#طنز😄👌🏻
پسرك صدای بز را از خود بز هم بهتر درمیآورد.🐐
هر وقت دلتنگ بزهايش ميشد، میرفت توی يك سنگر و معمع میكرد.😅
... يك شب ، هفت نفر عراقی كه آمده بودند شناسايی
با شنيدن صدای بز ، طمع كرده بودند كباب بخورند.😋
هر هفت نفر را اسير کرده بود و آورده بود عقب.😦😀
توی راه هم كلی برايشان صدای بز درآورده بود.😁
میگفت چوپانی همين چيزهايش خوب است.🙃
『⚘ @khademenn ⚘ 』
#طنز
رفیقم مےگفت لب مرز یه
داعشۍ رو دستگیر ڪردیم😎
داعشۍ گفت تــا ساعت ۱۱ من
رو بُڪشید
تـا نهار رو با رسول
خدا و اصحابش بخورم! 🥘😌
اینام لـج ڪردن ساعـت ۱۴
ڪشتنش👊🏻😁
گفتـن: حالا برو ظرفاشون رو بشــور😂
*╔❖•ೋ° °ೋ•❖╗*
🌷 @khademenn 🌷
*╚❖•ೋ° °ೋ•❖╝*
#طنز😅
حلال بخندیم🙂
شب توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم،شب مهتابی زیبایی بود🌌
فرمانده اومدتوی سنگر و گفت:
اینقدر چرت نزنین ، تنبل میشن.به جای این کار برید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنین...
بلند شدیم و رفتیم به طرف خاکریز های بلندی که توی خط مقدم بود، بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودن😄مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه ی کله ی آدمیزاد روی خاکریز گذاشته بودند که وقتی کسی سرش را از خاکریز بالا می آورد بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و اون رو نزنن🙂
اما بر عکس😐
ما خیال می کردیم که این سنگ ها همه کله ی رزمنده هاست ،رزمنده هایی که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست🤭
یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم !😁😂
صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدن تا چند روز ، بهمون می خندیدن😒😆
『⚘@khademenn⚘』
#طنز
رفتم اسم بنویسم برای اعزام به جبهه😊
گفتند سنّت کمه😒
یه کم فکر کردم🤔
یه راهی به ذهنم رسید...🤓
... رفتم خونه و شناسنامه خواهرم رو برداشتم🙈
« ه » سعیده رو با دقت پاک کردم شد سعید
این بار ایراد نگرفتند و اعزامم کردند😜
هیچ کس هم نفهمید
از آن روز به بعد دو تا سعید توی خونه داشتیم..☺️
『⚘@khademenn⚘』
#طنز😂🤣
#همهداروندار😁
چفیه یھ بسیجیو
ازدستشقاپیدن؛
دادمیزد: آهـــای!
سفره؛حولھ؛لحاف؛
زیرانداز؛روانداز؛
دستمال؛ماسڪ؛ڪلاه؛
ڪمربند؛جانماز؛سایھبون؛
ڪفن؛باندزخم؛تورماهیگیریم
همروبردن😱😂
سلامتۍ بسیجیایی ڪھ دار و ندارشون چفیھ بــود #صلوات🌸💫
『⚘@khademenn⚘』
#طنز
دو تا از بچہهاے گردان،
غولے را همراه خودشان آورده بودند
و هاے هاے مےخندیدند
گفتم : این کیہ؟
گفتند : عراقے
گفتم : چطورے اسیرش کردید؟
مےخندیدند
گفتند : -از شب عملیات پنهان شده
بود ، تشنگے فشار آورده
با لباس بسیجےها آمده
ایستگاه صلواتے شربت گرفتہ بود
پول داده بود!-
اینطورے لو رفتہ بود..
🕊️🌱『⚘@khademenn⚘』🌱🕊️
داشتم تو جبہہ مصاحبه می گرفتم کنارم ایستاده بود که یه هو یه خمپاره اومد و بومممممم ..... نگاه کردم دیدم ترکش بهش خورده و افتاده زمین دوربینو برداشتم رفتم سراغش . بهش گفتم تو این لحظات آخر زندگی اگه حرفی صحبتی داری بگو ...
در حالی که داشت اشهد و شهادتینش رو زیر لب زمزمه می کرد گفت : من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم . اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه خواهشا پوستشو اون کاغذ روشو نکَنید .
بهش گفتم : بابا این چه جمله ایه قراره از تلویزیون پخش شه ها یه جمله بهتر بگو برادر ...
با همون لهجه اصفهونیش گفت : اخوی آخه نمی دونی تا حالا سه دفعه به من رب گوجه افتاده😂
#طنز
#مالک
@khademenn
#طنز😂
موقع خواب بهمون خبر دادن که امشب رزم شب دارین ، آماده بخوابین😢😢
همه به هول و ولا افتادیم و پوتین به پا و با لباس کامل و تجهیزات نظامی خوابیدیم😁😁
تنها کسی که از رزم شب خبر نداشت حسین بود
آخه حسین خیلی زودتر از بچه ها خوابیده بود...
