⭕️ خودش و پسرش ساعت 15 هزار دلاری دست میکنن اونوقت برای نداری مردم اشک میریزن
ناجی فقرا فقط خودتی و تمام..!
#دولت_سوم_روحانی
#نه_به_دولت_سوم_روحانی
#انتخابات
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به درخت تنومند مقاومت✊✊
『⚘@khademenn⚘』
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـنڪَࢪبَـ❤️ـلا
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷 #جانممۍࢪۅد🍂 #نـاحـلـــــہ💜 #قسمت_27 بعد از بیرون آمدن مهیا همه به اصل قضیه پی ب
#بسمࢪبّشھـــــدا🌷
#جانممۍࢪۅد🍂
#نـاحـلـــــہ💜
#قسمت_28
ـــ همینجا پیاده میشم
پول تاڪسی را حساب ڪرد و پیاده شد
روبه روی دانشگاه ایستاد
خودش را برای یڪ دعواے حسابے با نازی آماده ڪرده بود
مغنعه اش را جلو آورد تا حراست دوباره به او گیر ندهد
از حراست ڪه گذشت مغنعه اش را عقب ڪشید
با دیدن نازی و زهرا ڪه به طرفش می آمدند
برگشت و مسیرش را عوض ڪرد
ــــ وایسا ببینم ڪجا داری فرار مے ڪنی
ـــ بیخیالش شو نازی
ـــ تو خفه زهرا
مهیا با خنده قدم هایش را تند ڪرد
ـــ بگیرمت می ڪشمت مهیا وایسا
مهیا سرش را برگرداند و چشمڪی برای نازی زد
تا برگشت به شخصی برخورد ڪرد و افتاد
ــــ واے مهیا
دخترا به طرفش دویدن وڪنارش ایستادن
مهیا سر جایش ایستاد
ـــ وای مهیا پیشونیت زخمی شده
مهیا با احساس سوزشی روی پیشونیش دستش را روی زخم ڪشید
ـــ چیزی نیست
با دیدن جزوه هایش در دستان مردونه ای سرش را بلند ڪرد
پسر جوانی بود ڪه جزوه هایش را از زمین بلند ڪرده
مهیا نگاهی به پسره انداخت
اولین چیزی ڪه به ذهنش رسید مرموز بودنش بود
ــــ شرمنده حواسم نبود خانمِ....ِ
نازی زود گفت
ـــ مهیا .مهیا رضایی
مهیا اخم وحشتناڪی به نازی ڪرد
ـــ خواهش میڪنم ولی از این بعد حواستونو جمع ڪنید
مهیا تا خواست جزواش را از دستش بکشد
دستش را عقب ڪشید لبخند مرموزی زد و دستش را جلو آورد
ـــ صولتی هستم مهران صولتی
مهیا نگاهی به دستانش انداخت با اخم بهش نگاهی ڪرد و غافلگیرانه جزوه را از دستش ڪشید و به طرف ساختمان رفت نازی و زهرا تند تند پشت سرش دویدند.
تا نازی خواست چیزی بگوید مهیا با عصبانیت گفت:
ـــ تو چته چرا اسم و فامیلمو گفتی ها؟
ـــ باشه خو چی شد مگه ولی چه جیگری بود
ــــ بس کن دیگه حالت بهم نمی خوره همچین حرفایی بزنی
زهرا برای آروم ڪردن اوضاع چشم غره ای به نازی رفت دست مهیا را گرفت
ـــ نازی تو برو کلاس ما بریم یه چسب بزنیم رو زخم مهیا میایم
و به سمت سرویس بهداشتی رفتن
ــــ آخ آخ زهرا زخمو فشار نده
ـــ باشه دیوونه بیا تموم شد
نگاهی به خودش در آینه انداخت
به قیافه ے خودش دهن کجی زد
به طرف ڪلاس رفت تقه ای به در زد
ـــ اجازه هست استاد؟
استاد صولتی با لبخند اجازه داد.
مهیا تا می خواست سر جایش بشیند با دیدن مهران صولتی اخمی ڪرد و سرجایش نشست
همزمان نازی در گوش شروع به صحبت کرد:
ــ وای این پسره مهران برادر استاد صولتیه
ـــ مهران ڪیه
ـــ چقدر خنگے تو همین که بهت زد
مهیا با این حرف یاد زخمش افتاد دستی به اخمش کشید
ـــ دستش بشکنه چیکارکرد پیشونیمو
با شروع درس ساڪت شدند...
『⚘@khademenn⚘』
#عاشقانہهاےشھـدا...|♥️
#خاطراتشهدا🌱
عطر همسرم را در زندگیَم
حس مےکنم!🍃
وقتے سر مزارش مےروم
یاد حرفهاش میُفتم!
کہ میگفت:
-تو بزرگترین
سرمایہے زندگےِ من هستے!😍
-اگر میشد تو را هم باخودم
سرکار مےبُردم🙊
-بزرگترین رنج و غم من
این ماموریت هایے است
کہ باید بدونِ شما بروم☹️
الان کہ پیش من نیست
کاسہی آب براےِ بدرقہاش••👣
کہ چیزی نیست
پشت سرش آب شدم کہ برگردد💔
#شهیدعلےشاهسنایے🥀✨
راوے: #همسر_شهید🌱
『⚘@khademenn⚘』
🌿✨
اگـہ دلت رو صاف و پاڪـ نکنی
اونوقٺ وسطِ میدونِ جنگ هم ڪه بری
یه گوله هم از پیشت رد نمیشہ...
چه برسه #شهید بشی
خودتم خوب میدونی
شهادت دریایی ایست که هرکسی رو برا تماشا کردن بهش راه نمیدنـ..
#آرھ.اینجوریاس🚶♂
『⚘@khademenn⚘』
#بدونتعارف🖐🏼!'
+میگفت:
اللھماجعلنیمِنانصارالمھدی!
ولی...🤦🏻♂
مامانشبھشمیگفتفلانکارُانـجامبده،
صدتاخونہاونورتر🙅🏻♂❌
صدایِغُرغُرکردنهاشمیرفت
#فقطادعانباشہلطفا😄💔
#اولازخودمونشروعکنیم!
『⚘@khademenn⚘』
•
#تلنگر ✋🏼
خدایۍاینفضایمجازیچیـه
کـهمابھـشدلبستیم💔!
غرقشدیمتوش...
یادمهقبلامیگفتن :
دنیاتو ولکن ؛ آخرتتروبچسب
اما...
الانمیگـم :
فضاےِمجازیرو ولکن
دنیاتوبسازواسهآخرتمشتۍ(:✌️🏼
#آخرتتتباھنشہ
#حواستباشہرفیقخدایی🍃
『⚘@khademenn⚘』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حاجقاسم🦋
#سرداردلم🕊
چیزے ڪہ دنبالش هستم…
『⚘@khademenn⚘』