eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
337 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت24 بعد از خوردن کمی غذا برگش
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 وارد دانشگاه شدم ،تو محوطه یه نگاهی کردم سارا رو ندیدم ،رفتم سمت دفتربسیج دانشگاه، درو باز کردم ،دیدم سارا و خانم منصوری و آقای صادقیو آقای هاشمی نشستن دور میز. - ببخشید ،فکر کردم خانم شجاعی تنهان. صادقی: بفرمایید داخل ،منتظرتون بودیم. درو بستم رفتم کنار سارا نشستم آقای صادقی: خوب ،خانم منصوری لیست و به خانم شجاعیو خانم یوسفی تحویل بدین تا کارای رفتن و انجام بدن منم لیست آقایون و میدم به آقای هاشمی، در ضمن ازافرادی که اسم نوشتن بخواین تایه هفته دیگه مدارکاشون باید حتما آماده باشه و تحویل بده ،در غیراین صورت اسمشون خط میخوره و افرادی که ذخیره هستن جایگزین میشن. از حرفاش متوجه شدم داره درباره راهیان نور صحبت میکنه ،با دیدن هاشمی خیلی تعجب کردم. نمیدونم چرا کارای بسیج و به اون متحول کردن..! بعد از مدتی صادقی و هاشمی بلند شدن و رفتن، منصوری هم لیست بچه هارو به ما داد و رفت. به سارا نگاه میکردم ،دلم میخواست تک تک موهاشو بکنم.😤 سارا : چیه مثل زامبیااا داری نگام میکنی؟ - چرا اسم منو نوشتی؟ سارا: من ننوشتم ،هاشمی نوشت! - هااااا!چرا؟ سارا: نمیدونم ،منصوری اسم افرادی که عضو اصلی بسیج هستن و بهش داد اونم. منو و تو رو انتخاب کرده. - خوب چیکاره اس که نیومده شده همه کاره... سارا: منصوری میگفت ،تو سپاه کار میکنه ،چند سالی هست که مسئول بردن افراد به راهیان نوره ،صادقی میشناستش. - آها ،ولی من نمیام. سارا: چرا؟ - من که بهت گفته بودم دلم نمیخواد تنها برم. سارا: خوبه حالا،تو باید تا کی صبر کنی تا آقارضا لطف کنن بیان خواستگاریت ؟ - دیگه نزدیکه.😊 سارا : وایی شوخی نکن ،کی میان ؟ - نمیدونم ،ولی معصومه از عمو و زن عمو شنیده که تا عید باید محرم شیم سارا: ععع چه خوب ،پس به منصوری میگم که یه نفر دیگه رو جای تو بزاره. - اره همینکارو بکن ،چون من نمیام. سارا: بریم که کلاس چند دقیقه دیگه شروع میشه. - بریم. 『⚘@khademenn⚘』