eitaa logo
از حاج قاسم
244 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
4هزار ویدیو
24 فایل
گفتنی ها و شنیدنی هایی از مکتب حاج قاسم سلیمانی با توجه به نیاز روز
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری حیرت آور طویریج در کربلا اینان از واقعه کربلا مطلع نبودند اما بمحض اینکه خبر شهادت سبط نبی مکرم اسلام ص را شنیدند فورا خود را به کربلا رساندند همه ساله این مراسم پس از عاشورا با شکوه خاصی برپامیشود و حتی سازمان صهیونیستی بهداشت جهانی نتونست حریف اینان شودو براحتی در سال کرونا؛ عوامل بهداشت راکه بشکل ادم فضایی درحرم حضورداشتند کنار زدند تا به جهانیان مقابل دوربینها نشان دهند حـــســـیـــن شــفــاست ایتا 💫ظهور نزدیک است 💫 🌱بصیرت افزایی کنیم🌱 @MAHDYYON313 🆔 @az_hajqasem
4_5942896846761361680.mp3
42.39M
صلی الله علیک یا اباعبدالله😭😭😭 🔹زیارت وارث و مقتل خوانی توسط استاد حجت الاسلام میرزامحمدی 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مرثیه‌خوانی شهید حاج قاسم سلیمانی در مسجد روستای قنات ملک در جمع عزاداران حسینی 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◼️ به من نگاه کن ... 🏴 روضه ظهر عاشورا 😭😭 دلت یک گریه سیر برای مظلومیت حسین(ع) میخواد؟ @Panahian_ir 🆔 @az_hajqasem
عاشورا و حافظ خاطره ای از دکتر زرین کوب : روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم ، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم ، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمیخواستم فعلا کسی متوجه حضورم بشود ، هر چه بیشتر فکر می کردم کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته ی افکار را پاره کرد : ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟ گفتم : استاد که چه عرض کنم ولی زرین کوب هستم . خیلی خوشحال شد مثل کسی که به آرزوی خود رسیده باشد و شروع کرد به شرح اینکه چقدر دوست داشته بنده را از نزدیک ببیند . همین طور که صحبت می کرد ، دقیق نگاهش می کردم ، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟ پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته ، متین و سنگین و باوقار . می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده ، و در اوقات بیکاری یا قرآن می خواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه ، و چه زیبا غزل حافظ را می خواند . پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟ گفت : سؤالی داشتم گفتم : بفرما پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید؟ گفتم : خب بله ، صددرصد گفت : ولی من اعتقاد ندارم پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد؟( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم ) گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم ، یک زحمتی برای من می کشید ؟ گفتم : اگر از دستم بر بیاد ، حتما ، چرا که نه؟ گفت : یک فال برام بگیرید گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم ندارم بلافاصله دیوانی جیبی از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم ، نیت کنید فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمی خوام ، می خوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه؟ برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال . حافظ ، عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه ی این مرد به حافظ چی میشه ؟ با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم ، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوع پرداخته باشد . متوجه تردیدم شد ، گفت : چی شد استاد؟ گفتم : هیچی ، الان ، در خدمتتان هستم . چشمانم را بستم و فاتحه ای قرائت کردم و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم : زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت رندان تشنه لب را آبی نمی‌دهد کس گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت چشمت به غمزه ما را خون خورد و می‌پسندی جانا روا نباشد خونریز را حمایت در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بی‌نهایت ای آفتاب خوبان می‌جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت این راه را نهایت صورت کجا توان بست کش صد هزار منزل بیش است در بدایت هر چند بردی آبم روی از درت نتابم جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت خدای من این غزل اگر موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نباشد ، پس چه می تواند باشد ، سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل ، از این زاویه نگاه نکرده بودم ، این غزل ، ویژه برای همین مناسبت سروده شده بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی می کرد و گریه می کرد طوری که چهار ستون بدنش می لرزید ، انگار داشتم روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود . متوجه شدم عده ای دارند ما را تماشا می کنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فراخواند و عذرخواهی که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگه می دونستم سخنرانی خود را چگونه شروع کنم . بلند شدم ، دستم را گرفت میخواست ببوسد که مانع شدم ، خم شدم ، دستش را به نشانه ی ادب بوسیدم . گفت معتقد شدم استاد ، معتقد بودم استاد ، ایمان پیدا کردم استاد ، گریه امانش نمی داد آنروز من روضه خوان امام شهید شدم و.کسانی پای روضه ی من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند التماس دعا 🆔 @az_hajqasem
