ولادت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
2⃣ بخش دوم
حکیمه گوید: من بیرون شدم تا از طلوع فجر مطلع شوم، فجر اول گذشت، #نرجس باز هم در خواب بود، در این هنگام براى من شک عارض شد، ناگهان ابو محمد فرمود: اى عمه شتاب مکن که اینک موضوع انجام خواهد گرفت و فرزندم متولد خواهد گردید، من نشستم و سوره «الم سجده» و «یس» را خواندم. در این بین که مشغول قرائت قرآن بودم ناگهان نرجس با ناراحتى از خواب بیدار شد، من خود را به او رساندم و گفتم: نام خدا را بر زبان جارى کن.
گفتم: چیزى احساس میکنى؟ گفت: آرى. گفتم: این همان است که اول شب به شما گفتم، اینک مضطرب نباش و خود را جمع کن و قلبت را آرام نگهدار، پس آرامشی به من و او دست داد و بعد متوجه شدم امام #متولد شده است. در این هنگام جامه را از نرجس برداشتم و دیدم وى به سجده رفته است، او را در بر گرفتم و پاک و پاکیزهاش یافتم.
حضرت ابو محمد علیه السّلام فرمود : اى عمه فرزندم را نزد من بیاور، پس #کودک را نزد وى بردم، دست خود را بر پشت او قرار داد و پاهایش را به سینه چسبانید و دستش را هم بر گوش و چشم و مفاصل او کشید و بعد فرمود: اى فرزند من سخن بگو، فرمود: أشهد أن لا اله إلا اللَّه و أشهد أن محمّدا رسول اللَّه.
بعد از این بر امیرالمؤمنین و ائمه اطهار علیهم السّلام درود و صلوات فرستاد تا آنگاه که به پدرش رسید توقف کرد، حضرت ابو محمد فرمود: اى عمه اکنون کودک را نزد مادرش ببرید تا بر او سلام کند و بعد از آن بار دیگر نزد ما بیاورید، حکیمه گوید: کودک را نزد مادرش بردم و بار دیگر نزد پدرش برگردانیدم و مقابل او گذاشتم... .
https://eitaa.com/az_o_bego