزول باران خواندند. خدای متعال ندا فرستاد که ای موسی چگونه دعای مردمی را که ظلمت گناهان آنها را فرا گرفته و باطنهای ایشان خبیث شده اجابت کنم. موسی مراجعه کن به یکی از بنده های من به نام برخ اسود به او بگو دعا کند تا من اجابت کنم. موسی سراغ برخ را گرفت مردم نشانی مردی پشمینه پوس و سیاه چهره را به موسی دادند و موسی(ع) او را پیدا کرد و از او خواست تا دعا کند. برخ دست به دعا و مناجات با خدا برداشت: ای خدا مقتضای کردار تو نیست و مقتضای حلم و حکمت تو هم نیست. نمی دانم چه شده آیا ابر ها از فرمان تو سر باز زده اند! یا بادها از اطاعت تو بیرون رفته اند یا بارنهای تو تمام شده؟! یا غضب تو گنهکاران را فرو گرفته. آیا تو آمرزنده نیستی؟! پیش از خلق خطاکاران رحمت خود را خلق کردی و به عفو امر فرمودی. آیا شتاب در عذاب می کنی و می ترسی بعد ها قدرت عذاب نداشته باشی؟! هنوز دعای او تمام نشده بود که باران همه جا را فرا گرفت. برخ رو به موسی(ع) کرد و گفت دیدی چگونه با خدا مباحثه کردم. موسی(ع) بر نوع کلام دور از ادب مناجات بنده با خدا عصبانی شد و قصد او راکرد. ندا آمد ای موسی برخ را رها کن او روزی چندین بار ما را می خنداند... "معراج السعاده" @az_del_bego
شهید بهشتی: آنها که ولایت فقیه را قبول ندارند درهر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد ‌ و در این روزها چقدر وجودت را کم داریم مرد.... ۷ تیر🔴 @az_del_bego
موسی علیه السلام در مناجات با خدا عرض کرد: خدای من ! کدام آفریده ات را بیشتر دوست می داری ؟ فرمود: آن کس را که چون محبوبش را از او بگیرم با من آشتی باشد. @az_del_bego
#story @az_del_bego
دلــنامہ|قرآن
توی ارتفاعات برف گرفته کردستان بودیم بعد از نماز صبح طبق عادت هر روزه حاج احمد همه را برده بود به ارتفاعات کوه موقع برگشت صندوق خرما را جلویم گرفت برداشتم و گفتم "مرسی" حاج احمد گفت: چی گفتی؟ منم که‌متوجه اشتباهم شدم گفتم دست شما درد نکنه گفت: نه اول چی گفتی؟ منم که دیدم راه برگشت ندارم گفتم: شما خرما تعارف کردید منم برداشتم و گفتم مرسی خیلی جدی گفت "بخیر" سینه خیز رفتن در آن برف و یخ امکان نداشت هرطور بود رفتم بیست متری که رفتم دیگر کم اوردم گفتم نمیتونم حاجی دیگه نمیتونم حاجی‌ چنان ضربه ای به کمرم زد که نفهمیدم از کجا خورد.... ظهر که همو دیدیم گفتم حاجی به خاطره یه کلمه چرا منو اونجوری زدی؟ گفت: ما یک رژیم‌ طاقوت رو با فرهنگش انداختیم بیرون ما خودمون زبان داریم فرهنگ داریم به جای این حرف ها بگو "خدا پدرت رو بیامرزه" ‌ پ‌ن:ولی حواسمون هم باشه به این بهونه دینمون رو زیره سوال نبرن مثلا با کلمه "سپاس" @az_del_bego