روضه خانگی - مقتل خوانی (3).mp3
17.78M
🔻روضه (ع) ⏱ | 39:52 👤استاد 💡 کانال روضه‌های کوتاهِ کاملِ خانگی @RozeKhanegee 🆔 @az_hajqasem
مداحی آنلاین - دشت دشت خون است - کریمی.mp3
6.59M
🔳 🌴دشت دشت خون است ... 🌴سینه خون است خیمه خون است 🎙 🆔 @az_hajqasem
4_5834493972449332724.mp3
15.52M
🏴 دلم به یاد حرم تا کربلا راهیه میخونه تو قتلگاه زیارت ناحیه 🎙 حاج امیر کرمانشاهی 🆔 @az_hajqasem
زیارت ناحیه - مطیعی (1).mp3
49.49M
🏴 زیارت ناحیه مقدسه 🎙حاج میثم مطیعی 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 آسمان! از ماه بالاتر نبر خورشید را نیزه را پایین بیاور، نیست یار از یار سر... ❤️ شعرخوانی آقای محمد زارعی و اشکهای رهبر انقلاب 🖤 💻 Farsi.Khamenei.ir 🆔 @az_hajqasem
زیارت ناحیه مقدسه میرزا محمدی.mp3
41.8M
زیارت ناحیه مقدسه عج بانوانی گرم حجت الاسلام میرزامحمدی التماس دعای فرج ان شاءالله 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 روضه مکشوف قتلگاه کل یوم عاشورا کل ارض کربلا ... 🔺️فراموش نمیکنیم 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فیلم زنده آتش زدن بسیجی در ظهر عاشورا ۸۸ توسط فتنه گران ۸۸ ▪️خدا لعنت کند را علمدار کجایی ظهر عاشورا حرمت ارباب شکستند… 🔺️فراموش نمیکنیم 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴قرائت فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه توسط حجت‌الاسلام والمسلمین عالی در حضور رهبر انقلاب سه ساعتی از روز که هیچ کسی توان دیدن آن را ندارد 🆔 @az_hajqasem
🔺️خدارو دوس دارن شمارو دوس ندارن... @Akhbarevijeh1 🆔 @az_hajqasem
46.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 روضه‌خوانی آقای حاج مهدی رسولی در مراسم عزاداری شب عاشورای حسینی (علیه‌السلام) در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۲/۰۵/۰۵ 🆔 @az_hajqasem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌تلاوتی زیبا و فوق العاده ✳استاد 🔹️پرنفس و قوی 💢فجر کانال رسمی نورالقــ♥ــرآن @nouralquran 🆔 @az_hajqasem
※مجموعه داستان ۷ | ماجرای کسانی که به عاشورا نرسیدند، شاید شبیه ما | روز هفتم | قبیله بنی اسد ※ حبیب بن مظاهر به حضور امام آمد و گفت: در نزدیکی ما قبیله‌ای از بنی اسد هست، آیا به من اجازه می‌دهید آنان را برای یاریتان دعوت کنم، ✘شاید خدا بوسیله ایشان از شما دفاع کرد.✘ امام علیه‌السلام فرمودند: مانعی ندارد. • حبیب شبانه بطور ناشناس نزد آنان رفت و گفت: من بهترین چیزی را برای شما آورده‌ام که مهمانی برای گروهی بیاورد. آمده‌ام تا شما را برای یاری امام دعوت کنم. عمر بن سعد امام را محاصره کرده است. شما خویشاوندان من هستید، پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت امام بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل شوید. • نود مرد دعوتش را اجابت کردند و متوجه امام حسین علیه‌السلام شدند! • در همین موقع مردی از آن قبیله خارج شد و این جریان را برای عمر سعد شرح داد. عمر سعد کسی بنام «ازرق» را بهمراه چهارصد سوار راهی قبیله بنی اسد نمود. • زمانی که بنی اسد می‌خواستند شبانه بسوی امام حرکت کنند، لشکر عمر سعد در کنار فرات راهشان را بست. درحالیکه فقط کمی فاصله تا امام مانده بود. • جنگ خطرناکی بین آنان رخ داد وبنی اسد تاب مقاومت نداشتند، شکست خوردند و بازگشتند. • هنگامی که حبیب بن مظاهر به سوی امام برگشت و جریان را شرح داد. امام فرمود: «لا حول و لا قوة الا بالله». ــــــــــــــــــــــــ پ. ن : «لا حول و لا قوة الا بالله» یعنی حبیب، بدان که یار فقط خداست و لا غیر! در راه خدا، باید یاری طلبید/ باید لشگر ساخت / باید همه را یکی یکی صدا کرد/ امّا دلخوش به هیچ کس نبود جز یک نفر! همان الله که "حول" و "قوه"ای نیست مگر از او! ✘ و اما ماجرای ما: امان از لحظه‌ای که فرمانده‌ای به خطا می‌افتد و تصور می‌کند کسی برایش منشأ اثر است! این خداست که دست از آستین او یا دیگری بیرون آورده و دینش را یاری می‌کند، و این ممکن است یادت برود. • و امان از روزی که سربازی فداکاری‌هایش برای فرمانده‌ای را به یاد داشته باشد و بشمرد و بسبب آنان برای خود جایگاه ویژه‌ای توقع داشته باشد! و امان از همین لحظه که فرمانده در میان لشگری تنها می‌شود! ※ هر دو حالت فراموش کردنِ "لا حول و لا قوه الا بالله" است ... و شروع سقوط انسان، از توحید ! از مسیر توحید ! از مسیر یاری آیین توحید! و انسانی که یکدل و موحد نیست جا می‌ماند از معیّت امام، حتی اگر او را به چشم سر ببیند! پناه بر خدا. 🔴به کانال در محضر علما بپیوندید⇩⇩⇩ https://eitaa.com/joinchat/890306563Ceb69f62f94 🆔 @az_hajqasem