... نصفه های شب بود که رزم شب شروع شد💥💥
با صدای گلوله و انفجار از جا پریدیم💥💥
بچه ها مثل قرقی از چادر پریدند بیرون و به صف شدیم😐😐😐😐
خوشحال هم بودیم که با آمادگی کامل خوابیدیم و کارمون بی نقص بوده😎
اما یهو چشامون افتاد به پاهای بی پوتینمون😳😳
تنها کسی که پوتینش پاش بود حسین بود😃
از تعجب داشتیم شاخ در می آوردیم😳
آخه ما همه شب موقع خواب با پوتین خوابیده بودیم و حسین بی پوتین🤯
به بچه ها نگاه کردم ، داشتن از تعجب کُپ می کردند😵
فرمانده با عصبانیت گفت: مگه نگفتم آماده بخوابین و پوتین هاتون رو دم در چادر بذارین؟😡😡
این دفعه رو تنبیه تون می کنم که دفعه دیگه حواستون جمع باشه😧
زود باشین با پای برهنه دنبالم بیاین...😵
... صبح روز بعد همه داشتیم پاهامون رو از درد می مالیدیم🤕
مدام هم غُر می زدیم که چطور پوتین از پاهامون در اومده🤔
یهو حسین وارد شد و گفت: پس شما دیشب از قصد با پوتین خوابیده بودین؟😊😁
همه با حیرت نگاش کردیم و گفتیم:
آره! مگه خبر نداشتی قراره رزم شب بزنن و ما تصمیم گرفتیم آماده بخوابیم؟😲
حسین با تعجب گفت: نه! من خواب بودم ، نشنیدم😱😳
بچه ها که شاکی شده بودند گفتند:
راستی چرا دیشب همه ی ماها پاهامون برهنه بود جز تو؟🤨🤨🧐
حسین که عقب عقب راه می رفت گفت: راستش من نصف شب بیدار شدم☺️
خواستم برم بیرون چادر که دیدم همه با پوتین خوابیدن
🙄گفتم حتما خسته بودین و از خستگی خوابتون برده و نتونستین پوتیناتون رو در بیارین☺️
واسه همین اومدم ثواب کنم و آروم پوتین هاتون رو در آوردم ، بد کاری کردم؟😊😊😁😁
آه از نهاد بچه ها در نمی اومد
حسین رو گرفتیم و با یه جشن پتوی حسابی حالشو جا آوردیم🤣🤣
『⚘@khademenn⚘』💢🌷🌹
#طنز😁
پُسټ نگهبانۍ رو
زودتر تَرڪ ڪرد!
فرمانده گفټ :
۳۰۰تا صلواټ جریمته!
چند لحظه فکر ڪرد.
وگفټ: برادرا بلند صلواټ!
همه صلواټ فرستادטּ
گفټ: بفرما
از۳۰۰ تا هم بیشتر شد ...😂📿
#شهیدابراهیمهادی
⚘@az_shohada_ta_karbala🕊
7.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسمالله الرحمن الرحیم 🌹
🕋 خدا یا بابت همه چیز از تو ممنونیم 🕋
🖐️ سلام دوستان عزیز 🌷
صبح روز شنبه تون
بخیر و سلامتی در
پناه خداوند متعال باشید
#قرآن🌻
#اذان🕋
#یا_علی_مدد🕌
#یا_زهرا_س🏴
#ظهور💚
#یا_حسین😭🏴
#نوحه🏴
#سخنرانی🎤
#رهبر❤️
#شهید 🌸
#سردار_شهید_سلیمانی😭
#ایران 🇮🇷
#فیلم 🎥
#طنز 😂
#کلیپ🎬.......
💐باما همراه با درکانال 💐
🤲 التماس دعای فرج 🤲
21.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسمالله الرحمن الرحیم 🌹
🕌 السلام علیک یا علی ابن 🕌
🕌موسی الرضا علیه السلام 🕌
🖐️ سلام دوستان عزیز 🌷
صبح روز سه شنبه تون
بخیر و سلامتی در
پناه خداوند متعال باشید
#قرآن🌻
#اذان🕋
#یا_علی_مدد🕌
#یا_زهرا_س🏴
#ظهور💚
#یا_حسین😭🏴
#نوحه🏴
#سخنرانی🎤
#رهبر❤️
#شهید 🌸
#سردار_شهید_سلیمانی😭
#ایران 🇮🇷
#فیلم 🎥
#طنز 😂
#کلیپ🎬.......
#مشاهده_کلیپ
💐باما همراه باشید درکانال 💐
🤲 التماس دعای فرج 🤲
19.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹 بسمالله الرحمن الرحیم 🌹
🕌 السلام یا اباالفضل 🕌
🕌 عباس علیه السلام 🕌
🖐️ سلام دوستان عزیز 🌷
صبح روز سه شنبه تون
بخیر و سلامتی در حضرت
اباالفضل عباس علیه السلام
باشید
#قرآن🌻
#اذان🕋
#یا_علی_مدد🕌
#یا_زهرا_س🏴
#ظهور💚
#یا_حسین😭🏴
#نوحه🏴
#سخنرانی🎤
#رهبر❤️
#شهید 🌸
#سردار_شهید_سلیمانی😭
#ایران 🇮🇷
#فیلم 🎥
#طنز 😂
#کلیپ🎬.......
💐باما همراه باشید درکانال 💐
🤲 التماس دعای فرج 🤲